👌تمثیلی جالب از علامه نراقی
مرحوم ملا احمد نراقی در اشعاری پر محتوا با بیان تمثیلی، حال غافلان را بیان می کند که مضمون اشعار به این صورت است:
ای غافل بی خبر! داستان بی خبری و غفلت داستان آن مردی را می ماند که در بیابانی هولناک شیر درنده مستی به او حمله برد.
آری، کسی که از خدا و حق دور بماند در بیابان زندگی با صد خطر روبرو می شود.
آن مرد برای نجات از حمله شیر به چاهی پناه برد که طنابی در آن آویخته بود، طناب را گرفت و وارد چاه شد و شیر هم سر چاه متوقف گشت تا با بیرون آمدن او به او حمله کند.
در وسط چاه چشمش به اژدهایی افتاد که در عمق چاه برای طعمه دهان گشوده است.
در حالی که غرق ترس و وحشت شده بود، صدایی توجه او را جلب کرد. دید دو موش مشغول جویدن طناب اند. آن مرد خود را از بالا و پایین چاه و در کنار کار آن دو موش در خطر حتمی دید، ناگهان چشمش به انبوهی زنبور افتاد که در کمر گاه چاه عسل اندوخته اند، با دیدن عسل شیرین خاک آلود که در حقیقت زهر تلخ دنیای هلاک کننده بود به سوی عسل دست برد تا از آن عسل تناول کند و در حال خوردن عسل از شیر و اژدها و دو موش که رشته عمرش را قطع می کردند، غافل و بی خبر ماند؛ با خوردن عسل از نیش زنبورها هم در امان نبود.
💠داستان
روزى جابر بن عبدالله انصارى خدمت امام على (ع) بود و آه عمیقى کشید. امام (ع) فرمودند: گویا براى دنیا، اینگونه نفس عمیق و آه طولانى کشیدی؟
جابر عرض کرد: آرى به یاد روزگار و دنیا افتادم و از ته قلبم آه کشیدم. امام فرمودند: اى جابر! تمام لذتها و عیشها و خوشیهای دنیا در هفت چیز است: «خوردنیها» و «آشامیدنیها» و «شنیدنیها» «بوئیدنیها» و «آمیزش جنسى» و «سوارى» و «لباس»
اما لذیذترین خوردنى عسل است که آب دهان حشرهاى به نام زنبور است؛
گواراترین نوشیدنیها آب است که در همهجا فراوان است؛
بهترین شنیدنیها غناء و ترنم است که آنهم گناه است؛
لذیذترین بوئیدنیها بوى مشک است که آن خون خشک و خورده شده از ناف یک حیوان (آهو) تولید میشود؛
عالیترین آمیزش، با همسران است و آنهم نزدیک شدن دو عضو پست است؛
بهترین مرکب سوارى اسب است که آنهم (گاهى ) کشنده است؛
بهترین لباس ابریشم است که از کرم ابریشم به دست میآید.
دنیایی که لذیذترین متاعش اینطور باشد، انسان خردمند براى آن آه عمیق نمىکشد!
جابر گوید: «فَوَ اللَّهِ مَا خَطَرَتِ الدُّنْیَا بَعْدَهَا عَلَى قَلْبِی؛ سوگند به خدا بعد از این موعظه، دنیا در قلبم راه نیافت.»(۱۱)
💠 داستان
بهلول در وسط پلی نشسته بود. از قضا هارون الرشید از آنجا میگذشت. بهلول با بیاعتنایی، سرش را پایین انداخت! آنگاه که هارون الرشید نزدیک وی رسید، گفت: ای بهلول دیوانه! چرا وسط پل نشستهای و راه را بستهای؟ از اینجا برخیز!
بهلول در جواب او گفت: ای هارون! این حرفها را به خودت بگو که اینچنین روی پل قرار گرفتهای و مسکن گزیدهای، دنیایی که خودت را به آن وابسته کردهای و نسبت به آن عشق میورزی، گذرگاه است. تو خود بر روی آن ماندهای آنچنان به دنیا مشغول شدهای که آن طرف را فراموش کردهای. ای هارون! بدان که این پل چندان دوام نخواهد داشت و همه آمال و آرزوهایت در کامت تلخ خواهد شد(۱۲)
🔻 ادامه دارد 👇👇
✅@fatemi222
💠داستان
اسکندر ذوالقرنین وارد شهری شد و چیزهای عجیب دید. او دید مغازهها و خانهها درب ندارند. شبها مغازهدارها مغازهها را رها کره و به خانه میروند.
چند روزی در آن شهر ماند و جز مهر و محبت و مهربانی چیزی ندید. از امور عجیب دیگر آن شهر این بود که قبرها را در جلوی خانهها قرار داده بودند. دیگر اینکه روی قبرها سنین ١٥ تا ٣٠ سالگی نوشته شده بود.
