✅با این ۵ پنج گروه رفاقت نکن...
❤️امام سجاد (علیه السلام) فرمودند :
🌸 فرزندم با پنج کس همنشینی و رفاقت مکن:
1️⃣ از همنشینی با دروغگو پرهیز کن؛ زیرا او همه چیز را بر خلاف واقع نشان می دهد، دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور می نمایاند.
2️⃣ از همنشینی با گناهکار و لاابالی بپرهیز، زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن می فروشد.
3️⃣ از همنشینی با بخیل برحذر باش، که او از کمک مالی به تو آنگاه که بسیار به آن نیازمندی، مضایقه می کند.
4️⃣ از همنشینی با احمق ( کم عقل )دوری کن، زیرا او می خواهد به تو سودی رساند؛ ولی به زیان تو
می انجامد.
5️⃣ از همنشینی با « قاطع رحم » ( کسی که با خویشاوندان قطع رابطه نموده است ) بپرهیز، که او در سه جای قران لعن و نفرین شده است. حتّی کسانی که دارای اراده قوی هم باشند به نصّ روایت ناخودآگاه از رفیق بد تأثیر می پذیرند، چه رسد به کودکان و نوجوانان که به طریق اولی باید آنان را از مصاحبت با افراد منحرف و فاسد منع کرد
📗مجموعه ورام، ج 2.ص 15
کانون فرهنگی هنری امام_سجاد_علیه_السلام
╔═.🍃🌼.══════╗
@fatemi5
🔔 مشکل ترین لحظات انسان
💠⇦امام سجاد علیه السلام فرمودند: مشکل ترین و سخت ترین لحظات و ساعات دوران ها براى انسان، سه مرحله است:
۱ ـ آن موقعى که عزرائیل بر بالین انسان وارد مى شود و مى خواهد جان او را برگیرد.
۲ ـ آن هنگامى که از درون قبر زنده مى شود و در صحراى محشر به پا مى خیزد.
۳ ـ آن زمانى که در پیشگاه خداوند متعال ـ جهت حساب و کتاب و بررسى اعمال ـ قرار مى گیرد و نمى داند راهى بهشت و نعمت هاى جاوید مى شود و یا راهى دوزخ و عذاب دردناک خواهد شد.
📙 بحار الأنوار ج ۶، ص ۱۵۹
❣الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرَج❣
@talangoremazhabi
شامیان اشک عزیزان خدا را دیدند
جای همدردی بر آل علی خندیدند
عوض رخت سیه جامۀ نو پوشیدند
همه در پای سر خون خدا رقصیدند
کینۀ کهنۀ خود را به علی نو کردند
سر هر کوچه بنیفاطمه را هو کردند
سر مصباحِ خدا راهبر قافله بود
خنده وعشرت و شادی وکف و هلهله بود
سنگ بر فرقِ سر و برکف پا آبله بود
سر اصغر روی نی، روبروی حرمله بود
کودکان با نَفَسِ سوخته فریاد زدند
ناله بر زخمِ تن سیدِ سجاد زدند
شام در چشم بنیفاطمه شام آمده بود
سنگها بر سرشان از لب بام آمده بود
دختر فاطمه در محضر عام آمده بود
همره دختر زهرا سه امام آمده بود
نالهها بود که از سینه رها میکردند
هر سه بر زینب مظلومه دعا میکردند
شام ما را به سوی بزم شراب آوردند
بهر دلجویی اطفال طناب آوردند
ساغر مِی عوض ظرف گلاب آوردند
ستم و محنت و اندوه و عذاب آوردند
زجرها در ملأ عام به ما میدادند
دستهدسته همه دشنام به ما میدادند
پسر هند شرر بر جگرت زد دیدی
زخمها بر روی زخم دگرت زد دیدی
خنده بر سوز دل و چشم ترت زد دیدی
خیزران بر لب خشک پدرت زد دیدی
تو که از خاک درت خلق، عزیزی ببرند
خواهرت را ز چه باید به کنیزی ببرند
🔔
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
💢 اسلام و آقازادگی
از امام سجاد(ع)پرسیدند:
«چرا هنگامی که به #سفر می روید، خودتان را به دیگران #معرفی نمی کنید؟ شما نوه ی رسول الله هستید»
امام فرمودند:
«دوست ندارم از #وابستگی به رسول خدا استفاده کنم تا #خدمتی به من کنند.»
