بار خدا زمین نمی ماند.
اگر خدای ناکرده همگی تان یک وقت بگویید،ما می خواهیم این کاررا ببوسیم وکناربرویم،عقیده ندارم که این میدان خالی خواهد ماند؛ نه،عقیده ی من این است که بارخدا،زمین نمی ماند.گردونه ی الهی دارد روی غلتک می رود، ماعقب می مانیم،ما پرت می شویم ازآن گردونه،از آن ارابه ی عظیمی که دارد می رود.بارخدا زمین نمی ماند،این رابدانید.یک روزگاردیگراین باربه سر منزل خواهد رسید.خوش به حال کسی که توفیق پیداکند این بار را اوبکشد.اصلا بزرگترین افتخاراین است که خدا ما را بنده ی خودش بداند واز ما بخواهد که این بار را برداریم.لذاست که من عرض می کنم:شما باید تلاش کنید تا جبهه خودی وآن جمع سیصد وسیزده نفری بدرکبرای امروز سایش پیدا نکند. " از بیانات مقام معظم رهبری امام خامنه ای "
#27دی_ماه_سالروزشهادت #شهیدنواب_صفوی
🔰اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد!!
♦️قرار شد با شهید نواب برای ناهار و دیدن علامه امینی به منزل ایشان برویم.
♦️در آن دیدار علامه به نواب گفتند : من حیفم میاید شما در ایران بمانید ، شما را می کشند ، بیایید بروید نجف درس بخوانید با استعدادی که شما دارید مرجع خواهید شد
♦️ شهید نواب به علامه گفت:اسلام درسخوان زیاد دارد، سگ ندارد که پای دشمنان را بگیرد.
♦️علامه امينی چشمهايش پر از اشك شد، سرش را انداخت پايين و از اتاق بيرون رفت و ديگر صحبتي نشد.
📚 خاطرات محمدمهدی عبدخدایی
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹خاطره ای از رهبر معظم انقلاب درباره شهید نواب صفوی :
♦️سخنرانی نواب یك سخنرانی عادی نبود . بلند می شد و می ایستاد و با شعار كوبنده و با شعاری شروع به صحبت می كرد . من محو نواب شده بودم . خودم را از لابلای جمعیت به نزدیكش رسانده و جلوی نواب نشسته بودم . تمام وجودم مجذوب این مرد بود و به سخنانش گوش می دادم و او هم بنا كرد به شاه و به دستگاههای انگلیس و اینها بدگویی كردن .
♦️ اساس سخنانش این بود كه اسلام باید زنده شود . اسلام باید حكومت كند واین كسانی كه در راس كار هستند اینها دروغ می گویند . اینها مسلمان نیستند و من برای اولین بار این حرفها را از نواب صفوی شنیدم و آنچنان این حرفها درون من نفوذ كرد و جای گرفت كه احساس می كردم دلم می خواهد همیشه با نواب باشم . این احساس را واقعا داشتم كه دوست دارم همیشه با او باشم .
📚مرکز اسناد انقلاب اسلامی
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 روایتی از دیدار رهبر معظم انقلاب در دوران نوجوانی با شهید سید مجتبی نواب صفوی
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹اینفوگرافیک شهیدغیرت وبصیرت حجه الاسلام نواب صفوی
#فداييان_اسلام
#سیر_مبارزه
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
فرمانده یگان فاطمیون خاطره ای از آرامش سردار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی مقابل جنگنده های آمریکایی روایت کرده است: «ما معمولا برای سرکشی به مناطق تحت درگیری با هلی کوپتر در رفت و آمد بودیم. یکی از روزهایی که منطقه «حنف» در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود به خواست حاج قاسم بنا شد به آنجا برویم تا سری به وضعیت منطقه و نیروها بزنیم و از اوضاع مطلع شویم.
آمریکایی ها هم اعلام کرده بودند «تا مدار 55 درجه این منطقه کسی حق نداره نزدیک بشه.»
هنگام پرواز حاجی شروع کرد در دفترش مطالبی را یادداشت کردن. هم زمان جنگنده های آمریکایی هم با دیدن هلی کوپتر ما تلاش می کردند ما را از مسیرمان منحرف کنند. البته آنها نمی دانستند هلیکوپتر حامل چه شخصیتی است. من که مضطرب شده بودم چند بار به حاجی گفتم جنگنده ها دارند نزدیک ما می شوند. اما ایشان با آرامش به نوشتن ادامه داد و حتی سرش را هم بلند نکرد که نگاه شان کند.
