💔
#عاشقانه_شهدایی
با چندتا از خانوادههای سپاه
توی یه خونه ساکن شده بودیم..
یه روز که حمید از منطقه اومد
به شوخی گفتم:
دلم میخواد یه بار بیای و ببینی
اینجا رو زدن و من هم کشته شدم
اونوقت برام بخونی
فاطمه جان شهادتت مبارڪ..!
بعدشروع کردم به راه رفتن
و این جمله رو تکرار کردم
دیدم از حمید صدایی در نمیاد..
نگاه کردم
دیدم داره گریه میکنه..
جا خوردم..
گفتم:
تو خیلی بی انصافی..!
هر روز میری توی آتش
و منم چشم به راه تو
اونوقت طاقت اشک ریختن
من رو نداری و نمیزاری من گریه کنم..
حالا خودت نشستی و جلوی من
گریه میکنی..؟!
سرش رو بالا آورد و گفت:
فاطمه جان..!
به خدا قسم اگه تو نباشی
من اصلا از جبهه برنمیگردم..♥️
همسر #شهید_حمید_باکری
#عشق_آسمونی💞
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