🍃﷽🍃
هر روز تفسیر فرازی از ایات جزء روز
امروز جزء _سیزدهم از قران مجید
✨یا صاحب الزمان
🌙#رمضان است...
میخواهم قرآن بخوانم...📖
#سورهی_یوسف
من یاد تو میافتم
ای یوسف تنهاي اهل زمین کجایی؟!😭
برویم،
دنبال #یوسف بگردیم..
🕋 يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ.. (یوسف/۸۷)
#کجایی_یوسف_زهرا 😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
🌹موسم بندگى چشم و
🌷زبان وگوش است
🌹نه همین صوم دهانست
🌷خدا مى داند
🌹روزه این نیست که
🌷یک وعده غذاکم بشود
🌹روزه آن ست که
🌷ایمان من و تو محکم بشود
ماه رمضان ماه طاعات و عبادات است
💖 التماس دعای فرج ان شاءالله
از روزه داران محترم التماس دعا برای همه
@fatemi222
🍃﷽🍃
هر روز تفسیر فرازی از ایات جزء روز
امروز جزء سیزدهم_ از قران مجید
✍ امانتدار باشیم
🔻حضرت یوسف رو به خاطر #امانتداری و علمش، بر خزانهداری مصر نشاندند.💰👇
🕋 وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِين ٌ(یوسف/۵۴)
⚡️و پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را برای کارهای خود برگزینم. پس هنگامی که با یوسف سخن گفت به او اعلام کرد: تو امروز نزد ما دارای منزلت و مقامی و #امین هستی.
🔻حضرت موسی(ع) رو به خاطر #امانتداری و قدرتش، به خونه حضرت شعیب پناه دادند.🏠👇
🕋 قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِين ُ(قصص/۲۶)
⚡️يكى از آن دو گفت: اى پدر! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى كه استخدام كنى، شخصِ توانا و #امين است.
🔻همچنين قرآن از حضرت نوح، صالح، لوط و شعيب نقل میكند كه هر كدام از آنها به قوم خودشون گفتند:
🕋 إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (شعراء/۱۰۷)
⚡️من براى شما پيامبرى #امين هستم
✨✨✨
✅ در زیارتنامهها هم میبینیم که پیامبر اسلام(ص)، #امين_الله خطاب شده؛
💢السَّلَامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى #مُحَمَّدٍ_أَمِينِ_اللَّهِ عَلَى رُسُلِهِ وَ عَزَائِمِ أَمْرِهِ…
🔚 #امانتداری یکی از ارزشهای قرآنی است.
🌹موسم بندگى چشم و
🌷زبان وگوش است
🌹نه همین صوم دهانست
🌷خدا مى داند
🌹روزه این نیست که
🌷یک وعده غذاکم بشود
🌹روزه آن ست که
🌷ایمان من و تو محکم بشود
ماه رمضان ماه طاعات و عبادات است
💖 التماس دعای فرج ان شاءالله
از روزه داران محترم التماس دعا برای همه
@fatemi222
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۱]
مناسبت: نیمه اول ماه مبارک رمضان
ایجاد انگیزه[۲]
هنگامی که آیات روحبخش قرآن کریم را تلاوت میکنیم، در مییابیم که خداوند در آیات متعددی بر انجام یک رفتاری تأکید کرده است. مضمون همین تأکید و تشویقهای خداوند متعال، در سیره معصومان (ع) نیز بهوفور تکرار شده است؛ بهطوری که میتوان آن را بهعنوان یک اصل اساسی در سبک و سیره معصومان (ع) شناخت.
اما آن رفتاری که مورد تأکید خداوند و سیره رفتاری معصومین (ع) بوده «استغفار و توبه» است. خداوند این عمل را یکی از ویژگیهای خاص مؤمنان معرفی کرده و میفرماید: «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون[۳]؛ و در سحرگاهان استغفار مى کردند.»
در آیات دیگری خداوند خود را «توبه پذیر مهربان» معرفی کرده و انسانها را به سوی توبه و استغفار تشویق مینماید.
در سیره رسول خدا (ص) نقل شده که ایشان روزى یکصد بار استغفار مىکردند. ایشان در اهميت و ضرورت این رفتار میفرمایند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی وَ إِنِّی لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِینَ مَرَّةً[۴]؛ همانا قلبم را غبارى مىگیرد و من روزى یکصد مرتبه آمرزش مىطلبم»
امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در شبانهروز ۷۰ مرتبه استغفار مىنمود. در دعای کمیل حضرت امیر (ع) به درخواست غفران گناهان میپردازند.
امام حسین (ع) نیز یکی از عوامل درخواست تأخیر جنگ از عصر تاسوعا به روز عاشورا را استغفار معرفی کرده است. همچنین امام سجاد (ع) در جایجای دعاهای خود به استغفار میپردازند. آن حضرت براى وداع ماه رمضان، ناله مىزد؛ اشک مىریخت و استغفار مىکرد.
با توجه به نکات پیشین، یک سؤال به ذهن میآید: مگر در استغفار چه آثاری هست که معصومان (ع) با وجود عصمت این همه استغفار میکنند؟ آیا استغفار در دنیای انسان هم اثر دارد یا فقط در آخرت انسان اثر گذار است؟ استغفار چه آثار و برکاتی در پی دارد؟
متن و محتوا
در آیات متعددی از قرآن کریم، استغفار بر توبه مقدم ذکر شده است. در این چینش، یک نکته ظریف قرآنی وجود دارد و آن این است که استغفار، پیشنیاز توبه است.
استغفار به معنای طلب آمرزش و مغفرت است و توبه به معنای بازگشت بهسوی خداوند رحمان میباشد. آنگاه که فردی میگویید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه» یعنی او با طلب مغفرت باز میگردد و بازگشت صرف نیست...
آثار و برکات استغفار
در آیات و روایات برای استغفار برکات و اسرار شگفتی بیان شده است که برخی از آنها عبارتاند:
۱. افزایش روزی و حل مشکلات اقتصادی
گناه و نافرمانی خداوند، هم معنویاتی مثل توفیق نماز شب و شیرینی عبادت را از انسان سلب میکند و هم برکات مادی را از بین میبرد. قرآن کریم میفرماید: «وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللّهِ فَأَذاقَهَا اللّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُونَ[۵]؛ خداوند [برای آنان که کفران نعمت میکنند] مثلی زده است: منطقه آبادی که امن [و آرام] و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا میرسید؛ اما نعمت خدا را ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام میدادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید.»
اما خداوند متعادل در قرآن کریم، کسانی که مرتکب گناهی میشوند را سفارش به استغفار و توبه کرده و بشارت گشایش میدهد: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی وَ یُوءْتِ کُلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَه[۶]؛ از پروردگار خویش آمرزش بطلبید! سپس بهسوی او باز گردید تا شما را تا مدت معینی [از مواهب زندگی این جهان] بهخوبی بهرهمند سازد و به هر صاحب فضیلتی به مقدار فضیلتش ببخشد.»
بنا به توصیه همه انبیاء الهی، از جمله حضرت هود (ع) توبه و استغفار، موجب رحمت بیپایان و پیوسته و افزایش توان و نیروی انسان خواهد شد: «وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ[۷]؛ و ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس بهسوی او بازگردید تا [باران] آسمانی را پی در پی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و گنهکارانه روی [از حق] برنتابید.»
در روایات نیز استغفار و بازگشت به دامان پرمهر الهی، به عنوان یکی از عوامل روزیرسان معرفی شده است. حضرت علی (ع) میفرمایند: «الاِسْتِغْفَارُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ[۸]؛ استغفار، روزی را زیاد میکند.»
ایشان در حدیث دیگری به کمیل سفارش فرمودند که اگر در رسیدن روزی او کندی و آهستگی پیش آمد، به استفغار بپردازد: «وَ إِذَا أَبْطَأَتِ الْأَرْزَاقُ عَلَیْکَ فَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ یُوَسِّعْ عَلَیْکَ فِیهَا
[۹]؛ هنگامی که رسیدن روزیت کند میشود، از خداوند آمرزش بخواه تا روزیت را وسیع گرداند.»
امام حسن (ع) نیز در روایتی میفرمایند: «روزی در خدمت پدرم امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم که مرد عربی خدمت آن حضرت رسید و اظهار کرد: «ای امیرمؤمنان! من مردی عیالمندم و بهرهای از مال دنیا ندارم. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: چرا استغفار نمیکنی تا حالت خوب شود؟
مرد عرب گفت: با امیرالمؤمنین، من استغفار زیاد کردم و تغییر و افزایشی در وضع خود ندیدم.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: خداوند در قرآن میفرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرارا وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهارا[۱۰]ً؛ از پروردگار خویش آمرزش بخواهید که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مىبارد و با اموال و فرزندان، شما را یارى مىدهد و باغستانها و نهرهاى پرآب را در اختیارتان مىگذارد.»
آنگاه علی (ع) فرمودند: «من استغفاری را به تو یاد میدهم که هنگام خواب، باید آن را تلاوت کنی که این اگر این استغفار را هر شب قبل از خواب بخوانی خداوند روزی تو را افزایش میدهد.
سپس نسخه استغفار را برای او نوشته و به او دادند و فرمودند: هرگاه برای خواب به بستر رفتی و خواستی بخوابی، این استغفار را بخوان و گریه کن و اگر اشکت نیامد، حالت گریه به خود بگیر و تباکی کن.
امام حسن (ع) میفرمایند: مرد عرب رفت و سال بعد خدمت پدرم رسید و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! خداوند نعمتش را بر من تمام کرد. و آنقدر به من مال و ثروت و مکنت عطا کرد که از زیادی اموال، محل نگهداری آنها برایم تنگ شده و جایی برای بستن و محافظت شتران و گوسفندانم ندارم
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: ای برادر عرب! سوگند به آن خدایی که محمد (ص) را به رسالت برانگیخته است، هر بندهای که این استغفار را قرائت کند و به آن خدا را بخواند، خداوند گناهان او را میبخشد، حوایج مشروع او را برآورد، و برکت این استغفار مال و فرزند او را زیاد کند[۱۱].
۲.مایه امان از عذاب
«وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»[۱۲]
آیه شریفه دلالت دارد که خداوند در دو صورت، مردم را عذاب نمىکند: ۱- زمانى که پیامبر (ص) در میان مردم باشد. ۲- زمانى که مردم استغفار کنند.
حضرت علی (ع) مىفرماید: «کَانَ فِى الْاَرْضِ اَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللّهِ، وَ قَدْ رُفِعَ اَحَدُهُمَا، فَدُونَکُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ: اَمَّا الْاَمَانُ الَّذِى رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله وَ اَمَّا الْاَمَانُ الْبَاقِى فَالْاِسْتِغْفَارُ. قَالَ اللّهُ تَعَالَى: وَ مَا کَانَ اللّهُ لِیعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ[۱۳]؛ دو چیز در زمین، مایه امان از عذاب خدا بود: یکى از آن دو برداشته شد. پس دیگرى را دریابید و بدان چنگ زنید. امانى که برداشته شد، رسول خدا (ص) بود و امان باقىمانده، آمرزشخواهى است که خداى بزرگ به رسول خدا (ص) فرمود: خدا آنان را عذاب نمىکند؛ در حالى که تو در میان آنانى و عذابشان نمىکند تا آن هنگام که استغفار مى کنند.»