📙 بحارالانوار ، ج ۴۶، ص ۹۳
@talangoremazhabi
روزی که پیکرم را بر روی ناقه بستند در یک لحظه جدایی قلب مرا شکستند
آنجا غریب و تنها بودم میان اعدا دیدم که عمه ام را به تازیانه بستند
من اینچنین جدایی هرگز ندیده بودم همه نعش و عزدار هر دو به خون نشستند
امام سجاد طفل صغیر می دید گریه می کرد ، آب می آوردند وضو بگیرد گریه می کرد ، اگر اسیری می دید احترامش می کرد ، اگر می دید گوسفندی را ذبح می کنند گریه می کرد ، می فرمود : آبش دادید یا نه ؟ آری آقا ، ما مسلمانیم با گریه می فرمود :عده ای هم در کربلا می گفتند ما مسلمانیم ولی بابای من لب تشنه کشتند .
هر وقت یاد شهر شام می افتاد گریه می کرد . آقا چرا اینقدر گریه می کنی ؟ ( آقا شرح می داد ) می فرمود : اول صبح بود وارد شهر شام شدیم ما را عصر رساندند به مجلس یزید ، آقا خیلی راه نیست چرا اینطور ؟
فرمود : ما را سر هر کوچه و بازار نگ می داشتند تا این مردم ما را نظاره کنند ما را از محله یهودیان بردند آن ها به ما سنگ می زدند عزیزان پیغمبر را وارد مجلس نا محرم کردند ، ما را خرابه های شام جای دادند
تو این خرابه یکی از خواهران من آنقدر گریه کرد ، سراغ بابا را گرفت خواهر چشم انتظار من با لبان تشنه و شکم گرسنه جان داد .
لاله سرخ شهادت تن تب دار من است چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است
حافظ خون و پیام شهدای ره دین لب گویای من و دیده خونبار من است
داغ یک دشت شهید و غم یک خیل اسیر این همه بار گران بر تن تب دار من است
دشمنم بسته به زنجیر و ولی غافل از آن که بر انداختن ریشه او کار من است
پای در سلسله و دست به دامان وصال دشمن از بی خردی در پی آزار من است
پرچم نهضت خونین شهیدان امروز گر چه بر دوش من و عمه افکار من است
صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق سخت بیمارم وا و باز پرستار من است
خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد اشک طفلان ز غمش شمع شب تار من است
ازغم اکبر و اصغر جگرم می سوزد آه از این غم که خداوند خبر دار من است
🔻دعا بی اثر نیست🔻
امام سجاد (ع) فرمودند:
⚡️ الْمُؤْمِنُ مِنْ دُعَائِهِ عَلَی ثَلَاثٍ:
① إِمَّا أَنْ یُدَّخَرَ لَهُ..
② وَ إِمَّا أَنْ یُعَجَّلَ لَهُ..
③ وَ إِمَّا أَنْ یُدْفَعَ عَنْهُ بَلَاءٌ، یُرِیدُ أَنْ یُصِیبَهُ.
🤲 مؤمن، در #دعا_کردن، یکی از این ۳ اثر، نصیبش میشود:
① یا خداوند این دعا را برای او ذخیره میکند.
② یا سریع حاجت او را در دنیا میدهد.
③ و یا اینکه این دعا موجب میشود، آن بلایی که قرار بود به او برسد، از او دفع و دور گردد.
📚 بحارالأنوار، جلد ۸۷، صفحه ۱۳۸.
➖➖🚥🚥➖➖
#شرح_حدیث
✍ امام سجاد از نظر #دعا، سرآمد همهی ائمه است، و دعاهای اون حضرت بین همهی ائمه معروفه.
حضرت در این حدیثِ شریف، راجع به اثرِ #دعا، یک قانون کلّی بیان میکنه:
☝️ دعا بی اثر نیست.
همهی دعاهای #مومن اثر دارند.
#دعا، بادِ هوا نیست.. اثر داره.
ولی بحث در اثرِ دعاست.
🤔 اینکه این دعا، چه اثری داره؟!
حضرت میفرماید: دعای #مومن بی برو برگرد، یکی از این ۳ اثر رو داره:👇
① یا جلبِ منفعتِ دنیوی.
② یا جلبِ منفعتِ اخروی.
③ یا دفع ضرر و بلا.
چون، انسان همیشه در زندگی دنبال ✌️ دو چیز است:
جلبِ منفعت، دفع ضرر.
❌ ما در بحثِ جلبِ منفعت، همیشه ذهنمون میره سمت مسائل مادّی و دنیوی...
🍃 ولی امام سجاد میفرماید با هر #دعا، برای #مومن:
① یا منفعتی موقّتی در #دنیا میرسه،
② یا منفعتی جاودانه در #آخرت،
③ و یا اینکه این #دعا، دفع ضرر کرده، و بلایی از این شخص دور میشه...
