eitaa logo
شعر مداحی و مرثیه اهلبیت
3.1هزار دنبال‌کننده
36 عکس
36 ویدیو
32 فایل
فهرست https://eitaa.com/fatemi8/100 محرم https://eitaa.com/fatemi8/484 فهرست روضه ومداحی کانال اصلی https://eitaa.com/fatemi222/6620 اشعارویژه سفر عتبات https://eitaa.com/fatemi414/277
مشاهده در ایتا
دانلود
پیغمبر وارد خانه شد دیدند زهرا و علی ایستادند ، امام حسن و امام حسین زور آزمایی (کشتی) می کنند، زهرا می گوید :جانم حسین ، علی می گوید : جانم حسین . تا چشم پیغمبر به این صحنه افتاد اشک از چشمان حضرت سرازیر شد فرمود : جانم حسن .زهرای مرضیه آمد جلو ، بابا قرار به تشویق است حسینم کوچکتر است چرا حسین را تشویق نمی کنی ؟ دخترم به زمین نگاه کردم دیدم تو و علی می گوئید : جانم حسین ، به آسمان نگاه کردم دیدم فرشته ها می گویند : جانم حسین . دیدم حسنم غریب است کسی نیست بگوید حسن ،من گفتم جانم حسن 1 ای غریب نوازها ، شما هم بگویید جانم حسن ، قربان غربتش بروم آقادر میان دوستانش مظلوم بود ، حتی همسرش قاتلش است .اما حسین همسری چون رباب دارد بعد عاشوراء رباب در سایه نمی نشست گریه می کرد ، آب می آوردند نمی خورد عمه سادات زینب فرمود : رباب چرا آب نمی خوری ؟ عرضه داشت بی بی جان چطور آب بخورم در حالیکه عزیز فاطمه را با لب تشنه شهید کردند .
عوض لاله و گل بر بدنت چوبه ی تیر نشسته به تنت پیش چشمان حسین و عباس خون بریزد ز حجاب کفنت بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود . مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از هجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد . خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را بردند ، غارت زده منم که داغ برادری مثل تو را دیدم ، برادر دیگر بعد تو محاسنم را خضاب نمی کنم ، همه حرفها را اینجا زد اما یک حرف را گذاشت برای علقمه ، آنجا دید فرق عباس شکافته صدا زد : حالا دیگر کمرم شکست .
شب است و بوی جدایی ز کربلا آید ‏صدای ناله زینب ز نینوا آید صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر ‏برای دفعه آخر چه با صفا آید هنوز ماه مدینه محافظ حرم است ‏کنار خیمه طفلان صدای پا آید نشسته بانوی مظلومه با برادر خود ‏سخن ز غربت و هجران در آن سرا آید هر آنچه دشت هراسش همیشه، خواهد دید ‏امان زلحظه فرداکه پر بلا آید دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند ‏که روی خاک به صورت غم آشنا آید هنور یار نرفته، چنین پریشان است ‏چه می کند که سر او به نیزه ها آید جواد حیدری
چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او آشفته بود از اثرِ زهر حال او آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر گویی دگر رسیده زمان وصال او بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او وای از حسین که ته گودال قتلگاه یک لشگر است در پی جنگ و قتال او کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود خاموش کی شود نظرِ بی زوال او با یک نگاه شامل لطف اله شد نام شهید هم روی او شد کمال او وحيد دكامين @deabel
تلاش کرد نَیُفتَد؛ ولی ز پا افتاد شبیهِ مادر خود بین کوچه‌ها افتاد چه خوب شد که مسیرِ عبور، خلوت بود کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد شبیهِ چادرِ خاکی، عبا شده خاکی به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد میانِ حجره‌ی در بسته دست و پا می‌زد چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد * * * کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد میانِ آن همه قاتل، یکی جلو آمد به ضربِ نیزه‌ی او، شاه از صدا افتاد کنارِ گودیِ گودال مادرش می‌دید محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد به اسب‌ها همگی نعل تازه کوبیدند به این دلیل بدن بینِ بوریا افتاد میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند سرِ بریده‌ی آقا ز نیزه‌ها افتاد ✍ 📝
ستون خيمه ى اشراق ناگهان لرزيد به سوگ حضرت خورشيد، كهكشان لرزيد شكست آه غريبى سكوت صحرا را زمينِ سامره با بانگ آسمان لرزيد طنين اشك ملك بود هر طرف جارى چنين كه عرش خدا نيز آن چنان لرزيد گلوى سرخ گل از تشنگى ترك برداشت در التهابِ عطشناك، باغبان لرزيد غبار كهنه ماتم به رنگ كرب و بلا نشست در دل سرداب و بى كران لرزيد در آن فضاى نفس گير بغض زهرآلود چقدر ناله ى مولاى بى نشان لرزيد امامِ آينه را تا گرفت در آغوش شبيه ابر بهارى در آن ميان لرزيد به نامِ نامىِ موعود، عسكرى برخاست دعا براى فرج خواند و بى امان لرزيد قسم به سوره والعصر، صبح آدينه_ به استغاثه ياصاحبَ الزّمان لرزيد شاعر: