🌱شهید #محمود_رادمهر:
یک بار از من پرسید: چقدر منتظر دریافت حقوق ماهیانه ات میمانی؟
گفتم: از همان ابتدای زمانی که حقوقم را میگیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعدی پرداخت حقوق کی میرسه!
آهی از سر حسرت کشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که به خاطر مال دنیا و دنیا می کشند، کمی از آن را برای امام زمان(عج) می کشیدند ایشان تا حالا ظهور کرده بودند،
امـام منتظـر نــدارد.
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقهی بالای خانهی ما مینشستند.
آفتابنزده از خانه میرفت بیرون. یک روز صدای پایین آمدنش را از پلهها که شنیدم، رفتم جلویش را گرفتم.
گفتم: مهدی جان! تو دیگه عیالواری. یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت: چی کار کنم؟
مسئولیت بچههای مردم گردنمه. گفتم: لااقل توی سنگر فرماندهیات بمون. گفت: اگه فرمانده نیمخیز راه بره، نیروها سینهخیز میرن. اگه بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونههاشون.
🌹 #شهید_مهدی_زین_الدین
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
اینکه از چشمانش میترسند درست
اینکه از تندیسش میترسند درست
اینکه عرضه مبارزه نداشتهاند درست
اینکه لاشخوری سیاسی کردهاند درست
اینکه اینها بازنده هر بازی بودهاند درست
اما ما دیشب، دوباره به زنده بودنت ایمان آوردیم
به عند ربهم یرزقون دوباره ایمان آوردیم
به مراقب دائمیات از وطنمان ایمان آوردیم
اگر تو دیشب آنجا نبودی، سپاه ابرهه درشب میلاد پیامبر و هفته وحدت ...
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
☀️پسر پیرمرد دفنکننده پیکر خلبان شهید غلامرضا چاغروند بهنام دیوان جالیزی در این خصوص میگوید:
در 12 مهر ۵۹ یک بالگرد در منطقه دهلران در حال پرواز بود. منطقه چند ساعت قبل بهعلت عقب نشینی نیروهای ایرانی در اشغال نیروهای بعثی بود.
نیروهای دشمن به محض دیدن بالگرد آن را مورد هدف گلولههای خود قرار دادند بالگرد بهسمت کوههای اطراف پرواز کرد و بهعلت اصابت #گلوله به هلیکوپتر و زخمی شدن کمک خلبان در یک کیلومتری جالیز بر زمین نشست.
بلافاصله نیروهای مهاجم هلیکوپتر را به محاصره درآوردند و سرنشینانش را به اسارت درآوردند فرمانده بعثیها از خلبان میخواهد به امام امت توهین کند که با مقاومت چاغروند روبهرو میشود.
این ایستادگی و مقاومت ایشان تا جایی ادامه دارد که یکی از #افسران عراقی با سرنیزه بهسمت او حمله میکند و وی را غریبانه به شهادت میرساند...
این خلبان جوان ۲۳ ساله که تازه داماد بود و فرزندی نداشت بهخاطر نام رهبر سر از تنش جدا کردند و #جنازهاش دو روز در بیابانها ماند و پیرمردی در روستای جلیز دهلران جنازه او را خاک کرد و به جرم خاک کردن شهید چاغروند ۱۰ سال به #اسارت رفت.
کتاب خاطرات دردناک,
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکسن تنظیم محبت!!!
#تربیت
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🌹همه مدیون خون شهدا هستیم
♦️شهدای شش ماهه اول سال ۱۴۰۲
🔻یادمان باشید #امنیت_اتفاقی_نیست
♦️هفته فراجا گرامیباد
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست خوب، آدم رو جاهای خوب میکشونه
🔸ما را به زندان الرشید بغداد با سلولهای ۸ متریِ بدون پنجره فرستادند. مدتی بعد به اردوگاه
تکریت در زادگاه صدام رفتیم.
🔸۹۰ اسیر این اردوگاه شناسایی و دستچین شده بودند. آقای ابوترابی
سید آزادگان نیز در این اردوگاه
حضور داشت که وجودشان برای
همه ما نعمت بود.
🔸دو نگهبان به نام های حسین و
کاظم در آنجا بودند که کاظم بدترین رفتار را با ما داشت.
گاهی آقای ابوترابی را چنان کتک
میزد که تا مرز شهادت میرفت.
آرزوی ما این بود که کاظم به مرخصی برود.
🔸یک هفته به مرخصی رفت اما
دو روز زودتر برگشت اما آدم دیگری شده بود! دیدم کنار روشویی چند دقیقه مهربانانه با آقای ابوترابی صحبت کرد.
🔸از او پرسیدیم کاظم چه میگفت؟ فرمود کاظم میگفت سرِ صبحانه با مادرم نشسته بودم که پرسید تو در اردوگاه اسرا را شکنجه میکنی؟
کاظم تعجب میکند. دوباره مادر میپرسد آیا سیدی در بین اسرا هست که تو او را شکنجه کرده باشی؟
👈 دیشب حضرت زینب (سلاماللهعلیها) را در خواب دیدم که میگفت چرا فرزندت اسیری از قافله اسرای ما را آزار و اذیت میکند؟
🔸مادر میگوید شیرم حلالت نیست اگر آنها را اذیت کنی. کاظم هم متحول شده بود. جنگ تمام شد و پس از سقوط صدام، کاظم به ایران آمد و از تکتکِ ۹۰ نفر اسیر اردوگاه حلالیت طلبید.
🔸حتی به مشهد رفت و سرِ خاکِ آقای ابوترابی، از او هم حلالیت خواست.
چند سال پیش ، کاظم به عنوان مدافع حرم به سوریه رفت و در حرم حضرت زینب (سلام اللهعلیها) با تیرِ مستقیم دشمن به شهادت رسید.
راوی: سعید اوحدی رئیس سابق بنیاد شهید کشور
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخن شهدا در رابطه با اهمیت حجاب
https://eitaa.com/fatemi48/280
aviny_112.mp3
183.7K
🔷 پیام شهیدان تاریخ از زبان شهید آوینی خطاب به ما
🇮🇷 @Tebyangonabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای خوشایند هیچ کس جهنم نرید
✨عذر میخواهم که دیگر پسری ندارم 🔹
💐 پدر پنج شهید دفاع مقدس، شهیدان افراسیابی،
🔸زمانی که آخرین فرزندش را به خاک میسپردند، تقاضا کرد یک بار دیگر فرزندش را ببیند.
🔹وقتی کفن را باز کردند او خطاب به آخرین فرزند شهیدش گفت؛ به آقا اباعبدالله سلام برسان و بگو عذر میخواهم اگر دیگر پسری ندارم
شمادر کربلا تمام عزیزانت را در راه خدا دادی...
یاد شهدا وهمه ی گذشتگان با صلوات💐
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
🌷 خبرنگاری که از ژاپن آمده بود، پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
🌷شیرودی لبخندی زد. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم، تا هر زمان که اسلام در خطر باشد ... و ما دست در دست همه ی مظلومان این کره ی خاکی، به جنگ همه ی نامردها و ظالمان می رویم.
#شهید_علی_اکبر_شیرودی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🆔 @fatemi222
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 #پلاک | شهید حسین املاکی در بیانات رهبر انقلاب
✏️ شهید املاکىِ شما - جانشین فرمانده لشکر گیلان - وقتی در میدان جنگ در معرض بمباران شیمیایی بود و بسیجىِ بغل دستش ماسک نداشت؛ او ماسک خودش را برداشت و به صورت بسیجىِ همراهش بست!
#قهرمان یعنی این.