۳.رفع غم و گرفتاریها
در کلمات نورانی پیامبر و اهلبیت پاکش (ع) استغفار و عذرخواهی از خدای مهربان، به عنوان یکی از مهمترین عوامل نجات از گرفتاریها و بهترین سبب زدودن غم و اندوه معرفی شده است.
رسول خدا (ص) در سخن زیبایی میفرمایند: «مَنْ کَثُرَ هُمُومُهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ[۱۴]؛ هر کسی غم و غصهاش زیاد است، باید زیاد استغفار کند.»
آن حضرت در عبارت دیگری میدان تأثیر استغفار را گستردهتر معرفی کرده و میفرمایند: «عَلَیْکَ بِالاسْتِغْفَارِ فَإِنَّهُ الْمَنْجَاةُ[۱۵]؛ بر تو باد به استغفار و عذرخواهی از خداوند که استغفار، نجاتدهنده (انسان از مشکلات و سختیها) است.»
محمد بن ریان گوید: نامهای به امام هادی (ع) نوشته و از آن حضرت دعایی خواستم برای رهایی از سخنیهایی و بلاهایی که نازل میگردد و مشکلاتی که دست و پاگیر انسان میشود و در نامهام تأکید کردم: همانگونه که پدران گرامیشان به دوستانشان مطالب خاصی را میآموختند، به من نیز دعایی مخصوص بیاموزند (که بهره فراوان ببرم)، حضرت در جواب چنین مرقوم فرمودند: «الْزَمِ الِاسْتِغْفَارَ؛ همیشه و در همه حال با استغفار همراه باش (و آن را ذکر کن!»[۱۶]
رسول خدا (ص) در کلام دلنشینی، برای نجات از غم و اندوه و تنگناهای زندگی، به زیاد گفتن استغفار سفارش کرده است: «مَنْ أَکْثَرَ الِاسْتِغْفَارَ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ کُلِّ هَمٍّ فَرَجاً وَ مِنْ کُلِّ ضِیقٍ مَخْرَجاً وَ رَزَقَهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ[۱۷]؛ هر کسی زیاد استغفار کند خداوند، نسبت به
هر غصه و اندوهی گشایشی برایش قرار دهد و از هر تنگنایی راه خروجی پیش پایش گذارد و از جایی که گمان ندارد او را روزی میدهد.»
در برخی از روایات استغفار عامل جلوگیرى از بلاها بیان شده است. رسول خدا (ص) مىفرمایند: «اِدْفَعُوا اَبْوَابَ الْبَلاَیا بِالْاِسْتِغْفَارِ[۱۸]؛ درهاى بلاها را با آمرزشخواهى ببندید.»
۴.وسیله آمرزش بندگان
پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: «أکثِرُوا مِن الاستِغفارِ فانّ اللَّهَ عزّ وجل لم یُعَلِّمْکُمُ الاستِغفارَ الّا وهُو یُریدُ أن یَغفِرَ لَکُم[۱۹]؛ زیاد استغفار کنید؛ زیرا خداوند عزّ و جل استغفار را به شما یاد نداد، مگر براى اینکه مىخواهد شما را بیامرزد.»
خداوند در آیه شریفه میفرماید: «وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أو ظَلَمُوا أنفُسَهُم ذَکَرُوا اللهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن یغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللهُ[۲۰]؛ (بندگان خوب من) آنهایی هستند که هرگاه کار ناشایستی انجام دهند یا به خودشان ستم کنند، خدا را یاد میکنند و برای بخشش گناهان استغفار میکنند و جز خدا چه کسی گناهان را میآمرزد؟»
در کتاب «امالى صدوق» از امام صادق (ع) نقل شده: هنگامیکه این آیه نازل شد و گناهکاران توبهکار را به آمرزش الهى نوید داد، ابلیس سخت ناراحت شد و تمام یاران خود را با صداى بلند دعوت کرد! آنها از وى علت این دعوت را پرسیدند، او از نزول این آیه اظهار نگرانى کرد، شیاطین پیشنهادهایی دادند که پذیرفته نشد، در این میان شیطانى بنام «وسواس خناس» گفت من مشکل را حل میکنم، ابلیس پرسید: از چه راهی؟ گفت: فرزندان آدم را با وعدهها و آرزوها، به گناه آلوده مىکنم و هنگامیکه مرتکب گناهى شدند، یاد خدا و استغفار و بازگشت بهسوی او را از خاطر آنها مىبرم، ابلیس گفت: راه همین است و این مأموریت را تا پایان دنیا بر عهده او گذاشت»![۲۱]
روشن است که فراموشکارى استغفار بهد از گناه، نتیجه سهلانگارى و وسوسههاى شیطانى است و تنها کسانى گرفتار آن مىشوند که خود را در برابر وسواس خناس تسلیم کنند و بهاصطلاح با او همکارى نزدیک نمایند! ولى مردان بیدار و با ایمان، کاملاً مراقبند که هرگاه خطایى از آنها سرزد، در نخستین فرصت عواقب آن را با آب توبه و استغفار از دل و جان خود بشویند و دریچههاى قلب خود را به روى شیطان و لشکر او ببندند که آنها از درهاى بسته قلب وارد نمى شوند!»[۲۲]
۵.نجات از قرض و پرداخت بدهی
یکی از مشکلات اقتصادی مسلمانان و مخصوصاً دوستان امیرالمؤمنین (ع)، گرفتار شدن به قرض و وامهای درازمدت است که در موارد بسیار با ربا و سوددهی غیرمجاز همراه است و باعث خمودی و انحطاط فکری مسلمین و ضررهای سنگین مالی و سقوط در گرداب گناه گشته و عواقب سوئی را برای فرد و جامعه در بردارد و ضربههای سهمگینی بر پیکر نظام اقتصادی اجتماع وارد میسازد.
از طرفی، اشخاص بسیاری برای بهبود زندگی خویش، ناچار به گرفتن وام بدون بهره هستند. این گونه وام گرفتن، هر جند ضرری به همراه ندارد؛ بلکه در بسیاری از اوقات گرههای کور اقتصادی وامگیرندگان را باز میکند و برای وامدهندگان ثواب عظیم و برکات فراوانی را به دنبال دارد؛ اما فرورفتن در گرداب قرض و دست و پا زدن برای بازپرداخت وام، یکی از مشکلات سختی است که مؤمنان را در دنیا گرفتار و فکر آنها را مشغول و عمرشان را کوتاه میکند؛ چرا که غم و غصه پرداخت اقساط ماهیانه و تأمین وجه چکهایی که به اشخاص مختلف داده است، برای کسی که قدرت پرداخت آن را ندارد، آرامش زندگیش را سلب میکند و سلامت جسم و جانش را به خطر میاندازد.
در کلمات نورانی اهلبیت (علیهم) برای رهایی از این مشکل و سهولت در پرداخت بدهی، راههایی بیان شده که یکی از مهمترین آنها، زیاد استغفار نمودن و عذرخواهی کردن از خدا در ساعات شب و روز است.
اسماعیل بن سهیل گوید: برای امام باقر (ع) نامهای نوشتم، (مشکل خود را عنوان کردم) که گرفتار قرض سنگینی شدهام بهگونهای که فکرم را مشغول کرده و آبرویم را به خطر انداخته است.
حضرت در جواب نامهام نوشتند: «أَکْثِرْ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ وَ رَطِّبْ لِسَانَکَ بِقِرَاءَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ[۲۳]؛ زیاد استغفار کن و زیانت را به تلاوت سوره انا انزلناه تر و تازه گردان (سوره قدر را مرتب تلاوت کن)»
۶.رسیدن به درجات بالای معنوی
حضرت على (ع) مىفرمایند: «اِنَّ الْاِسْتِغْفَارَ دَرَجَةُ الْعِلِّیینَ[۲۴]؛ همانا آمرزشخواهى، درجه علّیین [و والامقامان] است.»
چرا کسانی که اهل استغفار هستند به این درجه میرسند؟ اصلاً چرا ما باید از گناهانمان استغفار کنیم؟
فایدة بزرگ استغفار این است که ما را از غفلت نسبت به خود باز میدارد. ما گاهی در مورد خودمان دچار اشتباه میشویم. آنگاه که به فکر استغفار میافتیم، گناهان، خطاها، خیرهسریها، پیرویهایی که از هوای نفس کردهایم، ظلمی که به نفس خودمان نمودهایم، ظلمی که به دیگران روا د
اشتهایم، جلوی چشم ما مجسّم میشود و به یادمان میآید که چه کردهایم؛ آنوقت از غرور، نخوت و غفلت فاصله میگیریم. این حالت بهترین استغفار است.
نقل شده فردی در نجف بود که اهل آزار مردم و اهل شراب و اعمال زشت بود. مرحوم قاضی طباطبایی (ره) با او رفیق میشود و خود را به او نزدیک میکند. این فرد به مرحوم قاضی میگوید: تو از من چه میخواهی؟ ایشان میگوید: هیچی، فقط امشب دو رکعت نماز شب بخوان. آن فرد میگوید: من نماز صبح هم نمیخوانم چه برسد به نماز شب. قاضی میگوید: امشب من تو را بیدار میکنم که نماز بخوانی.
این فرد به کمک آقای قاضی (ره) از خواب بیدار میشود و شروع میکند به نماز شب خواندن و تا اللهاکبر میگوید، اشک از چشمانش سرازیر میشود و همین سبب توبه و بازگشت او میشود.
مرحوم قاضی (ره) در باره این شخص میفرماید: او با خدا قهر کرده بود و من او را با خدا در رودربایستی انداختم؛ و این زمینهای شد تا استغفار و توبه کند.
____________________________________
[۱]. ذاریات/۱۸.
[۲] . روش تعریف از مطلب.
[۳]. ذاریات/۱۸.
[۴]. بحار الأنوار، ج۲۵، ص ۲۰۴.
[۵]. نحل/۱۱۲.
[۶]. هود /۳.
[۷]. همان/۵۲.
[۸]. خصال، ج۲، ص ۵۰۵.
[۹]. تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ص ۱۷۴.
[۱۰] . نوح/ ۱۰ـ ۱۲.
[۱۱]. صحیفه العلویه الجامعه، ص ۶۵۹. (متن این استغفار در ص ۱۶۴ تا ۱۶۸، کتاب مذکور آمده است.)
[۱۲] . انفال/ ۳۳.
[۱۳] . نهج البلاغه، حکمت ۸۸.
[۱۴] . نوادر راوندی، ص ۱۶.
[۱۵] . همان، ص ۵.
[۱۶] . سفینة البحار، ج۶، ص ۶۵۸.
[۱۷] . بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۲.
[۱۸] . میزان الحکمه، ح ۱۵۰۸۳.
[۱۹] . دعوات راوندی، ص ۳۱.
[۲۰]. آل عمران/ ۱۳۵.
[۲۱]. امالی صدوق، ص ۴۶۵.
[۲۲]. تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۰۰.
[۲۳] . کافی، ج۵، ص ۳۱۷.
[۲۴] نهج البلاغه، حکمت ۴۱۷، ص ۷۲۹.
