#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
سلام ای عزیز دل ما حسین
حبیبی تصدّق علینا حسین
کس و کار ما آبرودارِ ما
همه ثروت ما ز دنیا حسین
کسی حال مارا نپرسیده بود
یکی یاد ما کرد...، تنها حسین
از آن دم که واشد زبانم به حرف...
به من گفت مادر...بگو یا حسین!
زمین خورده بودم...به افتادنم...
همه خنده کردند...الا حسین
بنا بود رسوای عالم شوم...
خرید آبروی گدا را حسین
همه بنده هستند و مولا حسن
همه عبد هستند و آقا حسین
ضرر کردم از با همه بودنم...
رفاقت فقط با یکی! با حسین!
نشستم بهپایین مجلس ولی...
مرا بُرد بالای بالا حسین
مرا میبری کربلا بازهم؟
مرا پر بده باز آنجا حسین
**
زمین خوردی و مادرت ناله زد
نزن دستوپا پیش زهرا حسین
✍ #سیدپوریا_هاشمی
اشعار محرمی
https://eitaa.com/fatemi8/484
شام غریبان 👇
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
https://eitaa.com/fatemi8/637
عالم همه محزون حسین هست🌿
https://eitaa.com/fatemi8/638
سر نیزه کتاب را میبرد
https://eitaa.com/fatemi8/639
بعد این پنجاه سال.
https://eitaa.com/fatemi8/640
بیش از ستاره زخم
https://eitaa.com/fatemi8/641
نترس دختر خوبم
https://eitaa.com/fatemi8/642
در مغربی که طبل اسارت
https://eitaa.com/fatemi8/643
عصر ذر آتش خیمه
https://eitaa.com/fatemi8/644
خیمه ها میسوزد
https://eitaa.com/fatemi8/645
#شب_یازدهم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
ای امید دل زینب...
یا بن الحسن.. بیا
شام غريبان جدتون حسینه...
از امشب دیگه مصیبتهای اهلبیت شروع ميشه...
از امشب دیگه مصیبتهای عمه جانتون زینب شروع ميشه...
یا بن الحسن... آقا...
از امشب دیگه تازیانه زدن ها شروع میشه...
سیلی زدن ها شروع ميشه...
ای منتقم... کجایی...
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
آقا... دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم های شیعه کجایی...
آقا... امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
امام زمان... به اون آقایی که امروز با لب تشنه سر از تنش جدا کردند بیا...
به حنجر بریده حسین بیا... بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
به ناله های زینب کبری بیا...
یا بن الحسن...
خود حضرت فرمودند هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
فرجم رو نزدیک کنه...
بگیم خدا...
امشب، شب غربت خانم زینب کبراست...
امشب، شب بی برادری زینبه...
به ناله های عمه جانمون، در این شام غريبان...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
فرج امام زمانمون رو برسان...
حالا از سوز دلت صدا بزن...
🔸یا بن الحسن کجایی
🔸کی می شود بیایی
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#شب_یازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#شام_غریبان
متن روضه 1
🔸عالم همه محزون و پریشان حسین است
🔸شام است ولی شام غریبان حسین است
شام غریبان حسینه...
شب یتیمی بچه های حسینه...
شب بی برادری زینبه...
امشب مصیبت خیلی سنگینه...
امشب زمین و آسمان برا حسین گریه میکنند...
دیگه روضه خون نمیخواهی...
زیر لب آروم آروم بگو...
وای غریب حسین...
وای مظلوم حسین...
🔸از خـون جگـر لالـه فشـانید کـه امشب
🔸در مقتل خون، فاطمه مهمان حسین است
امشب مادرش فاطمه میاد کربلا...
🔸زینب نگهش بر قـد خمگشتۀ زهرا
🔸زهرا نگهش بـر تن عریان حسین است
هی به بدن بی سر حسینش نگاه میکنه...
ناله میزنه...
اشک میریزه...
