من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
من کيم جان جهان ممدوحه جان آفرينم
مادر توحيد و بانوي سماوات و زمينم
شمع جمع پنج تن همسنگر حبل المتينم
وجه ربّ العالمين جان ولايت رکن دينم
کوثر و تطهير و قدر و هل اتي و يا و سينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
کشتي توحيد را سکان منم لنگر منم من
خاجه لولاک را دختر منم مادر منم من
چارده معصوم را گردون منم محور منم من
مومنون من قدر من طاها منم کوثر منم من
گوهر عين الحياتم اختر برج يقينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
نخل سر سبز ولايت اعتدال از من گرفته
صبر و ايثار و فداکاري کمال از من گرفته
مريم عذرا بدان پاکي مدال از من گرفته
خانه شير خدا مجد و جلال از من گرفته
خشت خشت آن شده محو دعاي دلنشينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
من کيم ام الولا ام النبي ام الکتابم
من کيم صومم صلوتم عصمتم نورم حجابم
من کيم بيت اميرالمومنين را آفتابم
اولين شخصيت عالم کند مادر خطابم
برترين مولاي خلقت خوانده يار و همنشينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
مادري دارم که ذات حق فرستاده سلامش
شوهري دارم که پيغمبر بود محو جمالش
دختري دارم که نور وحي خيزد از کلامش
فضه اي دارم که گيرد مام عيسي احترامش
شيعه اي دارم که خود يارش به روز واپسينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
دامني دارم که ثارالله را مي پروراند
مصحفي دارم که مانند کتاب الله ماند
حجره اي دارم که حتي کعبه آن را کعبه خواند
منطقي دارم که فرياد علي را مي رساند
اين من و اين مسجد و اين خطبه هاي آتشينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
هر دو بخشيديم با اخلاص و صدق و پاکي دل
من گلو بند و علي انگشتر خود را به سائل
انّما و هل اتي در شأن ما گرديد نازل
من ، اميرالمومنين هر دو اوالامريم ، کامل
آري آري اوست زهرا من امير المومنينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
--
من به روي خلق در از نور داور باز کردم
من به خنده عقده از قلب پيمبر باز کردم
من طناب خصم را از دست حيدر باز کردم
من به امر رهبرم بر قاتلم در باز کردم
من تن تنها طرفدار امام المتقينم
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید
من کيم زهراي اطهر دخت ختم المرسلينم
https://eitaa.com/fatemi8/1741
خدا را تجلاّی دیگر مبارک
https://eitaa.com/fatemi8/1740
نه همین مکه منور شده از طلعت او
https://eitaa.com/fatemi8/1739
هر کس هر آنچه دیده اگر هر کجا تویی
https://eitaa.com/fatemi8/1738
شهر مکه امشب از لطف خدا زیبا شده
https://eitaa.com/fatemi8/1735
🌹شعری زیبا درباره فتنه سال 1388 و حماسه 9 دی
بود چندین قرن در ایران نظام سلطنت
هر زمان شاهی بدستش بُد لِگام سلطنت
ظلمها شد از سوی شاهان به مردم آن زمان
بود استعمار، پشتیبان این نا بِخْردان
تا که با لطف خدا و همت روح خدا
ریشه کن شد سلطنت از کشور ایران ما
انقلاب نور ، مُستولی بر استبداد شد
تا که جمهوریّ اسلامیّ ما ایجاد شد
بر سر راه نظام تازه تاسیس و جدید
فتنه ها از سوی دشمن بارها آمد پدید
هرزمان با یک بهانه ، جنگ ، تحریم و عناد
مشکلاتی در مسیر راه این ملت فِتاد
خصم جانی از برون و عاملانش از درون
پای این نوپا ، نهال حاکمیت ، ریخت خون
از ترور ، تخریب چهره ، هَدْم ِ آثار وطن
