eitaa logo
دانلود
✅پایگاه مهم در عصر ظهور مسجد کوفه، یکی از مساجد مهم در عصر ظهور است. از مکان‌های منسوب به حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، مسجد کوفه است، این مکان بیشتر در روایات مربوط به عصر ظهور و حاکمیت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) وارد شده است. از روایات استفاده می‌شود که این مسجد، در عصر ظهور از جایگاه و پایگاه مهم و برجسته‌ای برخوردار است که برخی از این قرار است. ۱۴.۱ - مرکز دادرسی مسجد کوفه مرکز دادرسی است. امام صادق (علیه‌السلام) در این‌باره فرمود: «دار ملکه الکوفة و مجلس حکمه جامعها...؛ مرکز حکومت مهدی (علیه‌السلام) کوفه و مرکز قضاوت و دادرسی او مسجد اعظم کوفه است.» ۱۴.۲ - مرکز تبلیغ دینی مسجد کوفه، مرکز تبلیغ دینی است. حضرت صادق (علیه‌السلام) فرمود: «کانّی انظر الی القائم علی منبر الکوفة و حوله اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدّة اهل بدر و هم اصحاب الألویة و هم حکّام اللّه فی ارضه علی خلقه...؛ گویی به قائم می‌نگرم که بر فراز منبر مسجد کوفه است، ۳۱۳ تن یارانش در اطراف او حلقه زده‌اند، آنان پرچم‌داران و فرمان‌روایان خداوند بر فراز گیتی میان بندگان خدایند.» امام باقر (علیه‌السلام) نیز در این‌باره فرمود: مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) وارد کوفه می‌شود، سه گروه درگیر، در یک صف بر وی گرد آیند، او بر فراز منبر، خطبه می‌خواند و مردم، آن‌قدر اشک شوق می‌ریزند که متوجه سخنان او نمی‌شنوند. ۱۴.۳ - محل اقامه جمعه و جماعت کوفه، محل اقامه جمعه و جماعت است. امام علی (علیه‌السلام) در خطبه‌ای طولانی، ویژگی‌های مسجد کوفه را چنین شمرده است: ای اهل کوفه! خداوند سبحانه و تعالی به شما نعمت‌هایی داده که به هیچ‌کس نداده است، از برتری محل برگزاری نماز شما این است که این‌جا خانه آدم، خانۀ نوح، خانۀ ادریس، عبادتگاه حضرت ابراهیم خلیل و عبادتگاه برادرم حضرت خضر (علیه‌السلام) بود و امروز محل عبادت و مناجات من است.... برای مسجد کوفه زمانی فرا می‌رسد که محل برگزاری نماز مهدی (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) از تبار من و محل عبادت هر مومن می‌شود، هیچ مؤمنی روی زمین نمی‌ماند، مگر این‌که به این مسجد بیاید، یا قلبش برای این مسجد پر بزند. امام صادق (علیه‌السلام) نیز در این‌باره فرمود: هنگامی که قائم آل‌محمد (علیهم‌السلام) قیام کند، پشت کوفه مسجدی بسازد کند که هزار در دارد، و خانه‌های کوفه به دو رود کربلا متصل می‌شود. ۱۴.۴ - محل آموزش قرآن مسجد کوفه، محل برگزاری کلاس‌های آموزش آیات قرآن است. حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: «کانّی انظر الی شیعتنا بمسجد الکوفة، قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما انزل؛ گویی شیعیان خود را می‌بینم که در مسجد کوفه خیمه زده، به مردم قرآن را آن‌گونه که نازل شده، آموزش می‌دهند.» ۱۴.۵ - نتیجه‌گیری از موارد یادشده استفاده می‌شود مسجد کوفه در عصر ظهور، از جایگاه بسیار ارزشمندی برخوردار است، به علاوه دارای گسترۀ بسیار زیادی است که کارکردهای فوق به راحتی در آن امکان‌پذیر خواهد بود.