یکی از پیرمردان شهر را دید و جریان این عجایب را از او پرسید. پیرمرد گفت: اولاً در و دربان برای دزد است و اینجا کسی دزدی نمیکند و هر کس به آنچه دارد، قانع است. ثانیاً دلیل دیگر اینکه قبرها در جلوی خانهها است و هر کس مردگان خود را در جلوی خانه خود دفن میکند. علتش هم آن است که هر روز صبح که از خانه بیرون میآییم، چشمانمان به قبر گذشتگان و دوستانمان بیفتد به یاد مرگ بیفتیم و به دنیا دل نبندیم؛ اما علت اینکه روی قبرها سنین ١٥ تا ٣٠ سالگی نوشته شده، به خاطر این است که نصف عمر خود را در خواب میگذرانیم و ما آنها را جزء عمر بهحساب نمیآوریم.(۱۳)
💠داستان
امام باقر علیهالسّلام فرمودند: در زمان رسول خدا،، یکی از مؤمنین اهل صفه(آنها که کنار مسجد سکونت داشتند) به نام سعد، بسیار در فقر و ناداری به سر میبرد و همیشه در نماز جماعت، ملازم رسول خدا بود و هرگز نمازش ترک نمیشد. رسول خدا وقتی او را میدید، دلش به حال او میسوخت و غریبی و تهیدستی او رسول خدا را سخت ناراحت میکرد. روزی به سعد فرمود: اگر چیزی به دستم برسد، تو را بی نیاز میکنم.
مدتی از این جریان گذشت. رسول خدا از اینکه چیزی نرسید تا به سعد کمک کند، سخت غمگین شد. خداوند وقتی که رسولش را این گونه غمگین یافت، جبرئیل را به سوی او فرستاد. جبرئیل که دو درهم همراهش بود، به حضور رسول خدا آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! خداوند اندوه تو را برای سعد دریافت، آیا دوست داری که سعد بی نیاز گردد؟ پیامبر فرمود: آری. جبرئیل گفت: این دو درهم را به سعد بده و به او بگو با آن تجارت کند. پیامبر اعظم آن دو درهم را گرفته و سپس برای نماز از منزل خارج شدند. هنگام ملاقات با سعد، به او فرمودند:
ای سعد! آیا تجارت و خرید و فروش میدانی؟ سعد گفت: سوگند به خدا! چیزی ندارم که با آن تجارت کنم. پیامبر دو درهم را به او داد و به او فرمود: با این دو درهم تجارت کن. او آن دو درهم را گرفت و همراه رسول خدا به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را خواند. بعد از نماز، پیامبر به او فرمود: برخیز به دنبال کسب رزق برو که من از وضع تو غمگین هستم. سعد برخاست و کمر همت بست و به تجارت مشغول شد. به قدری آن دو درهم برکت داشت که هر کالایی با آن میخرید، سود فراوان میکرد. دنیا به او رو آورد و اموال و ثروتش زیاد گردید و تجارتش رونق بسیار گرفت. در کنار مسجد ، محلی را برای کسب و کار خود انتخاب کرد و به خرید و فروش مشغول گردید. کم کم رسول خدا دید که بلال حبشی وقت نماز را اعلام کرده؛ ولی سعد هنوز سرگرم خرید و فروش است. پیامبر وقتی او را به این وضع دید، به او فرمود: ای سعد! دنیا تو را از نماز باز داشت. او در پاسخ چنین توجیه کرده و گفت: چکار کنم؟ ثروتم را تلف کنم؟ به این مرد متاعی فروختهام، میخواهم پولش را بستانم و از این مرد متاعی خریدهام، میخواهم قیمتش را بپردازم.
رسول خدا در مورد سعد آن چنان ناراحت و غمگین شد که این بار اندوه رسول خدا شدیدتر از آن هنگام بود که سعد در فقر و تهی دستی به سر میبرد. جبرئیل بر پیامبر نازل شد و عرض کرد: خداوند اندوه تو را در مورد سعد دریافت. کدام یک از این دو حالت را در مورد سعد دوست داری؟ آیا حالت فقر و تهی دستی او و توجه او به نماز و عبادت را دوست داری؟ یا حالت دوم او را که بی نیاز است؛ ولی توجه به عبادت ندارد؟ پیامبر فرمودند: حالت اولی او را دوست دارم؛ زیرا حالت دوم او باعث شد که دنیایش، دینش را ربود. جبرئیل گفت: دلبستگی به دنیا و ثروت، سبب آزمایش و بازدارنده آخرت است. آن گاه جبرئیل گفت: آن دو درهم را که به او قرض داده بودی، از او بگیر که در این صورت وضع او به حالت اول برمی گردد. رسول خدا به سعد فرمود: آیا نمیخواهی دو درهم مرا بدهی؟ سعد گفت: به جای آن دویست درهم میدهم. پیامبر فرمود:
همان دو درهم مرا بده. سعد دو درهم آن حضرت را داد. از آن پس دنیا به سعد پشت کرد و تمام اموالش کم کم از دستش رفت و زندگیش به حالت اول بازگشت.(۱۴)
🔻 ادامه دارد 👇👇
✅@fatemi222
🔘گریز به روضه
همین طور از حضرت زینب کبری نقل شده است که آن حضرت شب عاشورا در حالی که شمشیر خود را تیز می کرد شعری در مذمت دنیا گرایی را زمزمه می کرد ؛
یا مَن بدنیا اِشتَغل / قَد غَرَّه ُ طولُ الامل
الموتُ یَاتی بَغتةً / والقبرُ صُندوق العمل
ای کسی که دنیا تورا مشغول خود ساخته وارزوهای دراز مغرورت کرده (بدان) مرگ ناگهان میرسد وقبر صندوق اعمال است.
