🌹بخشی از وصیت نامه شهید حسین همدانی
♦️از آقا حلالیت می طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم، عشق به ولایت و تبعیت از ایشان، سعادتمندی را به همراه دارد، مثل گذشته بدهکارانقلابیم نه طلبکار
🕊شادی روح بلندش صلوات
#سالروز_شهادت
#مدیون_شهدا_هستیم
کمتر از 15 سال سن داشت ولی جملهای سوزاننده دارد که با آن میخندد به ریش تمام دنیا پرستانی که مغبون دو عالمند.
میگوید: «همه خیال میکنند جنگ، سر من یک کلاه گشاد گذاشته، اما این منم که سر زندگی را گول مالیدم!!»
#شهید_عبدالمجید_رحیمی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مهدی زین الدین در دفاع مقدس چه چیزی مشاهده کرد
که آن را معجزه می نامید⁉️
🟢 برگی از یک خاطره
🔸رضا سگ باز!!!
یه لات بود تو مشهد...
هم سگ خرید و فروش می کرد،
هم دعواهاش حسابی سگی بود!!
🔸یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید
یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“
داره تعقیبش میکنه.
🔸شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
- رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!
- چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!
🔸مدتی بعد....
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!
چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“
رضا شروع کرد به فحش دادن.
(فحشای رکیک!)
اما چمران مشغول نوشتن بود!
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام.....! “
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت:
بله عزیزم!
چی شده عزیزم؟
چیه آقا رضا؟
چه اتفاقی افتاده؟
- رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
🔸رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
داشتم خاکریز می زدم که آمد بالای لودر ، سلام کرد و کنارم نشست و مرتب توضیح می داد که کجا خاکریز بلندتر باشد و کجای خاکریز پایین تر و معلوم بود که خیلی وارد است .
آتش دشمن که شدیدتر شد من را فرستاد پایین و خودش پشت بولدوزر نشست .
مدتی که گذشت آمدند دنبالش و صدایش کردند و گفتند :
" آقای رضوی بی سیم از فرماندهی "
خشکم زد .
خودش بود ، مهندس محمد تقی رضوی ، قائم مقام قرارگاه مهندسی خاتم الانبیاء جهاد ، همانی که همه بچه ها به اسم
"آتقی" او را می شناختند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 عملیات #کربلای_چهار
📽 کناره رودخانه #اروندرود ، دقایقی مانده به آغاز عملیات عاشورایی #کربلای_چهار
💦💦 آماده شدن غواصان خط شکن گردان حضرت ولیعصر عج #لشگر_۳۱_عاشورا برای زدن به آب خروشان اروندرود و حرکت بسوی خطوط پدافندی عراقی ها
🎙 #شهید_آوینی :
بگذار اغيار هرگز در نيابند که اين قلب های ما از چه اشتیاق و شور و نشاطی مالامال است و سر ما در هوای کدامین یار ، خود را از پا نمی شناسد.
بگذار اغيار هرگز در نیابند...
چه روزگار شگفتی !
پ.ن: بسیاری از عزیزان حاضر در این فیلم در عملیات های کربلای چهار_چ و پنج به درجه والای شهادت نائل آمدند که پیکر برخی هنوز یافت نشده و همچنان از نظرها پنهان است
https://eitaa.com/fatemi48/527
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ما در دفاع مقدس،
ظرفیت خود را کشف کردیم
همه جمع شده بودند مسابقه حساس والیبال بینِ معلم مدرسه یعنی ابراهیم هادی و منتخب دانشآموزان بود !
وسط بازی توپ را نگه داشت ؛ صدایِ اذان میآمد
با صدای رسا اذان گفت .بچهها صف گرفتند
و در حیاط مدرسه نماز جماعت بر پا شد ..
- آری از مهم ترین علل ترقیِ ابراهیم ،
اقامھ نمازاولوقت و جماعت بود🌼
#شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/fatemi48/529
💌 #کــلامشهـــید
🌹شهـــید عبدالله میثمی:
🌱به این طرف و آن طرف ننگرید، فقط نگاه کنید به نائب امام زمانتان تا فریب نخورید؛ در گرداب غیبتها و تهمتها نیفتید؛ خدا گواه است که این بدگوییها ایمان را میخورد و انسان را از روحانیت اخراج میکند، لذت مناجات با خدا را از بین میبرد.
داستانهای شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/280
❣️ #عــند_ربـهم_یــرزقون
🌱زخمي شده بود پايش را گچ گرفته بودند و توي بيمارستان مريوان بستري بود.
بچه ها لباسهايش را شسته بودند. خبردار که شد،
بلند شد برود لباس هاي آن ها را بشويد.
گفتم«برادر احمد،پاتون رو تازه گچ گرفتن اگه گچ خيس بشه، پاتون عفونت ميکنه.»
گفت«هيچي نميشه.»
رفت توي حمام و لباس همه بچه ها را شست.نصف روز طول کشيد. گفتيم الآن تمام گچ نم برداشته و بايد عوضش کرد.اما يک قطره آب هم روي گچ نريخته بود.
