۹__- مقام جبرئیل
مقام جبرئیل نیز در جنوب صحن مسجد و در سمت غربی مقام آدم (علیهالسّلام) قرار دارد و به حادثه معراج پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نماز خواندن آن حضرت در مسجد کوفه، ارتباط دارد.
۱۰_مقام خضر
مقام خضر در رواق شمالی مسجد، نزدیک مقام ابراهیم (علیهالسّلام) واقع است.
۱۱_- مقام نوح
مقام نوح در جنوب غربی مسجد قرار داشته و به شکل محرابی بوده که متاسفانه در بازسازیهای اخیر مسجد، خراب شده است و محل آن، تنها با نصب یک برگه کاغذی روی دیوار جنوبی رواق متصل به شبستان مسجد، مشخص شده است.
۱۲_ - مقام کشتی نوح
میان صحن مسجد، مکانی وجود دارد که به «سفینة نوح» معروف است، براساس برخی اقوال، این نقطه محل به گِل نشستن کشتی حضرت نوح (علیهالسّلام) پس از طوفان بزرگ است، اما براساس روایات دیگری، اینجا محل ساخته شدن کشتی حضرت نوح (علیهالسّلام) بوده است، این مکان نیز پیشتر به صورت سردابی بود که با یک راهپله، امکان پایین رفتن به آن وجود داشت، این سرداب، به شکل یک صحن کوچک هشت ضلعی بود که در هر ضلع آن، یک ایوان وجود داشت و از طریق دو ایوان شمالی و جنوبی، به دو حجره دیگر راه داشت، کف زیارتگاه کشتی نوح (علیهالسّلام)، نمایانگر سطح واقعی مسجد کوفه، پیش از بالا آوردن سطح آن در زمان سیدمهدی بحرالعلوم بوده است.
در دوره رژیم سابق بعثی عراق، پلههای ورودی سفینه نوح مسدود شد و از ورود به آنجا، جلوگیری به عمل میآمد، اما پس از سقوط این رژیم، متاسفانه در بازسازیهای اخیر مسجد، این زیارتگاه و بنای تاریخی ارزشمند آن، بهطور کامل از بین رفت و تنها بهجای آن، یک حوض دوازده ضلعی، با نردههای سنگی کمارتفاع در اطراف آن، ایجاد شد.
✅پایگاه مهم در عصر ظهور
مسجد کوفه، یکی از مساجد مهم در عصر ظهور است.
از مکانهای منسوب به حضرت مهدی (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، مسجد کوفه است، این مکان بیشتر در روایات مربوط به عصر ظهور و حاکمیت حضرت مهدی (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) وارد شده است.
از روایات استفاده میشود که این مسجد، در عصر ظهور از جایگاه و پایگاه مهم و برجستهای برخوردار است که برخی از این قرار است.
۱۴.۱ - مرکز دادرسی
مسجد کوفه مرکز دادرسی است.
امام صادق (علیهالسلام) در اینباره فرمود: «دار ملکه الکوفة و مجلس حکمه جامعها...؛ مرکز حکومت مهدی (علیهالسلام) کوفه و مرکز قضاوت و دادرسی او مسجد اعظم کوفه است.»
۱۴.۲ - مرکز تبلیغ دینی
مسجد کوفه، مرکز تبلیغ دینی است.
حضرت صادق (علیهالسلام) فرمود: «کانّی انظر الی القائم علی منبر الکوفة و حوله اصحابه ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدّة اهل بدر و هم اصحاب الألویة و هم حکّام اللّه فی ارضه علی خلقه...؛ گویی به قائم مینگرم که بر فراز منبر مسجد کوفه است، ۳۱۳ تن یارانش در اطراف او حلقه زدهاند، آنان پرچمداران و فرمانروایان خداوند بر فراز گیتی میان بندگان خدایند.»
امام باقر (علیهالسلام) نیز در اینباره فرمود: مهدی (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) وارد کوفه میشود، سه گروه درگیر، در یک صف بر وی گرد آیند، او بر فراز منبر، خطبه میخواند و مردم، آنقدر اشک شوق میریزند که متوجه سخنان او نمیشنوند.
۱۴.۳ - محل اقامه جمعه و جماعت
کوفه، محل اقامه جمعه و جماعت است.
امام علی (علیهالسلام) در خطبهای طولانی، ویژگیهای مسجد کوفه را چنین شمرده است:
ای اهل کوفه! خداوند سبحانه و تعالی به شما نعمتهایی داده که به هیچکس نداده است، از برتری محل برگزاری نماز شما این است که اینجا خانه آدم، خانۀ نوح، خانۀ ادریس، عبادتگاه حضرت ابراهیم خلیل و عبادتگاه برادرم حضرت خضر (علیهالسلام) بود و امروز محل عبادت و مناجات من است.... برای مسجد کوفه زمانی فرا میرسد که محل برگزاری نماز مهدی (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) از تبار من و محل عبادت هر مومن میشود، هیچ مؤمنی روی زمین نمیماند، مگر اینکه به این مسجد بیاید، یا قلبش برای این مسجد پر بزند.
امام صادق (علیهالسلام) نیز در اینباره فرمود:
هنگامی که قائم آلمحمد (علیهمالسلام) قیام کند، پشت کوفه مسجدی بسازد کند که هزار در دارد، و خانههای کوفه به دو رود کربلا متصل میشود.
۱۴.۴ - محل آموزش قرآن
مسجد کوفه، محل برگزاری کلاسهای آموزش آیات قرآن است.
حضرت علی (علیهالسلام) فرمود: «کانّی انظر الی شیعتنا بمسجد الکوفة، قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما انزل؛ گویی شیعیان خود را میبینم که در مسجد کوفه خیمه زده، به مردم قرآن را آنگونه که نازل شده، آموزش میدهند.»
۱۴.۵ - نتیجهگیری
از موارد یادشده استفاده میشود مسجد کوفه در عصر ظهور، از جایگاه بسیار ارزشمندی برخوردار است، به علاوه دارای گسترۀ بسیار زیادی است که کارکردهای فوق به راحتی در آن امکانپذیر خواهد بود.
مسجد کـــــوفه، تـــــــو در روز جزا شاهد باش
مـن کــــــه معصوم ترم از همه مظلوم ترم
مسجد کـوفه، خــــــداوند نــــگهدار تــــــو بـــاد
کــــــه دگـــــــــر نشنوی آوای دعای سحرم
در دل خــــــــاک بـــــــــلرزد بـــــــدنم گر طفلی
گـــــــــوید ای مسجد کوفه چه شد آخر پدرم
هــــــر چه باشد پسرم خون علی در رگ توست
مهربـــان بــــــاش تـــو با قاتل من ای پسرم
بــــــــدنـــم را بـــــــه سوی خانه عزیزان مبرید
بـــــــــگذارید کـــــــه غــذا بهر یتیمان ببرم
عالم و آدم کند گریه برای علی
حیف که در خاک رفت قد رسای علی
نخل بوَد منتظر، چاه بوَد بیقرار
حیف که خاموش شد صوت دعای علی
گریه کند صبح و شام ،اشک فشانَد مدام
تا که عدالت زند بوسه به پای علی
زندگی بیعلی سختتر از مردن است
کاش که ما میشدیم کشته به جای علی
دامن محرابِ خون گشته بر او قتلگاه
مسجد کوفه شده کرب و بلای علی
تیغ به دشمن دهد، بذل به قاتل کند
گر ببرد کودکی شیر برای علی
مسجدیان یک طرف جمله گشایید صف
تا که یتیمان نهند سر به سرای علی
پیر فقیری زند بر سر و بر سینهاش
طفل یتیمی شده نوحه سرای علی
بذل و عنایت ببین لطف و کرامت ببین
قسمت قاتل شده، سهم غذای علی
میدمد از سنگها نالۀ یا سیدی
میچکد از نخلها اشک عزای علی
ثروت هر کس همان مال و منالش بوَد
هستی میثم بـوَد مهـر و ولای علی
در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست
مظلومتر از تمام عالم مولاست
در مدت عمر چون خدایش تنهاست
جان داد وصیّ و خلف پیغمبر
جان دادن او به سجده گاهش زیباست
در شهر ندادند سلامش پاسخ
از بس که علی غریب با انسانهاست
از اول خلقت چو علی مرد نبود
مردانگی از تمام عمرش پیداست
با آنهمه دارایی و مردانگیش
قوتش به خدا نان جویی در دنیاست
نشناخت کسی حق علی در همه عمر
در مسجد کوفه ناله اش یا زهراست
ای پست ترین مردم ابن ملجم
شمشیر زدی به آنکه او بی همتاست
می گفت به قاتلم ترحّم بکنید
در آخر عمر چون همیشه آقاست
هر کس که به عمر با علی مانوس است
در عالم حشر با علی در یکجاست
مسجد کوفه ببین عزم سفر کرد على
با دلى خون ز تو هم قطع نظر کرد على
مسجد کوفه مگر مسجدالاقصایى تو
که ز محراب تو تا عرش سفر کرد على
رفت آن شب که به مهمانى امّ کلثوم
دخترش را ز غمى سخت خبر کرد على
خبر از کشتن خود داد به تکبیر و فسوس
هر زمان جانب افلاک نظر کرد على
کس چو او روزه یک ساعته هرگز نگرفت
چون که افطار به هنگام سفر کرد على
گرچه جانش سفر تیر بلا بود، آخر
پیش شمشیر ستم فرق سپر کرد على
ریخت بر دامن محراب ز فرق سر او
آنچه اندوخته از خون جگر کرد على
گرچه در هر نفسى بود على را معراج
غوطه در خون زد و معراج دگر کرد على
مي رود سمت مسجد کوفه
با دلي خسته از زمانهي خود
خسته از کوفيان و بي دردي
غرق اندوه بي کرانهي خود
مي رسد با دل پر آشوبش
مرد غربت ، انيس سجاده
همدم چشمهاي بارانيش
مي شود چشم خيس سجاده
رنگ دلتنگي شفق دارد
سالها آفتاب چشمهانش
مصحف غربت و غم و درد است
صفحه صفحه کتاب چشمانش
گريه هاي شبانهي او را
گونهي خيس ماه مي داند
شرح سي سال بي کسي اش را
دل بي تاب چاه مي داند
سر خود را شب پريشاني
مي گذارد به دوش نخلستان
مي شود سوگوار چشمانش
ديدهي گريه پوش نخلستان
مي رود سمت مسجد کوفه
تا که با عشق بي حساب شود
مي رود تا محاسن خورشيد
بين محراب خون خضاب شود
مي رود تا که مستجاب شود
ندبه هاي شبانه اش حالا
مي رود تا خداي خوبيها
مرتضي را بگيرد از دنيا
بين محراب اشک و دلتنگي
موسم آخرين سجود آمد
ناگهان مثل صاعقه ، تيغي
بر سر آسمان فرود آمد
سجدهي تيغ و ابروي خورشيد
باز شق القمر شده انگار
بين محراب فرق کعبه شکافت
شب مولا سحر شده انگار
شوق پرواز بال و پر مي زد
در تپش هاي چشم کم سويي
آمد از آسمان به دنبالش
بيقرار شکسته پهلويي
در کنار غروب چشمانش
آه سعي طبيب بي معناست
سالها بي قرار رفتن بود
بعد زهرا شکيب بي معناست
راوي سالها پريشاني ست
گيسويي که چنين سپيد شده
در دل کوچه هاي دلتنگي
سالها پيش از اين شهيد شده
هر گز از ياد او نخواهد رفت
سورهي کوثر و در و ديوار
آتش و تازيانه و سيلي
غنچهي پرپر و در و ديوار
دست او بسته بود اما ديد
گل ياسش به يک اشاره شکست
در هجومي کبود و بي پروا
دست و پهلو و گوشواره شکست
رفت و دلخستگان اين عالم
در غم غربتش سهيم شدند
و يتيمان شهر دلتنگي
بار ديگر همه يتيم شدند
يوسف رحيمي