میگه وای غریب مادر حسین...
وای مظلوم مادر حسین...
🔸اگر کشتند چرا آبت ندادند
🔸چرا زآن دُرّ نایابت ندادند
حسین جان...
🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند
🔸کفن بر جسم صد چاکت نکردند
خواهرها.. امشب با مادرش زهرا هم ناله شید...
با زینب کبری هم ناله شید...
خدا میدونه امشب زینب کبری چه حالی داره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
الله اکبر...
در نصف روز...
جلو چشماش...
همه عزيزانش رو سر بریدند...
🔸چه خون شد دل زینب
خدا به داد دل زینب برسه...
چه حالی داره وقتی میبینه...
یه طرف بدن بی سر حسینش...
توی گودی قتلگاه...
یه طرف دستهای قلم شده عباسش..
کنار شط فرات...
یک طرف بدن قطعه قطعه علی اکبر...
یه طرف بدن فرزندانش غرقه در خون روی زمین کربلا...
یه طرف دیگه هم خیمه های سوخته و...بچه های یتیم سیلی خورده...
خدایا چکار کنه زینب...
با اينهمه مصیبت...
🔸چه خون شد دل زینب
این زن و بچه های یتیم رو جمع کرده... داخل یه خیمه ی نیم سوخته...
هم پرستار امام سجاده...
هم زن و بچه های یتیم رو آروم میکنه...
مجسم کن...
هر کدوم از این بچه ها یه زبانحالی دارند...
اما... همه درد دل هاشون رو به زینب میگن...
یکی میگه عمه جان زینب بابام حسین کجاست...
وقتی میرفت خیلی تشنه بود...
آیا بهش آب دادند یا نه...
یکی میگه خانوم جان زینب...
عمو جانم عباس کجاست..
یکی میگه زینب، ببین گهواره علی اصغر خالیه...
امان... امان...
یکی جای تازیانه ها رو نشون میده...
یکی صورت سیلی خورده اش رو نشون میده...
یکی ميگه عمه جان زینب نبودی ببینی من آتیش گرفته بودم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
چی کشید زینب...
از یک طرف مصیبت برادر...
از طرفی هم مصیبت اسارت...
امام سجاد فرمودند...
شام غریبان, اونقدر مصیبت برا عمه ام زینب سنگین بود...
دیدم عمه جانم نماز شبش رو نشسته خواند...
(رايتها تلک الليله تصلي من جلوس)
منبع: فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي. ص 641.
زبان حال خانوم زینب کبری است...
🔸سه غم آمد به جانم هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
آخ... برادر خوبم حسین...
🔸غریبی و اسیری چاره داره
🔸ولی آخر کشد ما را غم یار
الا لعنت الله علی القوم الضالمین
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
سر نیزه، کتاب را میبُرد
سر عالیجناب را میبُرد
لشکری از تبار شام سیاه
در غروب، آفتاب را میبرد
گفت زینب: کجاست انگشتر؟
ساربانی جواب را میبرد
از همه نیزهها پلیدتر است
آن که طفل رباب را میبرد
از میان هر آنچه بود، یزید
کاش ظرف شراب را میبرد
✍ #شهریار_سنجری
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#تنور_خولی
#حضرت_زینب_س_اسارت
#زبان_حال_امام_حسین_ع
بعد این پنجاهساله از تو دورافتادهام
تو زمین افتادهای، من در تنور افتادهام
صورت تو گَر شده از ضربهها افروخته
صورت من هم میان هُرم آتش سوخته
بوسه زد بر گونهام پیغمبرم، یادت که هست!
شانه میزد گیسویم را مادرم، یادت که هست!