بسم الله الرحمن الرحیم
«مَثَلُ الَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»[۱]
مناسبت: میلاد امام حسن (ع)
ایجاد انگیزه[۲]
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟ از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است
عیدی که به ماه رمضان داد تجلی ماهی که در آن روی خداوند، عیان است
ریزد دُر مدح حسن از درج دهانها یا نام دلانگیز حسن، نقل دهان است
این بضعۀ پیغمبر و این یوسف زهراست این جان جهان جان جهان جان جهان است
در بین امامان به کرامت شده مشهور یک گوشه ز بیتالکرمش باغ جنان است
با چشم خیالش منگر فوق خیال است در حق گمانش نشمر فوق گمان است
گر پایۀ قدرش نگری فوق گمانها ور مدّت عمرش نگری کلّ زمان است
در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید از بوسـۀ پیغمبـر اسـلام نشــان است
با توجه به مناسبتی که در آن به سر میبریم، به جاست که از کرم و سخاوت کریم اهلبیت (ع) سخن گفته شود صفتی که بارزترین ویژگی امام مجتبی (ع) میباشد و بهترین سرمشق برای دوستداران اوست.
آن حضرت به بهانههای مختلف، همه را از خوان کرم خویش بهرهمند میساخته و آنقدر بخشش میکرد تا شخص نیازمند بینیاز میشد، زیرا بر اساس تعالیم اسلام، بخشش باید به گونهای باشد که فرهنگگدایی را ریشهکن سازد و در صورت امکان، شخص را از جرگه نیازمندان بیرون کند.
سخاوت و انفاقهای امام حسن مجتبی (ع) زبانزد و دارای اشتهار تاریخی و نمونههای فراوانی از آن ضبط و ثبت شده است. بنابر مستندات تاریخی، آن حضرت دو مرتبه همه ثروت خود را در راه خداوند خرج کرد و سه مرتبه همه اموال خود را در راه خدا، به دو نیم تقسیم نموده؛ نیمی را برای فقرا و نیمی را برای خویش نگه داشتند.[۳]
حال با توجه به شعار سال، آیا میتوان گفت که انفاقات و صدقات اقدامی عملی در تحقق شعار اقتصاد مقاومتی است یا خیر؟ آیا دستگیری از محرومان و مستضعفان جامعه تاثیری در رونق اقتصادی کشور دارد؟ اگر مردم کشور ایران این سیره حضرت را الگو قرار دهند چه آثار و برکاتی در زندگیشان به دنبال خواهد داشت؟ در صورتی که شخصی از این سیره امام حسن مجتبی (ع) الگو نگیرد و انفاق نکند، چه پیامدهایی زندگی او را تهدید میکند؟
متن و محتوا
مقوله انفاق از جمله مفاهیم ارزشمندی است که در آموزههای دینی به خصوص آیات قرآن کریم، مورد توجه و عنایت ویژهای قرار گرفته است. قرآن کریم با تعابیر گوناگونی انسانهای مؤمن و پرهیزگار را به انفاق و رسیدگی به امور انسانهای فقیر و مستضعف، توصیه و سفارش نموده است.[۴]
البته انفاق اختصاص به امور مالی نیست، بلکه انفاقهای غیر مالی نیز نوع دیگری از انفاق هستند. در روایات آمده: اگر راه عبور و مرور مردم را باز نگه داری و سد معبر را از بین ببری نوعی انفاق است، اگر کسی از تو آدرسی را بپرسد و تو او را به درستی راهنمائی کنی؛ انفاق است، عیادت از مریض، امر به معروف و نهی از منکر و حتی جواب سلام دادن نیز انفاق است.»[۵]
آثار و برکات انفاق
این سبک ارزشمند اگر رعایت شده و به آن عمل شود، آثار و کارکردهای فراوانی در عرصههای فردی و اجتماعی، مادی و معنوی و ... در پی خواهد داشت که برخی از آنها عبارتاند از:
الف) آثار دنیوی
۱. افزایش رزق و روزی
باتوجه به آیات و روایات، انفاق و کمکهای مالی به نیازمندان اگر برای رضای خدا باشد، باعث خیر و برکت و گشایش رزق و روزی خواهد شد.
خداوند متعال میفرماید: «مَثَلُ الَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ کمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فی کلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ[۶]؛ مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند، همانند بذری هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه، یکصد دانه باشد و خداوند آن را برای هر کسی بخواهد (و شایستگی داشته باشد)، دو یا چند برابر میکند و خدا (از نظر قدرت و رحمت)، وسیع، و (به همه چیز) داناست.»
در این آیه خداوند کسانی را که اموال خود را در راه خدا انفاق میکنند به دانهای تشبیه کرده که در زمین حاصلخیزی رشد و نمو میکند، به هفت خوشه تبدیل شده و در هر خوشه صد دانه جای میگیرد. به تعبیری انفاق هفتصد برابر پاداش دارد و این ثوابها از خزانه غیب الهی میآید که گسترهاش را کسی درک نمیکند؛ البته آنچه در این آیه، مورد تشبیه واقع شده، اختلافی است، برخی آن را مال انفاق کننده گرفتهاند و برخی دیگر همچون «آیت الله مکارم شیرازی»، آن را شخص ان
فاق کننده گرفتهاند که کمال و شخصیت و ارزشهای انسانی او چند برابر میشود.[۷] اما هرچه انفاق خالصانهتر باشد علاوه بر داشتن نفع مادی برای نیازمند، سود معنوی و رشد پاکتر و بیشتری برای انفاق کننده دارد.
البته در آیه فوق میتوان هر دو برداشت را داشت و رشد مال و افزایش در رزق و روزی صدقه دهنده را نیز مشبه گرفت. مؤید این نظر، روایت پیامبر (ص) است که فرمودند: «تَصَدَّقُوا فَإِنَّ الصَّدَقَةَ تَزِیدُ فِی الْمَالِ کثْرَةً وَ تَصَدَّقُوا رَحِمَکمُ اللَّه[۸]؛ صدقه بدهید، زیرا صدقه مال را افزایش میدهد. صدقه بدهید، خدا شما را رحمت کند.»
برای روشن شدن این مطلب میتوان به این مثال نیز توجه کرد: آبخوریهای مرغداریها به گونهای است که هر وقت آب آن مصرف شود، آب جاری میشود لذا هرچه جوجههای بیشتری به آن نوک بزنند، آب بیشتری در کاسه جمع میشود. در مورد انفاق هم وضع به همین منوال است، انسان به هر مقدار که نان خور دور او باشد، روزی بیشتری نصیبش میشود، اما اگر سفرهاش را بست و جلوی مصرف را گرفت، روزی هم بند میآید.[۹]
سه روز بود که در خانه حضرت علی (ع) غذایی پیدا نمیشد. حضرت فاطمه (س) پیراهن خود را به امام علی (ع) تقدیم کرد تا آن را بفروشند. آن حضرت پیراهن را به شش درهم فروختند. در میانه راه، فقیری درخواست کمک کرد. امیرالمؤمنان (ع) آن شش درهم را به او بخشیدند.
پس از این جریان، مردی ناشناس، سوار بر شتر در برابر حضرت ظاهر شد و عرض کرد: ای ابوالحسن! این شتر را از من خریداری کن. علی (ع) فرمود: من پول خرید شتر را ندارم؛ اما مرد ناشناس اصرار کرد که حاضر است آن شتر را به صد درهم و به نسیه بفروشد، امام (ع) قبول کرد و شتر را به نسیه خرید. در مسیر راه، با مرد عربی روبرو شد. از امام علی (ع) خواست تا شتر را به او بفروشد. علی (ع) قبول کرد و آن مرد عرب شتر را به صد و شصت درهم خرید.
امیر مومنان (ع) هنوز به خانه نرسیده بودند که مرد اولی را دوباره ملاقات کرد، صد درهم او را پرداخت و به خانه آمد. شصت درهم باقی مانده را به حضرت زهرا (س) تقدیم کرد و سپس فرمود: شش درهم را با خدا معامله کردم و در برابر آن، خداوند شصت درهم به من عطا کرد. پیامبر اسلام (ص) که شاهد جریان بودند تبسمی نموده و فرمودند: آن مرد ناشناس اول، حضرت جبرئیل امین و مرد ناشناس دوم حضرت میکائیل بود.[۱۰]
خداوند متعال با اشاره به عواقب شوم بیتوجهی به بندگانش، در سوره قلم داستانی را بیان میفرماید: «مردی هر سال هنگام برداشت میوه باغ خود، فقرا را بینصیب نمیگذاشت. فرزندان او پس از مرگش راه دیگری پیش گرفتند و برای فرار از چشمان ملتمس فقرا بنا گذاشتند تا سحرگاه میوهها را جمعآوری کنند. سحرگاه موعود که فرا رسید، با باغی مواجه شدند که صاعقه آنرا به خاکستر تبدیل کرده بود و به فرموده قرآن: «فَأَصْبَحَتْ کالصَّرِیمِ[۱۱]؛ پس آن باغ سرسبز، هم چون شب سیاه و ظلمانی شد.»
چون تیشه مباش و جمله برخود متراش چون رنده ز کار خویش بی بهره مباش
تعلیم ز اره گیر در کار معاش چیزی سوی خود میکش و چیزی میپاش[۱۲]
با تضمینی که خداوند برای انفاق بیان فرموده، آیا جای شک و تردید برای ما باقی میماند تا از معامله با خدا سرباز زنیم؟
۲. تعادل اقتصادی بین قشرهای مختلف
از جمله معضلات بزرگ اجتماعی در هر عصری، فقر، محرومیت و نظامهای طبقاتی است که در سایه شوم تبعیض و بی عدالتی رشد و نمو مینماید و بر روابط انسانها سایه افکنده، مشکلات فراوانی را در سطح جامعه به وجود میآورد. انفاق به معنی عام آن، از جمله ابزاری است که میتواند تا حدود زیادی بر روابط اقتصادی انسانها و اقشار مختلف جامعه، تأثیر داشته و تعدیل ایجاد نماید و فاصلههای طبقاتی را کمتر نموده و یا به کلی نابود سازد.
با توجه به نقش انفاق و رسیدگی به امور نیازمندان، خدای سبحان خطاب به ثروتمندان جامعه میفرماید: «وَ لا یأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکمْ وَ السَّعَةِ أَنْ یؤْتُوا أُولِی الْقُرْبی وَ الْمَساکینَ وَ الْمُهاجِرینَ فی سَبیلِ اللَّهِ[۱۳]؛ آنها که از میان شما دارای برتری [مالی] و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند.»
اگر ثروتمندان جامعه، بخشی از سرمایه خود را برای سر و سامان دادن به زندگی فقرا و نیازمندان اختصاص داده و صرف کنند، علاوه بر اجر و پاداش معنوی، به خود و حفظ ثروت خویش نیز کمک کرده و جلوی بخش عمدهای از ناامنیها را که زائده و مولود فقر و تهی دستی است، خواهند گرفت. افراد خلافکار اگر از لحاظ اقتصادی تأمین شوند، اکثرشان دست از خلاف کاری برداشته و سر در خط قانون خواهند نهاد و مثل بقیه به زندگی عادی و معمولی بازخواهند گشت.
بنابراین انفاق، قبل از آن که به حال محرومان، مفید باشد، به نفع ثروتمندان خواهد بود، زی
را تعدیل ثروت، حافظ ثروت است.
قرآن یکی از آثار مهم صدقه را ایجاد و گسترش امنیت در جامعه میداند. کسانی که در راه خدا انفاق میکنند، این فرصت را به دیگر اعضای جامعه میدهند تا از نظر مادی و معنوی به یکدیگر نزدیک شوند، چرا که گسترش تضادهای طبقاتی و افزایش آن، زمینه را برای ایجاد بحران داخلی فراهم میآورد و دشمن را برای هجوم ترغیب میکند.
