eitaa logo
منبرک فاطمی
6.1هزار دنبال‌کننده
987 عکس
884 ویدیو
1.3هزار فایل
✔️ مباحث قرآنی، اخلاقی،داستان ✔️اهلبیت ومناسبتهامذهبی ✔️احکام کاربردی،پاسخگو ✔️امرمعروف و نهی منکر ✔️مرثیه و مداحی ✔️عفاف وحجاب ✔️جهادتبیین ✔️فرزندآوری ✔️مهدویت ✔️شهدا ✔️نماز @a_f_133 🔺فهرست + تبلیغات شما و... https://eitaa.com/fatemi222/6618
مشاهده در ایتا
دانلود
بشر حافی (امر به معروف ونهی از منکر) روزي حضرت كاظم عليه السلام از در خانه (بشر حافي ) در بغداد مي گذشت كه صداي ساز و آواز و رقص را از آن خانه شنيد . ناگاه كنيزي از آن خانه بيرون آمد و در دستش خاكروبه بود و بر كنار در خانه ريخت . امام فرمود : اي كنيز صاحب اين خانه آزاد است يا بنده ؟ عرض كرد : آزاد است . فرمود : راست گفتي اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد . كنيز چون برگشت (بشر حافي ) بر سر سفره شراب بود و پرسيد : چرا دير آمدي ؟ كنيز جريان ملاقات را با امام نقل كرد . بشر حافي با پاي برهنه بيرون دويد و خدمت آن حضرت رسيد و عذر خواست و اظهار شرمندگي نمود و از كار خود توبه كرد .(ادامه داستانو من مینویسم ...ازآن روز به بعد بشر پا برهنه میکشت مردم می پرسیدند توچرا این گونه می گردی وبشر جوا ب داد:آخر من موقع دیدار یارم پا برهنه بودم این گونه میکردم تا همیشه به یاد آن روز باشم. حافی ینی پابرهنه ...خوش به حالش)
✅نمونه: عثمان بن عفان 💎 می خواست ابوذر غفاری، شاگرد مکتب اهل بیت علیهم السلام را به علت امر به معروف و نهی از منکر و خروش بر علیه موجود جامعه، از مدینه به ربذه تبعید کند. بدین جهت، ابوذر را در حالی که از ناتوانی بر عصایی تکیه کرده بود، به دربار عثمان آوردند. 🔰ابوذر هنگام ورود، مشاهده کرد که در مقابل خلیفه، صد هزار درهم موجود است و یاران و بستگان و اطرافیانش گرد او ایستاده اند و با چشم طمع به آن پولها می نگرند و انتظار دارند که عثمان آنها را در میان آنان تقسیم کند. ابوذر به عثمان گفت: این پولها از کجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد: عوامل اینها را از برخی نواحی آورده اند. صد هزار درهم است. منتظرم که همین مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصمیم بگیرم. ابوذر گفت: ای عثمان! آیا صد هزار درهم بیشتر است یا چهار دینار؟ ➖عثمان گفت: خوب، معلوم است صدهزار درهم! ➕ابوذر گفت: ای عثمان! آیا به یاد می آوری هنگامی که من و تو، شبی به حضور حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله رسیدیم و آن حضرت را محزون و اندوهناک دیدیم؟ ... آن شب گذشت و ما صبح دوباره به حضور مبارک حضرت رسول صلی الله علیه و آله رسیدیم و پیامبر صلی الله علیه و آله را با لبی خندان و چهره ای شادمان یافتیم. من عرض کردم: پدر و مادرم به فدای تو! شب گذشته به حضورت آمدیم، غمگین و ناراحت بودی؛ اما امروز تو را خندان و خوشحال می بینیم، علت چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بلی، درست است. شب گذشته از بیت المال مسلمین چهار دینار نزدم بود و آن را تقسیم نکرده بودم و بیم آن داشتم که مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد؛ اما صبح امروز آن پولها را بین اهلش تقسیم کردم و راحت شدم.