سرقت میراث ملی ، ناجوانمردی ، فِتَن
بهره گیری کرد تا اینکه زمینگیرش کند
بلکه بِتْواند وَرا ، تسلیم و تسخیرش کند
لیک هشیاریّ رهبر، با حضور مردمی
نقشه هاشان بر ملا می کرد ، آقا هر دمی
لطف یزدان ، نور ایمان ، همدلی ، فرمانبری
با حضور مردم و هشدارهای رهبری
کرده بیمه کشورم را از هجوم فتنه ها
نقشه های دشمنان پایان ندارد هیچگاه
هوشیاری باید و بر خالق بی چون ، پناه
فتنه ی هشتاد و هشت دشمنان ، ضدّ نظام
امتداد نقشه هاشان بود بر ما ، والسلام
حرمت شاه شهیدان را شکستند آن زمان
تا به درد آرند قلب حضرت صاحب زمان
کربلای دیگری ترسیم شد در این زمان
تسلیت گوئیم بر مولا ، امام انس و جان
عده ای معلوم حال و بیخود و بی بند و بار
در خیابانها به راه افتاده ، با وضعِِ نَزار
با شعار ضد دین و انقلاب و ، سوت و کف
بودشان ایجاد آشوب و بر اندازی ، هدف
لیک با هشیاری مردم ، نظام و رهبری
با بصیرت ، اتحاد و همدلی ، فرمانبری
مُضمَحِل گردیده و سر دسته هاشان دلغمین
نقشه هاشان ، نقشِ بر آب و ، شده خانه نشین
در چنین وضعی نُهِ دی با حضور و انسجام
خلقْ شد از سوی مردم ، در حمایت از نظام
خارْ در چشم معاند ها شد و عزّت فَزا
از برای ملت هشیار و هم بیدار ما
بارالها انقلاب و رهبر و هم کشورم
از تمام فتنه ها محفوظ دار ، ای ذوالکرم
من (( قریبم )) دوست دار انقلاب و کشورم
ذکر کردم ذرّه ای از اقتدار رهبرم
رضا کریمی ( قریب )
#حماسه_ی_نهم_دی_ماه
#جمهوری_اسلامی_ایران
#انقلاب_اسلامی #شعر_پایداری
عمریست بیقرار، به سر میبریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما
همراز روضهها و نواخوان نوحهها
دمساز سوز سینه و چشم تریم ما
ما را به سر هوای شهیدان بی سر است
از سر گذشتهایم چو بر این سریم ما
نام حسین محشر عظمای جان ماست
جاندادگان زندهی این محشریم ما
محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین
امروز لشکر شه بیلشکریم ما
ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور همدم و همسنگریم ما
ما امّت نه دی و اهل حماسهایم
مرد جهاد و همقدم حیدریم ما
حرف ولیّ ماست که «من انقلابیام»
در راه انقلاب ز جان بگذریم ما
با طلحه و زبیر بگویید تا ابد
عمّاروار همنفس رهبریم ما
«اَلفتنةُ أشدُّ مِنَ القَتْل» خواندهایم
هرگز ز جرم فتنهگران نگذریم ما
با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژ خیبریم ما
چشم انتظار منتقم آل مصطفی
چشم انتظار معرکهی آخریم ما
✍ #محمدمهدی_سیار
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
71874_13991229120529_149241.ogg
149.2K
🎊 سرود ولادت امام محمد باقر علیه السلام 🎉
🎤مداح : محمدرضا محمدی (ناعم)
میاد از آسمون صوت شادی
میگه با اهل عالم منادی
گل بریزیدهمه پای آقا
رسیده موسم عیش وشادی
غرق صفاشده مدینه
آقام امیرمه جبینه
زاده زین العابدینه
مولامولامولا،،،
خوش آمدی امام باقر۳
اومداونکه شه عالمینه
عاشقارو آقام نورعینه
گل میریزه مَلک زیرپاهاش
نوهٔ شاه عالم حسیـــنه
عشق حبیبم آبرومه
غصه وغم دیگه تمومه
میلادباقرالعلومه
مولا مولا مولا
خوشآمدی امام باقر۳
روی لوح دل من نوشته
عشق توبهترین سرنوشته
همه ٔ اهل عالم میدونن
که مدینه برامون بهشته
تویی امیرمه جبینم
اسم تو حک به روی سینم
به پای عشق تو میشینم
مولا مولا مولا
خوش آمدی امام باقر۳
چی میشه آسمون بازبباری
حالاکه عیده وغم فراری
میپره مرغ دل تامدینه
میکنه توسینه بیقراری