خداوند میفرماید: «وَ أَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیدیکمْ إِلَی التَّهْلُکةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ[۱۴]؛ در راه خدا انفاق کنید و با دستان خویش، خود را به هلاکت نیاندازید و نیکی کنید به راستی که خدا نیکوکاران را دوست دارد.»
نقل شده امام حسن مجتبی (ع) به همراه امام حسین (ع) و عبدالله بن جعفر، به زیارت خانه خدا رفتند. در راه برای رفع تشنگی و گرسنگی به چادر صحرایی پیرزنی پناه بردند که شیر تنها گوسفندش را که تمام سرمایه زندگیاش بود، برای رفع تشنگی آنها و گوشتش را بعد از سر بریدن برای سیر شدن به ایشان داد. بعد از سالها که خشکسالی شد. این پیرزن به همراه همسرش به مدینه هجرت کردند و پیرزن مشغول گدایی شد. امام حسن (ع) او را دید و شناخت. آن حضرت دستور داد تا اموال فراوانی از جمله هزار مثقال طلا به او بدهند و امام حسین (ع) نیز همین مقدار به او کمک کرد.[۱۵]
در این جریان زمانیکه امام حسن و امام حسین (عل) نیازمند آشامیدنی برای رفع عطش بودند، پیرزن به آنها کمک کرد و در زمان خشکسالی، این بزرگواران به پیرزن کمک کردند و این امر سبب تعادل واقع شدن بین این دو گروه شد.
فیض کاشانی هم در شعر زیبایی اشاره به این بحث دارد:
بیا تا مونس هم، یار هم، غمخوار هم، باشیم انیس جان غم، فرسوده بیمار هم، باشیم
شب آید، شمع هم، گردیم و بهر یکدیگر سوزیم شود چون روز، دست و پای هم، در کار هم باشیم
دوای هم، شفای هم، برای هم، فدای هم دل هم، جان هم، جانان هم، دلدار هم باشیم
به هم، یک تن شویم و یک دل و یک رنگ و یک پیشه سری در کار هم، آریم و دوش بار هم باشیم[۱۶]
۳. آرامش روحی و روانی
دغدغه اصلی انسانها در طول تاریخ، رسیدن به آرامش بوده است، تلاش آنان از ابتدای خلقت تا حال، متوجه این اصل بوده که چه تدبیری بیندیشند تا بتوانند آرامش را برای خود و نزدیکان خویش فراهم سازند.
خدای سبحان میفرماید: «الَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُون[۱۷]؛ آنها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق میکنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند»
در آیه دیگری میخوانیم: «وَ مَثَلُ الَّذینَ ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکلَها ضِعْفَینِ فَإِنْ لَمْ یصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ[۱۸]؛ و (کار) کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا و تثبیت (ملکات انسانی در) روح خود، انفاق میکنند، همچون باغی است که در نقطه بلندی باشد و بارانهای درشت به آن برسد، (و از هوای آزاد و نور آفتاب، به حد کافی بهره گیرد) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و با طراوت است.) و خداوند به آنچه انجام میدهید، بیناست.»
در این آیه نیز خداوند در مثالی زیبا انفاق کنندگان را همچون باغ خودشان خرم و زندهدل معرفی کرده و انفاقشان تا این اندازه پر ثمر است.
انگیزه این افراد از صدقه دادن، رشد کمالات نفسانی همچون ایثار، سخاوت، نوعدوستی و... است که به منظور تقویت هرچه بیشتر گامهایشان انجام میشود. برخی از مفسران جمله «وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» را به آرامش تفسیر کردهاند که پس از انفاق برای انفاق کننده و سپس برای انفاق شونده و به طور کلی برای جامعه حاصل میشود؛ بنابراین انفاق کنندگان واقعی کسانی هستند که تنها به خاطرخشنودی خدا و پرورش فضائل انسانی و تثبیت این صفات در درون جان خود و همچنین پایان دادن به اضطراب و ناراحتیهایی که بر اثر احساس مسئولیت در برابر محرومان در وجدان آنها پیدا میشود اقدام به انفاق میکنند.[۱۹]
روزی شخصی به خدمت امام حسن (ع) آمد و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین (ع)! من دشمن بیرحم ستمکاری دارم که حرمت پیران را نگه نمیدارد و بر خردسالان رحم نمیکند. حضرت چون این سخن را شنید فرمودند: بگو دشمن تو کیست تا انتقام تو را از او بگیرم! گفت: دشمن من تهیدستی و پریشانی است. حضرت لحظهای سر به زیر افکند، سپس خادم خود را طلبید و فرمودند: آنچه از مال نزد ما مانده است، حاضر کن. او پنج هزار درهم آورد، حضرت همه آن درهمها را به او داد و ا
و را سوگند داد که هر وقت که این دشمن بر تو ستم کرد، شکایت او را پیش من بیاور تا من دفع ستم او از تو بکنم.[۲۰]
آثار اخروی انفاق
۱. آمرزش گناهان
همه انسانها به جز انبیاء و اولیای الهی، در زندگی خود، دچارخطا و لغزش شده و گناهان کوچک و بزرگی را مرتکب میشوند، از جمله ابزاری که باعث میشود انسان آثار گناه و خطاهایش را از بین ببرد، حتی آن را تبدیل به حسنات نماید، انفاق و بخشش در حق بندگان خدا و خدمت به مخلوقات الهی است.[۲۱]
در سوره مائده میخوانیم: «أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکفِّرَنَّ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ فَمَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک مِنْکمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ[۲۲]؛ به خدا قرض نیکو بدهید [در راه او، به نیازمندان کمک کنید]، گناهان شما را میپوشانم [میبخشم] و شما را در باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است، وارد میکنم؛ اما هر کسی از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است.»
۲.خیر و سعادت ابدی
عمدهترین اثر انفاق و رسیدگی به امور نیازمندان واقعی، خیر وسعادت ابدی و حسن عاقبت و فرجام نیکی است که نصیب انسانهای خیّر و نیکوکارخواهد شد.
در قرآن آمده: «وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیةً وَ یدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّیئَةَ أُولئِک لَهُمْ عُقْبَی الدَّار[۲۳]؛ کسانی که بهخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایی میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، در پنهان و آشکار، انفاق میکنند و با حسنات، سیئات را از میان میبرند پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست ... (همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن میشوند و همچنین پدران و همسران و فرزندان صالح آنها و فرشتگان از هر دری بر آنان وارد میگردند ... (و به آنان میگویند): سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا (ی جاویدان)!»
________________________________________
[۱]. بقره /۲۱۶.
[۲]. روش ضرورت مطلب.
[۳]. تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۵.
[۴]. سورههای ذاریات آیه ۱۹؛ نحل آیه ۹۶؛ نمل آیه ۸۹؛ انعام آیه ۱۶۰.
[۵]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۷، ص ۲۴۲ و بحارالانوار، ج ۹۳، ص ۱۸۲.
[۶]. بقره /۲۱۶.
[۷]. مثالهای زیبای قرآن، ص ۱۰۶.
[۸]. کافی، ج ۴، ص ۹.
[۹]. حائری شیرازی، تمثیلات، ج ۲، ص ۱۶۷.
[۱۰]. بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۴۷.
.[۱۱] قلم / ۲۰.
[۱۲]. احمد جامی.
[۱۳]. نور/ ۲۲.
[۱۴]. بقره/ ۱۹۵.
[۱۵]. بحار الأنوار، ج ۴۳، ص,۳۴۸
[۱۶]. فیض کاشانی.
[۱۷]. بقره/ ۲۷۴.
[۱۸]. بقره/ ۲۶۵.
[۱۹]. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۳۲۶.
[۲۰]. العدد القویة، ص ۳۵۹.
[۲۱]. فرهنگ قرآن، ج ۵، ص ۲۵۵.
[۲۲]. مائده/۱۲.
[۲۳]. رعد/ ۲۲ ـ ۲۴.
در روایتی از وجود مقدس پیامبر گرامی اسلام طبق نقل بعضی از منابع روایی آمده است که اگر حلم و بردباری به صورت یک انسان مجسم می شد می شد علی بن ابیطالب : «وَ لَوْ كَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَكَانَ عَلِيّاً علیه السلام وَ لَوْ كَانَ الْفَضْلُ شَخْصاً لَكَانَ الْحَسَنَ علیه السلام وَ لَوْ كَانَ الْحَيَاءُ صُورَةً لَكَانَ الْحُسَيْنَ علیه السلام وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ (هَيْئَةً لَكَانَتْ)فَاطِمَةَ [بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ع ] ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً»[1].اگر حلم و بردباری قرار بود نقاشی شود مجسم شود می شد امیرالمؤمنین علیه السلام چرا که حلم او بردباری او در رأس همه است و صبور و بردبار در مقابل حوادثی بود که منشأ و آغازش بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام است پس اگر حلم را گفت تصویر کنید می شود امیرالمؤمنین
«وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ (هَيْئَةً لَكَانَتْ) فَاطِمَةَ»تصوير حسن و نيکی در اين روايت دارد زهرای مرضيه سلام الله عليها است
«وَ لَوْ كَانَ الْحَيَاءُ صُورَةً لَكَانَ الْحُسَيْنَ علیه السلام ». اگر حيا را بخواهی تصوير کنی تصوير آن صفت است
آن وقت دریک روايت نقل دارد :
«وَ لَوْ كَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَكَانَ عَلِيّاً».اگر عقل و خرد و تدبير را بخواهی تصوير کنی تصوير آن امام علی عليه السلام است البته همه این صفات را همه ائمه دارند همان طور که در زیارت جامعه کبیره هم خطاب می کنیم شما مرکز کرامت و اخلاق و نیکی هستید منتها این روایت با یک عنایتی به زندگی بزرگان در واقع وارد شده که تجسم حلم امیرالمؤمنین تجسم حسن زهرای مرضیه تجسم حیا اباعبدالله و تصویر و تجسم و تمثیل عقل و خرد و اندیشه امام مجتبی علیه السلام است مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی رضوان الله تعالی علیه برای هر کدام از ائمه درود و صلوات ویژه ای دارد که معروف است به صلوات چهارده معصوم الفاظش را خیلی حساب شده انتخاب کرده وقتی به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد می نویسد «السلام علی السید المجتبی و الامام المرتجی صاحب الحسب المنيع و الفضل الجميع صاحب الجودو المنن دافعالمحنوالفتن». می گوید امامی که جود و کرامت موج می زد در زندگیش فتنه زدایی و ظلم زدایی موج می زد در زندگیش «الامام الرفیع». امام با مقام بلند جمیع و تمام فضایل در زندگی او جمع بود.