گاهی باید از قدرت استفاده کرد" شکایت از شوهر علی (علیه السّلام) در زمان خلافت خودکار رسیدگی به شکایات را شخصا به عهده می‌گرفت و به هر کس دیگری واگذار نمی‌کرد. روزهای بسیار گرم که معمولا مردم، نیمروز در خانه‌های خود استراحت می‌کردند، او بیرون دارالاماره در سایه دیوار می‌نشست که اگر احیانا کسی شکایتی داشته باشد، بدون واسطه و مانع شکایت خود را تسلیم کند. گاهی در کوچه‌ها و خیابانها راه افتاد تجسس می‌کرد و اوضاع عمومی را از نزدیک تحت نظر می‌گرفت. یکی از روزهای بسیار گرم، خسته و عرق کرده به مقر حکومت مراجعت کرد. زنی را در جلوی در ایستاده دید. همین که چشم زن به علی (علیه السّلام) افتاد، جلو آمد و گفت: شکایتی دارم. شوهرم به من ظلم کرده، مرا از خانه بیرون نموده، بعلاوه مرا تهدید به کتک کرده و اگر به خانه بروم مرا کتک خواهد زد. اکنون به داد خواهی نزد تو آمده‌ام. امام فرمود: بنده خدا، الان هوا خیلی گرم است، صبر کن هوا قدری بهتر شود، خودم به خواست خدا با تو خواهم آمد و ترتیبی به کارت خواهم داد. زن گفت: اگر توقف من در بیرون خانه طول بکشد بیم آن است که خشم او افزون گردد و مرا بیشتر اذیت کند. علی (علیه السّلام) لحظه‌ای سر را پایین انداخت، سپس سر را بلند کرد در حالی که با خود زمزمه می‌کرد و می‌گفت: نه، به خدا قسم نباید رسیدگی به دادخواهی مظلوم را به تأخیر انداخت. حق مظلوم را حتما باید از ظالم گرفت و رعب ظالم را باید از دل مظلوم بیرون کردتا با کمال شهامت و بدون ترس و بیم در مقابل ظالم بایستد و حق خود را مطالبه کند. بگو ببینم خانه شما کجاست ؟ زن گفت: فلان جاست. امام فرمود: برویم. علی (علیه السّلام) به اتفاق آن زن به در خانه شان رفت، پشت در ایستاد و به آواز بلند فریاد کرد: اهل خانه، سلام علیکم. جوانی بیرون آمد که شوهر همان زن بود. جوان علی (علیه السّلام) را نشناخت، دید پیرمردی که در حدود شصت سال دارد، به اتفاق زنش آمده است. فهمید که زنش این مرد را برای حمایت و شفاعت با خود آورده است اما حرفی نزد. علی (علیه السّلام) فرمود: این بانوکه زن توست از تو شکایت دارد، می‌گوید تو به اوظلم کرده و او را ازخانه رانده‌ای بعلاوه تهدید به کتک نموده‌ای من آمده‌ام به تو بگویم که از خدا بترس و با زن خود نیکی و مهربانی کن. جوان گفت: به تو چه مربوط که من با زنم خوب رفتار کرده‌ام یا بد ؟ بلی، من او را تهدید به کتک کرده‌ام، اما حالا که رفته تو را آورده و تو از جانب او حرف می‌زنی، او را زنده زنده آتش خواهم زد. علی (علیه السّلام) از گستاخی جوان بر آشفت، دست به قبضه شمشیر برد و آن را از غلاف بیرون کشید آنگاه گفت: من تو را اندرز می‌دهم و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنم، تو این طور جواب مرا می‌دهی و صریحا می‌گویی من این زن را خواهم سوزاند ؟خیال کرده‌ای دنیا این قدر بی حساب است ؟ فریاد علی (علیه السّلام) که بلند شد، مردم عابر از گوشه و کنار جمع شدند. هر کس که می‌آمد، در مقابل علی (علیه السّلام) تعظیم می‌کرد و می‌گفت: السلام علیک یا امیر المومنین. جوان مغرور که تازه متوجه شد با چه کسی روبروست، خود را باخت و به التماس افتاد: یا امیر المومنین، مرا ببخش. به خطای خود اعتراف می‌کنم. از این ساعت قول می‌دهم مطیع و فرمانبردار زنم باشم و هر چه فرمان دهد اطاعت کنم. علی (علیه السّلام) رو کرد به آن زن و فرمود: اکنون برو به خانه خود، اما تو هم مواظب باش طوری رفتار نکنی که او را به اینچنین اعمالی وادار کنی ↪️قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): من ضرب امراه بغیر حقّ فانا خصمه یوم القیامه لا تضربوا نسائکم فمن ضربها بغیر حقّ فقد عصی الله و رسوله . پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود هر کس عیال خود را بدون هیچ حقی بزند، من در روز قیامت دشمن اویم. نزنید زنان خود را، هر کس بی حق آنها را بزند از فرمان خدا و رسول سرپیچی کرده است.