چشام به یاداون میباره
دلم توسینه بیقراره
آقای من حرم نداره
مولامولامولا
خوش آمدی امام باقر۳
میشنوم ازسما این صدارو
میبره بانگاهش دلارو
اومده تابگیره به دستش
پرچم نهضت کربلارو
بایدبه عشق اوبنازیم
به سوی دشمناش بتازیم
یه روزبراش حرم بسازیم
مولامولامولا
خوش آمدی امام باقر۳
🔍 جستجوگر:
#مولودی | #صوت | #امام_باقر علیه السلام
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
برخیز نگارا که بهار طرب آمد
عید عجم و جشن نشاط عرب آمد
از کثرت انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
ماهی که شود ملک جهان خلد مخلّد
از یمن قدوم دو علی و دو محمّد
بر اهل ولا عید مؤیّد شده امروز
در جلوه رخ داور سرمد شده امروز
لبخند، عیان بر لب احمد شده امروز
میلاد همایون محمّد شده امروز
در دامن خورشید، عیان قرص قمر شد
فخر دو جهان، سیّد سجّاد پدر شد
امشب صدف بحر ولایت گهری زاد
یا دخت حسن فاطمه، زیبا پسری زاد
در خانۀ خورشیدِ ولایت قمری زاد
یا بار دگر آمنه پیغامبری زاد
این است که دو فاطمه را نور دو عین است
پور دو علی باشد و نجل حسنین است
این گوهر یکدانۀ دریای عقول است
در مکتب دین دوستیاش اصل اصول است
ماه دو علی، مهر دل آرای رسول است
فرزند حسین است و عزیز دو بتول است
مولای همه عبد خداوند مقام است
تا حشر امام است، امام است، امام است
این محور دین اختر تابندهی علم است
در قلب زمان، نور فزایندهی علم است
آرندهی علم است و نمایندهی علم است
گویند علم است و شکافندهی علم است
در کنیه ابوجعفر و باقر شده نامش
پیغمبر اسلام فرستاده سلامش
دشمن به عداوت خجل از کثرت خیرش
فرقی نکند گاه کرامت خود و غیرش
جبریل امین گم شده در وادی سیرش
شیرینی جان، قصهی شیرین عُزیریش
علم همه یک قطره زدریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جلالش
ای گوهر شش بحر و یم هفت دُرناب
ای سائل انوار رُخت مهر جهانتاب
بی مهر تو طاعات، چو نقش آمده بر آب
خاک قدم طفل دبستان تو اقطاب
فرزند پیمبر، پدر هفت امامی
هم فرش مکان هستی و هم عرش مقامی
انوار دل از روی نکوتر زمه تو
جن و بشر و خیل ملائک سپه تو
جان همه خوبان جهان خاک ره تو
شد باعث بینائی جابر نگه تو
ما را زگنه نیست به جز روی سیاهی
ای چشم خداوند، کرم کن به نگاهی
مهر تو ثمر گشته بسی حاصل ما را
حبّ تو صفا داده بقیع دل ما را
وصف تو همی شور دهد محفل ما را
اینگونه سرشتند از اول گل ما را
تا حشر گُل مهر تو روید زگِل ما
آوای تو پیوسته برآید زدل ما
تو کعبهای و کعبه گرفتار بقیعت
پیوسته ملک سائل زوّار بقیعت
جان و دل ما شمع شب تار بقیعت
تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت
این درد فراقی که به جان است دوا کن
بر ما ز ره لطف، گذرنامه عطا کن
ای بوسهگه یوسف زهرا دهن تو
نقل دهن ما همه نَقل سخن تو
جان همه قربان تو و جان و تن تو
صد شکر که (میثم) شده مرغ چمن تو
غیر از گل مهر تو به گلزار نبوید
جز مدح تو و عترت اطهار نگوید
✍ #غلامرضا_سازگار
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
✨
هلال ماه رجب! ناز كن به ماه تمام
ز يازده مه ديگر تو را سلام سلام
سلام بر تو كه در دامن تو ميتابد
فروغ حسن خدا از جمال چار امام
ولادت دو محمد، ولادت دو علي
كدام ماه، چنينش سعادت است و مقام؟
چه ماه روح فزايي كه درنخستين شب
امام پنجم ما شد ولادتش اعلام
خدا به فاطمه بنت حسن گلي بخشيد
كه عطر باغِ حسيني از او رسد به مشام
.
.
.