به محض اینکه امام حسن به دنیا آمدند یکی از خانمها بچه را میان قنداق پیچید پیامبر گرامی اسلام جمله ای را فرمود که من مقداری راجع به این جمله می خواهم صحبت کنم و عنایت دارم روی این جمله فرمود : «هات ابنی»[2]. پسرم را بدهید نفرمود پسر فاطمه نفرمود پسر علی نفرمود دخترم پسرت را بده ابنی این نخستین جمله ای است که بعدها در تاریخ منشأ یک حوادثی شده این جمله منشأ یک جریاناتی شده که حالا خواهم گفت این یک نوع عنایت بود هات ابنی بارها این جمله را فرمود انس بن مالک می گوید یک وقت رفتم دیدم پیغمبر در مسجد است امام حسن هم کوچک دو ساله دارد دور پیغمبر می چرخد روی زانویش می نشیند روی شانه اش می رود احساس کردم این بچه دارد اذیت می کند رفتم دستش را گرفتم از پیامبر جدایش کنم فرمود : پسرم و ثمره قلبم را رها کن دست نزن هر کس حسن من را اذیت کند من پیامبر را آزرده است اینجا هم باز تعبیر دارد یا انس دع ابنی پسرم در آیه مباهله هم خدا فرمود پسر حسن و حسین پسر خود پیامبر هم گاهی می فرمود اینها پسرهای من هستند تعبیر ابنا علی ندارد ابنا فاطمه ندارد این نکته دارد
فرزندان رسول خدا (ص)
آقایان برادران و خواهران چون بعدها این منشأ یک سری حوادث در تاریخ شده و آن حادثه آن است که بنی امیه و بنی عباس تلاش کردند این تعبیر ابن رسول الله را از ائمه بگیرند امروز هم در نوشته ها بعضی از این مغرضین این حرفها را می زنند تلاش کردند این تعبیر ابن را بگیرند
اقدام معاویه پلید
معاویه رسما عنوان کرد ذکوان غلامش می گوید به من گفت هر کسی که اینها را حسن و حسین را پسرهای پیغمبر خطاب کرد به من معرفیش کنید که باید با او برخورد شود کسی حق ندارد به اینها بگوید ابنا رسول الله بگویید ابنا علی بنابیطالب چرا چون اگر به امیرالمؤمنین نسبتش دادند می توانستند با آنها برخورد کنند می توانستند به امام حسن توهین کنند چون اینها با امیرالمؤمنین در واقع سب می کردند داشتند درگیر بودند نزاع داشتند اما وقتی به پیغمبر نسبت دادند دیگر نمی توانستند به امام حسن توهین کنند نمی توانستند به امام حسین توهین کنند نمی توانستند کربلا را علم کنند پسر پیامبر است لذا خیلی تلاش کردند و جالب هم این است ائمه ما مرتب روی این مسئله عنایت داشتند در سخنرانی ها بگویند انا بن النبیصبح شهادت پدرش امیرالمؤمنین فردایش روز بیست و یکم امام حسن آمد منبر فرمود «انا بن النبی انا بن محمدالمصطفی». امام سجاد در منبر شام فرمود : من فرزند پیامبرم خود امام حسین در خطبه هایش من پسر
پیامبرم که ذکوان می گوید یک وقت معاویه به من گفت اسامی نوه ها و فرزندانم را بنویس می خواهم چقدرند می خواهم برایشان یک جایزه ای بگیرم می گوید من اسامی پسرهایش را نوشتم اسامی دخترهایش را نوشتم اسامی نوه های پسریش را هم نوشتم اسامی نوه های دختریش را ننوشتم لیست را بردم پیش او یک جمعی مروان و دیگران نشسته بودند یک نگاهی کرد به لیست گفت پسرهای دخترم پس اسمشان کجاست؟ آنها را من خیلی دوست دارم گفتم مگر شما نگفتی که اینها حسن وحسین پسر پیامبر نیستند چون از زهرای مرضیه اند چطور به پسرهای دخترت اطلاق ابن و فرزند می کنید و می گوید . در جمع خیلی شرمنده شد و سرش را پایین انداخت که خودش گفته بود اسامی فرزندان من را بنویس من اسامی فرزندان دخترش را ننوشته بودم و اینجا ماند در پاسخ معلوم می شود یک جریان حساب شده ای بوده آقایان این قضیه من دیدم در حالات حجاج بن یوسف سقفی سه چهارتا جریان دیدم سه چهارتا جریان هم با سعید بن جبیر هم با دیگران که وقتی اینها را احضار می کرد می گفت اولین اشکالی که به اینها می کرد می گفت شما چرا اینها را می گویید ابن رسول الله چرا امام حسن را می گویید ابن رسول الله
داستان
يحيی بن يعمر را از بلخ آوردند با غل و زنجير يحيی بن يعمر از علمای خراسان است اهل بلخ است مروج آثار اهل بیت بود با دست و پای بسته با غل و زنجیر آوردنش پیش حجاج پرتش کردند گفت شنیدم در جلساتت فرزندان امام حسین و امام حسن را فرزندان پیغمبر می خوانی چرا این کار را می کنی گفت به دلیل قرآن گفت کدام قرآن کدام آیه گفت اين آيه قرآن می فرمايد : «وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»[3] نوح را ما (خدا) در مسیر هدایت قرار دادیم فرزندان نوح اينها بودند داوود و سليمان يکی يکی می آيد جلو و زکريا و يحيی و عيسی گفت جناب حجاج عیسی که از پدر به نوح نمی رسد عیسی که اصلا پدر نداشته عیسی را خدا در قرآن می گوید پسر نوح است ذریه نوح است عیسی از مادر به نوح برمی گردد مریم مادرش است و الا عیسی بن مریم بفرمایید پدر ندارد چرا خدا وقتی ذریه و اولاد نوح را می شمرد می فرماید و من ذريته داوود و سليمان می آید جلو و زکريا و يحيی و عيسی اگر فرزند دختر ذریه محسوب نمی شد خوب بود اینجا عیسی حذف شود و حجاج گفت بند را باز کنید از او حرف حرف درستی است استدلال قوی است استدلال قرآنی است بند را باز کنید سعید بن جبیر هم همین استدلال را کرد ببینید این یک جریان حساب شده ای بوده است حتی من رد پای این قضیه را در زمان موسی بن جعفر و زمان بنی عباس هم دیدم هارون الرشید می آید مقابل حرم پیامبر می ایستد : «السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا بن عم»سلام بر تو ای پیامبر خدا سلام بر تو ای پسر عمو موسی بن جعفر هم از پشت سر می آید در حضور جمعیت یک مرتبه صدا می زند «السلام علیک یارسول الله السلام علیک یا ابا».سلام بر تو ای پیامبر سلام بر تو ای پدر جان در مقابل یا بن عم که او می گفت سلام بر تو ای پدر هارون گفت به چه دلیل پدر؟ به دلیل آیه مباهله به دلیل آیات دیگر که امام استناد کرد پس ببینید آقا امروز هم در این شبهاتی که در نوشته ها می آید و وهابیها و جاهای دیگر پخش می کنند این مسئله مطرح است چون ابن رسول اللهاگر شد امام رضا و همین طور هم است اگر اینها ابناء پیامبر شدند احترامشان احترام پیامبر است احترامشان احترام اهل بیت است ما آیه تطیر را اختصاص به پنج تن نمی دهیم گر چه درباره پنج تن نازل شده:«وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[4] . در جريان کسا آمده اما بر اساس روایات متعددی که از خود اهل بیت رسیده این تا خود امام زمان هم ارواحنا فداه تعبیر اهل بیت سریان دارد جریان دارد این نکته ای بود که من می خواستم برگردانم به اول عرایضم تا بچه به دنیا آمد فرمود هات ابنی پسرم را بدهید دع یا انس ابنی انس پسرم را رها کن هما ابنای اینها پسرانم هستند این رابطه را پیامبر اکرم وثیق مطرح کرد منتها آقا اگر کسی در قلبش مرض باشد بیماری باشد خوب نمی پذیرد زیر بار نمی خواهد برود مگر آن حدیث ارزشمندی که گاهی اوقات من خودم تأسف می خورم این حدیث را که می بینم صحیح بخاری صحیح مسلم سنن ترمذی سنن ابی داوود حداقل چهارتا پنج تا از صحاح اصلی اهل سنت هم صحیح مسلم هم صحیح بخاری هم سنن ابن داوود و ابن ماجه حدیث را نقل کردند که یکی از نویسندگانی که شرح نوشته بر صحیح بخاری می گوید هذا حدیث حسن صحیح این حدیث نیکوست صحیح است سندش قطعی است غیر قابل انکار است همه آنها نقل کردند که اصلی ترین جای این حدیث در صحیح بخاری است که تقریبا از هیچ یک از روایات صحیح بخاری اهل سنت تقریبا نمی گذرند سعی می کند توجیهش کنند سعی می کنند اگر هم یک اشکالی آنجاست توجی
ام عقل این را می پذیرد ما نظریه عدالت صحابه را قبول داریم صحابه عادلند ولی صحابی را معنا کنید صحابی سلمان است صحابی ابوذر است صحابی مقداد است صحابی کسی است که گام در مسير پيغمبر برداشته اما خالد بن ولید زمان خود پیامبر رفت یک جنایتی کرد وقتی خبر رسید رفت یمن قبیله ای را قتل عام کرد و برگشت خود منابع نوشته اند رسول خدا دستهایش را آورد بالا تا جایی که زیر بغلش پیدا شد فرمود خدایا من از کار خالد برائت می جویم فرمود بروید به امیرالمؤمنین فرمود برو از قبیله دلجویی کنید دیه شان را بده رضایت بگیر برگرد خوب این آدم را می شود گفت به اصطلاح عادل است
جعل حدیث ابا هریره
ابا هریره که کمتر از دو سال با پیامبر گرامی اسلام بوده پنج هزار حدیث را به پیامبر نسبت داده بعضی از احادیثش را انسان شرمش می شود نقل کند عین حرفهای یهودی هاست عین حرفهایی است که علمای یهود می گفتند یک بازسازیش کرده یک مقدار به آنها سرو سامان داده آورده در منابع دینی ما به جای حدیث پیغمبر قال رسول الله که به اینها می گویند اسرائیلیات، اسرائیلیات به حرفهایی می گویند که از یهود گرفته شده رنگ اسلامی پیدا کرده داستانهایی که انسان شرمش می شود نقل کند که امیرالمؤمنین گاهی می فرمود اگر این داستانها را برای من نقل کنید من حد می زنم به شما پیش امام رضا یکی از این داستانها را یکی خواند نقل کرد در مورد حضرت داوود پیامبر امام رضا سه مرتبه زد به پیشانیش فرمود سبحان الله سبحان الله سبحان الله این دروغها چیست به انبیاء نسبت می دهید.
حدیث قرانیق
حدیث قرانیق که سلمان رشدی کتاب خودش را از روی حدیث قرانیق نوشت؛ این ساخته و پرداخته همین ها است. داستان قرانیق یک داستان جعلی و دروغی است که منشأ کتاب آیات شیطانی شد. چرا سلمان رشدی جرأت کرد آیات شیطانی بنویسد؟ از همین منابع اینطوری استفاده کرد از همین حرفهایی که اینها به پیغمبر نسبت دادند سهو به پیغمبر نسبت دادند، اشتباه نسبت دادند، خطا نسبت دادند، ارتباط با شیطان نسبت دادند.
خدا رحمت کند همه گذشتگان را مرحوم علامه عسکری اعلی الله مقامه الشریف که چندی نیست از رحلت این عالم بزرگوار می گذرد ایشان خیلی با کتابهایش خدمت کرد به عالم شیعه در« معالم المدرستین» هنری که به خرج داد آمد تمام ارزشهای شیعه را از منابع اهل سنت اثبات کرد تمام اعتقادات شیعه را از منابع اهل سنت استخراج کرد و این کتاب را به دنیا فرستاد و معالم المدرستین، شاهکار ایشان است. در کتاب نقش ائمه در احیای دین که من توصیه می کنم این چهارده جلد کتاب را که در دو جلد منتشر شده را ببینند. علامه سید مرتضی عسکری آمد قداست زدایی هایی که از پیامبر شده را آورد. من شرمم می شود روی منبر بگویم چه حرفهایی به پیغمبر نسبت دادند؛ لهو، غنا، رقص. در مورد پیغمبر در صحيحها از تعابيری استفاده می کنند که آدم شرمش می شود. آیا صحابه ای که از پیغمبر این طور قداست زدوده آیا عادل اس؟ و لذا این حرکت یک حرکت حساب شده ای بود که بین اهل بیت و رسول خدا حضرت محمد صل الله علیه و آله فاصله انداخته شود. و رسول خدا نمی خواست این فاصله بیافتد.