چند دقیقه بعد به منطقه که رسیدیم سردار سلیمانی در نقطه صفر مرزی نماز شکر خواند و برگشتیم.»
https://eitaa.com/fatemi48/280
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎐 #مکتب_حاج_قاسم |#حاج_قاسم
🔴ژنرال روس: سردار سلیمانی تنها با ۱۸ نفر از اعضای سپاه قدس خلبان روسی گرفتار در چنگ داعش را نجات داد، کاری که ما در آن شکست خوردیم
▪️یوگنی گولیکوف:سردار سلیمانی تنها با ۱۸ نفر از نظامیان سپاه قدس خلبان روس را از دست داعش نجات داد.
▪️ما بارها تلاش کردیم این خلبان را نجات دهیم ولی با یک کشته در عملیات نجات ناموفق برگشتیم.
▪️پس از این حادثه بود که مردم روسیه ژنرال سلیمانی را شناختند و قدردان او شدند.
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
پنج روایت از جلوه های ایثار و شجاعت شهدای دفاع مقدس
خاطرات
روایت هایی کوتاه از ایثار و از خودگذشتگی شهیدان در جبهه ها، برگرفته از کتاب سرو های سرخ را با هم مرور می کنیم.
روایت اول
يك روز در منطقة « شرهاني » که دشمن بر روي اين منطقه آتش زيادي مي ريخت مأموريت مهمي به گرداني كه شهيد « طالبي » مسؤوليت آن را به عهده داشت ، سپرده شد . بايد خاكريزي در جلوي دشمن زده مي شد. نقش اين خاكريز بسيار حياتي و تعيين كننده بود، چون آتش شديد دشمن امان همه را گرفته بود . حاجي بچه ها را جمع كرد و نهج البلاغه را گشود و خط بة مولا اميرالمؤمنين علي (ع) را خطاب به محمد حنفيه براي بچه ها قرائت كرد:
«اگر كوهها از جا كنده شوند ، تو از جاي خود حركت مكن . دندانهايت را به هم بفشار و كاسة سرت را به خدا بسپار.»
عليرضا عبارت مولا را كه خواند به پيشاني ت ك تك بچه ها پيشاني بند بست و خود در جلو آنها براي انجام مأموريت حركت كرد.
راوی: یکی از همرزمان شهید «علیرضا طالبی گنجه ای»
روایت دوم
در عمليات حساس پاكسازي جاد ة بانه سردشت كه از اهميت بالايي برخوردار بو د، شهيد« بروجردي » فرمانده عمليات پيشاپيش همه به استقبال خطر مي رفت. حين پيشروي تعدادي از رزمندگان به برادر كاظمي گفتند از قول ما به برادر بروجردي بگوييد كه اين قدر جلو بچه ها حركت نكنند ، ممكن است آسيب ببينند . وقتي اين پيغام به محمد
رسيد من در كنار او بودم ، ناگهان احساس كردم چهره اش گلگون و برافروخته شد . پاسخ داد: اگر ولايت باشد، من بر شما ولايت دارم، اين قدر از حد خودتان خارج نشويد.
او در كلية عمليات ها پا به پاي بچه ها حركت مي كرد و مي جنگيد.
راوی: یکی از همرزمان سردار شهید « محمد بروجردی»
روایت سوم
برادر عزيز ما« حسين علم الهدي » در مشهد، در جلسات و كلاس هاي ما شركت فعال داشت، اما من هنوز ايشان را دقيقاً نشناخته بودم كه چه نابغة مسلماني است؛ تا اينكه به اهواز رفتم و از نزديك چندين برنامه با شهيد داشتم و خاطره هايي از آن دوران برايم باقي است .
از جمله آخرين روز شهادت حسين ؛ يعني روز 28 صفر ، من كنار
رودخانة كرخه كور ايستاده بودم كه نماز بخوانم . ناگهان مشاهده كردم حسين با عده اي ديگر از برادران از جمله حسن قدوسي (فرزند آيت الله شهيد قدوسي ) خيلي گرم و صميمي و پرشور با من برخورد كردند . من هم از ديدارشان بسيار خوشحال شدم . پس از مقداري صحبت گفتم خوب، ارتش ما رسيده است به اينجا، شما مي توانيد برگرديد. اما حسين گفت: نه، آقاي خامنه اي! ما مي خواهيم برويم به پيش.
آنها در حقيقت به پيش رفتند و به لقاءالله رسيدند.
حضرت آیت الله خامنه ای – جهاد در قرآن
روایت پنجم
سردار شهيد « محمد بروجردي » شجاعت و اعتماد به نفس بسيار عجيبي داشت . هنگامي كه روستاي زلان در جوانرود به طور كامل در اختيار ضدانقلاب بود ، يك بار يكي از آنها پيغام داده بود ما حاضر هستيم جزو پيشمرگان شما بشويم، مشروط بر اينكه يكي از مسؤولين سپاه بيايد و با ما مذاكره كند . محمد تا اين پيام را شنيد با شهامت هرچه تمام به همراه چند نفر از بچه ها و تنها با يك اسلحة كلت كمري آن مسير را طي كرد و به روستايي وارد شد كه مملو از نيروهاي ضد انقلاب بود . آنها كه ذهنيت ديگري از سپاه داشتند ، با ديدن سادگي و صداقت او همگي با شرمندگي اسلحه هايشان را زمين گذاشتند و تسليم شدند و اكثر آنها به پيشمرگان كرد مسلمان پيوستند.
برگرفته از کتاب فرمانده من
روایت پنجم:
سال 62 يكي از فرماندهان حزب منحل ة كومله به سپاه مياندوآب نامه اي به اين مضمون نوشته بود:« ما در فلان مقر هستيم . اگر قدرت داريد بياييد و با ما بجنگيد.»
حدود عصر بود كه برادران واحد اطلاعات عمليات سپاه نامه را به شهيد كاوه دادند . او پس از اطلاع از متن نامة ضدانقلاب در كمتر از دو ساعت تمام يگانها را آماده و طي عملياتي آنان را از پاي درآورد . در حالي كه خود پيشاپيش نيروهاي عمل كننده مثل شير مي غريد و مبارزه مي كرد.
یکی از همرزمان سردار شهید «محمود کاوه» فرمانده شجاع لشکر ویژه شهدا، پیام انقلاب
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
راز شجاعت شهید همت در نبرد با دشمن از زبان خودش
یکی از بیسیمچیهای شهید همت در کتاب «در مکتب نبوی» به شرح سوال و جواب خود با شهید همت درباره چگونگی نترسیدن وی در جبهه پرداخته است.
روایت بیسیمچی شهید همت از شجاعت فرمانده یکی از بیسیمچیهای شهید حاج ابراهیم همت در بخشی از کتاب «در مکتب نبوی» به شجاعت شهید همت اشاره کرده که در ادامه آمده است.
«گوشی بیسیم را به حاجی دادم و گفتم: حاجآقا با شما کار دارند. حاجی گوشی را گرفت و گفت: همت... به گوشم... در همان لحظه، خمپارهای زوزهکشان به اطراف ما خورد. صدای مهیب انفجار خمپاره زمین را مثل گهواره لرزاند. بیاختیار به زمین دوخته شدم و دستهایم را به گوشهایم چسباندم. وقتی گرد و غبار خوابید، بلند شدم و دیدم حاج همت بدون کوچکترین عکسالعملی سر جایش ایستاده و به من لبخند میزند؛ خجالت کشیدم. هرچه سعی میکردم این ترس را از خودم دور کنم و مانند حاجی آرام باشم، نمیشد. یک بار دل به تاریکی بیابان سپردم تا ترس را برای همیشه در خودم سرکوب کنم. در بیابان حاج همت را دیدم که در خلوت و تاریکی به نماز ایستاده، اما باز هم ترسم نریخت. از این وضعیت بهشدت خسته شده بودم.
دل را به دریا زدم و سؤالی که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود، از حاجی پرسیدم؛ چرا من میترسم و شما چرا نمیترسید؟ گفتم حاجآقا راستش خیلی تلاش میکنم که نترسم، اما به خدا دست خودم نیست. مگر آدم میتواند جلوی قلبش را بگیرد که تندتند نزند؟ مگر میتواند به رنگ صورتش بگوید زرد نشود؟ اصلا من بیاختیار روی زمین دراز میکشم؛ کنترلم دست خودم نیست. حاج همت دست روی شانهام زد و با مهربانی و لبخند گفت: من هم یک روز مثل تو بودم. ذهن من هم یک روزی پر بود از این سؤالها، اما سرانجام امام جواب همهی سؤالهایم را داد...
اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان شهرمان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحتهایش گوش میدادیم که یکدفعه ضربهی محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشههای اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. امام در همان حال که صحبت میکرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبتهایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد ... همانجا بود که فهمیدم آدمها همهشان میترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همهی ما ترسیده بودیم؛ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز میترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. او از خدا میترسید و ما از غیرخدا. آنجا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمیترسد.»
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
شبی که حاج قاسم با بالگرد از بالای سر داعشیها گذشت/ قصه شجاعت
مستند «۳۶۰ درجه محاصره» ساخته حامد هادیان به زمان حضور داعش در عراق، سقوط موصل و شهرهای شمالی و محاصره شهر «آمرلی» که ساکنان آن اقلیت ترکمان شیعه عراق هستند، اختصاص دارد که به مدت ۸۰ روز در محاصره کامل و ۳۶۰ درجه داعش قرار گرفت.
در جریان این محاصره، دسترسی مردم به آب، خوراک و خدمات مخابراتی قطع شد.