⬅️نمونه از نهی از منکر به زبان خوش 🔰ملا محمد تقی مجلسی واوباش در ابتدای امر که هنوز آخوند ملا محمد تقی مجلسی شهرت کافی نداشت، شخصی از ارادتمندانش نزد او شکایت بردکه: من همسایه بدی دارم و از سوء خلق او به تنگ آمده‌ام. او شبها دوستان نا اهل خود را جمع می‌کند و تا صبح به شرابخواری و لهو واعب مشغولند و آسایش مرا سلب کرده‌اند. اگر ممکن است در این زمینه علاجی کنید آخوند فرمود: امشب همه آنان را به خانه ات به مهمانی دعوت کن، من نیز می‌آیم. شاید خدایتعالی بدین وسیله او را هدایت فرماید. آن مرد همه آنها را به مهمانی خواست. همسایه اش که سردسته اشرار و اوباش بود گفت: چه شدکه تو نیز به جرگه ما در آمدی ؟ گفت: فعلا چنین پیش آمده است. آنان از دعوتش به گرمی استقبال کردند. پس، آن شخص آخوند ملا محمد تقی مجلسی را خبر کرد و آخوند پیش از همه آنان به خانه آن شخص رفت و در گوشه‌ای قرار گرفت. همین که سر دسته اوباش با دوستانش وارد شد و چشمش به آخوند افتاد که در گوشه‌ای نشسته بود، ناراحت شد، چرا که آخوند از غیر جنس خودشان بود و به سبب وجود او عیش ایشان از بین می‌رفت. پس، رئیس آنها خواست که آخوند را از آن مجلس براند، سر صحبت را اینچنین باز کرد و گفت: راهی که شما در پیش گرفته‌اید بهتر است یا شیوه‌ای که ما داریم ؟ آخوند فرمود: برای معلوم شدن این مطلب باید هر کدام خواص و لوازم کار خود را بیان کنیم تا ببینیم کدام یک از این دو بهتر و خوشتر است. سر دسته اشرار گفت: انصاف دادی و سخن به حق گفتی. یکی از اوصاف ما این است که چون نمک کسی را خوردیم نمکدان نمی‌شکنیم و به صاحب نمک خیانت نمی‌کنیم. آخوند فرمود: این طور که می‌گویی نیست و من حرف تو را قبول ندارم که طایفه شما اینچنین هستند. آن شخص گفت: انکار شما بی مورد است، زیرا این امر از مسلمات این طایفه است. آخوند فرمود: اگر چنین است من از شما می‌پرسم آیا هرگز نمک خدا را خورده‌اید ؟ آن شخص چون این سخن را شنید سر به زیر افکند و پس از اندکی از مجلس برخاست و با همراهانش بیرون رفت. صاحبخانه به آخوند عرض کرد: کار بدتر شد، زیرا اینان با قهر از خانه من بیرون رفتند. آنجناب فرمود: فعلا که کار به اینجا کشید صبر کن ببینیم در آینده چه می‌شود. چون صبح شد، رئیس اشرار به در خانه ملا محمد تقی مجلسی آمد و با دنیایی عجز و ناله عرضه داشت: سخن دیشب شما سخت در من اثر گذاشت. اکنون توبه کرده وغسل نموده و به خدمت شما آمده‌ام تا شرایع دین را به من بیاموزید. از آن پس نیز از مخلصان حق و هدایت یافتگان به راه خدا گردید . قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم): المؤمن مرآه اخیه یمیط عنه الذی . رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: مومن برای برادر خویش همانند آینه است که ناملایمات و بدیها را از او دور می‌سازد.
احکام شکیات👆
جلسه سوم https://eitaa.com/fatemi5/1686 امر به معروف و نهی از منکر مراحل و دایره امر به معروف و نهى از منكر بیان مكافات و بیان داستانهای مرتبط https://eitaa.com/fatemi5/1703
چرا بی تفاوتی؟
✅توجیهات بهانه جویان در روایات مى خوانیم كه در آخرالزمان، گروهى امر به معروف را رها مى كنند و براى خود بهانه ها و عذرها مى آورند و كار خود را توجیه مى كنند؛ از جمله :👇
✅سیماى بى تفاوتان در قیامت در حدیثى مى خوانیم : ➕ پیامبر اكرم (ص) فرمود : «به خدایى كه جانم در دست اوست، از امت من گروهى از قبر برمى خیزند؛ در حالى كه در بوزینه و خوك هستند. این قیافه ها به خاطر آن است كه آنان نهى از منكر داشته، ولى با گناهكاران سازش كردند.» 👈والذى نفسى بیده لیخر جن من امتى من قبورهم فى صورة القروه والخنازیر بمداهنتهم فى المعاصى و كفهم عن النهى و هم یستطیعون ➕رسول اكرم (ص) فرمود : «در شب معراج دیدم كه لب هاى گروهى را با مى برند. پرسیدم : اینها كیانند؟! گفتند : كسانى هستند كه زبان نهى از منكر داشتند، ولى نهى نكردند.» ➕از حضرت على (ع) نقل شده است كه : «اگر دانشمندى علم خود را كتمان كند، بد افراد در قیامت خواهد بود.» كوتاه سخن آنكه گاهى باید سكوت را شكست؛ زیرا سكوت نابجا بدعت است. اگر : سكوت علما سبب بدگمانى مردم به خود آنان شود؛ سكوت علما موجب جرأت ظالم شود؛ سكوت موجب تأیید ظالم شود؛ سكوت سبب شود كه معروفى منكر و یا منكرى معروف شود؛ سكوت موجب ضعف عقاید مسلمانان شود؛ سكوت موجب رشد انحرافات فكرى و بدعت شود؛ حرام است و باید سكوت را شكست؛ حتى اگر به انسان لطمه اى وارد شود. ❌كسانى كه را شكستند! ➕ابن سكیت از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادى علیهم السلام و معلم فرزندان متوكل خلیفه عباسى بود. روزى متوكل از او پرسید : «فرزندان من بهترند یا حسن و حسین، دو فرزند على بن ابیطالب.» او سكوت چندین ساله را شكست و گفت : غلام على از تو و فرزندانت بهتر است، تا چه رسد به حسن و حسین!» متوكل كه طاغوت و دیكتاتور زمان بود و هرگز توقع شنیدن چنین سخنى را نداشت، بشدت عصبانى شد و دستور قتل استاد را صادر كرد. ➕نمونه دیگر : مؤمن آل فرعون كه مدت ها ایمان خود را مخفى مى كرد، در لحظه اى سكوت چند ساله را شكست و گفت : «اَتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یَقُولَ رَبِّىَ اللَّه»( غافر، آیه 28)؛ آیا بنا دارید كسى كه موحد است و مى گوید : «پروردگارم خداست،» به قتل برسانید؟ ➕نمونه دیگر : امر به معروف و نهى از منكر كارى است كه زینب كبرى در كوفه و شام و مجلس یزید كرد؛ یعنى سكوت را شكست و گفتنى ها را گفت.