میلاد با سعادت امام پنجم
حضرت مـحـمـد بـاقـر علیه
السلام بر همه شیعیان
تـبریـک و تـهنیـت بـاد
❣
#میلاد_امام_محمد_باقر
#امام_حسین_ع_مناجات
#لیلة_الرغائب
دل را به سر موی تو بستم
بند است امید من به مویی
جز اشکِ ندامتی که دارم
پیش تو ندارم آبرویی
باید که نماز وصل خوانم
از گریه گرفتهام وضویی
من در شب آرزو ندارم
جز وصل تو هیچ آرزویی
ای عشق! بیا که نیست ما را
غیر از مدد تو چاره جویی
✍ #علی_مقدم
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
ای مسیحای سامرا هادی
آفتاب مسیر ما هادی
علی ابن محمد ابن علی
نوهی اول رضا هادی
نیست جز دامن کرامت تو
پردهی خانه خدا هادی
ذکر هر چارشنبهام این است
یا رضا! یا جواد! یا هادی!
به مَلَک هم نمیدهم هرگز
گریهی زائر تو را هادی
یک شبی را کنار ما ماندی
سر سجاده جامعه خواندی
تو دعا را معرفی کردی
مرتضی را معرفی کردی
با فراز زیارت سبزت
راه ما را معرفی کردی
مرتضی و حسین و فاطمه و
مجتبی را معرفی کردی
نه فقط اهل بیت را بلکه
تو خدا را معرفی کردی
سامرایت غریب بود اما
کربلا را معرفی کردی
با تو ما مرتضیشناس شدیم
تا قیامت خدا شناس شدیم
ریشههای محبت ما تو
مزرعههای سبز دنیا تو
خواهش سرزمین پائین من
اشتیاق بهشت بالا تو
گاه ابلیس میشوم بی تو
گاه جبریل میشوم با تو
می نمیدانم این که من دارم
به تو نزدیک میشوم یا تو...
چه کسی از مسیر گمراهی
داده ما را نجات؟... آقا تو
تو مرا با ولایتم کردی
آمدی و هدایتم کردی
دوست دارم گدای تو باشم
سائل دستهای تو باشم
مثل بال و پر کبوترها
دائماً در هوای تو باشم
دوست دارم که از زمان ازل
تا ابد خاک پای تو باشم
یا دعای قنوت من باشی
یا قنوت دعای تو باشم
ما فقیریم، سفرهای وا کن
سامرایی حوالهی ما کن
با تو این عقلها بزرگ شدند
اعتقادات ما بزرگ شدند
پای دلهای شیعیان آن قدر
گریه کردید تا بزرگ شدند
با نگاه تو، با محبت تو
اِبن سکّیتها بزرگ شدند
خوب شد بچههای هیئت ما
پای درس شما بزرگ شدند
بچههای قبیله ما با
کربلا کربلا بزرگ شدند
بی تو دل های ما بهار نداشت
مثل یک شاخهای که بار نداشت
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
ای کعبهی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبلهی جان، روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی
آیینهی اجلال نبی کیست؟! تویی تو
چارم علی از آل نبی کیست؟! تویی تو
تو اختر برج نبوی، شمس هدایی
ماه علوی، آینهی حُسن خدایی
فرماندهی مُلک قَدَر و جیش قضایی
آری تو علیّ ابن جواد ابن رضایی
خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند
ارواح رُسُل روح ولایت ز تو دارند
تو جانی و در کالبد کلّ وجودی
تو وجه خدا آینهی غیب و شهودی
تو نیّت و تکبیر و قیامیّ و قعودی
تو رابطهی خلق و خداوند ودودی
از فیض تو منّت به سر خلق نهادند
با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند
ای گوهر توحید به درج دهن تو
روییده به هر سو گل وحی از چمن تو
انوار خدا در تو و حُسن حَسن تو
ما جامعه داریم ز فیض سخن تو
زین جامعه دل سوی تولای تو راهیست
هر جملهی آن جلوهای از وحی الهیست
از سامره خیزد به فلک نور حقایق
دلها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزیخور خوان کرمت جمله خلایق
مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی، کنیهی زیبای تو هادی