عمرسعد بعد از پیشنهاد فرماندهی لشکر از طرف ابن زیاد به وی، در قبول این منصب با افرادی مشورت کرد؛ از جمله با یکی از دوستان قدیمی پدرش به نام کامل. کامل در پاسخ او گفت: وای بر تو! میخواهی حسین علیهالسّلام را بکشی؟
اگر تمام دنیا را بـه من بدهند تا یکی از امت پیامبر را بکشم، چنین نخواهم کرد؛ چه برسد به کشتن فرزند پیامبر. عمرسعد گفت: اگر حسین را بکشم، بر هفتاد هزار سرباز سواره امیر خواهم بود و بر ری امیر خواهم شد. کامل وقتی دید عمر، به قتل امام حسین علیهالسّلام مصمم است، از گذشته خبری را به این صورت برای او نقل کرد: با پدرت سعد و عدهای برای مسافرت به شام میرفتیم. من به دلیل اینکه آهسته راه میرفتم، از آنان عقب افتادم و تشنه کام، به دیر راهبی رسیدم، از اسب پیاده شده و تقاضای آب نمودم. راهب پرسید: آیا تو از این امتی هستی که بعضی، بعض دیگر را میکشند؟ گفتم: من از امت مرحومه هستم. راهـب گـفـت: وای بر شما در روز قیامت از اینکه فرزند پیامبرتان را بکشید و زنها و بچه هایش را اسیر کنید. گفتم: آیا ما مرتکب این عمل میشویم؟ گـفـت: آری، و در آن وقـت، زمین و آسمان ضجه میکند و قاتلش چندان در دنیا نمیماند تا شخصی خروج میکند و انتقام او را میگیرد. آن گاه راهب گفت: تو را با قاتل او آشنا میبینم. گفتم: پناه بر خدا که من قاتل او باشم.
گفت: اگر تو هم نباشی، یکی از نزدیکان تو خواهد بود. عذاب قاتل حسین علیهالسّلام ، از فرعون و هامان بیشتر است. آن گاه درب را بست. کامل میگوید: سوار بر اسب شدم و به رفقا ملحق گردیدم. وقتی جریان را برای پدرت نقل کردم، گفت: راهب راست میگوید. آن گاه پدرت گفت: او هم قبلا راهب را دیده و جریان را از او شنیده که پسرش قاتل فرزند پیامبر است. کاملایـن جریان را برای عمرسعد نقل کرد. وقتی خبر این داستان به ابن زیاد رسید، دستور داد کامل را احضار کردند، زبانش را قطع نمودند و بعد یک روز از دنیا رفت.(۱۵)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.کشکول شیخ بهایی
۲. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴
۳. مجموعه ورام،ج۲،ص۹
۴. بحار الأنوار ، ج۱ ،ص۱۰۶.
۵. همان،ص۱۴۵
۶.الکافي،ج۲ ،ص۳۱۹
۷.موسوی خمینی، سید روح الله ؛شرح چهل حدیث ،ص۱۲۱
۸.تحف العقول،ص۵۰۷
۹.موسوی خمینی، سید روح الله، شرح چهل حدیث، حدیث ششم
۱۰عاملی، کلیات حدیث قدسی، ص۳۹۴.
۱۱بحارالانوار، ج ٧٥، ص ١١.
۱۲. حکایتهای شهر عشق، ص ٢٢
۱۳.داستان ها و حکایت ها،ص۱۵۸
۱۴. محسن قرائتی، گناه شناسی، ص۱۸۳.
۱۵. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۰۶.
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
@fatemi222
السلام علیک یا امام رئوف:
📑 روایت کوتاه
استاد طائب؛ نشست ملی آرمان عزیز
✳️مسجد؛ مرکز جهاد تبیین
شهید سلیمانی در پاسخ به کسی که از او می خواست به سوریه برود، فرمود: ایستادگی و دفاع از حق بسیار سختتر از گلوله خوردن و شهید شدن است.