مثلاً قرار بوده بلایی به این شخص برسه، یا خدا چیزی رو از این بندهاش بگیره، امّا با یک #دعا، اونی رو که قرار بود بگیره، دیگه نمیگیره...
بنابراین، هیچوقت از #دعا_کردن خسته نشیم، و هی نق نزنیم که چرا دعای ما مستجاب نمیشه.
👈 #دعا اثر داره..❤️
@talangoremazhabi
بسم الله الرحمن الرحیم
🔺امام سجاد علیه السلام در مورد حضرت #زنیب سلام الله علیها می فرمایند: أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة;تو دانشمند معلم ندیده و فهمیدهاى فهم نیاموخته هستی(بحار،ج 45 ،ص 199)
🔺برخی از فضایل حضرت زینب عبارتند از:
1. علم الهی:
برترین علمها، علمى است که مستقیما از ذات الهى به شخصى افاضه شود و علم «لدنى» باشد و همانطور که از قول امام سجاد علیه السلام نقل شد،ایشان خطاب به حضرت زینب سلام الله علیها
فرمودند: ( تو دانشمند و فهمیده ای هستی که معلم ندیده ای)
2. صبر:
یکى از بارزترین اوصاف انسانهاى #کامل، صبر و بردبارى در فراز و نشیبهاى روزگار و تلخىهاى دوران است.حضرت زینب سلام الله علیها از این جهت در اوج کمال قرار دارد . در زیارتنامه آمده است که:لقد عجبت من صبرک ملائکه السماء; ملائکه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند.(زیارت ناحیه مقدسه)
3. شجاعت و شهامت:
از صفات بارز پروا پیشگان این است که خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مىباشد. در مجلس ابن زیاد، بدون توجه به قدرت ظاهرى او گوشهاى مىنشیند و با بى اعتنایى به سؤالات او #تحقیرش مىکند، او را «فاسق» و «فاجر» معرفى مىکند و همچنین در مقابل یزید مىگوید: « انى لاستصغر قدرک) ;بدان که] من قدر و مقدار تو را کوچک میدانم (بحار، ج۴۵، ص134
4-.ولایتمداری:
زینب علیها السلام که حضور هفت معصوم را درک کرده، ولایتمداری را از مادر خویش آموخته و دیده که چگونه مادرش خود را سپر بلاى امام خویش قرار داد وایشان علاوه بر اینکه فرزندانش را #فدای امامش کرد،درعاشورا و جلسه ابن زیاد جان امام سجاد را نجات داد(بحار، ج۴۵، ص61)
#حضرت_زینب
#فضائل
https://eitaa.com/fatemi5/2136
💎صحیفه سجادیه
(به مناسبت میلاد امام سجاد علیه السلام)
داستانک:
مرحوم محمد تقی مجلسی می گوید:
من در اوایل بلوغ طالب رضای خدا بودم و در طلب رضای او کوشا بودم. مرا از ذکر جنابش، قراری نبود؛ تا آن که دیدم میان خواب و بیداری که صاحب الزمان صلوات الله علیه در مسجد قدیم اصفهان نزدیک به مکانی که الآن محل درس من است، ایستاده اند. سلام کردم و خواستم پای آن آن جناب را ببوسم که نگذاشت و مرا گرفت. دست مبارکش را بوسیدم و از آن جناب مسایلی را که بر من مشکل شده بود، پرسیدم و… .
آن گاه گفتم: «ای مولای من! برای من ممکن نیست که هر وقت به خدمت شما برسم، پس به من کتابی عطا کن که همیشه به آن عمل کنم». فرمود: «من برای تو، کتابی را به مولا محمّد تاج عطا کردم». و من در خواب، او را می شناختم؛ پس فرمود: «برو و آن کتاب را از او بگیر».
حرکت کردم و از در مسجد خارج شدم و به طرف یکی از محلات اصفهان رفتم. محمد تاج به محض دیدن من گفت: «ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) تو را فرستاده است؟» گفتم: «آری».
از بغل خود کتابی بیرون آورد؛ تا گشودم، فهمیدم که این کتاب، از کتب ادعیه است. با گرفتن کتاب، آن را بر دیدگان قرار دادم و به سوی حضرت بقیه الله الاعظم حرکت کردم. در همین حال، از خواب برخاستم و دیدم از کتاب خبری نیست.
تا طلوع صبح به تضرع و گریه پرداختم. پس از نماز صبح و تعقیبات، به ذهنم رسید که منظور حضرت از مولا محمد تاج همان شیخ بهایی است و به سبب جایگاه او در بین علما، حضرت «مولا محمد تاج» فرموده است؛ لذا به سوی مدرسه شیخ حرکت کردم. وقتی آنجا رسیدم، دیدم شیخ مشغول مقابله صحیفه سجادیه است.