✅توجیهات بهانه جویان در روایات مى خوانیم كه در آخرالزمان، گروهى امر به معروف را رها مى كنند و براى خود بهانه ها و عذرها مى آورند و كار خود را توجیه مى كنند؛ از جمله :👇
1️⃣گناه دیگران كارى به ما ندارد بعضى به این دلیل كه : ➖«عیسى به دین خود، موسى به دین خود» و به دلیل اینكه : من و گناهكار را در یك قبر نمى گذارند، در برابر باطل ساكت مى مانند، در حالى كه در زمان عیسى نباید به دین موسى بود و اگر شما و گناهكار را در یك قبر نمى گذارند، ولى در یك جامعه گذاشته اند. ➖جرم در جامعه قابل سرایت است. یك خلاف از یك فرد، در كل جامعه دارد. براى مثال، یك نفر هواى همه محیط را آلوده مى كند. یك دروغ نیز همه ارتباطات را به هم مى ریزد. یك نگاهِ بد، سرچشمه و زنا و فرزند حرام زاده مى شود كه آن حرام زاده هر روز صدها فتنه و فساد مى كند. ➖یك گناه گاهى ساز انواع گناهان دیگر مى شود. گناهى است كه انسان را مى كند و در مستى هزاران حادثه پیش مى آید. ➕در حدیث مى خوانیم : «گناه در جامعه مثل سوراخ كردن در دریاست» ؛ اگر مسافرى محل خود را سوراخ كند، همین كه آب وارد كشتى شد، همه را غرق خواهد كرد. ➕به هر حال، این تفكر كه گناه كسى در سرنوشت دیگران اثر ندارد، صحیح نیست. رسول خدا (ص) فرمود : «گناه مخفیانه تنها به گناهكار ضربه مى زند؛ ولى اگر از گناه علنى نهى نشود، به مردم ضربه خواهد زد.»
3️⃣خجالت گاهى سكوت و رها كردن امر به معروف و نهى از منكر، سرچشمه و روانى دارد. فرد خجالت مى كشد و حیا مى كند. ➖این نوع حیا در روایات اسلامى مورد است و باید این صفت را كسى كه گرفتار آن است، با از خود دور كند. او باید بداند كه عار و خجالت موقت در دنیا، نتیجه اى جز آتش ابدى در نخواهد داشت.
2️⃣امر و نهى خلاف فردى است ➖آزادى، كلمه مقدسى است كه در سایه آن هزاران كار انجام گرفته است. معناى آزادى آن نیست كه، هر كسى بتواند هر كارى انجام دهد؛ زیرا این نه با عقل سازگار است و نه هیچ فرد و جامعه و رژیمى به آن تن مى دهد. ➖آزادى در چهارچوب قانون الهى و عقل و فطرت صحیح است؛ وگرنه مى شود هرج و مرج و بند و بارى و این و آن و كارشكنى و صدها آفت دیگر. ➖اگر را آزاد مى گذاشتیم، در روى زمین انسانى باقى نمى ماند؛ چون همه آنان خودشان را به نحوى مى كردند و در معرض خطر قرار مى دادند. ➖اگر آزادى نشود، سنگ روى سنگ قرار نمى گیرد. در زندگى اجتماعى، آزادى باید بر اساس سلامتى جامعه و مقررات فراگیر معنا شود و آزادى شخصى نباید آزادى دیگران را كند و اگر كسى از اراده و آزادى خود استفاده كرد، باید مهار شود.
