eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3.1هزار دنبال‌کننده
38 عکس
36 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
وداع از مدینه 👇
مدینه، صفا بخش جان و دلم فراق تو مشکل ترین مشکلم دریغا که همچون نسیم سحر مرا زود بگذشت عمر سفر خداحافظ ای یک جهان باغ گل خداحافظ ای شهر ختم رسل خداحافظ ای غرق انجم شده خداحافظ ای تربت گمشده خداحافظ ای قبله گاه همه خداحافظ ای خانه ی فاطمه س خداحافظ ای شهر خیر البشر خداحافظ ای زخم گل میخ در خداحافظ ای ناله ی بی جواب خداحافظ ای چار قبر خراب خداحافظ ای شهر سوز و محن خداحافظ ای زادگاه حسن ع خداحافظ ای مسجد قبلتین خداحافظ ای جای پای حسین ع خداحافظ ای بهترین سرزمین خداحافظ ای قبر ام البنین خداحافظ ای بیت رب جلیل خداحافظ ای مهبط جبرئیل خداحافظ ای ناله ی آه آه خداحافظ ای محسن بی گناه خداحافظ ای درّ نایافته که نورت به هر سینه ای تافته خداحافظ ای اشک ها بر تو خون خداحافظ ای کوثر نیلگون الا ای خدا شاهد پاکی ات خداحافظِ ای چادر خاکی ات سلام خدا بر تن و روح تو به دست و به بازوی مجروح تو به قبر تو بس چشم انداختم در آغوش من بود و نشناختم محمّد ص، به لب های خندان تو به زخم سر و خون دندان تو زکوی تو من با چه حالی روم مبادا که با دست خالی روم به خون حسین ع و به اشک حسن ع دم مرگ بازآ به دیدار من چو عطشان باران ابر توام به هر جا روم گرد قبر توام
ببین این چهره ی زردم پُر از آه و پر از دردم مدینه جان پیغمبر دعا کن تا که برگردم خداحافظ مدینه ... به دردِ دل تو درمان دِه براتِ وصلِ جانان دِه اگر چه می روم لیکن دلم پیش تو جامانده خداحافظ مدینه ... تو کوی عاشقان بودی به ما دارُالامان بودی تو در این مدت کوتاه بهشت زائران بودی خداحافظ مدینه ... چو من عزم سفر دارم زِ غم ، چشمان تر دارم دلیلش این بُوَد ای خاک هوای تو به سر دارم خداحافظ مدینه ... مدینه با غم و آوا شدم از گوهرت جویا ولی آخر ندیدم من نشان از تربت زهرا خداحافظ مدینه ...
شعر: مرغ دل من گشته گرفتار بقیع قربان بقیع و اشک زوار بقیع شبها که در بقیع را می بندند من گریه کنم پشت دیوار بقیع امروز که قلب ما ملول است از ماتم زاده بتول است آیات غم عزیز زهرا پیدا ز مدینه الرسول است بر صلح حسن سلام و صبرش بر غربت او درد و قبرش از خون جگر وضو گرفتن وانگاه سراغ او گرفتن از داغ شکوفه های پرپر چون لاله به داغ خو گرفتن تا داغ حسن رسد به یادم سوزد به مصیبتش نهادم آن شمع که سوخت آب شد مرد چون لاله در آفتاب پژمرد تا دین خدا دوام یابد ده سال نشست و خون دل خورد با صبر محافظت ز دین کرد با صلح قیام آتشین کرد آن کوست بیان حق بیانش از آتش زهر سوخت جانش خونهای دلی که خورد یک عمر آورد به دامن از دهانش دین را ز خطر نجات بخشید با صلح به آن حیات بخشید ای ما به غم تو سوگواران بنشسته غمت به جان یاران سوزد دل ما که پیکرت شد از کینه خصم تیرباران
ورود به مکه👇
