eitaa logo
منبرک فاطمی
6.1هزار دنبال‌کننده
970 عکس
877 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ در روایاتی که پاداش زیارت ائمه (ع) را بهشت معرفی کرده، عبارت «عارفاً بحقّه» ضمیمه روایت است. به این معنی که چنانچه زمانی که به زیارت می‌روید، نسبت به حق امام ، عارف و آگاه باشید لایق بهشت هستید نه صرف زیارت صوری و تماشای لوسترها و آینه کاریها و.....!!! ✅ خلاصهٔ ترجمهٔ «عارفاً بحقّه» این است که وقتی به زیارت میروی، با تمام وجود حس کنی که حضرت زنده است و الان به منزل او رفته و در خدمت اویی 😊 او ترا می بیند، صدایت را می شنود و سلام ات را جواب می‌دهد، از تمام نیات قلبی و از همه گذشته و آینده و اعمال خوب و بد تو آگاه است، «حق حقیقی» بر تو دارد، نسبت به تو و بر همه شیعیان، از پدر و مادر مهربان تر است، از خدا برای تو طلب مغفرت می‌کند و قضای حوائج تو را از خدا میخواهد 😊🌹 👌 آنگاه بدانی که او نیز بر تو «حق حقوقی» بسیاری دارد که مراعات آن بر تو واجب است ! 👈 از جمله اینکه بدانی او به چه امر کرده و از چه چیز نهی کرده 👌 و تسلیم آنها باشی ! ❌ نمی‌توانی بگویی امام را دوست دارم اما نماز ، حجاب، خمس و.... را قبول ندارم ❗️ ✅ اگر او را شناختیم و با این معرفت ، حق زیارتش را ادا کردیم، آنوقت آثار زیارت شامل ما هم میشود 👌 مثل ثواب وافر ، رزق واسع علمی، عاطفی ، معنوی، گشایش در گرفتاری ها، پاداش بهشت و......❗️ 🔹 هرچند که خود زیارت فی نفسه، مثل آبی بر گرد و غبار و آتش گناهان است، ولی اثر کامل زیارت بستگی به میزان «عارفاً بحقّه» زائر دارد ❗️ @fatemi222
✅ آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند : شب اول قبر آيت‌‌الله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة‌ الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم . 👈 چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايی چه خبر است؟!🤔 پرسيدم: آقای حائری! اوضاع‌تان چطور است؟❓ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشته‌ای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن... 🙄 وقتی از خيلی مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسی را از تنت درآوری !! 🙄 کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و بطور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهايی در بغل گرفتم.😔 😳 ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايی می آيد !! 😱 صداهايی رعب‌آور و وحشت‌افزا !! 😱 صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد!! 😧 به زير پاهايم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشيیع و تدفين کرده بودند، خبری نبود !!😧 😰 بيابانی بود برهوت با افقی بی انتها و فضايی سرد و سنگين !! و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند.😱 تمام وجودشان از آتش بود.🔥 آتشی که زبانه می کشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. ⚠️ انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. 😨 ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نمی آمد 😶 تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند مي‌آمد😨 بدجوری احساس بی کسی و غربت کردم😭 گفتم: 🙏 خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم.... همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم، متوجه صدايی از پشت سرم شدم.🙄 صدايی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!🙂 سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، 💫 نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می آمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد، آن دو نفر آتشين عقب‌تر و عقب‌تر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. ☺️ نفس راحتی کشيدم و نگاه ديگری به بالای سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !💫 نوری چشم نواز و آرامش بخش.🌟✨ ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟❓ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم !! آن هم چه ترسی !! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زَهره ‌ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايی بر سر من می آوردند.😱 بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستی! نفرموديد که شما چه کسی هستيد؟!❓ و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند😊 فرمودند: 👌 من علی بن موسی الرّضا هستم. 👈 آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد، من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبه‌اش بود، ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد.... 📚 کرامات امام رضا از زبان بزرگان ص ۲۹ سلام و رحمت خدا بر امام مهربانی ها 🌹 🌹 @fatemi222
(ع) را 🌷«شهید راه علم»🌷می دانیم، و نیز می دانیم که هر کس در هر مسیری که جهادش باشد، شهادتش هم از آن باب است. 👌 جهاد امام رضا ع، «جهاد علمی» بود؛ به همین خاطر او را «عالم آل محمد» می نامیدند . 👈 مأمون اما برای آنکه امام را مغلوب کند، از راه مناظره وارد شد! می خواست امام را تحقیر کند! ولی امام از مناظره ها استقبال کرد! مأمون میخواست امام وارد جریانی بشود که منتهی به شکست است، اما جریان برگشت!! ↪️ عدو سبب خیر شد!! با پاسخ های امام در مناظره، علم و فضیلت امام را همگان بهتر و بیشتر دانستند ! 😔هرجا دشمن کم آورد، دست به قتل و کشتن زد !! اساساً گره ای که با دست باز میشود را با دندان باز نمیکنند ! موضوعی که با گفتگو قابل حل باشد، با حل نمی‌کنند !! 👈اما وقتی مأمون در مناظرات نتوانست سربلند کند ، وارد مرحله بعدی شد....😥 👈 تا آن روز که، نام این شهر، مشهد نبود.... بعد از آن اتفاق بود که نامش شد «مشهدالرضا» !😭 @fatemi222
ائمه علیهم السلام، همه شان آفتاب اند و شمس الشموس .... 👌 چرا که پاره تن پیامبرند.... ❗️ اما پیامبر (ص) فقط دو نفرشان را پاره تنش نامید: حضرت زهرا (س)، و را ...! نگذاشتند که نشانی از قبر زهرا سلام الله علیها بماند و به ما برسد....😭😭 مشهدالرضا هم که می روی، وقتی حس می کنی، «غریب طوس»، همچنان غریب است و تمام این آشنایان، مردم، و تمام این روشنایی ها، مثل وطن او نیست.....😔 😭 اینجاست که چشم هایت، خود به خود می جوشند و دست هایت به طرف ضریح قد می کشند ؛ گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.😭 آنگاه بی اختیار میگویی السلام علیک یا غریب الغرباء..... 😭😭 هرچند اینجا «وطن امام» نیست😔 اما همین که سلام بدهی، حس می کنی اینجا وطن محبوب خود توست.💗 صَلَّي اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ صَلَّي اللَّهُ عَلَي رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ درود خدا بر تو ای ابا الحسن، درود خدا بر روح و پيكرت ....🙏 🏴 (ع) تسلیت باد 🏴 @fatemi222
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (ع) ♨️مرد بیمار و دیدار با امام رضا(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔴بهترین های روز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (ع) ♨️سه تیر به امام رضا(ع)!! 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 عالم آل محمد 🔷 این لقب را چه کسی بر ایشان نهاد؟ 📌برگرفته از دوره آموزشی «آشنایی با تاریخ اسلام» 🆔 @fatemi222
❇️ دستگيري امام رضا عليه السلام از زائران در راه مانده ☑️ محدث نوري رضوان الله عليه نقل مي‌کند: ▪️ يکي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت: 🌌 در شبي که نوبت خدمت من بود، در رواقي که به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم. ✨ ناگاه در خواب ديدم که در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند: 🔶 « برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من مي‌آيند و اکنون در اطراف «طرق» (هشت کيلومتري مشهد) بر اثر بارش برف راه را گم کرده‌اند. برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن کند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حرکت کنند.» ▪️ آن خادم مي‌گويد: ▫️ از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار کرده و ماجرا را برايش گفتم. او نيز با شگفتي برخاست و با يکديگر بيرون آمديم؛ 🌨 در حالي که برف به شدت مي‌باريد، مشعلدار را خبر کرديم 🔥 و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن کرد. آنگاه با عده‌اي از خدام حرم به خانه‌ي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم؛ سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حرکت کرديم. نزديک طرق به زوار رسيديم. آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند. از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : 🔸 «ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم. ❄️ امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نمي‌توانستيم مسير حرکت را تشخيص دهيم؛ تا اينکه از شدت سرما دست و پاي ما از کار افتاد و خود را آماده‌ي مرگ نموديم. از مرکب‌ها فرود آمديم و همه يک جا جمع شديم. 🤲🏻 فرش‌هايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن کرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم. در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود. همين که چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود که به او فرمود: 🔶 « برخيز! که دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالاي مناره‌ها روشن کنند. شما به طرف چراغ‌ها حرکت کنيد.» 🔸 همه برخاستيم و به طرف چراغ‌ها حرکت کرديم که ناگاه شما را ديديم.» ⬅️ دارالسلام ، ج 1/267. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍فهرست منبرک فاطمی https://eitaa.com/fatemi222/6618 لطفاً منتشر کنید...