مسجد مرکز جهاد تبیین است؛ اگر نماز جماعت به درستی در مساجد اجرا شود، لوازم دیگر را نیز با خود خواهد داشت و صرفاً به خواندن دو وعده نماز اکتفا نمیشود.
مساجد، مردم را پای کار امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی آوردند؛ امام زمان(عج) نیز برای قیام، منتظر مسجدیهاست.
فتنه یکی از سنت های الهی است برای شناخته شدن حق از باطل؛ بنابراین در همه عصرها فتنه و فتنهگر وجود خواهد داشت.
خدا در هیچ دوره ای فتنه را قطع نمیکند تا جامعه اسلامی آنقدر آمادگی پیدا کند که دیگر هیچ فتنه ای نتواند آنها را فریب بدهد.
جهاد تبیین و دفاع از حق نیاز به سعه صدر، از خودگذشتگی، ایثار و دلسوزی دارد.
تهذیب نفس
منبر ده دقیقه ای🕙
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرِین
🔶شعر مناسب
نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست
نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست
هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده
هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و بجاست
سر به زیر آمده ام باز سر افرازم کن
ای کسی که همه جا پرچم لطفت بالاست
اشتراک من و تو باعث شرمم شده است
گنه من به خفا و کرم تو به خفاست
پشت کردند همه عالم و آدم بر من
گرچه سخت است غمی نیست که رویم به خداست
بد زمین خورده دلم گر که چنین می گریم
که نشان به زمین خوردن آیینه صداست
حاجتی را که روا نیست فزون شکر کنم
گاه بینایی من کوری چشم گره هاست
گرچه زشت است گناه از من مخلوق ولی
بخشش از سوی تو ای خالق زیبا زیباست
گر پی مستحقی تا که بر او لطف کنی
نیست بیچاره تر از من که نیازم به سخاست
هم بلایم بده هم کرب و بلا حرفی نیست
درد با عشق حسین بن علی عین دواست
🔹مقدمه :مراد از تهذیب چیست؟
وقتی می گوییم تهذیب تزکیه یا خودسازی مراد این است که با شناخت معارف، ایجاد ملکات و انجام افعال کمال بالقوه انسانی را به فعلیت برسانیم و از کمالات بازنمانیم. به این توضیح که انسان سه ساحت وجودی دارد. هویت طبیعی و حیوانی، هویت عقلانی و انسانی و هویت الهی و عرفانی. انسان ابتدا یک موجود طبیعی است و حیوانیت بالفعل دارد و باید برای رسیدن به کمال خودسازی کند؛ یعنی از نفسانیت به سوی احیای عقل و انسانیت و سپس تقویت بعد عرفانی و هویت الهی خویش مهاجرت نماید
🔘توجه قرآن به تهذیب
❶ تزکیه در کنار تعلیم
در سه آیه از قرآن مجید تعلیم و تزکیه در کنار هم به عنوان رسالت انبیاء بیان شده است اما در دو آیه از این سه آیه تزکیه بر تعلیم مقدم داشته شده است.
در سوره جمعه میفرماید:« هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَكِّیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ ».
یعنی اول تهذیب نفس وتربیت بعد تعلیم و تعلّم. برای این كه اگر علم، بدون تهذیب نفس وتربیت باشد همان علم برای صاحبش و جامعه باعث بدبختی و وزر وبال خواهد بود.
🔘توجه قرآن به تهذیب نفس
❷یازده قسم ویک مَقسَم لَه
قرآن كریم برای بیان مطلب شیوههای مختلفی دارد كه یكی از آنها قسم یاد كردن است. گاهی یك قسم گاهی دو قسم و گاهی بیشتر. در مسأله خودسازی و تزكیه از آلودگیها خداوند متعال به یازده چیز قسم یاد میكند و اهمیت مطلب را یادآوری مینماید.
در سوره شمس خداوند متعال به یازده قسم یاد میكند. البته سوگندهای قرآن مجید عموماً دو مقصد را تعقیب میكند. نخست اهمیت مطلبی كه سوگند به خاطر آن یاد شده یعنی مقسم له و دیگر اهمیت خود این امور كه مورد سوگند است یعنی مقسم به. برای این كه سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد میشود.
به همین دلیل این سوگندها فكر واندیشه انسانها را به كار میاندازد تا دوباره در این موضوعات مهم عالم خلقت بیندیشند و از آنها راهی به سوی خدا بگشایند.
مثلاً خورشید نقش سازنده و مهمّی در زندگی انسان و تمام موجودات زندة زمینی دارد. خورشید منبع نور و حرارت است و نور و حرارت از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار میرود و منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه میگیرند.
اندیشه در این قسمها انسان را به خداوند نزدیك میکند. هدف از این قسمها بیان این حقیقت از سوی خداوند متعال است كه من تمام وسایل مادی و معنوی را برای سعادت و خوشبختی شما انسانها فراهم ساختهام. از یكسو با نور آفتاب و ماه صحنه زندگی شما را روشن و پر بار نموده و نظام روز و شب و حركت و سكون شما را تنظیم نموده و زمین را برای زندگی شما از هر جهت آماده ساختهام. از سوی دیگر روح شما را با تمام استعدادهای لازم آفریدهام وجدان بیدار به شما داده و حسن و قبح امور را به شما الهام كردهام. بنابراین هیچ كمبودی برای پیمودن راه سعادت ندارید. با این حال چگونه نفس خویش را تزكیه نمیكنید و تسلیم وسوسههای شیطان میشوید.
شاید راز قسم های مکرر برای بیان اهمیت تزکیه در این باشد ؛
خداوند وقتی از عبادتهای سخت و دشواری مثل روزه سخن میگوید وعده قطعی سعادت و فلاح نمیدهد بلکه تنها ازاحتمال و امید فلاح و رستگاری سخن میگوید «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» ،«لَعَلَّكُمْ تَتَّقونَ» مىگوید. . تنها در یک مورد وعده قطعی سعادت و رستگاری را بیان میفرماید «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (شمس/ 9) «قَد» یعنى حتماً. حتما رستگار شد هر کس که تزکیه نفس کرد.
🔻 ادامه دارد 👇👇
@fatemi222
🔷تاکید علما بر تهذیب نفس
علمای اخلاق اقرار دارند به این كه واجبتر از همه واجبات تهذیب نفس است. نمیتوانید در اسلام واجبی پیدا كنید كه از تهذیب نفس واجبتر باشد. شهید علیه الرحمة در منیة المرید به این اقرار میكند و مرحوم نراقی در جامعالسّعادات ادعای ضرورت میكند.
امام خمینی مكرر میفرمایند در اسلام واجبتر از نماز و روزه و حج و از جهاد و بالاخره از همه واجبات واجبتر تهذیب نفس است.
در كتاب بهشت اخلاق، صفحه پنجاه، نقل میكند: مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی از مرحوم شیخ عبدالغنی نوری كه از مجتهدین با عظمت بود نقل میكند كه میفرمودند وقتی كه جوان و طلبه بودم و در تهران درس میخواندم خیلی دوست داشتم كه علم كیمیا را یاد بگیرم. با زحمت فراوان كسی را پیدا كردم. بنا بود به من علم كیمیا یاد بدهد. در این میان عدهای از نور آمده بودند به تهران و عازم زیارت امام هشتم بودند. من هم چون با آنان همشهری بودم با آنها عازم زیارت امام رضا(ع)شدیم و به سوی مشهد مقدس حركت كردیم. تا رسیدیم به سبزوار. آنجا چند روزی ماندیم.
یك روز هم به دیدار حاج ملاهادی سبزواری رفتیم. بعد از آن كه همه بلند شدند بیرون بروند من هم برخاستم. آقا به من اشاره فرمودند كه تو باش. صبر كردم وقتی همه خارج شدند آقا به من فرمودند آقاجان علم كیمیا به درد نمی خورد تو نفست را تزكیه كن به تهذیب نفس فكر نما.
☑️مراحل سه گانه تهذیب
درباره مراحل خودسازی، عارفان مسلمان منازلی را شناسایی و معرفی کردهاند. مراحل گوناگون خودسازی را عارفان «مراحل سلوک» مینامند و در آثار مختلف عرفانی از حدود سی تا صد مرحله را ذکر کردهاند و برخی از آنان این مراحل پرشمار را در چهار مرحله کلی تقسیم کردهاند:
▪️مرحله نخست: (تخلیه)
پیراستن باطن از عقاید انحرافی و رذایل نفسانی و خارج شدن از اطاعت شهوت و غضب؛ این مرحله را تخلیه خواندهاند. چون باطن و عقیده زیربنا میباشد. اگر خدا نكرده عقیده فاسد شد انسان هیچ خیری نخواهد داشت.
به این دلیل است که دشمنان اسلام برای این كه انسانها را فاسد العقیده كنند شب و روز با فرقه های انحرافی و عرفانهای كاذب و شیطانپرستی و ماهواره و اینترنت و تبلیغات دروغین، عقاید مسلمین و جوانان را هدف قرار گرفتهاند. میخواهند به این طریق به اسلام و مسلمین و مخصوصاً مسلمانهای بیدار ضربه بزنند و از درون با جنگ نرم پوچ و نابود كنند.
▪️مرحله دوم (تجلیه)
مطابق ساختن اعمال و ظواهر خود با آداب شرعی، یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات و عمل به مستحبات و ترک مکروهات؛ این مرحله را تجلیه (جلا دادن) نامیدهاند.