حال زینب وضعِ این «گونه» به شکل دیگریست
عفو کن خواهر اگرکه موی من خاکستریست
تو صدایم میزدی وقتی دلم آزرده بود
چه کنم؟! شرمندهام خولی سرم را برده بود
غم مخور هرچند هجران دارد اذیت میکند
جای تو مادر ز من هر شب عیادت میکند
مادرم میگفت دیگر کوفیان مرتد شدند
من بمیرم مستها از چادر تو رد شدند
باورش سخت است تنها چه مسیری رفتهای
شش برادر داشتی! اما اسیری رفتهای
✍ #سیدپوریا_هاشمی
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
بیش از ستاره «زخم» و فلک در نظاره بود
دامان آسمان ز غمش پُر ستاره بود
لازم نبود آتش سوزان به خیمهها
دشتی ز سوز سینهی زینب شراره بود
میخواست تا ببوسد و برگیردش زخاک
قرآن او، ورق ورق و پاره پاره بود
یک خیمه نیمسوخته شد جای صد اسیر
چیزی که ره نداشت درآن خیمه، چاره بود
در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود
آزاد گشت آب، ولیکن هزار حیف!
شد شیردار مادر و، بی شیرخواره بود
چشمی برآنچه رفت به غارت، نداشت کس
اما دل رباب، پی گاهواره بود
یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی
نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود
یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
در پشت ابر، چهرهی هر ماهپاره بود
از دستها مپرس که با گوشها چه کرد
از مشتها بپرس که با گوشواره بود
✍استاد #علی_انسانی
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
نترس دختر خوبم، خدا که هست هنوز
کنار عمه برای تو جا که هست هنوز
نترس عزیز دلم، گرچه راه تاریک است
سر حسین تو بر نیزهها که هست هنوز
برای پیکر بر خاک ماندهی بابات
کفن اگر که نشد، بوریا که هست هنوز
خدا کند به همین نیزهها بماند سر
تنور مانده و تشت طلا که هست هنوز
گلایه میکنی از درد گوش و سیلیها
بدان که آبله و زخم پا که هست هنوز
به شام میروی عمه خدا به خیر کند
خرابه مانده و ظرف غذا که هست هنوز
تو دختر زهرایی قوی بمان عمه
به پیش روی تو صد کربلا که هست هنوز
✍ #سعید_تاج_محمدی
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
در مغربی که طبل اسارت دمیده شد
کار حرم دگر به جسارت کشیده شد
مشعل به دستها به حرم حملهور شدند
ناگه تمام آل عبا دربهدر شدند
چون حال آسمان و زمین گشت بیقرار
حکم امام آمد، علیکُّنَّ بالفرار
با اهل بیت فاطمه مانند بندهها
رفتار کرد دشمن بیدین به خندهها
آری صدای هلهله و سوت و قهقهه
پیچید تا کرانهی صحرای علقمه
یک بیحیا چنانکه امیرش اشاره کرد
مو میکشید و مقنعه را پارهپاره کرد
اما به جان فاطمه دفع خطر رسید
در زیر مقنعه به حجابی دگر رسید
آن خانوادهای که نگهدار عصمت است
در هر شرایطی به خدا اهل غیرت است
غارتزده ولی نخِ معجر نمیدهد
اهل عفاف روسری از سر نمیدهد
بانوی صبر، نعرهی مردانه میکشید
هرجا که تازیانه و سیلی است، میرسید
یا رب کجاست میر و علمدار این سپاه؟
عباس من کجاست که خیمه است بیپناه؟
ناگاه در غروب پر از داغ کربلا
شد وقت خودنمایی سرها به نیزهها
سرنیزهای که بود به بال و پر حسین
بالا گرفته تازه، بریده سر حسین
یک نیزهدار پشت حرم در پی چه بود
گویا که در تَفَحصِ قنداق بچه بود
تصویر دیگری که بسی شرمآور است
رجّالهای که در پی خلخال و زیور است
دزدان گوشواره خجالت نمیکشند
این مشک و گاهواره به غارت چه میبَرَند
بگذار کُنه روضه بگویم از آنچه بود
سجاد را کشید و سجاده را ربود
طفلی میان حلقهی آتش فرار کرد
اَمَّن یُجیب عمهی سادات کار کرد
ایکاش طفل گمشده زَهرهتَرَک نبود
انگار غیر ترس برایش کمک نبود
غارتگران هنوز کفایت نمیکنند
نعش حسین را که رعایت نمیکنند
برقی به ساربان زد و در قتلگه دوید
انگشت را بهخاطر انگشتری برید
✍ #محمود_ژوليده
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
عصر در آتشِ خیمه دل پیغمبر سوخت
آنچنان سوخت که از شعله دل حیدر سوخت
نه فقط دامن طفلان، نه فقط معجرها
گوشهی خیمه عبا سوخت، تن اکبر سوخت
وسط سرخی آتش دل زینب اما
یاد مسمار درو سوختن مادر سوخت
بعدها کنج خرابه به پدر دختر گفت:
تو نبودی کمکم، روی سرم معجر سوخت
از غم سوختن اهل حرم بود اگر
نیمهشب آمد و در کنج تنور آن سر سوخت
خیمهها سوخت و باد آمد و خاکستر رفت
دشت آرام شد اما دل یک مادر سوخت
دید آزاد شده آب! ولی طفلش نیست
ناله زد از جگر و یاد لب اصغر سوخت
✍ #محمدجواد_مطیع_ها
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
خیمهها میسوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماریام آتش پرستارم شده
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتادهایم
از چه دیگر شعلهها یار دل زارم شده
پیش از این سقای ما بودی علمدار حسین
امشب اما جای او آتش علمدارم شده
ای فلک جان مرا هر چند میخواهی بسوز
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده
جز غمْ امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهاییام تنها همین یارم شده
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع
از چه دیگر شعلهها شمع شب تارم شده
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده؟
جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت
مردم چشمان من تنها وفا دارم شده
گر گلستان شد به ابراهیم آتشها ولی
سوخت گلزار من و آتش پدیدارم شده
شعلههای کربلا آتش به جانم زد (حسان)
آتشین از این جهت، ابیات اشعارم شده
✍ مرحوم #حبیب_الله_چایچیان
شام غریبان 👇
https://eitaa.com/fatemi8/636
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#حضرت_زینب_علیهاالسلام
#مقتل_مستند
◼️ به فدای وفا و دلسوزی تو، ای پرستار حرم...
يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد گويد:
بانوى بلند قامتى را كنار خيمهاى ديدم...
و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها،
▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله میکشید.
آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مىكرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مىزد، و گاهى وارد آن خيمه مىشد، و بيرون مىآمد.
با سرعت نزد او رفتم و گفتم:
يا هٰذِهٖ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقٖي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟
▪️اى زن! مگر شعلههای آتش را نمىبينى؟ چرا مانند ساير زنان فرار نمیكنى؟!
فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ
▪️در اینهنگام، زینب کبری سلاماللّهعلیها به گریه افتاد و فرمود:
اىمرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مىكشد...
📚معالی السبطین، ج٢ ص٨
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴🕯🖤🕯🏴
#عصر_عاشورا_و_شام_غریبان
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
#مصیبت_عطش
◼️ بگو بدانم پدرم را سیراب کردهاند یا نه...
صالح بن عبدالله یهودی گوید:
در وقت آتش زدن خیمه ها در اطراف صحرا نظر میکردم. دختری کوچک به نظر آوردم که گوشه جامهاش آتش گرفته بود.
سراسیمه در آن بیابان به اطراف مینگریست و از شدت بیم میلرزید و مانند ابر بهاری میگریست.
مرا بر حالت او رحم آمده، به نزد او تاختم که آتش جامهاش را خاموش کنم.
نزدیک شدم و گفتم:
همانجا بايست.
آن طفل بیچاره ایستاد.
