eitaa logo
فاطمیه
13 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 روضه تدفین حضرت زهرا (س) / *بخش دوم صوت* (س) ۱۳۹۲ مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا امیرالمؤمنین (ع) فاطمه‌ش رو خاک کرد، همچین که اومد این بدن رو تو قبر بذاره یه نگاه داخل قبر کرد... (آخه رسمه؛ یه نفر اول میره تو قبر، یه نفر هم بالا می‌ایسته، بدن رو میده به اون شخصی که تو قبر ایستاده تا بدن رو تو قبر بذاره.) اما امیرالمؤمنین بالاسرِ قبر ایستاده، یه نگاه دور و برش کرد دید محرمی نداره؛ بچه‌های قد و نیم‌قد همه ایستادن دارن تماشا میکنن، ببینن بابا میخواد چه کنه.... یه مرتبه دید دوتا دست از تو قبر بیرون اومد، فاطمه‌م رو تحویلم بده..... تا امیرالمومنین دست‌های رسول الله رو مشاهده کرد خیلی شرمنده شد، خیلی خجالت کشید؛ یاد شبی افتاد که پیغمبر دست فاطمه رو تو دستش گذاشت؛ علی‌جان، دخترم امانته تحویل توست، یه وقت نکنه از برگ گل نازک‌تر بهش بگی، این دختر خیلی حساسه علی جان، مواظب دخترم باش.... پیغمبر همه‌ی این سفارشات رو به علی فرمود، امیرالمؤمنین هم قبول کرد... @narimani_matn تا دو دست پیغمبر از قبر بیرون اومد، امیرالمؤمنین یاد این حرف‌ها افتاد خیلی خجالت کشید، سرش رو پایین انداخت، فرمود یارسول الله؛ امانتت رو تحویل بگیر، اما خیلی شرمنده‌م. امانتی که به من تحویل دادی این شکلی نبوده، امانتی که به من تحویل دادی پهلو شکسته نبود آقا، شرمنده‌م؛ درست نتونستم امانت داری بکنم... اما اینجا یه جایی بود که امام شرمنده شد، اینجا یه جایی بود امیرالمومنین خجالت کشید؛ یه جای دیگه روهم من سراغ دارم، یه امامی خیلی شرمنده شد... همچین که قنداقه رو تو بغلش گرفته، هی یه قدم میره سمت خیمه‌ها، هی یه قدم برمیگرده، هی میگه با چه رویی به خیمه‌ها برگردم؛ الان مادرش منتظره، بچه رو به من داده سیرابش کنم و برگردم. اما یه مرتبه دیدن آقا رفت پشت خیمه‌ها رو زمین نشست، یه قبر کوچولو کند، تا اومد این بدن رو تو قبر بذاره، یه مرتبه دید یکی داره میگه حسین صبر کن، بذار یه بار دیگه بچه‌م رو ببینم... یاحسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 روضه خوان با گریه یاد میخ در افتاده / (س) (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چاه گفتم آتشی بر این جگر افتاده وای روضه خوان با گریه یاد میخ در افتاده وای آنقدَر سنگین لگد زد درب از جا کنده شد فاطمه پشت در از داغ پسر افتاده باز عالمی گویند یازهرا ولی زهرا حسین ما همه هستیم بالاتر زِ هَر بالا حسین هرشب جمعه مُرَدّد میشوم در کار خویش مانده‌ام العفو گویم یا بگویم یاحسین @seyedrezanarimani هرچه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم حاجتی نیست به اصرار، خودم فهمیدم راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه از فرو رفتن مسمار خودم فهمیدم @narimani_matn آخر چه کنم تا به پرت خار نگیرد؟ پهلوی تو خونریزی بسیار نگیرد؟ در چند نفس پخش کن این یک نفست را تا پیرهنت حالت گُلدار نگیرد به فکر خودت باش که این دسته‌ی دستاس از دست ورم‌کرده‌ی تو کار نگیرد خون‌مُردگیِ چشم تو درمان که ندارد پس گریه نکن تاری بسیار نگیرد یک ذره تکان خوردن تو فاجعه‌ساز است آرام بمان پهلویت این‌بار نگیرد دیشب سر سجاده دعای حسن این بود که مادر من دست به دیوار نگیرد مادر شدنت را به لگد از تو گرفتند ای کاش کسی حسرت دیدار نگیرد نجار بنا بود که بی میخ بسازد تا عمر مرا این در و مسمار نگیرد برخیز که یک شهر به این خانه نخندند به سوختن پیکر پروانه نخندند @seyedrezanarimani .... (بعد این بیت دل آدم خود به خود میره کربلا....) یه نگاه به جوونش کرد: "پیش دشمن مَپَسند این همه من گریه کنم" هی صدا میزد پسرم پاشو با پای خودت برگرد خیمه؛ اینا همه دارن مسخره میکنن، همه دارن کف میزنن، هلهله میکنن.... یه مرتبه رو کرد سمت خیمه‌ها؛ صدا زد: "جوانان بنی‌هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم" اما یه مرتبه همه دیدن آقا اباعبدالله (ع) خم شد؛ لحظه‌ی آخره، حسرت یه بوسه به جوونش رو دل حسینه. پدر آرزو داره بچه‌ش رو ببوسه؛ اما بعضی وقتا حیا میکنه، روش نمیشه... یه مرتبه دیدن حسین خم شد، صورتش رو به صورت جوونش گذاشت. راوی میگه هفت مرتبه گفت: "ولدی" پسرم، میوه‌ی دلم، علی اکبرم... "لشکرِ کوفه و شام اِستاده به تماشای شَه و شَهزاده شَه روی نَعش پسر افتاده همه گفتند حسین جان داده" اگه الان کربلا بودیم نمیتونستم این روضه‌رو بخونم، چون فرمود شب‌های جمعه مادرم کربلاست، یه وقت نکنه روضه‌ی علی من رو بخونی... آخه این جوون خیلی شبیه مادره، برای همینه مادر به این روضه حساسه. اگه پهلوی مادر ما رو بین در و دیوار قرار دادن، تو کربلا هم نیزه به پهلوی علی‌اکبر زدن... حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 - بخش اول با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به جای روضه یک سؤال می‌کنم فقط همین سؤال میکنم از آن مصیبت عظیمتان *یه سؤالی ازت دارم آقا * میان این همه صحابه‌ی نبی چرا کسی جلو نیامد و نشد مدافع حریمتان *چرا کسی نیومد از مادرت دفاع کنه؟!* آدمی که ضربه خورده از در و دیوار،سخت دست بر دیوار می‌گیرد ولی بسیار سخت وقت چیدن که نباشد شاخه‌ها خم می‌شوند بر زمین بگذاشت بارش را ولی این‌بار سخت *یهو دیدن داره میگه فضه بیا...* وای من، حالا ببین با سینه زهرا چه‌کرد میخ وقتی می‌رود بر سینه دیوار،سخت میخ را با چه‌مکافاتی علی بیرون کشید داغ اگر شد در می‌آید از بدن مسمار سخت وای‌ منو وای منو وای من میخ در و سینه زهرای من *امشب بذار یه‌جور دیگه روضه بخونم ، ادامه‌ی این شعر باشه، اگه باهم دیگه رفتیم مدینه اونجا این شعرو بخونیم ... آقا ... بمیرم برا دلت ... آخه امام صادق فرمودند:میدونی علت مرگ مادر ما فاطمه چی بود؟ آقا فرمودند علت مرگ مادر ما فاطمه، اثرات ضرباتی بود که با غلاف شمشیر به بازوی مادرم زد. بعضیا شاید بگن چطوریه این روضه، بعضیا شاید باورش براشون سخت باشه... @seyedrezanarimani یکی از علما و بزرگان که مجتهدم بود از سادات، ایشون نقل می‌کنه بعد از ۲۵ سال کتابی نوشت بر مناقب اهل بیت؛ بعد از ۲۵ سال که کتاب که تموم شد، تو عالم رؤیا، مکاشفه نمیدونم چه عالمی بوده، اما بهش گفتن میخوای چهارده معصوم رو زیارت کنی؟ گفت آری ، مگه میشه؟! بهش گفتن آری میشه، فلان جا تو فلان اتاق بیا اگه میخوای 14 معصوم رو زیارت کنی. میگه هولی داشتم که الان مادرم فاطمه هست؟ منم از ساداتم یه عمری عمامه‌ی مشکی به سر گذاشتم. نکنه الان مادرم منو قبول نکنه به فرزندی. آبروم بره... گفتم هرچه بادا باد؛ میرم حالا بعد این همه سال یه همچین فرصتی پیش اومده. میگه رفتم دیدم مادرم فاطمه نشسته اما چادر به سرش نیست، یقین پیداکردم که از سادات هستم. خوشحال شدم همونجا سجده‌ی شکر به جا آوردم (این قضیه رو استاد فاطمی‌نیا نقل می کنه. خیلی عجیبه من خوندم اینقدر گریه کردم با این قضیه) میگه اومدم نشستم کنار مادرم فاطمه.... گفتم بی‌بی جان حالا که بعد این‌همه‌سال قسمت من شده شما رو زیارت کنم، دوتا سؤال برام پیش اومده، سالهای ساله کتاب مینویسم و مطالعه میکنم، حالا اجازه میدید از محضر شما سؤال کنم؟ سوالاتمو از شما بپرسم؟ استاد فاطمی‌نیا می‌فرمودند "من نمیتونم جواب این دوتا سؤالو معنا کنم، اما نقل‌به‌معنا میکنم." منم همون نقل‌به‌معنا رو میگم: سؤال اول این بود صدا زد مادرجان ببینم آیا درسته بعضیا میگن امیرالمؤمنین رو با یه‌وضعی از در خونه تامسجد بردن (میخوام خیلی گریه کنی) میگه تا این حرفو زدم دیدم مادرم سرشو پایین انداخت، لحظاتی صبر کرد سرو بالا آورد (جواب بی‌بی رو نمیگم نقل‌به‌معنا میکنم) میگه یه‌مرتبه فرمود فقط همینو برات بگم خیلی علی‌مو اذیتش کردند؛ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
‌📋 - بخش دوم با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آخه وقتی زنای مدینه اومدن عیادت مادرمون فاطمه، وقتی از مادر ما سؤال کردن حالتون چطوره، شاید شماها بگید بی‌بی اینطوری جواب داده، شاید فرموده باشه از درد پهلو نمی‌خواب،م درد بازو نمیذاره استراحت کنم. اما نه، این حرفا رو نزده بی‌بی؛ میدونی چه جوابی بهشون داد؟ گفت چرا با علی در افتادین؟! آی مظلوم علی..... (همه‌ی روضه‌م تو این سؤال دومه) میگه همینطور متحیر بودم سوال دومو بپرسم یا نه، اما گفتم شاید دیگه قسمتم نشه هرچه باداباد سؤال دومم اینه بی‌بی جان؛ میبینم خیلیا تو کتاباشون این قضیه رو رد میکنن، میخوام از زبون خودتون بشنوم ، خیلی جاها ما خوندیم و نوشتیم این قضیه رو، حالا ببینم درسته یا نه... میخوام ببینم آیا درسته بازوتون ورم کرده؟! آیا درسته علت مرگ شما ضربات اون نامرد بوده؟! میگه دیدم مادرم سرشو پایین انداخت، دیگه حرفی نزد، گفتم عجب کاری کردم این سؤالو پرسیدم، امام فهمیدم جواب مادرم دیگه با حرف زدن نیست، میدونی چه جوابی بهم داد؟ صدا زد پسرم بیا جلوتر. دیدم این آستینو بالا زد، گفت خودت بیا ببین.... وای مادرم ، مادرم ، مادرم* @seyedrezanarimani یکی بیاد تو این کوچه به مادرم کمک کنه اشک حسینو پاک کنه به خواهرم کمک کنه فضه داره با ناله‌هاش قلبمو از جا می کنه هرکی با هرچی دستشه مادر ما رو میزنه من نمیگم شما بیاین دست بابامو وا کنین فقط میگم مغیره رو از مادرم جدا کنید یا زهرا.... *اما حیفم میاد تا اینجای روضه رو اومدم، از مدینه کربلا نریم؛* مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه میرود گه کربلا *صدا زد مادرجان شما سینه‌ت آسیب دید، پهلوت آسیب دید، بازوت آسیب دید، سیلی به صورتت زدن (حسینو دارم میگم) صدا زد مادرجان، منم دوست دارم مثل تو بشم، حالا که پهلوت آسیب دیده٬ منم نیزه به پهلوم بخوره؛ حالا که میخ در به سینه‌ت رفته، منم دوست دارم سینه‌م مثه سینه‌ی تو بشه. می دونی چی شد؟! یه مرتبه اون نانجیب صدا زد: "من من یَنتَدِبُ للحسین" 10 نفر سوار اسب شدن... آی حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 ناگهان