دیدگان باور ندارند این همه لطف و صفا عـشـق بـازی با خدای عاشـق مهر و وفا خـانه کـعـبه کجا و مـن کجا آنجا کجا به به از الطاف یزدان در حق صاحب جفا * کی کنم بـاور خدایا ایـن همه لطـف و صفا من که در حقت بسی کردم فقط جور و جفا من که در بد عهدی ام شـرمنده از درگاه تو ای خدا زیبنده باشد مر تو را صـدق و صفا * از ازل خـواندی هـزاران بـار ما را با وفا در جوابـت نه بـیاوردیم از روی جـفـا ما فـقـط یکبار گفتیم ای خدا و ای الـه با هزاران شـوق فرمودی اجـابت با وفا! * گفـتم آنَک با خـودم تا کی کنم جور وجفا لحظه ای بر خود بیا و محو شو از این صفا لـحـظه ای دردل بـگـفـتم ذکر لبـیک الـه تا به خویشم آمدم خود را بدیدم در صفا * کار ما نـبود خـدایا صـحبت از صـدق و صفا بس که در حقت بسی من کرده ام جور و جفا از ازل فـرمـوده بـودی تو ألـَـسـتَ رَبـّکُـم؟ گـفته ام قالـو بـلـی لکـن نـکـردم من وفـا *** تـا کـه پـوشـیدم لـباس و کسوت اهـل وفـا ناگـهان گشتـم خجل چون کرده بودم بس جفا غـبطه خـوردم مـن به حال آن لباس ساده چون بس که با خود داشت رنگ سادگی صدق و صفا
بندگانيم و به درگاه خدا آمده ايم چون فقيران به تمناى نوا آمده ايم ما كه گِرد يكى خانه طوافى داريم به گِدايى به سرِ خوان خدا آمده ايم ما نه مشتاق به سنگيم و نه وابسته به گِل به وصال تو به سر نى كه به پا آمده ايم آرزومندى و درويشى و بى سامانى جمع در ما و به اميد غنا آمده ايم كوله بار گنه از كوه صفا سنگين تر خالى از غير و در اين جا به پناه آمده ايم از سر خاكِ غريب حَسَن(عليه السلام) و امّ البنين(عليها السلام) خون جگر، شِكوه كنان، سوى خدا آمده ايم تا بگوييم گلستان خزان است بقيع از اُحد، وز سر قبر شهدا آمده ايم
هزاران بار استغفار کردم دوباره جرم خود تکرار کردم من آن کاهم که روی شانه‌ی خویش هزاران کوه عصیان بار کردم زبانم گفت من عبد تو هستم ولی با فعل خود انکار کردم تمام عمر گویی خواب بودم هوای نفس را بیدار کردم درِ جنت به روی خویش بستم ره دوزخ به خود هموار کردم مرا در اوج عزت آفریدی ولی افسوس! خود را خوار کردم به جای دوست با دشمن نشستم برای غیر، ترک یار کردم کجا کردم فرار از چنگ شیطان؟ کجا با نَفْسِ دون پیکار کردم؟ خدایا! عفو کن اکنون که من خود به جرم خویشتن اقرار کردم منم «میثم» که بستم با تو پیمان شکستم، باز استغفار کردم ✍ 📍اشعارمداحی و مرثیه اهلبیت https://eitaa.com/fatemi222/6620
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشهد ان علی ولی الله مدح زیبای امام علی علیه السلام
شکر خدا که دست خدا دستگیر ماست لایق‌ترین خلیفه‌ی عالَم امیر ماست گیرم که دیگران همه سویی دگر روند راه علیِ عالیِ اعلا، مسیر ماست راهی که می‌رسد به حقیقت، به عاشقی راهِ امام منتخب بی نظیر ماست خاکیم، خاک مَقدم پُر فیض بوتراب در این مقام، مهر فروزان حقیر ماست در فکر چیست آدم کج فهم حق ستیز؟! روشن‌ترین چراغ هدایت غدیر ماست خَندق علی و بَدر علی و اُحد علی فتح الفتوح، کار امیر دلیر ماست نورش فروغ روشنِ شب‌های کائنات یادش شروع رویش گل در کویر ماست تا عالَمی به نام علی آشنا شود نامش مدام ذکر صغیر و کبیر ماست ✍
روز و شب بر لب خود آیه‌ی لبخندی داشت در فراوانی غم‌ها دل خرسندی داشت عرش از روز ازل خانه‌ی او بود ولی در شگفتیم که با خاک چه پیوندی داشت از دَرِ قلعه بپرسید، خودش خواهد گفت فاتح قلعه چه بازوی تنومندی داشت شرط توحیدِ حقیقی‌ست ارادت به علی هر که شد بنده‌ی مولا چه خداوندی داشت مادرم در شُرُف مرگ فقط گفت: علی پدرم موقع مُردن به لبش پندی داشت، که به این طایفه در هر دو جهان راغب باش پسرم! طالبِ فرزند ابوطالب باش