دیده حسرت بر من گشود. از اسب پیاده شدم، دیدم از ترس دوید به زیر شکم اسب و بر رکاب چسبید.
دلم به درد آمد آتش جامهاش را خاموش کردم.
زبان بسته.اش را گشاد، وقتیکه این مهربانی را دید، آب در چشمش حلقه زد و فرمود:
ای مرد! لبهایم را میبینی که از آتش عطش کبود شده؟
تو میتوانی جرعه ای آب به کام تشنهام برسانی!
از شنیدن این کلام رقّت تمام برای من دست داده؛ ظرف آب از همراهان خویش گرفته به او دادم.
دیدم آب را گرفته قبل از آشامیدن آهی از جگر کشید و آهسته آهسته رو به راه نهاد.
پرسیدم عزم کجا داری که آهسته آهسته راه میسپاری؟
فرمود:
خواهر کوچکتری دارم که از من تشنه تر است اجازه بده اول او را سیراب کنم.
گفتم: نترس زمان منع آب گذشت؛ تو بنوش او را نیز سیراب خواهند کرد،
گفت: ای مرد سوالی دارم!
گفتم: بگو!
گفت: پدرم در وقت عزم میدان بسیار تشنه بود، آیا سیرابش کردند و یا اینکه تشنه کام او را کشتند؟
گفتم: نه. والله تا دم آخر میگفت:
اُسقونِی شَربَةً مِنَ الْماءِ
▪️ به من کمی آب دهید.
اما کسی آبش نداد بلکه جوابش را نیز ندادند و با لب تشنه و شکم گرسنه او را کشتند.
وقتی که این سخن را از من شنید آب را سرازیر گردانید وظرف آب را به من داد و گفت:
اکنون که پدرم تشنه جان داده، من هم آب نخواهم خورد.
دیدم از تشنگی مشرف به هلاکت است، با تهدید، آبی بر او خورانیدم اما از یاد تشنگی پدرش آبی نخورد همین قدر که لبهایش را تر نمود و قطرهای از آن به حلقش نرسید و با ناله و زاری بر حال پدرش میگریست.
در آن حال زن بلند قامتی فریاد زد:
ای دختر برادرم!کجایی که از عمه و خواهران جدایی؟
دختر از شنیدن صدای آن زن مضطر، مانند طفلی که خود را به دامان مادر پندارد خود را به دامان او انداخت و گریه درونش را عیان ساخت و هق هق گریهاش بلند شد.
📚بحر المصائب ج۵ ص۳۴۶
#امام_حسین_علیه_السلام
🏴🕯🖤🕯🏴
یا اباعبدالله!
ای بهتر از بهشت برین کربلای تو
شرمنده ام که زنده ام از روضه های تو
یا حسین!
از این که بعد از عاشورا زنده مانده ام و از غصه مصیبت شما نمرده ام، شرمنده شمایم.
آقاجان!
دعا کنید تا مثل فرزند عزیزتان مهدی فاطمه، هر صبح و شام بر شما بگریم..... .
تا چه زمانی؟
حد گریه را منتقم خونتان معلوم کردند: حتی اموت بلوعه المصاب و غصه الاکتیاب
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
حسین جان ای آبروی دو عالم…
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم!
خداحافظ ای برادر زینب…
به خون غلتان در برابر زینب!
برادر جان بی تو در دل صحرا…
شده تنها خواهرت گل زهرا
ز زخم تنت روی ریگ بیابان!
به اشک دل و سوز آه یتیمان…
خدایا از این غم چه چاره کنم…
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اعدا…
خدایا از این غم چه چاره کنم!
کند گریه خواهر تو به هر شب حسین
شده محمل جای روضه ی زینب…
به شهر شام در هجوم نظرها!
کند خنده دشمنت به غم ما…
کند خنده دشمنت به غم ما…
زند سیلی دشمنت به رخ من!
دلم خون است از جسارت دشمن…
خدایا از این غم چه چاره کنم!