در واشد و مِسمار پهلو را گرفت (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ناگهان در واشد و مِسمار پهلو را گرفت دست شعله بی‌مهابا پای گیسو را گرفت پهلوی زخمی جدا و صورت نیلی جدا یک غلاف بی‌مروّت جان بانو را گرفت دست نامحرم چنان زد، بند دلها پاره شد وای از دستی که از چشمان او سو را گرفت دور از چشم علی هرشب که بانو ناله زد زینب آمد خون روی زخم بازو را گرفت @narimani_matn شعله زد دیوار از تنهایی‌اش٬ در بعد از آن آشیانه سوخت در آتش٬ کبوتر بعد از آن شدت چرخیدن در باشد و زن باردار کودک اول ضربه خواهد خورد و مادر بعد از آن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 یه خونه پیش چهل نفر سوخت / (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه خونه پیش چهل نفر سوخت دراومد اشکم، همین که در سوخت فرشته افتاد ز بال و پر سوخت فرشته با روسری و سر سوخت فضه تا رسید گفتم علی رو فراموش کن فاطمه سوخته آتیشه چادرش رو خاموش کن داره جون میکنه فکری به حال زخم پهلوش کن شکسته پشت در سینه‌ش اصلا صداشو خودت گوش کن صدا صدای استخونه خدا کنه زنده بمونه نگاه بکن که نیمه‌جونه میخواد بمونه نمیتونه @seyedrezanarimani این که میگه "صدا صدای استخونه" اصلا حسین (ع) هم مثل مادرش شد؛ یه لحظه‌ای رسید اون ملعون صدا زد : "مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟ " ده نفر سوار بر مرکب٬ اینقدر رو این بدنها تازوندن.... حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋 (س) / *بخش دوم صوت* مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روز آخر، بی‌بی یه جوری کار کرد تو خونه، همه گفتن خدایا مادر خوب شده، الحمدالله... داره این کارا رو میکنه چون میخواد به همه بفهمونه این روزا حال من خوبه. میخواد همه رو از خونه بیرون کنه. (چرا؟) آخه نمیخواد کسی جون کَندنش رو ببینه.... فلذا همه رو از خونه بیرون کرد، اسماء رو صدا زد: اسماء برام یه‌کم آب بیار میخوام غسل کنم..... اسماء، حجره رو ترک کن. وقتی برگشتی اگه دیدی چادر به سر کشیدم، برو علی رو خبر کن بدون دیگه بی‌فاطمه شدی. اسماء میگه رفتم و برگشتم. تا درِ حجره رو باز کردم دیدم خانم چادر به سر کشیده و رو به قبله خوابیده. هرچی خانم رو صدا زدم دیدم جوابم رو نمیده. تو همین حین دیدم آقازاده‌های علی اومدن، حسن و حسین وارد خونه شدن؛ وسط حیاط خونه هی دارن صدا میزنن مادر... چرا مادر به استقبالمون نمیاد.... اسماء میگه من سریع اومدم بیرون، میخواستم یه جوری بچه‌ها رو از خونه بیرون ببرم . اما دیدم هرچی میگم، میگن ما تا مادرمون رو نبینیم جایی نمیریم. -غذا بخورید؛ - تا مادر نباشه لب به غذا نمیزنیم.... یه مرتبه متوجه حجره شدن؛ اومدن داخل حجره، تا چشمشون به بدن بی‌جان مادر افتاد، امام حسن خودش رو انداخت رو سینه‌ی مادر، اباعبدالله صورت کف پای مادر گذاشته؛ هی صدا میزنه مادر اگه جوابم رو ندی میمیرم...... (چی میخوای بگی؟) هر دیدی یه بازدیدی داره. اینجا اباعبدالله اومد پایین پای مادرش. اما کربلا برعکس شد؛ این مادر اومد پایین پای گودال قتلگاه؛ هی به سینه میزنه، صدا میزنه بُنَیَّ ..... حسین... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋بر درب حرم داشت لگد میزد حیف / *بخش دوم صوت* (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چند روزی یکی از اصحاب امام صادق (ع) غیبت داشت، آقا فرمود کجا بودی این چند روزه؟ عرضه داشت: آقاجان، از شما چه پنهون خدا بهم بچه دختر داده. -خب خدارو شکر؛ حالا اسمش رو چی گذاشتی؟ -اسمش رو فاطمه گذاشتم. امام صادق یه آهی کشیدن شروع کردن گریه کردن.... -آقاجان، نکنه بی‌ادبی کردم، چرا گریه میکنین؟ فرمودن خیلی مواظب این دختر باش؛ یه وقت عصبانی شدی خواستی ادبش کنی توهین بهش نکنی. اگه بیشتر عصبانی شدی خواستی بیشتر ادبش کنی یه وقت نزنیش. (با این یه جمله کار دارم.) اگه یه وقت عصبانی‌تر شدی یه وقت سیلی به صورتش نزنی.... -چرا آقا؟ روایت میگه آقا گریه میکرد، میفرمود مادر ما فاطمه رو تو کوچه‌ها زدن.... "بر درب حرم داشت لگد میزد،حیف در بر سپرم داشت لگد میزد،حیف از بین لگدها لگدی کشت مرا محسن پسرم داشت لگد میزد،حیف" وای مادر..... *شاعر دوبیتی : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋نیمه جان علی، جوان علی / *بخش سوم صوت* (س) (س) مداحی‌های حاج محمد فیروزی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ " نیمه جان علی، جوان علی زهرا بمان به جان علی " تو روایت داریم تابوت حضرت زهرا رو خود حضرت علی درست کرد... (دیدی وقتی توی خونه‌ای پدرا کار میکنن بچه‌ها میان تو دست و پای بابا..) خود امیرالمؤمنین داره به تخته‌ها میخ میزنه. (زینب مگه چندسالشه؟!) هی میاد جلو سؤال میکنه: بابا این چیه داری میسازی؟ فرمود : بابا چیزی نیست... (چه جوابی بده؟!) گفت: بابا تو میگی چیزی نیست. اما نمیدونم چرا هر وقت چشمم به این میخوره تنم میلرزه... (بریم کربلا.) من نمیدونم، زینب جان اینجا تنت لرزید یا اون موقعی که دیدی "سری به نیزه بلند است..." یا اون موقعی که بعد چهل روز رسیدی سر قبر داداش؛ صدا زدی برادر.... " چشت روشن، کوفه و شامم بردن چشت روشن، تو ازدحامم بردن چشت روشن بزم حرامم بردن " حسین.... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋روایت دعای امام صادق (ع) برای آزادی زن مؤمنه / *بخش دوم صوت* (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بشار نقل میکنه میگه رسیدم خدمت امام صادق(ع)، دیدم آقا ظرف خرمایی‌ جلوشون گذاشتن دارن میل میکنن. تا من رسیدم گفتن بشار بسم الله؛ یکی از این خرماها رو برداشتم.... آقا دید من پَکَرَم؛ فرمود چی شده بشار؟ گفتم آقاجان تو مسیر که میومدم دیدم این مأمورای نظام یه خانمی رو گرفتن دارن رو زمین میکشونن و میبرن. خیلی ناراحت شدم، از مردم دوروبر سؤال کردم گفتم چه خبر شده؟ چرا این خانم رو دارن اینجوری میبرن؟ چی‌کار کرده؟ جرمش چی بوده؟ گفتن این خانم داشت رد میشد، یه مرتبه چادر تو پاهاش پیچید زمین افتاد. تا زمین افتاد شروع کرد قاتل‌های فاطمه(س) رو لعن کنه. تا شروع کرد لعن قاتلین خانم رو بگه مأمورا دستگیرش کردن، کتکش زدن و دارن میبرنش.... روایت میگه تا این حرف رو زد اینقدر امام صادق(ع) گریه کردن.... صدا زدن بشّار بیا بریم مسجد سهله باهمدیگه نماز بخونیم، برا آزادی این زن دعا کنیم.... شیخ عباس قمی در ذیل این روایت نقل میکنه میگه اینجا امام صادق شنید یه زنی زمین خورده اینطور شد، اگه براش قضیه مادرش رو بگیم چه میکنه؟؟ اگه براش بگیم مادرت رو تو کوچه‌ها سیلی به صورتش زدن؛ اگه برا امام صادق نقل کنیم چنان سیلی زد که گوشواره شکست و زمین افتاد آقا چه میکنه؟ یازهرا..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋فاطمه میگفت کمرت درد میکنه / *بخش دوم صوت* (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فضه میگه دیدم یه مرتبه بی‌بی بلند شد، یه دست به کمر، یه دست به دیوار؛ علی‌م رو کجا بردن؟ از در خونه با اون وضع راه افتاد سمت مسجد. تا رسید دم در مسجد، دید سلمان ایستاده... اومد پیش سلمان: سلمان، خدا لعنتشون کنه، دیدی چی‌کار کردن؟ سلمان من تا علی‌م از روبه‌روم سلامت رد نشه از جلو درِ این مسجد تکون نمیخورم... سلمان میگه اومدم تو مسجد، به امیرالمؤمنین گفتم علی جان فاطمه اومده. تا امیرالمؤمنین شنید بلند شد گفت فاطمه!! اینجا چی‌کار میکنه؟... امیرالمؤمنین اومدم دم در مسجد؛ تا بی‌بی چشمش به چشم مولا افتاد، دست زد به کتف علی؛ فرمود علی جان، جون من فدای جون تو، روح من فدای روح تو بشه؛ اگه نمیومدی از اینجا تکون نمیخوردم... حالا دوتایی دارن برمیگردن سمت خونه، از مسجد تا خونه چه حرفایی بهم زدن.... @seyedrezanarimani فاطمه میگفت کمرت درد میکنه گفتم نه خانوم درد پهلو بدتره فاطمه میگفت گردنت زخمی شده گفتم نه بانو زخم بازو بدتره حتی چشمام، این صحنه رو باور نداشت رفتم خونه، اون خونه‌ای که در نداشت وای از اون در، دری که از جا کنده شد افتاد روی زهرا و هیچ‌کس بر نداشت @narimani_matn قنفذ کمر بست به کمر شکستنم می‌خواست پیش مغیره ادعا کنه مغیره خواست که کم نیاره پیش اون با لگدی هم شده شر به‌پا کنه اون روز دنیا هستیمو از حسد گرفت وقتی دشمن از هرکسی مدد گرفت هرکس اومد فاطمه رو لگد زد و هرکس میرفت چادرشو لگد گرفت یازهرا..... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn
📋خودت بانو تصور کن / *بخش دوم صوت* (س) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی مانده‌ست و ردّ خون کوچه، چشم ما روشن و این حیدر شکستن را خودت بانو تصور کن تصور کن علی را در میان بغض این خانه سکوت میخ و آهن را خودت بانو تصور کن کنارم باش تا آخر، فلانی داشت می‌خندید غرور تلخ دشمن را خودت بانو تصور کن یازهرا..... @narimani_matn کارهای غسل بی‌بی که تموم شد، کفن که تموم شد، امیرالمؤمنین یه نگاهی انداخت دید کسی نیست کمکش کنه. گرچه امام صادق (ع) فرمودند انقدر بدن مادر ما نحیف و لاغر شده بود که بعضیا میگن امیرالمؤمنین تابوت رو یه تنه بلند کرد.... علامه حسن زاده آملی نقل میکنه میگه امیرالمؤمنین صدا زد حسن جان برو سلمان رو خبر کن، سلمان بیاد کمک علی کنه. سلمان میگه تو خونه نشسته دیدم درِ خونه رو میزنن؛ -چه خبره این وقت شب! کیه؟ تا در رو باز کردم دیدم امام حسن سر به دیوار گذاشته؛ سلمان بیا میخوایم مادرمون رو تشییع کنیم. میگه اومدم تو خونه‌ی علی، دیدم چه اوضاعیه؛ بچه‌ها یه طرفن، زینب یه طرف، حسن و حسین یه طرف، یه طرف هم امیرالمؤمنین سرتا پا خونی و سرتا پا خاکی؛ تا چشمش تو چشم سلمان افتاد هم‌دیگه رو بغل کردن: سلمان دیدی چه خاکی به سرم شد، دیدی فاطمه‌‌م رو ازم گرفتن.... یازهرا.... *شاعر شعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کانال مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @seyedrezanarimani کانال اشعار مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇 @narimani_matn