هنوز بر آنید که جنبش فواحش و شورش هرزهها و پویش پتیاره خواندن اینها فاجرهایی که از خوشحالی مصیبت مؤمنین میخواهند برهنه شوند زیادهروی بوده است؟ یا چه...
توتم ایرانشهریهایی که یک تکه در ستیز با اسلامشهرند نه آن شیر تعزیه است و نه این یوز در مظان زوال؛ همآن کرکس مردارخوار است...
ملیت مرده است؛ اگر زنده بود که دشمنی هممرزها و همزبانهامان نباید از دشمنی بیمرزها و ناهمزبانهامان گزندهتر میبود...
ملت ایران یک ماهیت تاریخی است که به نظر تمام شده است و تنها با میلههای مرزی سر پا است...
از یحیای نبی تا حمزهی سیدالشهداء تا هماین اکنون، پیشانی دشمنان امت احمد یک مشت هرزه بودهاند...
خدای را شکر که دشمنان ما را یک مشت هرزه و پتیاره و سلیطه قرار داد...
معنای نهائی تمدن غرب همآن تأویل اول مستفرنگهای سکولار ایرانی است: شرمگاه هرزهها...
سنگر آخر جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها و پویش پتیاره و بلوای بیناموس هماین برهنه شدن است...
ملت ایران ماهیتی مهمل است. آن چه معنا دارد ملت مسلمان ایران است...
در زیارتنامهی امام رضا میخوانیم: قتل الله من قتلک بالأیدی و الألسن. در ذهنم میرود: نفرین بر آن زبانهایی که در تمام این سالها بر آن سید خادمالرضا شمشیر کشیدند...
هر یک از معارضان نظام که انتساب خود به جنبش فواحش را انکار کرد را با موضعش نسبت به دوستپسرخوابی و همجنسبازی و روسریسوزی راستیآزمایی کنید...
حیوانهای ناطقی که در غائلهی ژینا در کوچه و کافه و آکادمی و رسانه شهرآشوبی میکردند انکار این آیهی سورهی انعام بودند: و لا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن. هماین بود که حرکت آنها را جنبش فواحش نامیدیم...
آن که با حدود شریعت میشنگد و حتا میجنگد مشکلش از چه است؟ نطفهی حرام یا لقمهی حرام یا در بسیاری علقهی حرام؛ دلبسته بودن به اصل معصیت یا اهل معصیت...
دیت رفتن و رل زدن و پارتنر گرفتن و زید زدن و برنامه کردن و نود دادن و کات کردن و کل ادبیات دوستپسری و همباشی سیاه و جاست فرند و بنفیت و وان نایت و همجنسبازی مگر از سر عبودیت است و مبنای شرعی دارد؟ اگر ندارد، که ندارد، همهاش میشود هرز پریدن و هرزه زیستن...
هرزه کسی است که عبد نیست، هرز است؛ هرز بودن شرمگاه تنها یکی از مصداقهای هرزه زیستن است که پارسیها به آن روسپی بودن میگویند...
میلهی سرد مرزی مرز میهن یا وطن نیست، همآن طور که ملیت اعتباری شناسنامهیی هموطن و هممیهن بود کسی با ما را معین نمیکند...
تفاوت مستفرنگ از فرنگی آن است که مستفرنگ از نظام ارزشهای اسلام بریده است اما در نظام ارزشهای فرنگ جانمایی ندارد؛ هماین هرهری زیستن است که مستفرنگها را دگوری میکند...
تفاوت مستفرنگ از فرنگی آن است که مستفرنگ از نظام ارزشهای اسلام بریده است اما در نظام ارزشهای فرنگ جانمایی ندارد؛ هماین هرهری زیستن است که مستفرنگها را دگوری میکند...
آدمهای مجاهد به کوه میزنند و میمیرند؛ قاعدها از زخم بستر میمیرند...