▪️سوم: (تحلیه)
آراستن باطن به فضایل و کمالات معنوی و تخلق به اخلاق و صفات الهی؛ این مرحله را تحلیه (آراستن) میگویند.
▪️چهارم: (فانی شدن )
در آخرین مرحله سلوک ، روح به فانی شدن از خودی در شهود حق ناسل می شود ؛ این مرحله را فنا مینامند و آخرین منزل سلوک است.
هر یک از این منازل چهارگانه، در درون خود مراحل و منازلی دارد که شرح آنها نیازمند مقدماتی درباره معانی مصطلحات عرفانی است و از حدود این نوشته خارج است.
🔻 ادامه دارد 👇👇
@fatemi222
⚫️راههای تهذیب نفس
❶پیشگری در دوره جوانی
هنگامی كه نفس هنوز با ارتكاب گناه آلوده نشده از صفا و نورانیت فطری برخوردار است و برای انجام كارهای خوب و تخلّق به اخلاق نیك آمادگی دارد و هنوز دل انسان تاریك نشده و شیطان راه نیافته و به بدیها عادت نكرده است. به همین جهت برایترك گناه آمادهتر است و پیشگیری ازگناه ازترك گناه آسانتر است.
بنابراین دوران نوجوانی و جوانی بلكه كودكی بهترین دوران تهذیب نفس است. علی(ع) میفرمایند:«تَرْكُ الْخَطِیئَةِ أَیسَرُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ وَ كَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلًا» . یعنیترك گناه آسانتر از طلب توبه است و چه بسا یك ساعت شهوترانی باعثاندوه طولانی میشود.(۱)
پس گام نخست
عبارت است از اینکه در همان سنین جوانی، انسان تصمیم جدی بگیرد دروجود خویش یك انقلاب درونی بر پا كند. انسان میتواند یك مرتبه به سوی خداوند متعال توبه و انابه كند ودل خود را از گناهان و آلودگیها بشوید و پاك و پاكیزه سازد و با یك تصمیم قاطع شیاطین را از قلب
❷تلاوت قرآن
تلاوت کلام خداوند به عنوان یکی از مهمترین وسیله های تزکیه نفس بیان شده است چنانچه همواره قبل از تزکیه تلاوت قرآن مطرح شده است یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَكِّیهِمْ . از این روست که همواره تاکید شده است که مومن در برنامه روزانه اش تلاوت قرآن و انس با کلام الهی داشته باشد.
همچنین برنامه های عبادی نظیر نماز شب و شب زنده داری و تداوم ذکر خداوند نیز از وسیله های تزکیه مطرح شده است .
برنامه های دینی نظیر ازدواج و تشکیل خانواده نیز از نقش به سزایی در تهذیب نفس و رشد و کمال انسان برخوردار است چنانچه حضرت محمد(ص) میفرمایند:« مَنْ تَزَوَّجَ فقد أَحْرَزَ نِصْفَ دِینِهِ» هر كس ازدواج كند نیمى از دینش را حفظ كرده است.(۲)
❸ عشق بهترین وسیله تهذیب نفس
شهید مطهری محبت و عشق به خداوند و دوستان خدا را به عنوان بهترین وسیله برای تهذیب نفس مطرح میکند .ایشان در کتاب جاذبه و دافعه امام علی(ع) مینویسد:« عشق اطاعتآور است و پیرو ساز؛ و این عشق است كه عاشق را مشاكل با معشوق قرار مىدهد و وى مىكوشد تا جلوهاى از معشوق باشد و كپیهاى از روشهاى او، همچنانكه خواجه نصیرالدین طوسى در شرح اشارات بوعلى مىگوید:«وَ النَّفْسانِىُّ هُوَ الَّذى یكونُ مَبْدَؤُهُ مُشاكَلَةَ نَفْسِ الْعاشِقِ لِنَفْسِ الْمَعْشوقِ فِى الْجَوْهَرِ، وَ یكونُ أَكْثَرُ اعْجابِهِ بِشَمائِلِ الْمَعْشوقِ لِانَّها آثارٌ صادِرَةٌ عَنْ نَفْسِهِ ... وَ هُوَ یجْعَلُ النَّفْسَ لَینَةً شَیقَةً ذاتَ وُجْدٍ وَ رِقَّةٍ مُنْقَطِعَةً عَنِ الشَّواغِلِ الدُّنْیوِیةِ» عشق نفسانى آن است كه مبدأش همرنگى ذاتى عاشق و معشوق است؛ بیشتر اهتمام عاشق به روشهاى معشوق و آثارى است كه از نفس وى صادر مىگردد. این عشق است كه نفس را نرم و پرشوق و وجد قرار مىدهد، رقّتى ایجاد مىكند كه عاشق را از آلودگیهاى دنیایى بیزار مىگرداند.
