ای نجف ای باغ دلها السلام ای نجف ای شهر مولا السلام
ای نجف داری تو انوار جلی ای نجف ای شهر مولایم علی
خسته و غمگین و مهجور آمدم ای نجف من از ره دور آمدم
من اگرخوبم وگرکه من بدم ای نجف من سرخود اینحا نامدم
حضرت مولا مرا دعوت نمود زین عنایت غرق در خجلت نمود
آمدم بر درگهت با چشم گریان یا علی تو کریم عالمی من برتومهمان یاعلی
گرچه سر تاپا گناهم زائر قبر توام روی لطف و مرحمت ازمن مگردان یاعلی
بود عمری آرزوی من که در شهر نجف آیم و بوسم ضریحت ازدل و جان یاعلی
هرکه را دردیست من بیمارم از درد گناه نیست بردردم بجز لطف تو درمان یاعلی
آمدم چون کعبه قبرت را بگیرم در بغل با تو بندم بار دیگرعهد و پیمان یاعلی
آمدم تا از تو پرسم از چه بعد قرنها مانده قبر همسرت ازدیده پنهان یاعلی
آمدم تا با تو گویم سائلم درمانده ام باز کن بر من زرحمت باب احسان یاعلی
آمدم تا با تو گویم مرغ جانم را بگیر از کرم دور ضریح خود بگردان یاعلی
آمدم تا با تو گویم آخر ای چشم خدا یک نگه کن بر کن آلوده دامان یاعلی
آمدم تا با تو گویم با همه جرم و خطا هرکه هستم دوستت دارم به قرآن یاعلی
ای که میدادی غذای خویش را بر قاتلت لطف کن بر من که هستم ازمحبان یاعلی
آمدم تا با تو گویم یاعلی دستم بگیر پیش از آنکه عمر من آید به پایان یاعلی
—
گرچه همتا و شریکی خالق اعظم ندارد یک علی دارد که مانندش دراین عالم ندارد
من نمیگویم چه دارد این علی آنقد گویم از خدا چیزی بعالم جز خدائی کم ندارد
—
عمری بود که دل شده ام یاعلی مدد از راه دور آمده ام یاعلی مدد
باور نداشتم که تو دعوت کنی مرا دیدار بارگاه خود قسمت کنی مرا
هرچند بد ولی زبد خویش تائبم من آن سگم که آمده ام پیش صاحبم
دل کجا و خانه دلبر کجا من کجا و زائر حیدر کجا
ای گل دنیا و دین خارم مکن خواب اگر میبینم بیدارم مکن
یاعلی من از ره دور آمدم خسته و غمگین و مهجور آمدم
آمدم تا فارغ از هستم کنی ساقی کوثر تو سرمستم کنی
سیدی مولای من بر ما امیر پایم از ره خسته شد دستم بگیر
بنده ام من بنده مولایم توئی خوش بحال منکه آقایم توئی
بردرت با خسته حالی آمدم من گدایم دست خالی آمدم
یا علی عبد شرمسار توام هرکه ام زائر مزار توام
آنچه یک عمر آرزو کردم در حریمت بدست آوردم
جنت من دیار توست علی کعبه من مزار توست علی
گرنهند آفتاب را به کفم نیست مانند سایه نجفم
سالها در زدیدگان سفتم همه عمر یاعلی گفتم
سنگ بودم که گوهرم کردند زائر قبر حیدرم کردند
یاعلی یاعلی گنه کارم روز محشر فقط تورا دارم
توحیات من و ممات منی حج من صوم من صلاه منی
جنتم خاک تربت توست اشک چشمم نثار غربت توست
به تجلای تو درخشیدم با ولای تو شیر نوشیدم
شیر من کوثر ولای تو بود ذکر لالائیم ثنای تو بود
تازبان را به حرف بگشادم مادرم داد یاعلی یادم
تاکه طفلی۲ساله گردیدم تاب برخاستن به خود دیدم
شاد بابا زنوشخندم کرد یاعلی گفت تا بلندم کرد
ای زمین کربلا
اى زمین کربلا، من یاسمن گم کرده ام سوسن و نسرین و یاس و نسترن گم کرده ام
ای زمین کربلا، در زیر تیغ و نیزه ها هم گل و هم بلبل شیرین دهن گم کرده ام
اى زمین کربلا، در این دیار پر بلا پیکرى صد چاک و بى غسل و کفن گم کرده ام
اى زمین کربلا، من زینب غمدیده ام که حسینم را در این دشت محن گم کرده ام
اى زمین کربلا، قلب پر از داغم ببین من چراغ لاله در صحن چمن گم کرده ام
من غریب این دیارم، اى زمین کربلا که در اینجا، خسرو دور از وطن گم کرده ام
آب شد شمع وجودم، ز آتش داغ حسین در بر پروانه، شمع انجمن گم کرده ام
آنکه بودى خاتم ختم رسولان را، نگین من در این صحرا، ز جور اهرمن گم کرده ام
اِنِّی لَاَدعوُا لِمُومِنٍ یُذکَرَ مُصِیبَهِ جَدِّی اَلشَّهِید ثُمَّ یَدعُو لِیَ بِتَعجِیلِ الفَرَجِ وَالتَّاءیِیدِ
آندم بریدم از زندگی دل کامد به مسلخ شمر سیه دل
او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم او از کمر تیغ من آه باطن
او می برید و من می بریدم او از حسین سر من غیر از او دل
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
کلیم اگر دعــاکند ، بى تو روا نمى شود مسیح اگر دوا دهد ، بى تو شفــا نمى شود
اگر جدایى اوفتد میان جسم و جـان من قسم به جان تودلم ، از تو جدا نمى شود
گریه اگر کنم همى ، بهر تو گریه مى کنم ورنه زدیده ام عبث ، اشک رها نمى شود
گِرد حرم دویده ام، صفا و مروه دیده ام هیچ کجا براى من کرب و بلا نمى شود
کسى که گشت گرد تو، گرد گنه نمى رود پیرو خط کربلا، اهل خطا نمى شود
عمر گذشت و وا نشد ، راه زیارتت به من حاجت این شکسته دل، چرا روا نمى شود
جز سر غرقه خون تو، که شد چراغ قافـله رأس بریده برکسى ، راهنما نمى شود
اى بدن تو غرقه خون،وى سروروت لاله گون با چه خضاب کرده اى، خون که حنا نمی شود
کرببلا و کوفه شد، سخت به عترتت ولى هیچ کجا به سختى، شام بلا نمى شود
چوب بدست قاتلت سوخت و گفت اینسخن جاى سر بریده در، طشت طلا نمى شود
سوز درون میثمت، بوده شرارى ازغمت ورنه ز شعرش این چنین،شوربه پانمى شود
شعر از : حاج غلامرضا سازگار
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
مِهر تو را،به عالم امکان نمی دهم این گنج پر بهاست من ارزان نمی دهم
گرانتخاب جنّت وکویت بمن دهند کوی تو را به جنّت و رضوان نمی دهم
نام تو را ، به نزد اجانب نمی برم چون اسم اعظم است به دیوان نمی دهم
جان میدهم بشوق وصال تویاحسین تا بر سرم قدم ننهی جان نمی دهم
ای خاک کربلای تو ، مُهرِ نمازِ من آن مُهر را به مُلک سلیمان نمی دهم
مارا غــــلامی تو بود تاجِ افتـخار این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
دل جایگاه عشق توباشدنه غیرتو این خانه خداست به شیطان نمی دهم
گرجرعه ای زآب فراتت شودنصیب آن جرعه رابه چشمه حیوان نمی دهم
تا سر نهاده ام چو مؤیِّد بدرگهت تن ، زیــر بـار منّت دونان نمی دهم
(سیدرضامویّد)
بیتو درون سینهام ، ناله شرر نمیشود گریه صفا نمیدهد، اشک، گهر نمیشود
سوز دل، آتش تبم، روز، سیهتر از شبم این شب تیره تا ابد، بیتو سحر نمیشود
ای یم اشکها کمت تا که نسوزم از غمت رزق حلال دیدهام، خون جگر نمیشود
نیزه خصم چون قلم کرده به سینهات رقم که پیش تیر، عاشقی چون تو سپر نمیشود
از بدن تو بیشتر شد جگر تو ریشتر زخم زبان که مرهم داغ پسر نمیشود
روی تو آفتاب دین، سنگ ستاره جبین خون که نقاب بر روی قرص قمر نمیشود
غیر سر تو بر سنان، سری نگشته ساربان یتیم را که سایهبان، راس پدر نمیشود
آتش خیمه بود بس، از چه نگفت هیچکس شـعله که بال طایر سوخته پر نمیشود
ای شـرر تو آب من ، اشک غمت گلاب من محشر من، حساب من، بیتو به سر نمیشود
درد غمت دوای من، خاک درت شفای تن شفای درد «میثمت» خاک دگر نمیشود
شاعر:غلامرضا سازگار
زمزمه ی ورود به نجف الاشرف
وصل تو درمانم علی
مدح تو میخوانم علی
آمده ام زیارتت
با چشم گریانم علی
جانم علی جانم علی...