لذا پیامبر خطاب به امیر المومنین چنین می فرمود: پسرم، فرزندم، ثمره قلبم. باید خیلی دقت کرد که اهل بیت به بعضی از این تعابیر اصرار داشتند. مثلا اصرار بود به علی بن ابیطالب، امیرالمؤمنین گفته شود و مع الاسف باب شده خیلی هایمان امام علی می گوییم. در حالی که باید مقید باشیم بگوییم امیرالمؤمنین. تعبیر امام علی، تعبیر درستی است اما در بعضی از کتابها بعضی آثار، بعضی مقالات، بعضی سخنرانیها (یقینا گویندگان توجه ندارند) نویسندگان توجه ندارند؛ دشمن می خواست این تعبیر امیرالمرمنین از حضرت گرفته شود می خواست این تعبیر اختصاصی نباشد اما حتی امام صادق اجازه نداد به او بگویند امیرالمؤمنین، فرمود کسی حق ندارد به ما بگوید امیرالمؤمنین؛ امیرالمؤمنین جدم علی بن ابیطالب بود. آن وقت این تعبیر را خلیفه دوم اولین بار درباره خودش به کار برد و بعضی ها آمدند به او گفتند. از آنجا سدش شکست در زمان سومی و بعدش هم در زمان بنی عباس که رسما کار به جایی رسیده بود که مأمون را امیرالمؤمنین خطاب می کردند در صورتیکه کلمه امیرالمؤمنین صفت ویژه امیرالمؤمنین علیه السلام بود ما مقید باشیم حضرت را امیرالمرمنین بگوییم. مقید باشیم امام حسن را ابن رسول الله بگوییم خود همین تکرار و تعبیر طبیعتا نقشه دشمن را بر آب می کند
سیره عملی امام حسن مجتبی علیه السلام
یکی از دغدغه های ائمه ما آموزش مردم بود تربیت مردم بوده تعلیم و جهل زدایی بوده من دو سه تا نمونه در زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام خدمت شما عرض می کنم
در مسجد یک شخصی وارد شد دید تعدادی حلقه درس برقرار است که در نقاط مختلف مسجد نشسته اند. پیش یکی از آنهایی که داشت درس می داد رفت و گفت: آیه ای هست که من معنایش را نمی فهمم می شود برای من تفسیر کنید گ
هش کنند صحیح بخاری را خیلی برایش احترام قائلند این روایت آنجاست که جابر بن سماره گفت که پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «الائمه من بعدی اثناعشر»[5].
خلفای به حق پیامبر(ص)
در بعضی از روایات دارد «الامراء من بعدی»[6] بعضی روایات دارد من بعدی اثناعشر خلیفه بعضی ها دارد من بعدی اثناعشر قیم دوازده تا قیم دوازده تا ولی دوازده تا خلیفه دوازده تا امیر بعد از من است آن وقت انسان وقتی نگاه می کند توجیه این حدیث را شارح ترمذی ابو حاتم در شرح این حدیث می گوید من خلفاء را شمردم تا روزی که خلافت منقرض شده دیدم چهل تا خلیفه آمده پیامبر چه فرموده؟ فرموده دوازده تا شمردم دیدم چهل تا دوازده تا را به چه کسی بزنم گفت دیدم اگر از اول حساب کنم دیدم که یزید نمی شود خلیفه پیامبر حساب شود با آن جنایاتش با آن بفرمایید جرمهایش فرمود آمدم خوبهایشان را جدا کردم شش هفت تا بیشتر نشد حالا خودش می شمارد خلفای اربعه را می شمارد چهارتا عمربن عبدالعزیز پنج تا یکی دو نفر دیگر از جاهای دیگر پیدا کرده می گوید هر چه در این چهل تا گشتم کسی که مثلا حالا به ضأن او که عالم اهل سنت است می گوید گفتم که چهارتا اولی خلیفه اول دوم سوم بعد علی بن ابیطالب بعد امام حسن پنج تا بعد عمر بن عبدالعزیز شش تا یکی دو نفر دیدم به دوازده تا نمی رسد لذا می نویسد من این حدیث را نمی فهمم این جمله شارح ترمذی است آن وقت جناب بفرمایید سیوطی و دیگران می گویند نه منظور پیامبر همان دوازده خلیفه اول است از خلفای چهارگانه به تعبیر آنها امام حسن معاویه یزید بن معاویه معاویه صغیر مروان عبدالملک و بچه هایش می شوند دوازده تا سلیمان بن عبدالملک می شود آخریشان ولید بن عبدالملک که می نشست در حوض شراب آن قدر شراب می خورد که حوض می رفت پایین این می شود یکی از ائمه جناب سلیمان بن عبدالملک بفرمایید با آن جنایاتش می شود یکی از آن افراد عبدالملک مروان با آن فرماندارهایی مثل حجاج با آن آدمکشی هایش معاویه با آن حجر به شهادت رساندنش با آن عمر بن حمق به شهادت رساندنش با آن در صفین مقابل امیرالمؤمنین ایستادنش می شود یکی از این دوازده تا چرا حدیث را درست معنا نمی کنید چرا حدیث را می گوید نه مطمئنا ابن اثیر می گوید ابن اثیر از علمای بزرگ اهل سنت است صاحب البدایه النهایه کتابهای متعدد دارد می گوید یک چیز را به شما بگویم مسلم این دوازده آن دوازده امام شیعه نیست هر توجیهی می خواهید برایش پیدا کنید اما این نیست چون اینها به امامت به خلافت به ریاست نرسیده اند همه آنها اینها نیستند در صورتیکه کلمه خلیفه یعنی جانشین خلیفه الزامش آن کسی نیست که مقام خلافت به او برسد اگر خلافت کسی غصب شد عنوان از او غصب نمی شود ببینید این توجیهی است که متأسفانه می بینید شما حالا بعضی ها مثل
تفسیر خلفا به ائمه اثنی عشر شیعه
محمود ابوریه یک مقداری با انصاف وارد شده گرچه خود حوزه اهل سنت به شدت علیهش ایستاده اند و کتاب علیهش نوشته اند یک کتاب نوشته ایشان ازواب علی السنه در این کتاب آمده این حدیث را مطرح کرده به این حرفها خندیده این توجیهات را مسخره کرده می گوید این حرفها چیست که سیوطی و ابن اثیر می زنند البته با صراحت نگفته منظور ائمه شیعه اند اما در پاورقی می گوید من رفتم خدمت بعضی علماء شیعه این را برایم توضیح دادند و فهمیدم معنایش درست است اینها درست می گویند بعضی از آنها که با دیدگاه روشنفکری وارد شدند در این حوزه مخصوصا در کشور مصر کتابهایی که نوشته می شود یک مقداری در مورد این روایت بهتر معنا کردند اما شما نگاه کنید چقدر تلاش شد ابن را از امام حسن و امام حسین و فرزندان جدا کنند الائمه من بعدی اثنا عشر را جدا کنند اهل بیت را عام کنند من کتابی را در عربستان گرفتم دارم در منزل شاخه های اهل بیت را توجیه می کند خاندان عقیل خاندان پیامبر یکی یکی زنهای پیامبر یعنی اهل بیت می شوند یک مجموعه فامیل های گسترده ای کجا خدا از یکی از آنها رجس را دور کرده«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»[7] . انما حصر است اراده اراده تکوینی است رجس شامل همه معاصی می شود می شود در خاندان پیامبر گفت تمام آل عقیل تمام آل جعفر تمام زنهای پیامبر تمام اینها بفرمایید پاکند پاکیزه اند هیچ معصیتی نداشتند اصلا نمی شود یک چنین چیزی را ملتزم شد برای اینکه زیر بار عصمت دوازده امام نروند آمدند نظریه عدالت صحابه را مطرح کردند گفتند صحابه پیغمبر یعنی کسانی که پیامبر را دیده اند و مؤمن از دنيا رفته اند تمام اینها عادلند هر کس هم به آنها ناسزا بگوید کافر است هر کس هم که ناسزا بگوید جهنم می رود خالد بن ولید یکی از اینها است خالد بن ولید مالک بن نویره را کشت با همسرش زنا کرد همسر به اصطلاح مالک بن نویره خبر رسید به خلیفه در مدینه هیچ برخوردی با او نکرد ابوبکر هیچ برخوردی خوب حالا این خالد بن ولید آدم عادلی است کد
فتند کدام آیه؟ گفت این آیه که قرآن می فرماید :
«وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ» [8] شاهد و مشهود یعنی چه؟ در سوره بروج این آیه آمده. آن آقایی که درس می داد گفت شاهد روز عرفه است مشهود عید قربان است[9]منظور از شاهد و مشهود این است. آمد آن طرفتر از حلقه دوم معنای این آیه را پرسید؟ و شاهد و مشهود آن هم یک تفسیری شبیه همین با کمی تفاوت برایش کرد که مشهود را عرفه گرفت شاهد را عید قربان گرفت شخص دیگر باز همین تفسیر. تا می گوید رسیدم دیدم یک جوانی( معلوم می شود تازه یک مدتی از رحلت پیامبر گرامی اسلام گذشته بود) با سیمای زیبا گوشه مسجد نشسته است پرسیدم این آقا کیست؟ گفتند حسن بن علی علیه السلام است. رفتم خدمت ایشان عرض سلام کردم گفتم آقا تفاسیر مختلفی برای من شده شاهد و مشهود معنایش چیست؟ فرمود : شاهد رسول الله است مشهود روزقیامت است[10] آقا به چه دلیل فرمود در قرآن :«يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا»[11].
از این جا معلوم می شود که کهنترین تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن است و این یک هنر است که کسی بتواند قرآن را با قرآن تفسیر کند و ائمه ما این کار را کرده اند گر چه همه روایاتشان به ما نرسیده است. بعضی از مفسرین مثل مرحوم علامه طباطبایی کل تفسیرش مبنایش تفسیر قرآن به قران است. فرمود شاهد رسول الله است به این دلیل مشهود هم قیامت است چون قیامت اسمهای زیادی دارد یک اسمش خدا می گوید :«و یوممشهود» روزی که در آنجا شهادت داده می شود شاهد پیامبر است به اعمال ما گواهی میدهد مشهود روزقیامت است یعنی روزی که شهادت در آن ایفا میشود عرض کردم خدا می داند رسالت را کجا قرار می دهد «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»[12].
خدا می داند درست است درباره شما اگر گفتند شما در واقع مفسر قرآنی مخاطب قرآنی آقا هر کجا رفتم کسی تفسیر را برای من بیان نکرد این نقش تعلیم و نقش آموزش در زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام است
حکایت
شخصی آمد وقتی ابهت و عظمت و بزرگواری امام حسن را دید دید آقا سوار بر اسب در یک نماد و هیئت بسیار زیبا لباس خوب یک نگاهی کرد آمد عرض کرد«إِنَّ فِيكَ كِبْراً»[13]. من در شما تکبر می بینم
باید توجه داشت هر که با عظمت و با ابهت بود نشانه تکبرش نیست. امام در جوابش چنین فرمود: اینکه در من می بینی عزت است این تکبر نیست«ان فیی عزه» این عزتاست .