من آبرو از خاک درِ سامره دارم
من خاطرهها از سفر سامره دارم
من جلوهی طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم
هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست
تو حجّت حق، خلق به تأیید تو بنده
توحید و نبوّت به تولاّی تو زنده
جبریل به بام تو یکی مرغ پرنده
در بین قفس رام تو شیران درنده
کردند چو بر ماه جمال تو نظاره
پروانه صفت دور تو گشتند هماره
نور تو که از صبح ازل تافته در دل
خاموش نگردد به هزاران متوکّل
هرگز نشود محو، حق از فتنهی باطل
آری نرسد بار کج خصم به منزل
قرآن همه را با سخن وحی دهد پند
هر چیز بُوَد فانی جز وجه خداوند
ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت
آوَخ که رسید از ستم خصم عذابت
گِریم به تو و غُصّهی بی حدّ و حسابت
افسوس که بردند سوی بزم شرابت
بر خیرگی خصم و به بی شرمی او اُف
خاکم به دهن جام مِی اَت کرد تعارف
تو آیهی تطهیری و رجس از تو به دور است
دل جای خدا و دهنت چشمهی نور است
وای از متوکّل که چه بی شرم و جسور است
مست می و مست ستم و مست غرور است
با آن شرف و عزّت و اجلال معانی
میخواست که در محفل او شعر بخوانی
خواندی دو سه بیتی که بهم ریخت سرورش
از روی سرش خورد زمین تاج غرورش
گفتی سخن از آدمی و تنگی گورش
افتاد به تن لرزه بدان قدرت و زورش
لرزید ولی در پی اظهار ندامت
میزد همه دم تیشه به طوبای امامت
فریاد که زد زهر ستم شعله به جانت
افسوس که مسموم شدی چون پدرانت
آوَخ که ز تن رفت برون تاب و توانت
سوزد جگرم بر تو و غمهای نهانت
«میثم» که به دل سوز و به سر شور تو دارد
باشد که به خاک حرمت چهره گذارد
✍ #غلامرضا_سازگار
✔️اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت
https://eitaa.com/fatemi8/100
اشعار مکه و مدینه
صفاى مدينه
در بارگاه لطفت خواندى مرا مدينه
ويرانه دلم را دادى صفا مدينه
لبريز اشك و آهم دادى مرا پناهم
در سينه آه دارم بر لب دعا مدينه
تا بگذرد خداوند از عبد روسياهى
آورده ام به همره جرم و خطا مدينه
ديدار اين حرم را اين خاك محترم را
لايق نبودم امّا كردى عطا مدينه
يك عمر در گدازم از آتش منيّت
من آمدم كه گردم از خود جدا مدينه
بيمار نفس خويشم غير از شفا نخواهم
خود را كشانده ام تا دارالشّفا مدينه
بودم به گفتگويت آوردى ام بسويت
دل با حريم پاكت شد آشنا مدينه
هر زائرى از اينجا سوغات مى برد، من
از لطف دوست دارم سوغات ها مدينه
اشكِ براى زهرا بوسيدن حريمش
با خويش مى برم من اين هديه را مدينه
گشتم ولى نديدم آن قبر بى نشان را
بر گو مزار زهرا باشد كجا مدينه
يك كربلاست جنب شط فرات امّا
يك كربلا تو دارى در خويش يا مدينه
همچون بقيع ويران ويرانه شد دل من
زد شعله بر وجودم اين كربلا مدينه
«ياسر» اگر شكسته ست آيينه وجودش
دارد به شوق رويت شور و نوا مدينه
در بهشت مدينه
اى آمده از خاك شهيدان سرافراز
خاك كف پايت به سماوات كند ناز
اى آمده از وادى ايثار و شهادت
افكنده به شهر نبوى رحل اقامت
اى ترك وطن كرده تورا سوزدل اينجاست
همراه تو عطر نفس يوسف زهراست
در هر نفست بوى مناجات مدينه ست
اين فيض زيارت همه سوغات مدينه ست
چون بود تو را آه نفس گير به سينه
دعوت ز تو كردند بيايى به مدينه
اى زائر دل سوخته شهر مدينه
اى عطر سرشك تو روان بهر مدينه
اى داشته بر آل نبى عرض ارادت
اين شهر بود شهر نبى شهر عبادت