من زائر کوی تو ام
دلداده ی روی تو ام
عشق تو ایمانم علی
جانم علی جانم علی
میشوم از لطف شما
مُحرم ایوان طلا
خورشید تابانم علی
جنّت و رضوانم علی
جانم علی جانم علی
عشق تو سرنوشت من
ایوان تو بهشت من
جانم علی جانم علی...
نجف و نماز و گریه زیر ایوون طلا
نجفی که هر کی دیده شده بدجور مبتلا
.
نجفه جایی که چیزی کم نداره از بهشت
اربعین میام نجف پیاده میرم کربلا
.
تو خیلی آقایی
عشق دل مایی
تو یا من اسمه دوایی
.
ای دعای صاحب الزمان
ای قبله ی اهل آسمان
یا علی علی علی علی جان
.
مولا علی مولا مولا علی مولا
.
چه کنم چاره ندارم کار من صبوریه
هرچی می کشم خدایا مال درد دوریه
.
همه آرزوم اینه ببینم قبل مردنم
حرم رقیّه و زینبو توی سوریه
.
ای بانوی احساس
تو مادرت زهراس
یا زینب ای ناموس عباس
اي نجف اي باغ دلها السلام
اي نجف اي شهر مولا السلام
اي نجف داري تو انوار جلي
اي نجف اي شهر مولايم علي
خسته و غمگين و مهجور آمدم
اي نجف من از ره دور آمدم
من اگرخوبم وگركه من بدم
اي نجف من سرخود اينحا نامدم
حضرت مولا مرا دعوت نمود
زين عنايت غرق در خجلت نمود
====
آمدم بر درگهت با چشم گريان يا علي
تو كريم عالمي من برتومهمان ياعلي
گرچه سر تاپا گناهم زائر قبر توام
روي لطف و مرحمت ازمن مگردان ياعلي
بود عمري آرزوي من كه در شهر نجف
آيم و بوسم ضريحت ازدل و جان ياعلي
هركه را درديست من بيمارم از درد گناه
نيست بردردم بجز لطف تو درمان ياعلي
آمدم چون كعبه قبرت را بگيرم در بغل
با تو بندم بار ديگرعهد و پيمان ياعلي
آمدم تا از تو پرسم از چه بعد قرنها
مانده قبر همسرت ازديده پنهان ياعلي
آمدم تا با تو گويم سائلم درمانده ام
باز كن بر من زرحمت باب احسان ياعلي
آمدم تا با تو گويم مرغ جانم را بگير
از كرم دور ضريح خود بگردان ياعلي
آمدم تا با تو گويم آخر اي چشم خدا
يك نگه كن بر كن آلوده دامان ياعلي
آمدم تا با تو گويم با همه جرم و خطا
هركه هستم دوستت دارم به قرآن ياعلي
ايكه ميدادي غذاي خويش را بر قاتلت
لطف كن بر من كه هستم ازمحبان ياعلي
آمدم تا با تو گويم ياعلي دستم بگير
پيش از آنكه عمر من آيد به پايان ياعلي
--
گرچه همتا و شريكي خالق اعظم ندارد
يك علي دارد كه مانندش دراين عالم ندارد
من نميگويم چه دارد اين علي آنقد گويم
از خدا چيزي بعالم جز خدائي كم ندارد
---