4️⃣ترس گاهى انسان امر به معروف و نهى از منكر نمى كند، زیرا مى ترسد. از چه؟ ... ➖مى ترسد مشترى و خریدار جنس او شود؛ ولى باید بداند كه به فرموده حضرت على (ع) امر و نهى، كسى را قطع نمى كند. ➖مى ترسد دوستانش را از دست بدهد؛ ولى باید بداند بهترین دوست او، خداست.و بالاخره دوستان، او را رها خواهند كرد. ➖مى ترسد به حرفش نشود؛ ولى باید بداند كه به پاداش بزرگى مى رسد؛ گرچه مردم به سخن او گوش ندهند. ➖مى ترسد مورد قرار گیرد؛ ولى باید بداند كه خدا با اوست و مرگ به دست خداست. ➖مى ترسد مردم نیز از او انتقاد كنند؛ ولى این نیز براى كسانى كه اهل هستند، كمالى است. ➕در روایات متعدد از رسول خدا (ص) و على بن ابیطالب و امام صادق (ع) بارها نقل شده است : «امر به معروف و نهى از منكر كنید و نترسید؛ زیرا نه شما قطع، و نه شما نزدیك مى شود.
5️⃣با یك گل بهار نمى شود ➖گاهى سكوت دیگران، انسان را به سكوت وا مى دارد؛ طوریكه فرد با خود مى گوید : با یك گل بهار نمى شود.»، در اینجا نیز باید مسلمان شكنى داشته باشد و از و نوشها نهراسد. ➖او باید بداند كه امر به معروف در آن فضاى مرگبار و ساكت، بیشترى دارد. به همین دلیل در حدیث مى خوانیم : «بهترین جهاد، كلمه است كه انسان در برابر رهبر ستمگر بگوید؛ ➖چون اطراف رهبران ستمگر، افراد متملق و هستند كه همه كارهاى طاغوت را زیبا جلوه مى دهند و او خیال مى كند كه همه كارهایش صحیح است (زُیِّنَ لِفِرعَون سُوُء عَمَلِه)؛ و در آن فضاى سكوت و چاپلوسى اگر شیر دلى پیدا شود و حق را بگوید و سكوت را بشكند، بزرگترین را از خود نشان داده است و بهترین اجر و پاداش را دریافت خواهد كرد.
6️⃣انحراف فكرى ➖بعضى انحراف فكرى دارند و مسائل را مى پندارند و مى گویند : «خدا خواسته است كه این كارها باشد. به ما چه ربطى دارد كه مانع شویم؟ ➖این منطق نظیر سخن بعضى است كه خود را به خدا نسبت مى دادند و مى گفتند : «اگر خدا مى خواست، ما غیر او را عبادت نمى كردیم. اكنون كه بت پرستیم، لابد خدا به آن راضى است! ➕(وَ قالَ الَّذینَ اَشْرِكُوا لَو شْاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَى ء (35 نحل)) ➕و یا مى گویند : «اگر فلان كار خوب است، چرا خدا انجام نمى دهد؛ براى مثال، اگر كردن گرسنگان خوب است، خداوند خودش به آنان روزى دهد؛ چرا ما خرج آنان را بپردازیم؟» ➖(قالَ الَّذینَ كَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اَنُطْعِمُ مَنْ لَو یَشآءُ اللَّهُ اَطْعَمَه (یس / 47)) ➖گویا این افراد از اینكه خداوند مردم را آزاد قرار داده و با دادن و گرفتن نعمتها مى كند، غافلند. خدا به انسان فكر داده است تا دنبال بت نرود؛ رحم داده است تا به فقرا كند و از این راه كند. ➖متأسفانه، در معناى «» نیز بعضى گرفتار انحراف فكرى شده اند. براى مثال مى گویند : «ما منتظریم كه حضرت مهدى (ع) تشریف بیاورند و خودش كارها را درست كند.» ➖اینها انتظار را همچون «احتضار» گرفته اند كه انسان پاى خود را رو به گذارد و منتظر آمدن فرشته قبض روح شود؛ غافل از آنكه، معناى انتظار، آماده باش است و نه بى تفاوتى. كسى كه در شب منتظر خورشیدِ صبح است، هرگز در انتظار نمى كشد؛ بلكه و نورى تهیه مى كند و در روشنایى منتظر روز مى ماند.