عزت یا تکبر
فرق عزت با تکبر این است عزت را خدا می دهد تکبر را آدم خودش برای خودش ایجاد می کند متکبر خودبزرگ بین است عزیز خدا او را بزرگ کرده«مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا»[14].
این طرف پی به اشتباهش برد که عزت معنایش چیست؟ از این موارد زیاد داریم من فرصت نیست عرض کنم متعدد من دیدم گاهی حتی امیرالمومنین به او مراجعه می شد سوالات را ارجاع می داد به امام حسن می فرمود: از نور چشمم سوال کنید که صاحب تحف العقول در این کتاب ارزشمند حدیثی اش که در قرن چهارم نوشته شده ایشان یک سوال و جواب مفصلی را می آورد که امیرالمومنین پرسیده و امام حسن جواب داده پسرم جود و سخاوت چیست کرامت چیست بابا«أَفْضَلُ الْجُودِ الْعَطِيَّةُ قَبْلَ ذُلِّ السُّؤَالِ»[15].
کرامت این است که قبل از این که طرف طلب کند بروی شناسایی اش کنی کمکش کنی.
پسرم سداد چیست محکمی چیست بابا محکمی این است منکررابا معروف جواب دهی. « دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ»[16].
پسرم غفلت چیست؟ بابا غفلت این است نزدیک مسجد باشی نماز را در مسجد نخوانی. پسرم مروت و جوانمردی چیست؟ یک سوال و جواب مفصلی است در تحف العقول.
این بحث مربوط به بعد علمی و بعد آموزشی زندگی امام حسن میشود.
بعد عاطفی و خانوادگی امام حسن
اما نکته دوم بعد عاطفی و بعد خانوادگی که بحث ما این روزها در بحث معاشرت است یکی دو نکته بگوییم و دیگر سلام بدهم چون ذکر مصیبت هم می خواهیم بکنیم بحث را جمع کنم
وجود مقدس امام حسن فوق العاده به پدر بزرگوارش به مادر بزرگوارش به جد بزرگوارش به برادران وخواهرانش احترام قائل می شد جوانان عزیز گفت من با مادرم سر یک بشقاب و سر یک کاسه غذا نمیخورم فاطمه زهرا سلام الله علیها پرسیدند چرا حسنم چرا عزیزم گفتند مادر میترسم نگاه شما به لقمه ای باشد نظر شما به لقمه ای باشد و من این لقمه را بردارم تا این حد یک وقت بی احترامی به شما نشود میترسم نگاه شما به بخشی از غذا باشد و من آن بخش را بردارم و استفاده کنم فرمود پسرم مانعی ندارد من به تو اجازه می دهم با اجازه مادر درروایت دارد با مادر سر یک کاسه غذا می خورد این احترامی است که برای وجود مقدس مادرش قائل بود همه ائمه این طور بودند من در روایت دیدم امام حسین هیچ گاه جلوی پای امام حسن راه نمی رفت هیچ گاه تا امام حسن سخن می گفت سخنش را قطع نمیکرد و صحبت نمی کرد هیچ گاه ندیدند قبل از امام حسن در یک جریانی موضع بگیرد و نظ
ر دهد با اینکه می دانید همسن و سال بودند یک سال فاصله شان بود تقریبا چهل و هفت سال هم باهم بزرگ شدند دو برادر چهل و هفت سال باهم کنار هم بودند شب وروز در کوفه درمدینه بینشان جدایی نبود اما وقتی می نشیند کنار برادرش امام حسن تا نگاه می کند امام حسن می بیند اشک در چشمان امام حسین حلقه زده از مصیبت مسموم شدن امام حسن می فرماید برادرم «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ»[17]. روزی به سختی روز تو نیست حسین جان همه گریه می کنند برای من اما تو گریه نکن برای من لا يوم کيومک ببین این احترام و عظمت و ابهتی است که امام حسن برای امام حسین امام حسین برای امام حسن مگر وقتی که بدنش را در قبر گذاشت نفرمود من غارت زده ام غارت زده آن نیست که مالش را می برند«و ليس حريب من اصيب بماله »[18]. غارت زده من هستم که با دست خودم برادرم را در قبر می گذارم آقایان برادران خواهران مگر تا زینبش وارد اتاق شد نفرمود ببرید این تشت را طبق بعضی از نقلها یا اجازه ندهید زینب ببیند چرا اینها اینقدر باهم مهربان بودند باهم صمیمی بودند.
هم اباالفضل العباس بوده امام حسن بوده امام حسین بوده همه باهم خاندان امیرالمومنین بودند یک مقدار یاد بگیریم احترام امام حسنی که چهل سال بعد از شهادت مادرش تا نگاهش به مغیره می افتد اشک می ریزد می گوید این خبیث مادرم را کتک زد «انت الذیضربت امی حتی ادميتها»[19]. این ها نکته دارد زندگی ما مادرانمان احترام دارند پدرانمان را احترام کنیم وقتی پدرش به شهادت رسید آمد بالای منبر بعد از شهادت فرمود مردم کسی دیشب از دنیا رفت که نه در گذشته نظیر داشت نه در آینده نظیر خواهد داشت کنار بستر پدر اشک می ریخت بابا کاش من می مردم و اینگونه تو را در این وضعیت نمی دیدم مگر زینب شب عاشورا به امام حسین عرض نکرد «ليت الموت اعدمنی الحياه»[20]. برادر کاش دعا می کردی زینب قبل از تو بمیرد و این حادثه را نبیند اینها نکته درونش است اینها تمام زندگی شان بر اساس این مبانی است به برادرمان به خواهرمان ماه رمضان است نیمه ماه شد سرازیر دارد می شود ماه فرصت ها زود می گذرد اگر کینه ای هست کدورتی هست رفع کنیم باهم صمیمی شویم برسیم به هم اینقدر ارزشی ندارد دنیا که ما در مصیبتها باهم مهربان شویم غالبا در مصیبتها باهم مهربان می شویم اینقدر ارزشی ندارد که برای هم مخصوصا برادر و خواهر و پدر را بزنیم اگر او رعایت نمی کند شما رعایت کنید از رو ببر کاری کن که شرمنده کنی و خودش بیاید در زندگی طبیعتا موازین اخلاقی را رعایت کند شخصیت امام حسن مجتبی علیه السلام تجسم حلم و جود و سخاوت و بردباری و شجاعت وعظمت بود شخصیتی بود که دشمنانش گفتند «عليه سيماءالانبياء و بهاء الملوک»[21]. چهره ات چهره پیامبر است چهره انبیاست عظمتت عظمت ملوک است
مروان با آن خباثتش تشییع جنازه آمده بود زیر تشییع جنازه بدن را بگیرد و شرکت کند یک کسی گفت تو دیگر چرا؟ تو که اینقدر این آقا را زجر دادی آزار دادی گفت این آقا کوه حلم بود کوه بردباری بود وواقعا چنین بود آقایی که اینقدر مظلوم است در خانه خودش همسرش دشمنش است می داند می فرماید من نمی توانم قبل ازواقعه تصمیم بگیرم آقایی که در مقابلش بعضی دوستانش در مدینه به او جسارت می کردند آقا چرا صلح کردی؟ چرا جنگ نکردی؟ چرا پذیرفتی؟ در صورتی که خود رسول الله در تولد امام حسن طبق بعضی نقلها فرمود فرمود حسنم کاری می کند که خون مسلمانان را حفظ می کند وهمین هم شد این صلح مقدمه قیام عاشورا را فراهم کرد امروز منصوب به این شخصیت بزرگوار است
خدایا به عظمت امام حسن قسمت می دهیم همه ما را بر سر خان کرامت وجود و احسانش امروز مهمان بگردان خدایا به جود و سخاوت و عظمتش قسمت می دهیم همه فقرا همه کسانی که قرض دارند گرفتارند مستاجرند خدایا گرفتاریشان را به خان کرامت امام مجتبی مرتفع بگردان خدایا به همه ما در این روزها مخصوصا امروز که به عنوان کمک به فقرا اعلام شده خدایا به همه ما دست دهنده و بخشنده عنایت بفرما
السلام عليک يا ابا محمد يا حسن بن علی ايها المجتبی يابن رسول الله يا حجه الله علی خلقه يا سيدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بين يدی حاجاتنا يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله.
[1] . مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة / ص 135/ المنقبة السابعة و الستون.
«يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ أَنْتُمْ أَصْحَابِي وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ عَلِيٍّ فَمَنْ قَاسَهُ بِغَيْرِهِ فَقَدْ جَفَانِي وَ مَنْ جَفَانِي [فَقَدْ] آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ رَبِّي يَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَيَّ كِتَاباً مُبِيناً وَ أَمَرَنِي أَنْ أُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نَزَّلَ إِلَيْهِمْ مَا خَلَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ (يَسْتَغْنِي عَنِ الْبَيَانِ إِنَّ)اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ فَصَاحَتَهُ كَفَص
َاحَتِي وَ دِرَايَتَهُ كَدِرَايَتِي وَ لَوْ كَانَ الْحِلْمُ رَجُلًا لَكَانَ عَلِيّاً ع وَ لَوْ كَانَ الْفَضْلُ شَخْصاً لَكَانَ الْحَسَنَ ع وَ لَوْ كَانَ الْحَيَاءُ صُورَةً لَكَانَ الْحُسَيْنَ ع وَ لَوْ كَانَ الْحُسْنُ (هَيْئَةً لَكَانَتْ)فَاطِمَةَ [بَلْ هِيَ أَعْظَمُ إِنَّ فَاطِمَةَ ع ] ابْنَتِي خَيْرُ أَهْلِ الْأَرْضِ عُنْصُراً وَ شَرَفاً وَ كَرَماً.
[2] . صحيفه الرضا، ص73.
[3] . الانعام: 84. «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ۚ كُلًّا هَدَيْنَا ۚ وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ ۖ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَىٰ وَهَارُونَ ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ».
[4] . الأحزاب: ٣٣. «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».
[5] . الفقيه ج4، ص179.
[6] .
[7] . الأحزاب: ٣٣. «وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا».
[8] . البروج: ٣.
[9] . وسائل الشيعه، ج13، ص549.
[10] . بحارالانوار، ج43، ص345.
[11] . الأحزاب: ٤٥.
[12] . الأنعام: ١٢٤. «وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَن نُّؤْمِنَ حَتَّىٰ نُؤْتَىٰ مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ».
[13] . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 24 / ص305/ باب 67 جوامع تأويل ما أنزل فيهم عليهم السلام و نوادرها.
«كنز، كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي الْأَزْهَرِ عَنِ الزُّبَيْرِ بْنِ بَكَّارٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِلْحَسَنِ ع إِنَّ فِيكَ كِبْراً فَقَالَ كَلَّا الْكِبْرُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ لَكِنْ فِيَّ عِزَّةٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ ».
[14] . فاطر: ١٠. «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَٰئِكَ هُوَ يَبُورُ».
[15] . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) / ص111 / الفصل التاسع في وزن أفعل و يعبر عنه بألف التعظيم.
[16] . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 75 / ص101 / باب 19 مواعظ الحسن بن علي ع.