📚 @fatemi222
🔺موضوع👇👇🔺
🔰بدون یك كلمه اعتراض
مهدی از شناسایی برگشته بود و چون دیروقت بود و بچهها توی چادر خوابیده بودند، همان بیرون روی زیلو خوابید. یكی از بسیجیها كه نوبت نگهبانیاش تمام شده بود، برگشت و به خیال اینكه كسی كه روی زیلو خوابیده، نگهبان پاس بعدی است، با دست تكانش داد و گفت: برادر! بلند شو! نوبت توست.
مهدی كه خیلی خسته بود، بلند نشد. آن برادر دوباره صدایش كرد تا بیدار شود. سرانجام مهدی بلند شد و اسلحه را گرفت و بدون یك كلمه اعتراض رفت سرپست.
صبح زود، نگهبان پست بعدی آمد و سراغ آن بسیجی را گرفت و گفت: پس چرا دیشب من را بیدار نكردی؟
- پس كی را بیدار كردم؟
- نمیدانم، من كه نبودم.
وقتی فهمید فرمانده لشكر را سرپُست فرستاده، هم ترسید و هم شرمنده شد؛ ولی مهدی هیچ به روی خودش نیاورد.
1. راوی: یكی از دوستان شهید زین الدین، به نقل از مادر شهید، ر. ك: تو كه آن بالا نشستی، صص 4 - 5.
📎#ماه_ربیع_الاول
📎 #نکته_ناب
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بخش های کوتاهی از فیلمهای دفاع مقدس با عنوان : خوش به حال خمینی (ره)
#سرباز_خمینی😰
🌷#هشام_صباح_الفخري فرمانده بعثی, پس از پايان بازجويي گفت: آن سه ايراني را پيش من بياوريد. سريع آنان را نزد هشام بردند. او گفت:
به #خميني_فحش_بدهيد!.... آن اسيران ايراني بدون هيچ حركتي درجاي خود ايستادند.
هشام ازجاي خود برخاسته و چند سيلي سنگين به صورت شان زد و گفت: چرا؟ چرا؟ چرا؟... به طرف هليكوپترش رفت و از محافظانش خواست كه آن سه نفر را هم بياورند. آن سه سرباز ايراني به همراه هشام سوار هلي كوپتر شدند.
همراه آنان، سربازان محافظ هم كه سلاح هايشان را به طرف آن سه ايراني نشانه رفته بودند، سوار شدند. هلي كوپتر به پرواز درآمد. هشام در آسمان به سه ايراني گفت: شما را پيش خميني مي فرستم. به او بگوييد: هشام به تو سلام ميرساند! ها...ها...ها... وقتي هلي كوپتر به نزديك مرز رسيد، بسيار بالا رفته بود.
از بالاي هلي كوپتر در حالي كه سربازان و اهالي «قلعه ديزه» از پايين شاهد بودند، آن سه سرباز ايراني به پايين انداخته شدند و پس از غلت خوردن بر قله هاي بلند كه چون توپي غلتان از نقطه اي به نقطه ديگر مي افتادند، سرهايشان از بدن شان جدا شد. هشام اين مناظر را مي ديد و لذت مي برد... يكي از افسران گفت، قربان! به نظر مي رسد يكي از آنان زنده باشد. به هيچ وجه، من مطمئن هستم. زيرا در هر درگيري تعدادي از اسيران ايراني را از همين ارتفاع به پايين انداخته ام...
#کتاب_خاطرات_دردناک,
منبع: کتاب خاطرات اسرای عراقی
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون فرمانده در عالَم رؤیا دید...
https://eitaa.com/fatemi48/281
Hamed Zamani - Sepidar (128).mp3
6.29M
⭕️حامد زمانی - سپیدار
🌹مشق شهادت میکنن مردای این دیدار...
https://eitaa.com/fatemi48
همیشه می گفت:برای اینکه
گره محبت ما برای همیشه محکم
بشه باید در حق همدیگه دعا کنیم(:♥️
[شهید مدافع حرم عباس دانشگر]
جوانمومنانقلابی