7️⃣توقع نابجا ➖بعضى توقع دارند كه هرچه گفتند عمل شود. آنها به خاطر توقعى كه دارند، امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند و مى گویند : «نگرانیم كه به گفته ما عمل نشود.» ➖ این گونه افراد توقع نابجایى دارند؛ زیرا مگر مردم سخنان انبیا و امامان معصوم را گوش دادند؟ ما باید مسائل را نسبى و درصدى بررسى كنیم و اگر به تمام اهداف نرسیدیم : ➕به همان چند درصد شویم. حضرت رسول اكرم (ص) به حضرت على (ع) فرمود : «به خدا سوگند كه اگر حتى یك نفر را خداوند توسط تو كند، براى تو از آنچه خورشید بر او مى تابد، بهتر است.» در این حدیث، پیامبر عزیز به هدایت یك نفر نیز قانع است. ➗نمونه دیگر از توقع نابجا آن است كه مى خواهد امروز و همین الان در كمال رفاه و آسایش با حفظ همه شؤون و عزّت، آن هم با یك تذكر كار انجام شود و اگر به یكى از مسائل فوق اى وارد شود، مى گوید : «من وظیفه اى ندارم!
8️⃣دیگران هستند ➖گروهى امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند و مى گویند : «اگر لازم باشد، فلان ، یا مقام و یا فلان انجمن اسلامى و دیگران هستند.» ➖ غافل از آنكه امر به معروف همچون ، وظیفه همه است امكان دارد آن خلافى را كه شما كردى، فلان مسؤول یا رئیس مشاهده نكند. ➖ یا ممكن است آن مسؤول فكر مى كند كه پشتوانه مردمى ندارد و اگر افرادى مثل فریاد بزنند، دیگران نیز قیام مى كنند و مى گویند : جانا كه سخن از دل ما مى گوئى!» آرى! غفلت دیگران دلیلى براى توجیه غفلت ما نیست.
🔟با یك صحنه از دور خارج مى شود ➖افرادى امر به معروف و نهى از منكر مى كنند، ولى نمى شوند و این شكست براى همیشه در روح آنان اثر مى گذارد؛ طورى كه همیشه با خود مى گویند : «فایده ندارد؛ زیرا در فلان وقت گفتم و اثرى نكرد.» ➗این افراد نیز باید بدانند كه اولاً : شما در همان دفعه اى كه به ظاهر شكست خوردى، بزرگى از طرف خداوند دریافت كردى. ثانیاً شاید در برابر تذكر شما سرسختى نشان بدهند و گوش به سخن شما ندهند، ولى حرف در هر فرد، یا اثر خواهد گذاشت. ➖به علاوه، شكست در یك یا چند مورد، دلیل بر این وظیفه الهى نیست. مگر شما اگر به پزشكى عمل كردى و نتیجه اى نگرفتى، براى همیشه بیمارى را مى كنى؟ یا پزشك و نسخه را آن قدر تغییر مى دهى، تا به نتیجه برسى؟!
9️⃣امروز بگویم فردا چه مى شود ➖بعضى امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند و مى گویند : «بر فرض ما امروز جلو را گرفتیم. باز فردا فساد خواهد كرد.» ➖مثل آن است كه بگوییم : «اگر امروز منزل و حیاط آن كنیم، باز هفته دیگر كثیف خواهد شد.» تكرار گناه فردا، دلیل بر سكوت امروز ما نیست.
1️⃣1️⃣ترك وظیفه به گمان خود سازى ➖بعضى به خیال خودسازى به خیر و شر جامعه و مسائلى كه در آن مى گذرد، كارى ندارند؛ این گونه افراد نظیر همان از جنگ هستند كه به پیامبر اكرم مى گفتند : «ما براى حفظ تقوى در جبهه به كمك تو نمى آییم؛ زیرا در سفر به تبوك و جنگ باروم : نگرانیم كه چشممان به آنان بیفتد و گناه كنیم. لذا، تو را در جبهه تنها مى گذاریم.»
2️⃣1️⃣كار از كار گذشته ➖بعضى امر به معروف و نهى از منكر نمى كنند و مى گویند : «باید فكر اساسى كرد و كار از تذكر و و امر به معروف گذشته است. ➗ «این نیز یكى از ها و وسوسه هاى شیطانى است. درست مانند كسى كه اى را مى بیند و مى تواند با كمى آب او را از مرگ نجات دهد، ولى مى گوید : باید فكر كلى و آب بهداشتى سراسرى باشیم.» ➕البته، فكر اساسى و تصمیم كلى حرف است، ولى این تفكر نباید بهانه ترك امر به معروف و نهى از منكر شود.
3️⃣1️⃣طمع گاهى به طمع مال، گرفتن جایزه و هدیه و عیدى، جذب مشترى، خوشایندى دیگران و امثال آن، در برابر منكرات سكوت مى كند.
4️⃣1️⃣رفاه طلبى بعضى خود را به بى خبرى مى زنند و رفاه طلب هستند. پیامبر فرمود : «شما به خاطر به زندگى مرفه و بى خبرى از مسؤولیتها امر به معروف و نهى از منكر نمى كنید.
نگاهى به داستان یوسف علیه السلام برادران یوسف حسادت داشتند و به خاطر همین روحیه فاسد به خلافهایى گرفتار شدند؛ از جمله : 1 - نسبت انحراف به پدر دادن. 2 - طراحى براى ربودن برادر به نام ورزش و تفریح و دور كردن فرزند از پدر.(اَرْسِلْهُ مَعَنا یَرْتَعْ و یَلْعَبْ (یوسف 12)) 3 - انداختن برادر در چاه.( اَلْقُوهُ فى غَیابَتِ الْجُبّ (یوسف 10)) 4 - گفتن این دروغ كه گرگ او را دریده است.(فَاَكَلَهُ الذِّئْب (یوسف 17)) 5 - نسبت دزدى به یوسف دادن. بنابراین، هر گناه ممكن است عامل و زمینه «گناهان دیگرى شود؛ لذا باید از اولین گناه نهى كرد تا سایر خلاف ها رشد نكنند. ناگفته پیداست كه منكرات آثار شومى در ابعاد مختلف دارند؛ خواه ما آن آثار را بفهمیم و یا نفهمیم. ➕داستان روزى سوار هواپیما شدم اما قبل از پرواز اعلام شد : «تمام مسافران پیاده شوند.» سپس مسافران و تمام بارها را پیاده كردند. همه نگران شدند كه ماجرا چیست؟ مسؤولان پرواز گفتند : «یك سوسك وارد هواپیما شده است. من با تعجب و خنده پرسیدم : «تأخیر پرواز به خاطر وجود یك سوسك، چه توجیهى دارد؟ كارشناسان گفتند : «همین حیوان كوچك ممكن است یكى از سیمهاى ارتباطى را بجود و بعضى از ارتباطات حساس قطع شود.» با خود فكر كردم : «براى همین مورد كوچك، ممكن است افرادى تلاشهاى زیاد بكنند، ولى به خاطر بعضى خصلتهاى جزئى، تمام عمر آنها تباه شود. «مثال منكرات در جامعه، مثال همان سوسك است كه سیستم تكاملى انسان را در معرض خطر قرار مى دهد. راه دورى نرویم! كشورهایى كه در آن گناه بیشتر مى شود، اضطراب، پوچگرایى، خودكشى، مصرف قرص اعصاب، امراض روانى، امراض مقاربتى و توحش (ولو به صورت مدرن) هم بیشتر مى شود.