«ف، تحف العقول أَجْوِبَةُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع عَنْ مَسَائِلَ سَأَلَهُ عَنْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَوْ غَيْرُهُ فِي مَعَانٍ مُخْتَلِفَةٍ قِيلَ لَهُ ع مَا الزُّهْدُ قَالَ الرَّغْبَةُ فِي التَّقْوَى وَ الزَّهَادَةُ فِي الدُّنْيَا قِيلَ فَمَا الْحِلْمُ قَالَ كَظْمُ الْغَيْظِ وَ مِلْكُ النَّفْسِ قِيلَ مَا السَّدَادُ قَالَ دَفْعُ الْمُنْكَرِ بِالْمَعْرُوفِ قِيلَ فَمَا الشَّرَفُ قَالَ اصْطِنَاعُ الْعَشِيرَةِ وَ حَمْلُ الْجَرِيرَةِ قِيلَ فَمَا النَّجْدَةُ قَالَ الذَّبُّ عَنِ الْجَارِ وَ الصَّبْرُ فِي الْمَوَاطِنِ وَ الْإِقْدَامُ عِنْدَ الْكَرِيهَةِ قِيلَ فَمَا الْمَجْدُ قَالَ أَنْ تُعْطِيَ فِي الْغُرْمِ وَ أَنْ تَعْفُوَ عَنِ الْجُرْمِ قِيلَ فَمَا الْمُرُوَّةُ قَالَ حِفْظُ الدِّينِ وَ إِعْزَازُ النَّفْسِ وَ لِينُ الْكَنَفِ وَ تَعَهُّدُ الصَّنِيعَةِ وَ أَدَاءُ الْحُقُوقِ وَ التَّحَبُّبُ إِلَى النَّاسِ قِيلَ فَمَا الْكَرَمُ قَالَ الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ ».
[17] . الأمالي( للصدوق) / النص / ص116 / المجلس الرابع و العشرون.
«الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ بَكَى فَقَالَ لَهُ مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِكَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِي يُؤْتَى إِلَيَّ سَمٌّ يُدَسُّ إِلَيَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَكِنْ لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَزْدَلِفُ إِلَيْكَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ يَنْتَحِلُونَ دِينَ الْإِسْلَامِ فَيَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِكَ وَ سَفْكِ دَمِكَ وَ انْتِهَاكِ حُرْمَتِكَ وَ سَبْيِ ذَرَارِيِّكَ وَ نِسَائِكَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِكَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِي أُمَيَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَ
يْ ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار»
[18] . تسلية المجالس و زينة المجالس (مقتل الحسين عليه السلام) / ج 2 / ص65 / أبيات للحسين عليه السلام في رثاء أخيه الحسن عليه السلام.
و ليس حريب من اصيب بماله
[19] . بحارالانوار، ج44، ص81.
[20] . بحارالانوار، ج45، ص2.
[21] . بحارالانوار، ج43، ص338.
منبع: http://rcb.ir
در خصوص امام حسن مجتبی (ع) توضیح بفرمایید.
در خصوص امام حسن مجتبی (ع) که معروف به کریم اهل بیت است و نخستین مولود فاطمه زهرا (س) و حضرت علی (ع) است باید بگوییم: وقتی این بچه بدنیا آمد، چقدر این دو بزرگوار و پیامبر را خوشحال کرد. عمر پربرکت ایشان چهل و هشت سال بوده است. مظلومیت ایشان هم در تاریخ معروف است. اگر بخواهیم کسی را بشناسیم در این سه رابطه تفحص می کنیم. یکی رابطه با خدا، یکی رابطه با مردم، رابطه با دشمن. زندگی هرکسی یک بُعد معنوی و الهی دارد که در رابطه با خدا، باید دید با خدا چطور است. و یک بُعد مردمی دارد که باید دید ارتباطش با مردم و همسر چطور است. یک بُعد سیاسی و شجاعت و شخصیتی که باید در رابطه با دشمن دید. چرا من این سه تا را عرض کردم ؟ چون بعضی ها در یکی از این سه بُعد قوی هستند. یکی در بُعد عبادی خیلی قوی است ولی بد خلق است. در بُعد مردم داری ضعیف هستند. بعضی ها در دو بُعد قوی هستند ولی در بُعد سیاسی می گویند: ربطی به ما ندارد. فردی کامل است که در هر سه بعد قوی باشد. همان آقایی که شب در نخلستان از خوف خدا بیحال میشود، همان آقای هم سر از بدن عمربن عبدود جدا میکند. ما حالا اگر خیلی آدم متدین و نماز شب خوان هم که باشیم، اینکار از ما برنمی آید. می گوییم: دشمن کشتن و سر بریدن. این هم یک عبادت است که در میدان جنگ شجاعت میخواهد. امام در رابطه با خدا به تمام معنا فانی در خدا بود. تا یاد قیامت می شد، اشک می ریخت. تا یاد حشر و نشر میشد، اشک می ریخت. هر شب جمعه سوره کهف را می خواند. سوره کهف خیلی سفارش شده است. امام هر شب سوره کهف را می خواند و گریه میکرد. وقتی نماز میخواند، حال عجیبی داشت. بند بند بدن می لرزید. وقتی وضوع می گرفت حال خوشی داست. جلوی مسجد می آمد و اشک میریخت. می گفتند: چرا اشک میریزید ؟ می فرمود: میخواهم بروم با خدا صحبت کنم. این حال معنوی امام بود. این به ما درس می دهد که در عبادات و تعبدهایمان دقت کنیم. امام حسن امام (ع) معصوم است. شخصیتی است که جایگاهش معلوم است ولی در هنگام جان دادن گریه میکند و امام حسین (ع) پرسیده چرا گریه میکنی ؟ فرمودند: برای دو چیز گریه می کنم. یکی ترس از قیامت و دیگری جدا شدن از برادران. این امام معصوم برای ترس از قیامت اشک می ریزد. قیامت را جدی بگیرید. بعضی ها می گویند: یک یا علی بگو و جلو برو. خود علی با عبادت به این مقام رسیده است. اینها با بندگی به خدا به اینجا رسیده اند و چطور می شود من با یک علی گفتن، عبادت علی را اانجام نداد و با یک یا حسین گفنن و عبادت حسین را انجام ندادن به آن مراتب برسیم. بُعد بَعدی در ارتباط با مردم، طرف پیش امام آمده و گفته دیه به گردنم آمده و آقا کل دیه را پرداخت کرده است. طرف گفته فقر به من حمله کرده است. این قدر به او داد که بی نیاز شد. مثل ما نبود که به فقیر به اندازه یک گونی برنج میدهیم و این چند روز دیگر تمام میشود. فکری برای معیشت فرزند و همسر طرف می کرد. انسان باید در انفاق استمرار داشته باشد. اینقدر اعطا می کرد که طرف بی نیاز می شد. به لباس و نوع پوشش توجه می کرد. با مردم با اخلاق رفتار می کرد. یک روز امام از خانه بیرون آمد. لباس زیبایی هم پوشیده بود وامام حسن خودش هم زیبا بود و یوسف آل رسول است. آدم کج سلیقه ای گفت: من در شما تکبر می بینم. امام گفت: اینکه تو می بینی عزت است نه تکبر. مومن باید عزیز باشد. خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. بعضی خانم ها گله میکنند که شوهر ما وضع مالی اش خوب است. ولی به خودش نمی رسد. یک مهمانی میرویم خجالت می کشیم. با لباس های کثیف و موهای ژولیده. پیامبر هر وقت از خانه بیرون می آمد، خودش را نگاه میکرد، محاسن خود را تنظیم می کرد. مومن باید اُبهت داشته باشد. در رابطه با برخورد با دشمن امام مظلوم واقع شده است. امام خیلی شجاع بود. در جنگ جمل چنان شجاعانه به قلب دشمن می زد که اصحاب تعجب کرده بودند. اگر امام صلح کرده، اول جنگ کرده است. ولی چون جنگ به فرجام نرسیده و در جنگ خیانت شده، مجبور شده صلح کند. هم امام حسن (ع) جنگ داشت و هم امام حسین (ع) و هم امام حسن (ع) صلح داشت و هم امام حسین (ع). منتها امام حسن (ع) اول جنگید و بعد صلح کرد و امام حسین (ع) اول صلح کرد و بعد جنگید. خوب امام حسین هم ده سال با معاویه در صلح بوده است. بعد با یزید وارد جنگ شد. امام حسن (ع) هم اول به مدائن لشکر کشید و نبرد را آغاز کرد، منتهی عزیزترین فرماندهانش حتی عبیدالله بن عباس به او خیانت کردند. و مجبور شد به این صلح تن در بدهد. شجاعت امام و مردم داری امام و بعد عبادت، اگر در این سه بعد بیشتر بدانیم با امام بیشتر آشنا می شویم.
📕بسم الله الرحمن الرحیم🔖
در مورد عبادات امام حسن (ع)
در زندگی ارتباط با خدا، خداشناسی و عبادت از ما خواسته شده است. خدا برای بندگی ائمه را الگوی ما قرار داده است. عصمت خدادادی است ولی فرد باید زمینه اش را هم داشته باشد.
یکی از ویژگی امام حسن (ع) نماز امام بود. هنگام اذان امام اشک می ریخت و هنگام وضو وقتی به آب نگاه می کرد اشک می ریخت و جلوی مسجد اشک می ریخت و هنگام خواندن نماز بدنش می لرزید. خوب است که ما هم به نمازهای مان اهمیت بدهیم. نماز عروج مومن است وقتی که انسان خودش را از دنیا جدا کند. و حضور قلب داشته باشد، مقدمات نماز حضور قلب می آورد. یکی دیگر از ویژگی های امام حسن (ع) قرآن خواندن ایشان بود. امام هر شب سوره ی کهف را می خواند. سفارش شده است که شب های جمعه سوره ی کهف را بخوانید زیرا آثار زیادی دارد. امام حسن (,) زیاد به یاد قیامت بودند. امام هنگام شهادت گریه می کرد و می فرمود که من برای دو چیز گریه می کنم: یکی بخاطر جدا شدن از دوستان و ترس از قیامت. ما باید زندگی ائمه رالگوی خودمان قرار بدهیم.
خدایا همه ی فقیرها را غنی کن و همه ی گرسنه ها را سیر کن.
🍃﷽🍃
هر روز تفسیر فرازی از ایات جزء روز
امروز جزء _چهاردهم____ از قران مجید
✍ رواندرمانی
در روش روان درمانی قرآنی، #ایمان، و #یاد_خدا امنیت درونی و #آرامش تولید میکنه؛❤️😌
🕋 الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/۲۸)
⚡️كسانى هستند كه ايمان آورده ودلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد. بدانيد كه تنها با ياد خدا دلها آرام مىگيرد.
✅ اگر بدونیم خدا حواسش به ما هست و ما رو میبینه دلهامون به #آرامش میرسه.
👈همونطور که نوح(ع) به واسطهی
《اصنع الفلک باعیننا》آرام گرفت.
🌹موسم بندگى چشم و
🌷زبان وگوش است
🌹نه همین صوم دهانست
🌷خدا مى داند
🌹روزه این نیست که
🌷یک وعده غذاکم بشود
🌹روزه آن ست که
🌷ایمان من و تو محکم بشود
ماه رمضان ماه طاعات و عبادات است
💖 التماس دعای فرج ان شاءالله
🌹ناشر معارف باشیم
@fatemi222