ميگفت«مال بيت المال بود،مواظب بودم خيس نشه.»
داستانهای شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/280
✊ از سنگ تا موشک
🎨 مجموعه مصور «قهرمان؛ سلیمانی»
روایتهای حضرت آیتالله خامنهای درباره شهید حاج قاسم سلیمانی
🔻 رهبر انقلاب: آمریکاییها در مورد فلسطین طرحشان و نقشهشان این بود که قضیّهی فلسطین را به فراموشی بسپرند؛ فلسطینیها را در حالت ضعف نگه دارند که جرئت نکنند دَم از مبارزه بزنند.
☝️این مرد یعنی سردار سلیمانی، دست فلسطینیها را پُر کرد؛ کاری کرد که یک منطقهی کوچکی، یک وجب جا مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا میایستد، کاری و بلایی سرِ آنها میآورد که آنها سرِ ۴۸ ساعت میگویند آقا بیایید آتشبس بدهید؛ اینها را حاج قاسم سلیمانی کرد.
🔻دستشان را پُر کرد. کاری کرد که بتوانند بِایستند، بتوانند مقاومت کنند. این چیزی است که برادران فلسطینی ما مکرّر در مکرّر پیش خود بنده گفتهاند. البتّه من میدانستم امّا آنها هم آمدند پیش ما شهادت دادند.
📥 سایر کیفیتها👇
https://khl.ink/f/51660
🏷 #baghdad0120
۹ مهرماه ۱۳۵۹ -- سالروز عملیات غیور اصلی
💠 این شهید عزیز، مبتکر اولین عملیات بزرگ سپاه در روز نهم جنگ بود.
همان عملیاتی که در جبهه سوسنگرد، بنام خودش (شبیخون غیور اصلی) معروف شد و دشمن را از ۲۵ کیلومتری اهواز به ۹۰ کیلومتری به عقب راند. تنها شهید آن شب، جوان رعنایی خوزستانی، پاسدار مصمم و مربی وفادار به او، یعنی: «محمود مراد اسکندری» بود.
┄┅☫🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷☫┅┄
https://eitaa.com/fatemi48/28
🌴 عملیات بینظیر سروان "غیور اصلی"
یک کانال تلگرامی با موضوع "جنگ تحمیلی" نوشت: 👇
✍ با شروع جنگ تحمیلی نیروهای صدام از چند محور به خوزستان حمله کردند ؛ یکی از محورهای مهم بستان و پس از آن سوسنگرد بود که لشکر ۹ زرهی بعثی با یک خیز سنگین ، سوسنگرد و حمیدیه را دور زد و وارد جاده حمیدیه-اهواز شد.
مرکز خوزستان از سمت غرب در خطر جدی قرار داشت زیرا عمده نیروهای مدافع در خرمشهر و آبادان حضور داشتند و نکته نگران کننده تر اینجا بود که هیچ عارضه طبیعی که بتواند پیشروی سریع زرهی عراق را متوقف کند در مسیر وجود نداشت.
ماوقع از طریق آیت الله بهشتی به اطلاع امام خمینی رسید و ایشان با ناراحتی از اوضاع اظهار داشتند: مگر جوانان اهوازی مرده اند که عراقی ها اهواز را بگیرند؟
این جمله امام به گوش نیروهای سپاه، بسیج و مدافعان ارتشی اهواز رسید و جوش و خروشی عجیب در میان آنان پدید آمد.
مسئول آموزش سپاه اهواز که یک ارتشی با درجه سروانی به نام علی غیور اصلی بود، شبیخونی را طراحی کرده و آن را در اواخر ساعات شب ۹ مهرماه به اجرا در می آورد .
غیور اصلی که اصالتی مشهدی داشت از تکاوران ویژه ارتش ایران به شمار می رفت که چندین مدال از مسابقات ارتش های جهان صید کرده و به علت تدین و تشرع به مبارزه با حکومت پهلوی برخاسته و قبل از انقلاب نیز حکم اعدامش صادر شده بود.
لشکر ۹ زرهی عراق که بالغ بر ۲۰ هزار نیرو داشت با سرعت در جاده حمیدیه-اهواز به پیش میرفت تا این که ناگهان ۲۸ نفر از نیروهای شهادت طلب بسیجی و پاسدار که سروان غیور اصلی فرماندهی آنها را بر عهده داشت در ۱۵ کیلومتر مانده به شهر به آنها حمله کردند و رزم شدیدی در گرفت.
در تمام طول شب نیروهای ایرانی با سرسختی از ارتش بعث تلفات سنگینی گرفته و آنان را متوقف ساختند و صبح فردا که نیروهای هوانیروز به آنان ملحق شدند توانستند یگان های عراقی را به عقب برانند.
این اولین عملیات نیروهای ایرانی در طول جنگ با صدام بود که شکست استراتژی عراق برای تصرف سریع خوزستان را رقم زد.
نیروهای زیادی از لشکر ۹ زرهی عراق کشته شدند و تانک های بسیاری منهدم گشت و چند تانک نیز در مزارع حمیدیه به غنیمت درآمد و نظامیان بعثی ۹۰ کیلومتر(تا بستان) عقب نشینی کردند و حمیدیه و سوسنگرد آزاد شد.