نقشه۲
نقشه۳
نقشه۴
مسجد کـــــوفه، تـــــــو در روز جزا شاهد باش مـن کــــــه معصوم ترم از همه مظلوم ترم مسجد کـوفه، خــــــداوند نــــگهدار تــــــو بـــاد کــــــه دگـــــــــر نشنوی آوای دعای سحرم در دل خــــــــاک بـــــــــلرزد بـــــــدنم گر طفلی گـــــــــوید ای مسجد کوفه چه شد آخر پدرم هــــــر چه باشد پسرم خون علی در رگ توست مهربـــان بــــــاش تـــو با قاتل من ای پسرم بــــــــدنـــم را بـــــــه سوی خانه عزیزان مبرید بـــــــــگذارید کـــــــه غــذا بهر یتیمان ببرم
عالم و آدم کند گریه برای علی حیف که در خاک رفت قد رسای علی نخل بوَد منتظر، چاه بوَد بی‌قرار حیف که خاموش شد صوت دعای علی گریه کند صبح و شام ،اشک فشانَد مدام تا که عدالت زند بوسه به پای علی زندگی بی‌علی سخت‌تر از مردن است کاش که ما می‌شدیم کشته به جای علی دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه مسجد کوفه شده کرب و بلای علی تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند گر ببرد کودکی شیر برای علی مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف تا که یتیمان نهند سر به سرای علی پیر فقیری زند بر سر و بر سینه‌اش طفل یتیمی شده نوحه سرای علی بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین قسمت قاتل شده، سهم غذای علی می‌دمد از سنگ‌ها نالۀ یا سیدی می‌چکد از نخل‌ها اشک عزای علی ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد هستی میثم بـوَد مهـر و ولای علی
در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست مظلومتر از تمام عالم مولاست در مدت عمر چون خدایش تنهاست جان داد وصیّ و خلف پیغمبر جان دادن او به سجده گاهش زیباست در شهر ندادند سلامش پاسخ از بس که علی غریب با انسانهاست از اول خلقت چو علی مرد نبود مردانگی از تمام عمرش پیداست با آنهمه دارایی و مردانگیش قوتش به خدا نان جویی در دنیاست نشناخت کسی حق علی در همه عمر در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست ای پست ترین مردم ابن ملجم شمشیر زدی به آنکه او بی همتاست می گفت به قاتلم ترحّم بکنید در آخر عمر چون همیشه آقاست هر کس که به عمر با علی مانوس است در عالم حشر با علی در یکجاست
مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد على با دلى خون ز تو هم قطع نظر کرد على مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایى تو که ز محراب تو تا عرش سفر کرد على رفت آن شب که به مهمانى امّ کلثوم دخترش را ز غمى سخت خبر کرد على خبر از کشتن خود داد به تکبیر و فسوس هر زمان جانب افلاک نظر کرد على کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت چون که افطار به هنگام سفر کرد على گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد على ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او آنچه اندوخته از خون جگر کرد على گرچه در هر نفسى بود على را معراج غوطه در خون زد و معراج دگر کرد على
مي رود سمت مسجد کوفه با دلي خسته از زمانه‌ي خود خسته از کوفيان و بي دردي غرق اندوه بي کرانه‌ي خود مي رسد با دل پر آشوبش مرد غربت ، انيس سجاده همدم چشمهاي بارانيش مي شود چشم خيس سجاده رنگ دلتنگي شفق دارد سالها آفتاب چشمهانش مصحف غربت و غم و درد است صفحه صفحه کتاب چشمانش گريه هاي شبانه‌ي او را گونه‌ي خيس ماه مي داند شرح سي سال بي کسي اش را دل بي تاب چاه مي داند سر خود را شب پريشاني مي گذارد به دوش نخلستان مي شود سوگوار چشمانش ديده‌ي گريه پوش نخلستان مي رود سمت مسجد کوفه تا که با عشق بي حساب شود مي رود تا محاسن خورشيد بين محراب خون خضاب شود مي رود تا که مستجاب شود ندبه هاي شبانه اش حالا مي رود تا خداي خوبيها مرتضي را بگيرد از دنيا بين محراب اشک و دلتنگي موسم آخرين سجود آمد ناگهان مثل صاعقه ، تيغي بر سر آسمان فرود آمد سجده‌ي تيغ و ابروي خورشيد باز شق القمر شده انگار بين محراب فرق کعبه شکافت شب مولا سحر شده انگار شوق پرواز بال و پر مي زد در تپش هاي چشم کم سويي آمد از آسمان به دنبالش بيقرار شکسته پهلويي در کنار غروب چشمانش آه سعي طبيب بي معناست سالها بي قرار رفتن بود بعد زهرا شکيب بي معناست راوي سالها پريشاني ست گيسويي که چنين سپيد شده در دل کوچه هاي دلتنگي سالها پيش از اين شهيد شده هر گز از ياد او نخواهد رفت سوره‌ي کوثر و در و ديوار آتش و تازيانه و سيلي غنچه‌ي پرپر و در و ديوار دست او بسته بود اما ديد گل ياسش به يک اشاره شکست در هجومي کبود و بي پروا دست و پهلو و گوشواره شکست رفت و دلخستگان اين عالم در غم غربتش سهيم شدند و يتيمان شهر دلتنگي بار ديگر همه يتيم شدند يوسف رحيمي
در حال تکمیل 👆
بمرور انشالله
شما هم تکمیل بفرمایید
🧡میثم تمار میثَم تمّار اَسَدی کوفی (متوفای ۶۰ق)، فرزند یحیی با کنیه ابوسالم و ابوصالح، معروف به میثم تمار، از اصحاب برجستۀ امام علی، امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) بود که قبل از واقعه کربلا به شهادت رسید.حرم میثم تمار درباره جزئیات زندگی او، اطلاعات دقیقی در کتب تاریخی وجود ندارد. گفته شده وی برده زنی از قبیله بنی‌اسد بود که امام علی (علیه‌السلام) او را از آن زن خریده و آزاد نمود. به دلیل خرمافروشی در کوفه، لقب تمار به او داده‌اند. او را در شمار اصحاب جلیل‌القدر و حواریون و یاران برگزیده امام علی (علیه‌السلام) به شمار آورده‌اند، همچنین جزء شرطة الخمیس بود. پیش‌گویی‌ها و خبردادن از حوادث آینده به او نسبت داده‌اند. او سرانجام به دستور عبیدالله بن زیاد به دار آویخته شد و طبق پیش بینی امام علی (علیه‌السلام) به شهادت رسید؛ درباره چگونگی شهادت او، روایات مختلفی بیان شده است. میثم تمار تالیفی در زمینه تفسیر قرآن و حدیث داشته است. ۱ - نسب میثَم تمّار اَسَدی کوفی با کنیه ابوسالم و ابوصالح، معروف به میثم تمار، از جزئیات زندگی او اطلاعات روشنی در دست نیست. او و خاندانش در کوفه می‌زیستند و نسبت کوفی او از اینجاست. در پاره‌ای روایات از او با نسبت نهروانی یاد شده است (منسوب به شهر نهروان نزدیک بغداد، میان بغداد و واسط.) ۲ - اصالت غیرعرب با وجود ریشۀ عربی نام میثم، و پدرش یحیی، او اصالتاً عجم و غیرعرب بود و چون برده زنی از بنی‌اسد بود، به طریق ولاء به این قبیله انتساب یافت. ۳ - نام و کنیه حضرت علی (علیه‌السلام) میثم را از صاحب‌اش خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او فرمود پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مرا آگاه کرده است که والدین عجمی‌ات تو را میثم نامیده‌اند. میثم سوگند خورد و سخن خداوند و پیامبر و علی (علیه‌السلام) را تصدیق کرد. سپس امام از او خواست به نام گذشته‌اش، که پیامبر هم او را آن‌گونه نامیده است، بازگردد. میثم پذیرفت و کنیه‌اش ابوسالم شد. کنیۀ دیگر او ابوصالح بود. ابن شاذان قمی کنیۀ او را ابوجعفر ذکر کرده است، ۴ - شغل میثم برای گذران زندگی در بازار کوفه خرمافروشی می‌کرد، از این‌رو، به او لقب تمّار داده‌اند. به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزق خربزه می‌فروخت. ۵ - صحابه سه امام شیعه میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن و حسین (علیهم‌السلام)، برشمرده‌اند،اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی حضرت علی (علیه‌السلام) بوده است. میثم بسیار دوستدار اهل بیت (علیهم‌السلام) بود. و آنان نیز متقابلاً‌ به او توجه خاصی داشتند. به گفتۀ امّ‌سلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارۀ وی به حضرت علی (علیه‌السلام) سفارش نموده بود. میثم مورد عنایت خاص امام علی (علیه‌السلام) بود و از آن حضرت، علوم بسیاری فرا گرفت. امام با او گفتگوهای بسیار داشت. دانش بسیار و اسرار وصیت را به وی آموخت، او را از امور غیبی آگاه ساخت. و در زمرۀ گروهی از مؤمنان آزموده قرار داد که در درک و تحمل امر رسول خدا و سخنان اهل بیت (علیهم‌السلام) مقام والایی داشتند. از این مطالب معلوم می‌شود میثم از ظرفیت روحی بالایی برخوردار بوده است. پس از امام علی (علیه‌السلام)، میثم در شمار اصحاب وفادار امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) در آمد. امام حسین (علیه‌السلام) به میثم توجه ویژه‌ای داشت و از او به نیکویی یاد می‌کرد. ۶ - خبردادن از حوادث آینده نمونه‌هایی از علم غیب میثم و اطلاع او از حوادث آینده عبارت بود از: پیشگویی مرگ معاویه، خبر شهادت امام حسین (علیه‌السلام) برای زنی مکّی به نام جبله، دستگیری خویش توسط سرکردۀ طایفۀ خود و شهادتش به دستور ابن‌ زیاد و آزادی مختار بن ابی‌عُبَیْده ثقفی از زندان. ۷ - حواری امام علی وجود این ویژگی‌ها در میثم تمّار سبب شده است تا او را در شمار اصحاب جلیل‌القدر و حواریون و یاران برگزیدۀ امام علی (علیه‌السلام) به شمار آورند. ۸ - جزء شرطه الخمیس چنان‌که در برخی از گزارش‌ها میثم تمّار را جزو شُرطة ‌الخَمیس یاد کرده‌اند. این گروه، دلیر مردانی بودند که با حضرت علی (علیه‌السلام) پیمان بسته بودند در جنگ‌ها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند. ۹ - زمان آشنایی با امام علی ادامه👇👇
سکوت منابع دربارۀ حضور میثم تمّار در جنگ‌های زمان حضرت علی (علیه‌السلام) (جَمل، صِفّین و نهروان)، این موضوع را به ذهن متبادر می‌کند که آشنایی او با آن حضرت، احتمالاً در دوران پایانی حکومت امام بوده است، به خصوص که روایات تاریخی بر جای مانده از میثم، حاوی مطالبی از این دوران و پس از آن است. از آن جمله، روایت راجع به حملۀ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عده‌ای از زنان و کودکان در آنجاست. ۱۰ - سب میثم توسط معاویه معاویه هنگام سبّ حضرت علی (علیه‌السلام) و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد می‌کرد و او را دشنام می‌داد.[] ۱۱ - رهسپاری برای عمره قبل از واقعه کربلا در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثۀ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد و چون امام را نیافت، سراغ او را از امّ‌سلمه گرفت و امّ‌سلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از ام‌ّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزد خداوند با امام دیدار خواهد کرد ۱۲ - خبردادن از چگونگی شهادتش امام علی (علیه‌السلام) میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست عبیدالله‌ بن زیاد (والی اموی در کوفه) آن است که در آخرت، کنار امام در درجه‌ای شایسته خواهد بود. گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت. میثم خبر شهادتش را، که از زبان امام علی (علیه‌السلام) شنیده بود، برای دیگران نقل می‌کرد. از جمله، به روایتی، او و حبیب‌ بن مظاهر در میان جمعی خبر شهادت خود را بیان کردند، اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند.
