✋امورات خانواده
یک روزِ جمعه خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است.ایشان نپذیرفت وگفت:من این ملاقات را نمی پذیرم ،مگراینکه امام)ره(به من تکلیف بفرمایند،ولی اگر ایشان این تکلیف را نم یکنند،
نمی پذیرم؛ چون برای خودم برنامه دارم و امروز که جمعه است، متعلق به خانواده من است. در این ساعات باید به فرزندانم دیکته بگویم و در در سها به آنها کمک کنم و به کارهای خانه برسم؛ چون روز جمعه من، مخصوص خانواده است.
سیره شهید دکتر بهشتی، نشر شاهد، ص ۷۰
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
#خانواده
https://eitaa.com/fatemi48/386
۳ مهر ۱۴۰۲
✋دوری ازاختلافات خانوادگی
معمولا صورت بشاشی داشت.یک بار سر مسئله ای با هم به توافق نرسیدیم.
هر کدام روی حرف خودمان ایستاده بودیم که او عصبانی شد، اخم روی صورتش افتاده بود و لحن مختصر تندی به خود گرفت، بعد از خانه زد بیرون...وقتی برگشت دوباره همان طور با روحیه باز و لبخند آمد.بهم گفت: بابت امروز ظهر معذرت می خواهم.می گفت نباید
گذاشت اختلافات خانوادگی بیش از یک روز ادامه پیدا کند...
برشی از زندگی سردار شهید اسماعیل دقایقی
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
#خانواده
https://eitaa.com/fatemi48/386
۳ مهر ۱۴۰۲
✋همسرداری
بارها شده بود که به محض اینکه به خانه م یرسیدند،وضو می گرفت و تاپاسی از شب درامور منزل به مادرم کمک می کردند و به طور قطع م یتوانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ ب هطوری که اجازه نم یداد مادرم و حتی
ما دراین کار او را کمک کنیم.
هرچی از پشت در آشپزخونه مادرم خواهش می کرد فایده نداشت.در رو بسته بود و م یگفت:چیزی نیست الان تموم میشه.
وقتی اومد بیرون دی آشپزخونه رو مرتب کرده. کف آشپزخونه رو شسته، ظرف ها رو چیده سر جاشون، روی
اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل!برای روز زن،روزهای عید اگر یادش هم نبود،اولین عیدی که پیش می آمد،هدیه می خرید.
برشی از زندگی شهید صیادشیرازی- کتاب:افلاکیان زمین، ش 10 ،ص 15 و 16
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
#خانواده
https://eitaa.com/fatemi48/386
۳ مهر ۱۴۰۲
✋همسرمن کلفت نیست
امین روزها وقتی از ادارہ به من زنگ م یزد و می پرسید چه می کنی؟اگر م یگفتم کاری را دارم انجام می دهم می گفت: نمی خواهد!بگذار کنار، وقتی آمدم با هم انجام می دهیم.
می گفتم:چیزی نیست، مث اً فقط چند تکه ظرف کوچک است. می گفت: خب همان را بگذار وقتی آمدم با هم می شوریم، مادرم همیشه بهش می گفت: بااین بساطی که شما پیش می روید همسر شما حسابی تنبل می شود!امین جواب میداد:نه حاج خانم! مگر
زهرا کلفت من است؟زهرا رئیس من است.به خانه که میآمد دستهایش را به علامت احترام نظامی کنار سرش می گرفت و میگفت:سلام رئیس
روایت همسرشهید امین کریمی
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
#خانواده
https://eitaa.com/fatemi48/386
۳ مهر ۱۴۰۲
نه مرد سالاری و نه زن سالاری
این طور هم نیست كه بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت كند؛ نخیر. چنین چیزی نه در اسام داریم و
نه در شرع.
الرّجالُ قَوّامونَ علی النّساءِ
معنایش این نیست كه زن بایستی در هم هی امور تابع شوهر باشد.
نه!یا مثل برخی از این اروپا ندیده های بدتر از اروپا و مقلّد اروپا، بگوییم كه زن بایستی همه كاره باشد و مرد باید تابع باشد.نه این هم غلط است.بالاخره دو تا شریك و دو تا رفیق هستید. یك جا مرد كوتاه بیاید، یك جا زن كوتاه بیاید.یكی این جا از سلیقه و
خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر، تا بتوانید با یكدیگر زندگی كنید.
خطبه ی عقد مورخ هی 19 / 1/ 1377
#خاطرات_شهدا
#سبک_زندگی
#خانواده
https://eitaa.com/fatemi48/386
۳ مهر ۱۴۰۲
#سبک_زندگی
چون کوچههای روستا ماشین رو نبود از منزل تا درمانگاه ؛ مادرش را به پشت گرفت.
در بین راه؛ مادرش هر چه اصرار کرد که مرا پایین بگذار ؛ محمد علی می خندید و می گفت:مادر جان چند سال شما مرا کول کردین ؛ حالا دوست دارم برای یک دفعه هم که شده من شما رو کول کنم.
#کتاب_راز_بندگی
#حاج_عباس_تیموری
#شهید_محمدعلی_قنبری
#دفاع_مقدس
#احترام_به_پدرومادر
۲۳ آبان ۱۴۰۲