بعد از بیان خوابم، ایشان چنین تأویل کردند: «مژده که خواب، حاکی از افاضه علوم الهی به شما می باشد. با توجه به هدفی که در پی آن هستی، به آن خواهی رسید».
من قانع نشدم و به طرف همان محله که در خواب دیده بودم، حرکت کردم. بین راه یکی از صالحان و نیکان را به نام حسن و ملقب به «تاجا» دیدم. به او سلام کردم. وی بدون اینکه سخنی بگویم، گفت: «فلانی! نزد من، کتاب های وقفی زیادی وجود دارد که طلاب از من می گیرند و به شرایط وقف عمل نمی کنند؛ ولی با شناختی که از شما دارم، می دانم به آن عمل خواهی کرد. با هم برویم؛ کتاب ها را ببین و هرچه نیاز داری، بردار». وقتی رفتیم، اولین کتابی که به من داد، همان کتابی بود که در خواب دیده بودم؛ «صحیفه سجادیه».
با دیدن کتاب، شروع به گریه و ناله کردم و گفتم: « همین کتاب، مرا بس است»
ایشان می گوید با تعلیم صحیفه سجادیه به مردم اصفهان، کار به جایی رسید که اکثر مردم اصفهان مستجاب الدعوه شده بودند.
https://eitaa.com/fatemi5/2496
✍️حق معلم
(به مناسبت ولادت امام سجاد علیه السلام و روز معلم)
یکی از آثار امام سجاد علیه السلام رساله حقوق است. امام سجاد علیه السلام در این کتاب حقوق بسیاری از افراد را بیان فرموده اند. مثلا حق معلم و متعلم، حق پدر و مادر، حق دست، پا، چشم، گوش، حق مسجد و …
به عنوان مثال: حق معلم این است اگر او را در خیابان دیدیم بی اعتنا رد نشویم؛ بلکه جلو برویم و دستش را ببوسیم. خصوصا زمانی که کنار فرزندمان هستیم تا او هم یاد بگیرد و بعدها به استادش احترام بگذارد.
استاد مطهری، علاوه بر آن که خود همیشه با وضو بودند، به دوستان و شاگردان خود نیز توصیه می کردند سعی کنید همیشه با وضو باشید. ایشان بارها به دانشجویان می گفتند: «دانشگاه، به منزله مسجد است. سعی کنید بدون وضو وارد دانشگاه نشوید». خود ایشان به یکی از دانشجویان گفته بودند:
«من هیچ وقت بدون وضو وارد کلاس نمی شوم».
مثلا
شما بزرگوران که به مغازه می آیید صبح با وضو وارد شوید. اینجا برای شما حکم مسجد را دارد. شما جهاد اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی انجام می دهید.
مثلا شما در مغازه کارگری دارید که نانی سر سفره اش می برد، این یک جهاد است.
یا اینکه کالای ایرانی می فروشید. با وجود اینکه ممکن است سود کالای خارجی برای شما بیشتر باشد. شما با این کار جهاد می کنید. پس مغازه شما حکم مسجد را دارد همانطور که شهید مطهری فرمودند دانشگاه و کلاس به منزله مسجد است.
(به بهانه ولادت امام سجاد عليه السلام)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهما السلام يَقُولُ:
إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِكَمَالِ دِينِ الْمُسْلِمِ ...وَ حِلْمُهُ ...
امام صادق عليه السّلام فرمودند: على بن الحسين عليهما السّلام مىفرمود:
كمال دين مؤمن از چند چيز شناخته مي شود كه يكي از آنان حليم بودن است
منبع :بحار الأنوارجلد 2 صفحه 129
✍️داستان
نقل شده روزی نامه ای به دست خواجه نصير الدين طوسي ؛ این عالم بزرگ رسید كه با كلمات زشت از او بدگوئی شده بود، از جمله این سخن زشت را خطاب به او نوشته بودند یا كلب : ای سگ پسر سگ . خواجه نصیر، جواب آن نامه را با كمال متانت نوشت ، از جمله نوشت اینكه به من سگ گفته ای صحیح نیست ، زیرا سگ با چهار دست و پا راه می رود و ناخن های دراز دارد، ولی من قامت راست دارم و روی دو پا راه می روم و ناخون هایم پهن است ، ناطق هستم و خنده بر لب دارم ، پوست بدنم آشكار است ، ولی پوست بدن سگ به واسطه پشم بدنش پوشیده شده است ، بنابراین ، این نشانه ها بیانگر آن است كه من با سگ فرق بسیار دارم به همین منوال بقیه ناسزاگوئی ها را پاسخ داد، بی آنكه یك كلمه زشتی به كار برد.