این عملیات نقطه عطف بسیار مهمی در تاریخ جنگ ۸ ساله صدام علیه ایران به شمار می رود که نتایج مهمی در پی داشت.
استراتژی جنگ سریع صدام با بهره گیری از لشکرهای قوی زرهی با هدف تصرف خوزستان در کمتر از یک هفته با شکست مواجه شد و لشکر ۹ و ۵ زرهی که قرار بود ظرف یک هفته به اهواز برسند، پس از ده روز تنها توانستند شهر بستان را اشغال کنند.
شیوه جنگ و گریز و نبرد چریکی برای اولین بار در قالب یک عملیات انهدامی با حداقل نیروی داوطلب به اجرا در آمد که آثار آن بسیار چشمگیر بود.
فرماندهان ایرانی دریافتند استفاده از آموزش و تجربیات نیروهای ارتش و تلفیق آن با خوی شهادت طلبی و از جان گذشتگی رزمندگان پاسدار و بسیجی، تاثیرات بسیاری می تواند در بر داشته باشد و سرنوشت جنگ را عوض کند.
اعتماد به نفس نیروهای مدافع خوزستان پس از این عملیات به شدت بالا رفت و آنان روحیه خود را برای دفاع همه جانبه بازیافتند.
در صورتی که آنشب در برابر لشکر ۹ زرهی مقاومتی صورت نمیگرفت و آنها با لشکر ۵ که از محور طلائیه حمله کرده بود تلاقی می کردند، سقوط اهواز حتمی بود و تاریخ ایران کاملا عوض می شد.
فردای آن عملیات در ۱۱ مهر ماه ۱۳۵۹ سروان علی غیور اصلی که با رشادت و توانایی بالای خود توانسته بود لشکر مجهز زرهی عراق را هزیمت کرده و ۹۰ کیلومتر به عقب براند توسط عوامل نفوذی منافقین که بمبی را در ماشینش قرار داده بودند به شهادت رسید.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.
┄┅☫🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷☫┅┄
https://eitaa.com/fatemi48/28
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 عملیات غیور اصلی
🌱 اوایل جنگ تحمیلی
عملیاتی که به نام یک فرد نامیده شد
روزی که امام بر جوانان اهواز نهیب زد
🔹مهمترین مسئلهای که در هفته دوم جنگ، تهدیدی جدی برای ایران به شمار میرفت، خطر سقوط اهواز بود، امام خمینی(ره) در سخنرانی تاریخیشان فرمودند مگر جوانان اهوازی مردهاند که دشمن آنجا را تصرف کند؟
🔹بعد از آن بود که علی غیور اصلی مسئول آموزش سپاه خوزستان با ۲۸ نفر از نیروهایش به سمت دشمن حرکت کرد و حماسهای جاویدان آفرید
┄┅☫🇮🇷 خاطرات شهدا 🇮🇷☫┅┄
https://eitaa.com/fatemi48/281
#اسیرهایی_که_آخوند_کردیم!!
یک روز عراقیها آمده و حاجآقا ابوترابی را برای شکنجه از اردوگاه ما بردند، به دنبال آن ساعت ۵ بعدازظهر بود که یکی از جانبازان اسیر که یک پایش هم قطع بود را شکنجه کرده، آوردند و انداختند داخل آسایشگاه. ایشان به دلیل جراحات وارده به بدنش نمیتوانست بنشیند. یکی از عراقیها آمد داخل آسایشگاه و دو پا آمد روی ایشان، ما هم به خاطر وحشیگری او اعتراض کردیم، به طوری که بچهها از عصبانیت زیاد، درهای آسایشگاه را شکسته و بیرون ریختند. عراقیها هم که دیدند اوضاع خراب است، همه آمدند و شروع کردند به زدن بچهها، به طوریکه در این زد و خورد ۲ نفر شهید و تعدادی از بچهها هم زخمی شدند.
فرمانده اردوگاه آمد و گفت: چه میخواهید: گفتیم: حاج آقای ابوترابی را میخواهیم. فرمانده اردوگاه که با توپ، تانک و آب جوش آمده بود تا بچهها را آرام کند، عصبانی شده و فریاد زد: اگر برنگردید توی آسایشگاههایتان، همه شما را میکشیم. برایمان هیچ فرقی نمیکند. اسرای ما که در ایران همه آخوند شدهاند و به درد ما نمیخورند، بلایی به سر شما میآوریم که اگر سالم هم به ایران رفتید به هیچ دردی نخورید.
خاطره ای به یاد سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد
راوی: آزاده و جانباز سرافراز عباس طاهرخانی
📚 کتاب "پدیده"
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کاظم عبدالامیر کیست؟؟
دیدن ماجراهای این شکنجه عراقی را از دست ندهید ....
فهرست خاطرات شهدا
https://eitaa.com/fatemi48/281
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقل خاطره طنز و شیرین ... تلخ از دوران اسارت توسط سید علی اکبر ترابی فرد
┄┅ @Tebyangonabad 🇮🇷☫┅┄