۳ - چگونگی شهادت دربارۀ ‌دستگیری و قتل میثم دو روایت وجود دارد: ۱۳.۱ - روایت اول به روایتی، ابن‌ زیاد از طرف یزید بن معاویه، خلیفۀ اموی (۶۰ـ ۶۴)، مأمور شد میثم را – که می‌دانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی است – به دار بیاویزد. در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمی‌گشت، به دست مأموران ابن‌ زیاد دستگیر شد. در زندان، میثم با مختار، که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیشگویی کرد. ابن‌ زیاد ظاهراً وی را همراه صد سوار از سپاهش فرستاد و آنان میثم را در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)، دستگیر کردند و به کوفه بردند و سپس به دستور ابن‌ زیاد به دار آویختند. ۱۳.۲ - روایت دوم به روایت دیگر، میثم به درخواست عده‌ای از بازاریان، برای شکایت از رفتار عامل بازار کوفه، همراه آنان نزد ابن‌ زیاد رفت تا از او بخواهد عامل را برکنار کند. میثم در آنجا سخنانی بلیغ ایراد کرد. عَمرو بن حُرَیث، امیر کوفه از طرف عبیدالله‌ ابن زیاد، که عثمانی مسلک و دشمن اهل بیت بود و در آن مجلس حضور داشت، میثم را فردی دروغگو و دوستدار دروغگو خواند، اما میثم خود را راستگو و دوستدار راستگو (حضرت علی) معرفی کرد. ابن‌ زیاد به میثم دستور داد از علی بیزاری جوید و از آن حضرت بد بگوید و به جای آن، دوستی خود را به عثمان اعلام کند و از او نیک بگوید. او میثم را تهدید کرد که اگر به این دستور عمل نکند، دست‌ها و پاهایش را قطع می‌کند و او را به دار می‌کشد. میثم اگرچه می‌توانست تقیه کند، اما شهادت را برگزید و گفت که امام علی او را آگاه کرده است که ابن‌ زیاد چنین خواهد کرد و زبانش را خواهد برید. به دنبال آن، ابن‌ زیاد که به پندار خود می‌خواست این خبر غیبی را دروغ جلوه دهد، دستور داد فقط دست‌ها و پاهای میثم را قطع کنند و او را کنار خانۀ عَمرو بن حُرَیث به دار بکشند. میثم در حالی که در خون می‌غلتید و لحظات جانکاهی را سپری می‌کرد، بالای چوبه دار با صدای بلند از مردم خواست برای شنیدن احادیث مکنون و شگفت حضرت علی نزد او جمع شوند. او دربارۀ فتنه‌های بنی اُمیّه و فضائل بنی‌هاشم سخنانی گفت. عمرو بن حریث چون افشاگری میثم و ازدحام مردم را برگرد او دید، شتابزده نزد ابن‌ زیاد رفت و ماجرا را به او اطلاع داد. ابن‌ زیاد، از بیم رسوایی، دستور داد بر دهان میثم لجام نهند. گفته شده است او نخستین فردی بود که در اسلام بر دهانش لجام نهاده به روایتی، عمرو بن حریث – که نگران تمایل مردم به سخنان میثم و شورش آنان بر ضد حکومت بود – از ابن‌ زیاد خواست دستور دهد زبان میثم را قطع کنند. ابن‌ زیاد موافقت کرد و یکی از نگهبانان را برای این کار فرستاد و میثم با یادآوری این مطلب که ابن‌ زیاد نتوانست سخن مولایش علی را در مورد بریدن زبان و دست‌ها و پاهایش، تکذیب کند، ‌لحظاتی پس از آنکه زبانش قطع شد، به شهادت رسید. به روایتی، ‌میثم سه روز پس از به دار کشیده شدنش، با خنجری که به شکم یا خاصره‌اش زدند، به سختی مجروح شد. او تکبیر گفت و در پایان آن روز، دهان و بینی‌اش خون‌ریزی کرد و به شهادت رسید، که نوشته است یک روز پس از آن‌که بر ضد بنی‌امیه و به نفع بنی‌هاشم سخن گفت و به دهانش لجام زدند، ‌دهان و بینی‌اش خون‌ریزی نمود و روز سوم از زخم آن خنجر شهید شد. ۱۴ - تاریخ شهادت و محل دفن شهادت میثم تمّار در ذیحجه ۶۰ق، ده روز پیش از ورود امام حسین (علیه‌السلام) به عراق، روی داد. ابن‌ زیاد از دفن او جلوگیری کرد، تا آنکه چند تن از خرمافروشان کوفه، شبانه، جسد وی را با چوبۀ دار ربودند و در قبری میان گودال آب در سرزمین قبیله مراد به خاک سپردند. ۱۵ - تالیفات میثم آثار و تألیفاتی داشته است. ۱۵.۱ - تفسیر یکی از آنها تفسیر بود که آن را از تعلیمات امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) آموخته بود. بنابر روایتی از میثم خطاب به عبدالله‌ بن عباس، میثم تنزیل قرآن را نزد امام علی خوانده و امام تأویلش را به وی آموخته بود. از این‌رو، ‌ هنگامی که میثم به عمره رفت، به ابن‌ عباس گفت هر مطلبی دربارۀ تفسیر قرآن می‌خواهد، از وی بپرسد. ابن‌ عباس از این پیشنهاد استقبال کرد و کاغذ و دواتی خواست و آنچه را که میثم املا کرد، نوشت. چون میثم او را از شهادت خود به دستور ابن‌ زیاد خبر داد، ابن‌ عباس که گمان می‌کرد میثم این خبر را از روی کهانت به او داده است، به وی بی‌اعتماد شد و درصدد برآمد مطالبی را که از او نوشته بود، پاره کند. میثم او را از این کار بازداشت و از او خواست این تفسیر را حفظ کند و اگر آنچه وی از آن خبر داده است، به وقوع نپیوست، آن را از بین ببرد. ابن‌ عباس پذیرفت و پس از مدتی همۀ اخباری که میثم از آینده داده بود، محقق شد. ۱۵.۲ - حدیث میثم ظاهراً کتابی نیز در حدیث داشته است که فرزندانش از آن روایاتی نقل کرده‌اند و پاره‌ای از روایات آن در منابع موجود است.
برخی از این روایات دربارۀ این موضوعات است: حب و بغض نسبت به اهل بیت‌ (علیهم‌السلام)، برتری مسجد کوفه بر بیت‌المقدس، بغض و کینۀ منافق و فاسق به علی و بغض علی نسبت به آنان، چهار بار اقرار به زنای محصنه و حدّ آن، و اینکه حضرت علی (علیه‌السلام) قاتل جوانی اعرابی را برای بازماندگان او معلوم کرد. ۱۶ - خصوصیات میثم حاضر جواب و خطیبی توانا و شجاع بود. هنگامی که به نمایندگیِ معترضان بازار کوفه، در دربار ابن‌ زیاد سخن گفت، ‌ابن‌ زیاد از منطق و سخنوری و فصاحت و بلاغت او در شگفت ماند. خطابه‌های بلیغ او بر ضد حکومت امویان، وی را شخصیتی بارز در میان دشمنان این حکومت ساخت. ۱۷ - فرزندان و نوه‌ها صالح، شُعَیب، عِمران و حمزه از جمله فرزندان میثم تمّار بودند که با ولایت و مصاحبت اهل بیت و روایت از آنان نشو و نما یافتند. فرزندان آنان نیز از اصحاب و راویان ائمه شیعه بودند. از آن جمله علی‌ بن اسماعیل‌ بن شعیب‌ بن میثم از بزرگ‌ترین متکلمان شیعه امامیه و از نخستین مؤلفان کتاب‌های کلامی بود.
در حال تکمیل انشالله
✍اثیب یمانی معروف به صافی صفا یمانی 🔹در گذشته منطقه "صفا" مکانی بوده برای استراحت کاروان ها. گفته می شود حضرت علی (ع) وقتی برای زیارت وادی السلام از کوفه به نجف می آمدند در منطقه صفا توقف می کردند و به راز و نیاز می پرداختند. ظاهرا این محل چون محل زیارت حضرت موسی بوده است، حضرت علی (ع) آن را به عنوان جایگاه نیایش خود انتخاب کرده بودند. اکنون در این محل بنایی ساخته شده است (در حال ساخت است) که با تکمیل صحن حضرت زهرا (س) در قسمت غربی حرم امیرالمومنین (ع)، این بنا به عنوان نقطه انتهایی صحن حضرت زهرا (س) و جزئی از حرم حضرت علی (ع) می شود. این مکان علاوه بر اینکه محل نیایش های حضرت علی(ع) بوده است، مرقد "اثیب یمانی" یکی از یاران نزدیک امیرالمومنین (ع) و از بزرگان و ثروتمندان یمن نیز می باشد. "یمانی" در ایام خلافت حضرت علی(ع) به کوفه آمد و امام به او دعایی آموخت که به عنوان دعای یمانی معروف است و برای پیروزی و غلبه بر دشمنان استفاده می شود. پیکر یمانی به دست حضرت علی (ع) در این مکان به خاک سپرده شده است. نقل کرده اند که روزی حضرت علی (ع) در حالیکه در این منطقه نشسته بودند فردی به همراه شتری که جنازه ای روی آن قرار داشته است به این منطقه می رسند. حضرت از او می پرسند: از کجا می آیی و این جنازه کیست؟ آن فرد جواب می دهد: از یمن می آیم و این جنازه پدرم است که طبق وصیت او آورده ام تا در این سرزمین دفنش کنم. حضرت می پرسند: وصیت او چه بوده است؟ فرد جواب می دهد: پدرم وصیت کرده است که مرا به سرزمین نجف برده و در آنجا دفن کن زیرا مردی در آن جا مدفون خواهد شد که اگر تمام بندگان را در روز قیامت شفاعت کند، شفاعتش پذیرفته می شود. حضرت می پرسند: آیا می دانی آن مرد کیست؟ آن فرد جواب می دهد: خیر حضرت می گویند: به خدا سوگند آن مرد من هستم و این سخن را سه بار تکرار می کنند و سپس آن جنازه را در این محل به خاک می سپارند. سپس امام از او پرسید: پدرت در زندگی اش چه می کرد؟ مرد گفت: ای امیر مؤمنان به خداوند قسم که او همیشه تو ار به یاد می آورد می کند. و دائماَ او را می شنیدم که به نام تو از خداوند متعال نجات می کرد و در نماز شب بسیار فراوان این را از خداوند می خواست. دقیقا در کنار مقام صافی صفا، مقام امام زین العابدین (ع) قرار دارد که محل توقف و راز و نیاز امام سجاد (ع) در زمان هایی بوده است که برای زیارت حضرت علی (ع) به نجف می آمدند. امام باقر (ع) نقل می کنند که امام سجاد (ع) محلی را در نزدیکی حرم حضرت علی (ع) و خارج از آن برای نماز و عبادت انتخاب کرده بودند که از ازدحام مردم در این زمان ها دوری کنند و دیگران متوجه زیارت ایشان نشوند ✍فهرست مطالب کانال عتبات https://eitaa.com/fatemi414/117
جغرافیایی بارگاه صافی‌صفا در خیابان کمربندی در جنوب نجف، ۵۰۰ متری غرب حرم امام علی(ع) و در قسمت انتهایی صحن حضرت زهرا(س) واقع شده است، این مکان مُشرف به بحر نجف بوده و در سمت جنوبی آن مقام زین‌العابدین(ع) واقع شده است.[
پیشینه به نقل برخی تاریخ‌نویسان، صافی‌صفا محل عبادت پیامبرانی چون موسی(ع) بوده است. همچنین گفته شده این مکان بخشی از کوه طور سیناء و جودی است که کشتی نوح(ع) بر آن قرار گرفته است. بر اساس اشعار منقّش بر سنگ‌نگاشته‌های قدیمی محراب این بارگاه، این مکان را محل اقامت و عبادت امام علی(ع)و اولین مسجدی که وی آن را به جهت عبادت بناکرد لقب داده‌اند. همچنین گفته می‌شود که اُثیب یمانی در سال ۳۸ قمری توسط امام علی(ع) در این مکان دفن گردید
نقل واقعه تاریخی در کتاب ارشاد القلوب نقل شده است که‌ روزی امام علی(ع) برای عبادت به خارج از کوفه (صحرای نجف)‌ رفته بود و ناگاه فردی سوار بر شتر، در حالی که جنازه‌ای را حمل می‌کرد به امام نزدیک شد و خود را از اهالی یمن و آن جنازه را جسد پدرش معرفی کرد. وی گفت: «پدرم چنین وصیت کرده تا او را در اینجا دفن کنیم؛ چرا که مردی در اینجا دفن خواهد شد که به شفاعت او به تعداد ربیعه و مُضر (دو قبیله بزرگ عرب) آمرزیده می‌شوند». امام علی(ع) فرمود: «آن مرد را می‌شناسی؟ به خدا آن مرد منم. حال برخیز و پدرت را به خاک بسپار». گفته می‌شود قبری که در مقبره صافی‌صفا است، قبر اُثیب یمانی است. به گفته برخی، اُثیب یمانی همان شخصیتی است که در زمان خلافت علی(ع) به کوفه رفت و امام علی(ع) به او دعایی آموخت که به حرز یمانی معروف است. او را شخصیتی نیکوکار، ثروتمند،‌ و از یاران علی(ع) دانسته‌اند