eitaa logo
هیأت خواهران فاطمیون تهران
2.1هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
92 فایل
هیئت خواهران فاطمیون ارتباط @fatemiioon ✅دفترشعر#گهر @daftaresher110 ✅کلیپهای کوتاه @cilip_f ✅آرشیو صوت @arshivesout ✅خانواده و تربیت @kanevadevtarbiat اخبار @fatemiioonakhbar صفحه آپارات https://www.aparat.com/fatemiioon135 فروشگاه @f_fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 لوح | تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: از قول شهید [سلیمانی] نقل شد، در یک سخنرانی گفته بود که کسی که شهید زندگی کند، شهید میشود؛ و آن جور زندگی کرد؛ واقعاً شهید زندگی کرد؛ شهیدانه زندگی کرد. ۱۴۰۰/۱۰/۱۱ 🔺پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR براساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب درباره شهید سپهبد قاسم سلیمانی لوح «تا کسی شهید نبود، شهید نمی‌شود» را منتشر می‌کند. 📸 شرح عکس: شهید سلیمانی در حال پرستاری از جانباز قطع نخاعی شهید "ناصر توبه‌ای‌ها" در دوران پس از دفاع مقدس 🖨 نسخه قابل چاپ👇🏻 https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=49421
سلام برای شام میلاد حضرت زهرا هر کس دوست داره بانی بشه بسم‌الله به کاربری زیر👇👇👇 پیام بدید برای واریز @fatemiioon
سلام برای شام میلاد حضرت زهرا هر کس دوست داره بانی بشه بسم‌الله به کاربری زیر👇👇👇 پیام بدید برای واریز @fatemiioon
468.2K
سلام صبحتون بخیر خوبین؟ من سوال دارم از شما ،،،، صحبت درباره جلسه خونمون دارم.... و از همه مهمتر درباره خودتون... اما یکی از سوالای مهمم شما چجوری از جن نمیترسین؟ 😂 چجوری نون تو خونتون اسراف نمیشه اگه جلسه بذارم خونمون شما میاین؟ https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان دکتر رحیم پور ازغدی در جلسه ای کنارآیة الله هاشمی رفسنجانی. 🌿بسیار مهم https://eitaa.com/fatemiioon135
shab vafat omolbanin1400.mp3
51.47M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ۱۴۰۰/۱۰/۲۵ سخنران: سرکار خانم اسدیان موضوعات: شیعه در کلام امیرالمومنین مودت اهلبیت احیای امر اهلبیت روزی حلال کشاورزی دامداری ازدواج ام‌البنین عشق خوله حنفیه حضرت خدیجه واسطه عاقل آشنایی قبل از ازدواج چند نوع ازدواج و... یاعلی!... ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/fatemiioon135
نذر کردم که اگر شعر به معراج رسید ابیات صدقاتم که به محتاج رسید چارده بند برای تو و اولاد علی وقف کنم بعد از آن تختْ خیالت که به من تاج رسید @daftaresher110
به نام الله م.ا. بازی بین دو تیم کوچه عراقی و خیابون احمد اینا برگزار می‌شه، دیری دی دی دید دید دید دید دیدید دیدید. توپ دست احمده احمد یه پاس به علی علی به سمت دروازه نزدیک دروازه با داور تک به تک می‌شه نه! پاس به احمد دروازه بان غافلگیر می‌شه یه شوت کات دار از احمد و بله توپ به سمت بیرون زمین... توپ زبون نفهم! دروازه به این گل و گشادی رو ول کرده بود، کوچه به این پهنی که تمام راسته‌اش کارخونه‌های تعطیل بود رو ول کرده بود رفته بود نبش یه کوچه فرعی توی یه خونه‌ی خاص... علی بی حوصله گفت: أی بابا! احمد گفتم اونجوری شوت نکن، اینجا خیابون ما نیست. حالا خودت برو توپّو بیار‌! دروازه‌بان در حالی که با نگاه وحشت زده‌اش مسیر توپ رو دنبال می‌کرد گفت‌: بچه‌ها توپ بی توپ، رفت تو خونه‌ی پیرزنه... بچه‌های کوچه همه ترسیدن و توی سکوت و بهت گیر کردن، بچه‌های خیابون مقدم اما با همهمه ضعیفی می‌پرسن چی شده؟ یکی با افتخار گفت: گفته بودیم! شوت‌های احمد یه چیز دیگه است. یکی دیگه گفت: خب می‌ریم زنگ می‌زنیم، توپّو بدن اون یکی گفت: خب می‌پریم توی حیاط‌، توپّو میاریم. اما سکوت بچه‌های تیم کوچه عراقی یه چیز دیگه است. علی رفت سمت دروازه‌بان که خشکش زده بود: _چی شده مهدی؟ دروازه بان آب دهنش رو قورت داد: _علی! این خونه داستان داره _چیه؟ چرا کپ کردی؟ _این خونه‌ی پیرزنه است _خب جون بکن بگو چی شده؟ ‌_أی بابا! تو چقد خنگی! اون دفعه از پایگاه اومده بودیم حاج عباس گفته بود کمک به نیازمندا و این حرفا... جو گرفته بودمون رفتیم کمکش کنیم نزدیک شدیم دیدیم قیافه‌اش مثل جادوگراست. چادر مشکیش افتاده بود روی چشمش، یه چشمش کور بود. تو به پت پت افتاده بودی جلوش، گفتی خانوم کمکتون کنم؟ اون خندید دندون نداشت ترسیدیم در رفتیم. علی با چشم‌های گرد شده گفت: إإإ؟ راس میگی؟ احمد گفت: بابا جوّ ندید از یه پیرزن می‌ترسید. همه با اخم به احمد نگاه کردن، انگار بهشون فحش داده باشن. مهدی سینه‌اش رو صاف کرد و با صدای کش‌داری گفت: _باشه! پسر شجاع! شما شوت زدی خودت می‌ری توپّو میاری. و بعد هم در حالی که دستش رو به نشونه دعوت به سمت در خونه باز کرده بود، یه لبخندی زد که بقیه فکر کردن مهدی داره احمد رو می‌فرسته قربانگاه حیدر دوید و با نگاه و چهره‌ی التماس آمیز گفت: احمد! خر نشو من می‌رم توپ می‌خرم پول دارم نرو احمد اما نمی‌خواست کسی بفهمه ته دلش یه کم ترسیده گفت: حالا خیلی هم... مهدی پرید وسط حرفش: چیه ترسیدی؟ _نه، میگم... چیز... خونه مردم بدون اجازه... فوری مهدی راه فرارش رو بست: پس چرا اون هفته تو خونه پشتی اکبر اینا پریدی؟ احمد به غرورش برخورد رفت سمت در قهوه‌ایِ رنگ و رو رفته‌ای که انگار فقط اندازه یه آدم کوتاه بود. تا اومد دستگیره در رو بگیره، حیدر اومد جلو گفت: احمد تو رو خدا بیخیال‌! تا امروز یه نفرم توی این خونه نرفته، هفته پیش حاج عباس خواست بیاد ببینه توی این خونه چه خبره، اصلا با گل و شیرینی اومده بود برای رد گم کنی، فکر کرد ما نمی‌فهمیم می‌خواد ببینه چه خبره توی این خونه، اصن نتونست بره توو فکر کنم جادوگری، چیزیه. بعد با صدایی که خوف از توش معلوم بود گفت: اصن بعضیا می‌گن این آدم نیست، از ما بهترونه احمد آب دهنش رو قورت داد، اما وقتی نگاه عاقل اندر سفیه مهدی رو دید که معنیش "دیدی ترسیدی" بود، گفت: حیدر! ببین! من بمیرمم باید توپّو بیارم؛ کَل اینو بخوابونم. فوری دستش رو از دست حیدر بیرون کشید و قبل از این که کسی وقت کنه چیزی بگه از دیوار آجری قدیمی کنار در آویزون شد و پاهاش رو با تر و فرزی خاصی جای پاهای قبلی گذاشت و خودش رو رسوند بالای دیوار... یه نگاه پیروزمندانه‌ای به بچه‌ها کرد. به غیر از مهدی که از نگاهش پشیمونی می‌بارید، بقیه نگاه‌ها منتظر یه حادثه بود. احمد در حالیکه خم شده بود و یه دستش رو سایه‌بون چشم و ابروی مشکی‌اش کرده بود و دست دیگه‌اش روی زانوش بود، داخل حیاط مستطیلی قدیمی رو نگاه کرد. _بچه‌ها اینجا چقدر درخته، توپّو دیدم. هیچ کس جرأت حرف زدن نداشت. یه خیز برداشت و نرم پرید پایین. مستقیم وسط حیاط بود. صدای خش خش برگ‌های زیر پاش سکوت رو می‌شکست. با احتیاط رفت پشت یکی از درخت‌های تنومند، توپ درست افتاده بود وسط حوض، با خودش گفت: عجب شوتی زدم از بالاسرِ این همه درخت رد شده افتاده وسط حوض، آخه این همه فاصله، نکنه کسی برش داشته گذاشته اونجا که... بعد آب دهنش رو قورت داد و سعی کرد به ترس خودش غلبه کنه. _نه بابا این حرفا مال ترسوهاست. یه دقیقه با پنج تا گام بلند میدوم وسط حوض بعد تا کسی برسه با ده تا گام روی دیوارم... یه نگاه به دور تا دور حیاط انداخت که با درختای بلند و بدون برگ محاصره شده بود و خونه رو شبیه خونه ارواح کرده بود. قار قار قار قار یهو دلش ریخت و با حالت عصبی با صدای بدون جوهر گفت: أأءه، ترسیدم... ادامه دارد... @daftaresher110
سلام برای شام هر کس دوست داره بانی بشه بسم‌الله البته مراسم در قم برگزار می‌شه و به علت عدم مهیا کردن مکان ثابت توسط بچه‌های تهران، مراسم عمومی در تهران نداریم.❌ به کاربری زیر👇👇👇 پیام بدید برای واریز @fatemiioon
*خودمان رابشناسیم* *جز کدام گروه هستیم*🤔👇🤔👇🤔👇🤔👇🤔👇🤔👇🤔👇🤔👇🤔 💠 درس ١ انسان‌های بزرگ زودتر از دیگران سلام می دهند. انسان‌های متوسط در سلام کردن عجله‌ای ندارند. انسان‌های کوچک اما منتظرند دیگران به آن‌ها سلام کنند. 💠 درس ٢ انسان‌های بزرگ اول فکر می کنند، بعد حرف می‌زنند. انسان‌های متوسط اول حرف می‌زنند، بعد فکر می کنند. انسان‌های کوچک اصلا فکر نمی‌کنند. 💠 درس ٣ انسان‌های بزرگ بدی‌های دیگران را فراموش می کنند. انسان‌های متوسط خوبی‌های دیگران را فراموش می کنند. انسان‌های کوچک قبول ندارند که چیزی را فراموش می‌کنند. 💠 درس ۴ انسان‌های بزرگ انتقادپذیرند. انسان‌های متوسط انتقاد گریزند. انسان‌های کوچک انتقاد ستیزند. 💠 درس ۵ انسان‌های بزرگ اشتباهات خود را جبران می‌کنند. انسان‌های متوسط اشتباهات خود را تکرار می‌کنند. انسان‌های کوچک اصلا قبول ندارند که در زندگی اشتباه می‌کنند. 💠 درس ۶ انسان‌های بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هستند. انسان‌های متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند. انسان‌های کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند. 💠 درس ٧ انسان‌های بزرگ به فکر جلب رضایت خداوند متعال هستند. انسان‌های متوسط به فکر جلب رضایت مردم هستند. انسان‌های کوچک آنقدر از خود راضی‌اند که هیچ کس از آن‌ها راضی نیست. 💠 درس ٨ انسان‌های بزرگ خواسته‌های دیگران را تامین می‌کنند. انسان‌های متوسط تقاضای تامین خواسته‌هایشان را توسط دیگران دارند. انسان‌های کوچک خواسته‌هایشان را به دیگران تحمیل می کنند. 💠 درس ٩ انسان‌های بزرگ برای احقاق حقوق دیگران می‌کوشند. انسان‌های متوسط فقط برای اثبات حقوق خود تلاش می‌کنند. انسان‌های کوچک اما انگار فقط در تضییع حقوق دیگران پافشاری می‌کنند. 💠 درس ١٠ انسان‌های بزرگ کارشان را خوب انجام می دهند، اگرچه تشویق نشوند. انسان‌های متوسط به‌شرط تشویق، کارشان را خوب انجام می‌دهند. انسان‌های کوچک اما تا تنبیه نشوند، کارشان را درست انجام نمی‌دهند. 💠 درس ١١ انسان‌های بزرگ طبق برنامه عبادت می‌کنند. انسان‌های متوسط بدون برنامه عبادت می‌کنند. انسان‌های کوچک اصلا عبادت نمی‌کنند. 💠 درس ١٢ انسان‌های بزرگ انرژی فراوانی به شما می‌دهند. انسان‌های متوسط نه انرژی می‌دهند و نه انرژی می‌گیرند. انسان‌های کوچک اما انرژی فراوانی از شما می‌گیرند..... 🍀💎🍀💎🍀💎 https://eitaa.com/fatemiioon135