اى دوست نگهدار ز جان حُرمت او را
در هر قدمى بوسه بزن تربت او را
اينجا همه خاطره ها آينه گردند
ياد آر كسانى كه تو را بدرقه كردند
اينجا ز نبى دم بزن و آل كريمش
پروانه شو و بال بزن گرد حريمش
اينجا اثر از لطف به آه تو ببخشند
وز مرحمت دوست گناه تو ببخشند
اى آن كه دلت گشت به آيينه قرينه
بر بال ملك گام نهادى به مدينه
زينت بده با شمع دعا محفل خود را
تطهير كن اينجا ز گناهان دل خود را
اين شهر مدينه ست كه با شوكت و احسان
آيينه به پابوسى تو عرش نشينان
اكنون تو و اين روضه چون جنّت احمد
اکنون تو و اين عطر جنان، عطر محمّد
اكنون تو و اين سوز دل و آتش سينه
اى آمده با دعوت زهرا به مدينه
مرغ دل خود را بده اينجا پر و بالش
بر فاطمه مهمانى و بر احمد و آلش
بنگر به مدينه به مقامات رفيعش
بنگر به مدينه به غم انگيز بقيعش
اى شهر مدينه بنگر آتش جان را
پاسخ بده اين پرسش دل سوختگان را
بر گو تو كنون بر همه اى شهر مدينه
كو رهگذر فاطمه اى شهر مدينه
جز ناله نخوانده ست دلم آيه در اينجا
جز بال كبوتر نبود سايه در اينجا
اى زائر يثرب من و تو همچو كبوتر
از لطف نشستيم در اين باغِ معطّر
باغى كه چهار آينه نور در اويند
باغى كه در آن اهل زمين آينه جويند
باغى كه در آن خيمه زده شعله خورشيد
حتّى گل سنگ از اثرش سوخت و خشكيد
اين باغ بقيع است و حريمش حرم عشق
ما زائر اين باغ شديم از كرم عشق
حريم غم انگيز
اى مدينه چه بهارى چه هوايى دارى
چه نسيمى چه حريمى چه صفايى دارى
اى مدينه چه بهشتى ست تورا در آن سوى
ليك اين سوى چه دلگير فضايى دارى
آن طرف روضه جان بخش حريم احمد
اين طرف آه چه اندوه سرايى دارى
اى مدينه به غريبى تو مى سوزد دل
چه بقيعى چه غم شعله نمايى دارى
اى مدينه چه غم انگيز حريمى ست بقيع
واى من واى تو هم كرب و بلايى دارى
اى مدينه توبچشم وتوبه لبها وتودر حنجره ات
چه سرشكى چه فغانى چه نوايى دارى
اى مدينه به سراپرده تو «ياسر» ديد
بروى شانه خود تيره لوايى دارى
در حصار آفتاب
درتودارد جان و دل پروانه سان منزل بقيع
شمع گلهاى تو باشد چلچراغ دل بقيع
ريزد از نخل گلويم ناله در ناله ز غم
غير از اين ديگر ندارد حنجره حاصل بقيع
كاروان جان مشتاقان به شوق ديدنت
لحظه در لحظه ببندد سوى تو محمل بقيع
نُه فلك تر كرده لب از چشمه سار رحمتت
دارى اى درياى عشق ازچارسو ساحل بقيع
سينه هامان وامدار وادى سوزان توست
زين شرار غم رهاگشتن بود مشكل بقيع
اى كه مى سوزد حريمت در حصار آفتاب
نام تو شد باعث گرمىّ هر محفل بقيع
لاله هاى اشك خود را در تو پرپر مى كند
گر بدانى «ياسر» افتاده را قابل بقيع
شعله در پيكر
الا اى شهر پيغمبر مدينه
ز گلزار جنان برتر مدينه
دلت لبريز اندوه غريبى
رخت آيينه كوثر مدينه
بيادت بعد از اين مرغ دل من
زند سوى تو بال و پر مدينه
ز من ديدى شرار ناله ها را
ز من سوز جگر بنگر مدينه
بدان حالى وداعت مى كنم من
كه دارم شعله در پيكر مدينه
بياد غربت خاك بقيعت
دلى دارم ز غم مضطر مدينه
كجا جسم حسن شد تيرباران
كجا بشكسته اين گوهر مدينه
كجا زهرا در اينجا خورده سيلى
كجا شد غنچه اش پرپر مدينه
كجا زد دشمنش با تازيانه
به پيش ديده حيدر مدينه
زدند آتش حريم كبريا را
نگشتى از چه خاكستر مدينه
چه شد دست على را بست دشمن
مرا مى سوزد اين باور مدينه
درون سينه دارد «ياسر» از غم
دلى چون شورش محشر مدينه
https://eitaa.com/fatemi