محبت به سوى مشابهت و مشاكلت مىراند و قدرت آن سبب مىشود كه مُحب به شكل محبوب درآید. محبت مانند سیم برقى است كه از وجود محبوب به محب وصل گردد و صفات محبوب را به وى منتقل سازد، و اینجاست كه انتخاب محبوب اهمیت اساسى دارد. (۳)
از اینجا راز تاکید فراوان به محبت اهل بیت آشکار میشود چنانچه در حدیثی محبت سیدالشهدا(ع) عامل سعادت و نیک عاقبتی بیان شده است؛
حضرت صادق(ع)میفرمایند:مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَینِ وَ حُبَّ زِیارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَینِ وَ بُغْضَ زِیارَتِه كسى كه خداوند خیر را براى او اراده كرده باشد در قلبش محبّت امام حسین(ع)را قرار داده و در دلش محبت زیارت آن جناب را مىاندازد و كسى كه خداوند سوء و بدى را برایش بخواهد در قلبش بغض امام حسین(ع) قرار داده و در دلش بغض زیارت آن حضرت را مىاندازد. (۴)
🔻 ادامه دارد 👇👇
@fatemi222
❹داشتن برنامه روزانه
برای ی پیمودن هر یک از مراحل خودسازی، پیش از هر چیز آگاهی و زایل شدن غفلت لازم است و برای این منظور داشتان برنامه روزانه سلوکی لازم است که در سه مرحله صورت می گیرد؛
نخست مشارطه: باید با خود شرط کند اعمال نادرست گذشته را ترک کند و اعمال خود را با فرمان خداوند مطابق ساخته و بکوشد نیت خود را خالص نماید.
دوم؛ مراقبت و تذکر ؛ او باید این شرط را در یاد خود نگاه دارد و با هر عملی که در طی روز انجام میدهد، این شرط را در درون خود متذکر گردد و مراقب باشد از شرط خود تجاوز نکند. برای حفظ این یاد، او باید نعمتهای خدا را به یاد آورد و با خود زمزمه کند: «اَ لَمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللَّهَ یَری»، و «اِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً». .
سوم : محاسبه؛ در پایان هر روز به محاسبه بپردازد و عمل خود را با شرطهایش مقایسه کند. محاسبه موجب شناخت کاستیهای گذشته میشود و چون با یادآوریِ محاسبه دقیق خداوند همراه شود، منشا تحکیم عزم و قرار دادن شروط تازه خواهد شد.به هنگام محاسبه، باید بر هر توفیقی شکرگزاری کرد و به خاطر هر خطایی استغفار نمود و برای آنکه نتیجه محاسبه، دستاویز شیطان برای فریفتن انسان نگردد، باید از یاس و ناامیدی پرهیز کرد و با محاسبه هر چه دقیقتر راه را بر عجب و غرور بست. محاسبه دقیق وقتی ممکن میشود که به یاد محاسبه دقیق قیامت باشیم و این آیات الهی را در خاطر آوریم که:«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا احْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ؛.
💠داستان
ابوبصیر میگوید یكی از اعوان و عمّال سلاطین جور در همسایگی من زندگی میكرد. اموالی را از راه حرام به دست آورده بود و منزلش مركز فساد و عیش و نوش و لهو و لعب و رقص و غنا بود و من در مجاورت او در عذاب بودم ولی چاره ای نداشتم. بارها او را نصیحت كردم ولی فایده نداشت.
بالاخره روزی در این باره زیاد اصرار كردم به من گفت فلانی من اسیر و گرفتار شیطان شدهام و به عیش و گناه عادت كردهام و نمیتوانمترك كنم بیمارم ولی نمیتوانم خود را معالجه كنم تو برای من همسایه خوبی هستی ولی من برای تو همسایه بدی هستم. چه كنم اسیر هوای نفس شدهام راه نجاتی نمییابم.
وقتی به محضر امام صادق(ع)رسیدی احوال مرا به آن حضرت برسان شاید برای من راه نجاتی ارائه دهد. ابوبصیر میگوید از سخن آن مرد متأثر شدم صبر كردم تا چندی بعد از كوفه به قصد زیارت امام صادق(ع)به مدینه مشرّف شدم.
وقتی شرفیاب خدمت امام شدم احوال آن همسایه و سخنانش را برای آن حضرت عرض نمودم حضرت فرمودند آنگاه كه به كوفه برگشتی آن مرد به دیدن تو میآید پس به او بگو جعفر بن محمد میگوید از گناهانت دست بردار تا من برای تو بهشت را ضامن شوم.