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 📣📣توجه توجه📣📣 به مناسبت روز میلاد ام ابیها حضرت زهرا سلام الله علیها و زمان: شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت شروع: ۱۲ نشانی: تهران ✅سخنران: سرکار خانم اسدیان ✅هم‌نوا با نفس گرم مداحان اهلبیت علیهم السلام ✅با رعایت پروتکل‌های بهداشتی 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✅به علت درخواست بعضی از اعضای کانال، پخش زنده در ایتا👇داریم https://eitaa.com/fatemiioon135 و هورسا👇 https://www.hoorsa.com/fatemiioon135 ✅نکته آغاز سخنرانی پس از ۱۲:۳۰ می‌باشد. هر کس خواست بانی پذیرایی بشه به کاربری زیر پیام بده @fatemiioon 🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 https://eitaa.com/fatemiioon135
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 📣📣توجه توجه📣📣 میلاد ام ابیها حضرت زهرا مبارک زمان: یکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ساعت شروع: ۱۵ نشانی: قم ✅سخنران: سرکار خانم اسدیان ✅هم‌نوا با نفس گرم مداحان اهلبیت علیهم السلام ✅با رعایت پروتکل‌های بهداشتی 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 ✅به علت درخواست بعضی از اعضای کانال، پخش زنده در ایتا👇داریم https://eitaa.com/fatemiioon135 و هورسا👇 https://www.hoorsa.com/fatemiioon135 ✅نکته آغاز سخنرانی پس از ۱۵:۳۰ می‌باشد. هر کس خواست بانی پذیرایی بشه به کاربری زیر پیام بده @fatemiioon 🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه‌ای از سبک تربیتی مادر گرامی رهبر انقلاب ولادت حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها)، روز مادر و روز زن مبارک 🌹❤️ https://eitaa.com/fatemiioon135
راستی بچه‌های تهران! میلاد امیرالمومنین هم توی تهران برگزار نمی‌شه... به احتمال قریب به یقین دیگه تهران نمیام. همکاری مناسب توی تهران وجود نداره حتی در حد یه ختم قرآن یا هزینه‌ی شام یاعلی!... https://eitaa.com/fatemiioon135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قربانِ آن دل 👈🏼 گزیده‌ای از بیانات امروز حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مداحان 🔻 رهبر انقلاب: هیئت را اصحاب ائمه تشکیل دادند، آنها شروع کردند بعد از حادثه‌ی کربلا دور هم جمع میشدند، حضرت، امام صادق (علیه‌السّلام) از راوی سؤال میکنند، میگویند تَجلِسونَ و تُحدّثون؟ می‌نشینید دور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم، یعنی همین مجموعه‌ی هیئات. بعد حضرت میفرمایند که «إنّ تلكَ المجالس‏ أُحبّها»، من دوست میدارم این مجالس را، قربان آن دل ، مجالس شما را دوست میدارم. ۱۴۰۰/۱۱/۳ 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
صوت کامل بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام.mp3.mp3
6.98M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات امروز رهبر انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام ۱۴۰۰/۱۱/۳ 📥 khl.ink/f/49444 💻 @Khamenei_ir