سردار سلیمانی در حالی که شهر در محاصره کامل داعش بود، در اقدامی شجاعانه شبانه با بالگرد از بالای سر نیروهای داعش گذشت، خود را به شهر رساند و به سازماندهی نیروهای مدافع شهر پرداخت و با تجدید روحیه مقاومت در بین مردم و نیروها، مانع از سقوط شهر و قتل عام فجیع مردم شد.
مقام معظم رهبری پس از شهادت حاج قاسم در نماز جمعه مورخ ۲۷ دی ۱۳۹۸، به ماجرای محاصره ۳۶۰ درجهای آمرلی و نقش شجاعانه و متهورانه حاج قاسم در شکستن این محاصره اشاره فرمودند.
در پی شکست داعش در آمرلی و مناطق شرقی استان صلاحالدین با فرماندهی مستقیم سرلشکر سلیمانی، تروریستهای داعشی روحیه خود را از دست دادند و در موصل پایتخت خودخوانده خود نیز فرار را بر قرار ترجیح دادند.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
نفوس مطمئنه
فرمانده یگان فاطمیون خاطره ای از آرامش سردار اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی مقابل جنگنده های آمریکایی ر
پرواز سردار در خطر
https://eitaa.com/fatemi48/1191
ژنرل روسی از سردار میگوید
https://eitaa.com/fatemi48/1192
روایتی از شجاعت
https://eitaa.com/fatemi48/1193
راز شجاعت شهید همت
https://eitaa.com/fatemi48/1194
۳۶۰درجه محاصره
https://eitaa.com/fatemi48/1195
@BayaneNab-نگاه شهید کاظمی به پست و مقام!.pdf
155.8K
🌷سیره شهدا🌷
🔺موضوع 👇👇🔺
🔖 نگاه شهید کاظمی به پست و مقام! 🔖
🌷از همسایه ها که همکار احمد بودند؛ شنیده بودم به همین زودی می شود فرمانده نیروی زمینی سپاه.
چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد.
🔻 #سیره_شهدا
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: «ﺻﺎﺣﺐﺍﺧﺘﻴﺎﺭﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍﺳﺖ» ﻭ ﭘﺎی ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻧﺪ، ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎم ﻣﺮﮒ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﻭﺩ ﻣﻲﺁﻳﻨﺪ ﻛﻪ: «ﻧﺘﺮﺳﻴﺪ ﻭ ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭﻳﺪ! ﻣﮋﺩﻩ ﺑﺎﺩ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻲﺩﺍﺩﻧﺪ. فصلت (٣٠)
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🇮🇷🇵🇸
﷽
📝 #معرفی_شهید | شهیدی که بی سر و دست به وطن بازگشت
🍃🌹🍃
🔻مادر شهید امیررضا علیزاده میگوید: هر چند دلم نمیخواست امیررضا وارد #سپاه شود ولی در مقابل اصرارهای او و اینکه میدانستم از کودکی عاشق سپاه است مانع ورودش نشدم و پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه افسری امام حسین(ع) سپاه شد و بعد از آن مدت سه، چهار ماهی به تفحص شهدا رفت.
🔹پدر شهید علیزاده ادامه میدهد: آخرین مرحله در تاریخ ۱۵ فروردین سال ۹۲ به سوریه اعزام شد و در این مرحله در طول یک ماه خبری از او نداشتیم و آخرین بار سه روز قبل از شهادت تماس گرفت و گفت ۳ روز بعد میآیم و دقیقاً ۳ روز بعد یعنی ۳۷ روز پس از آخرین اعزام در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۹۲ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید و پیکر با سر و دست بریده را به زادگاه او آوردند و در جمع باشکوه همشهریانش تشییع شد."
🌺 هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا و این شهید عزیز فاتحه با #صلوات
#معرفی_شهید
#شهید_مدافع_حرم
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهیدی که اسرای عراقی را فرماندهی کرد!
🔹 ۲۸ دی سالروز شهادت فرمانده ای که لشکر ۹ بدر را تاسیس کرد، شهید اسماعیل دقایقی
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹پدر شهید آقازاده: هر کجا جبهه باشد هم خودم میروم هم فرزندانم
پدر سردار شهید علی آقازاده که دو فرزند خود را در دفاع از حرم حضرت زینب(س) و یکی دیگر از فرزندان خود را در دفاع مقدس تقدیم انقلاب کرده میگوید: هر کجا جبهه باشد هم خودم و فرزندانم میرویم و رهبر را تنها نمیگذاریم.
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
🌹با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
🌹وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
🌹فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi222/4587
میخواهید خدا عاشق شما شود ؟
قلم میزنید برای خدا باشد . .
گام برمیدارید برای خدا باشد . .
سخن میگویید برای خدا باشد . .
همه چی و همه چی برای خدا باشد ؛
#شهیدابراهیمهمت