ابوبصیر میگوید بعد از این كه به كوفه برگشتم مردم به دیدنم میآمدند و مرد همسایه هم به دیدنم آمد بعد از احوالپرسی خواست بیرون رود اشاره كردم بمانید با تو كار دارم وقتی منزل خلوت شد به او گفتم من احوال تو را به حضرت صادق (ع)عرض كردم. فرمودند وقتی به كوفه برگشتی سلام مرا به او برسان و بگو از گناهانت دست بردار من هم بهشت را برای تو ضمانت میكنم. پیام كوتاه امام آن چنان بر قلب آن مرد نشست كه شروع كرد به گریه نمودن بعد از آن به من گفت فلانی تو را به خدا سوگند جعفر بن محمد چنین فرمودند؟ من قسم خوردم که پیام مذكور عین فرمایش امام است. گفت همین سخن مرا كافی است و از منزل بیرون رفت. تا چند روز از او خبر نداشتم.
یك روز برایم پیام فرستاد كه به نزد من بیا با تو كار دارم رفتم به منزل او از پشت در مرا صدا زد ای ابابصیر تمام اموال حرامی را كه به دست آوره بودم به صاحبانش ردّ كردم حتی لباسهایم را نیز دادهام و الان برهنه هستم ابوبصیر میگوید از توبه همسایهام خوشحال شدم و به منزل برگشتم. مقداری لباس و غذا تهیه كردم و برایش بردم و چندی بعد مریض شد. مدّتی مریض بود. من مرتباً به عیادت او میرفتم تا مرض او سخت شد و به حالت احتضار افتاد. بر بالینش نشسته بودم.
در حال جان دادن بود ناگهان به هوش آمد و گفت ای ابابصیر امام صادق(ع)به وعدهاش وفا كرد. این را گفت و دنیا را وداع نمود.
ابوبصیر میگوید بعد از مدتی خدمت امام صادق(ع)رسیدم امام فرمودند ای ابابصیر ما وعده خودمان را نسبت به همسایه تو وفا نمودیم .
ـــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.اصول کافی ج ۴ ،ص ۱۸۸.
۲.كافي، ج ۵، ص ۳۲۸.
۳.مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى، ج۱۶،ص ۲۶۴
۴.كامل الزيارات ،ص ۱۴۲
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
@fatemi222
#فرزندپروری | پدر یا مادر عزیز یادت باشه با بچه:
🔸 عروسکبازی کنی!
🔸 ماشینبازی کنی!
🔸 کتاب رو سر و ته بگیری و بخونی!
🔸 لباس پشت و رو بپوشی!
🔸 صدای گاو رو تقلید کنی!
🔸 با چهرهات اداهای خندهدار دربیاری!
🔹 کودک یاد میگیره که برای شاد بودن،
نباید منتظر کسی یا چیزی بمونه!
🔸 شاد بودن اساس موفقیته. شاد بودن زیربنای روان سالمه. شاد بودن پایه شخصیت متعادله.
🔸 کسانی که شاد بودنشون وابسته به اتفاقی در بیرون از خودشونه، درکی از شادی حقیقی ندارند.
🔸 شاد بودن، نیازی به ابزار نداره. شاد بودن، یک مهارت درونیه.
#خانه و #خانواده
🆔 @balagh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 پادکست صوتی
💠 تقویت مهارت زناشویی خانواده
🔸 «زیبایی زن فقط برای شوهر»
#خانه و #خانواده
🆔 @balagh_ir
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐قَالَ علی (علیه السلام): أَصْدِقَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ وَ أَعْدَاؤُكَ ثَلَاثَةٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُكَ: صَدِيقُكَ وَ صَدِيقُ صَدِيقِكَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّكَ؛ وَ أَعْدَاؤُكَ: عَدُوُّكَ وَ عَدُوُّ صَدِيقِكَ وَ صَدِيقُ عَدُوِّك؛
💐 دوستان تو سه گروهند و دشمنانت نيز سه گروه؛ دوستانت عبارتند از: دوست تو و دوست دوست تو و دشمن دشمن تو. دشمنانت عبارتند از: دشمن تو و دشمن دوست تو و دوست دشمن تو
📚نهج البلاغه #حکمت_295
🎙بقول شهید همت:
هر موقع در مناطق جنگی راه رو گم کردید نگاه کنید آتش دشمن کدام سمت را میکوبد همان جبهه خودی است.
🌷
✍ #پرسش_و_پاسخ
🔻چرا مردم مدینه فاطمه(س) را یاری نکردند؟
➖ یکی از زشتترین انواع ترسها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطهگران بهکار میگیرند.
➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امامحسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکهتکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکهتکه میکند؟
➖ وقتی امامحسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک میکرد، کشته میشد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک میکرد، کشته نمیشد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند.
➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانتکارانه بود.
➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچکسی به ایشان کمک نمیکرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند!
✍ حجت الاسلام پناهیان
@fatemi222