eitaa logo
محمد مهدی فاطمی صدر
3هزار دنبال‌کننده
450 عکس
33 ویدیو
2 فایل
مدرسه‌ی شیعی وتر | روایت نهضت امت @mahdi_vvatr
مشاهده در ایتا
دانلود
در جایی چون تاجیکستان حتا ابراز تشیع هم نمی‌توان کرد. ایده‌ی ما هم‌این بود که شیعه‌های انقلابی در آن جا برای دست دادن به هم متن‌های پارسی را با هم‌این دبیره‌ی نهضت بنویسند...
این همه چریدی کو دنبه‌ات؟ شیخ بیانش بی‌پرده بود. این جمله‌اش آن زمان‌ها که کسی در باره‌ی فعالیت‌های هورقلیایی فرهنگیش آس‌مان‌ریس‌مان می‌کند اما روی زمین سنگ روی سنگ ننهاده است در ذهنم پژواک می‌شود...
اگر کار فرهنگی‌تان جواب نمی‌دهد شاید دلیلش آن است که به بهانه‌ی کار فرهنگی هیچ کاری نمی‌کنید...
شورای نگه‌بان تجسد مشروعه‌ی مشروطه است...
اسلام لنگ کسی نمی‌ماند...
تفقه نشسته در تنزیه تمدن نمی‌سازد...
دبیره‌ی پارسی تهی از تنوین عربی است. تلاش دبیره‌ی نهضت آن است که از کلمه‌های حاوی تنوین استفاده نکند...
فرهنگ‌سازی این سال‌ها نام مستعار روند رهاسازی، عادی‌سازی، عرفی‌سازی بوده است...
الآن را اگر به صورت توفیقی وحیانی آن بنویسیم امکان استفاده‌ی آن در نگارش سره‌ی پارسی وجود دارد هر چند حاوی ال است؛ الآن، ال+آن...
وام گرفتن مفرد از عربی یا هر زبان دیگر برای غنای پارسی لازم است. تلاش دبیره‌ی نهضت آن است که از مرکب‌های عربی استفاده نکند چه رسد به جمله‌های عربی: بشخصه، ماجرا، مایحتاج، کماکان...
دبیره‌ی پارسی تهی از تنوین عربی است. تلاش دبیره‌ی نهضت آن است که از کلمه‌های حاوی تنوین استفاده نکند...
کمیته‌ی انضباطی فدراسیون فوت‌بال اگر ول و یله نبود یک هیأت شرعی در جایی خودش را تفسیق و حتا تکفیر می‌کرد، نه این که با کاربست حرام صریح شرعی این ورزش‌کار و آن تماشاگر را تأدیب کند...
تصمیم نظام اسم نظام قدرت است آن هن‌گام که با استحسان پی دور زدن اجتهاد و نظام شریعت است...
شاگرد اول بودم. برگه‌ی اعلان کلاسی تقویتی به والدین را میان شاگردها پخش کردند؛ من با آن موشک درست کردم. مدیر مدرسه خشم‌گین وارد کلاس شد و از همه خواست برگه‌هاشان را روی میز بگزارند. برای برگه‌ی نداشته‌‌ام با چوبش کف دستم را فلک کرد؛ اگر موشک را رو می‌کردم شاید از پا فلک می‌شدم...
اکنون همه می‌دانیم ورزش‌گاه‌ نیم‌شل‌وارپوش‌ها در ایران پاطوق صهیونی‌ها به زبان پارسی است...
آدم‌های تهی هویت‌شان را از توپ میان‌تهی می‌گیرند...
در مدرسه‌ی حضرت امیر، رابطه‌ام با آن مدیر جوان خوب نبود، با این که شاگرد زرنگ مدرسه بودم. تک‌خوان بودنم در گروه تواشیح مدرسه هم قوز بالای قوز بود. مدیر مدرسه به گروه تواشیح ما می‌گفت: گروه لواشی، گویا که نان‌وایی است. اخوی که از ابتدائی آمد اما ورق برگشت، و شد سوگلیش...
مدیر جوان می‌خواست مدرسه‌ی غیرانتفاعی خود را بر پا کند و از اخوی دعوت کرده بود که افتخاری آن جا باشد. کارهای معماری ساخت‌مان مدرسه‌اش را هم به پدر سپرده بود؛ و من هم به روال معمول دست‌یار پدر و کارگر ارزان بودم. و شاید اول بار بود که از این که وردست پدر کار می‌کنم دلم گرم نبود...
دست‌کش بنائی نمی‌پوشیدم؛ برای دستم بزرگ بود و دستم عرق می‌کرد و دست‌کش لق می‌زد. پدر آجرهای لفتون را جفت می‌کرد و بی آن که منتظر بماند از کف حیاط به نیم‌‌طبقه نیم‌ساز پرت‌شان می‌کرد و در هوا می‌گرفتم‌شان. در پرت و گرفت تند تنها گاه رد خون را بر آجرهای زرد و تیز تل شده می‌دیدم...
گزار نهادن است؛ گذار رفتن است؛ ادا کردن نهادن است و عبور کردن رفتن است...
عبدالله سرکارگر پدر بود و صبح‌هایی که کارگر پدر می‌شدم بوی عطر محمدی او را می‌داد. آن تابستان می‌خواستم به او خواندن و نوشتن بیاموزم اما خسته‌تر از آن بودیم که بشود. سال‌ها بعد پشت پادگان آموزش مدافعان حرم به این فکر می‌کردم که درستش آن بود که من از او لهجه‌ی افغانی می‌آموختم...
چپ یا راست؛ درستش آن است که سکولارها را سرمشق مکتبی ننهیم...
فدراسیون فوت‌بال یک رگه‌ی درشت جاهلیت در بدنه‌ی جمهوری اسلامی است...
حقوق عرفی در نبود وحی برساخته شده است. دیوار کج قانون از مشروطه تا اکنون در محیط ایران اسلامی کج از حکم شریعت بالا رفته است...
قانون‌گزاران عرفی مجلس شورا در پیش‌نویس قانون موسوم به حمایت از زنان اذن خروج زن‌ها از منزل شخصی و ملی را از ولی شرعی به قاضی مأذون توسعه داده‌اند. در تمام این ماه‌ها به این فکر می‌کنم که با بیان معصوم در ملعون بودن آن زن بی‌اذن در زبان فرشته‌ها چه چاره کرده‌اند؟ یا چه...