✍️داستان :
گویند که روزی شخصی در مدائن به سلمان فارسی که حاکم آنجا بود گفت :
ای سلمان ! ریش تو با ارزشتر است یا موی دم سگ من !!!
سلمان اندکی تأمل کرد و فرمود :
اگر ریش من از پل صراط رد شد ، ریش من و گرنه موی دم سگ تو !
(به بهانه ولادت امام سجاد عليه السلام)
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهما السلام يَقُولُ:
إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِكَمَالِ دِينِ الْمُسْلِمِ ...وَ صَبره ...
امام صادق عليه السّلام فرمودند: على بن الحسين عليهما السّلام مىفرمود:
كمال دين مؤمن از چند چيز شناخته مي شود كه يكي از آنان صبر است
منبع :بحار الأنوارجلد 2صفحه 129
✍️داستان :
در شهري عالمي بود كه به صبور بودن شهرت داشت.
چند جوان در آن شهر با هم شرط مي بندند كه آن عالم را عصباني كنند . شب هنگام ساعتي بعد از آنكه چراغ اتاق عالم خاموش مي شود و اطمينان پيدا مي كنند كه عالم كاملا خواب است , يكي از آنان به در خانه عالم مي رود و زنگ مي زند , عالم مي آيد و در را باز مي كند ؛آن جون بعد از احوال پرسي مي گويد سوالي داشتم .
- بفرماييد , در خدمتم
- ببخشيد سوالم را فراموش كردم
و بعد مي رود
باز ساعتي مي گذرد و دوباره درِ خانه عالم را مي زند و مجددا بعد از آمدن عالم مي گويد : سوالم را فراموش كردم
ساعتي ديگر مي گذرد و براي بار سوم در خانه عالم را مي كوبد , چون عالم به در خانه مي آيد آن جوان مي گويد :تا سوالم را فراموش نكردم بپرسم؟
- بفرماييد
- مي خواستم بدانم مدفوع چه مزه اي دارد؟
- اولش شيرين , بعدش ترش , و بعد از آن تلخ
جوان با تعجب مي پرسد "مگر شما خورده ايد ؟ "
- نه ؛ اول روي آن مگس مي نشيند, پس شيرين است ؛ بعد از آن پشه مي نشيند , پس ترش است؛ و بعد از آن كرم مي گذارد , پس تلخ است
جوان سر به زير مي اندازد و بر مي گردد
#صبر و امام سجاد علیه السلام
https://eitaa.com/fatemi5/558
✍️(به یاد امام سجاد عليه السلام)
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا قَالَ:
إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ يُشْرِفُ عَلَى جَمِيعِ جَوَارِحِهِ كُلَّ صَبَاحٍ فَيَقُولُ كَيْفَ أَصْبَحْتُمْ فَيَقُولُونَ بِخَيْرٍ إِنْ تَرَكْتَنَا وَ يَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِينَا وَ يُنَاشِدُونَهُ وَ يَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِكَ
🌹ابو حمزه از على بن الحسين عليها السّلام روايت مىكند كه فرمود:
زبان آدم هر روز متوجه اعضاء مىگردد و مىگويد: چگونه وارد صبح شديد، آنها مىگويند خوب هستيم در صورتى كه دست از ما باز دارى، آنها مىگويند از خداوند بترس و ما را رها كن و بعد به او مىگويند ما بوسيله تو مستوجب ثواب و عقاب مىشويم.
منبع:بحار الأنوارجلد 68صفحه 302باب 78 السكوت و الكلام ...
✍️خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :
ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ (سوره ق 18)
انسان هيچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر اينكه همان دم، فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموريت(و ضبط آن) است
✍️داستان :
سلیمان جنی را مامور کاری کرد و در تعقیب او جنی را فرستاد
جن دوم بازگشت و آنچه دیده بود برای سلیمان تعریف کرد و گفت دیدم جن را که وارد بازار شد به آسمان نگاه کرد بعد سرش را به طرف راست وچپ چرخاند و بعد سرش را به پایین انداخت و رفت
سلیمان جن اول را احضار کرد و دلیل این حرکاتش را جویا شد
او عرض کرد :هنگامی که وارد بازار شدم به آسمان نظر کردم و دیدم فرشتگان در آسمان ناظر هستند به سمت چپ و راست نظر کردم و مردم را مشغول صحبت کردن های بی مورد دیدم , آنگاه سرم را از خجالت به زیر انداختم
#زبان در کلام امام سجاد
https://eitaa.com/fatemi5/559