صلاحیت اجتهادی نامزدهای انتخابات اگر برای شورای نگهبان موضوعیت داشت، جایی با آنها بحث فقهی میکرد؛ نه این که این روزها شاهد تفسیرهای پرت آنها از وحی باشیم و لگد زدنشان به شریعت محمدی و حجاب شرعی...
آن که میگوید: جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی نیست، یا میگوید: جمهوری اسلامی بیعت ندارد، یا میگوید: جمهوری اسلامی جای خلیفةاللهیگری نیست، ساده و صریح طاغوت را تبیین میکند؛ نظریهی سیاسی کفار ایرانی...
حکومت اسلامی در عرض جمهوری اسلامی نیست؛ نسبت آنها تشأن است و نه تباین. جمهوری اسلامی شأن محصل حکومت اسلامی است، ایستار آن؛ انقلاب اسلامی شأن تحصیل حکومت اسلامی است، پویار آن...
آن نامزد انتخابات که برای فساد اقتصادی داد میزند اما با فساد اخلاقی همدلی میکند، فهمش از فساد عرفی و نه شرعی است؛ فسق را فساد نمیداند...
فسادستیزی آنها که با بیحجابی همدلی میکنند باد میدهد؛ بینهی پنچر عرفی، فسق و فجور را فساد نمیداند...
مبنای وحیانی اقامهی نرم تا سخت حجاب شرعی آن، محکمتر از آن است که سفیه نافقیهی که اکنون نامزد جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها شده است بتواند خدشهیی در آن کند. جای قرآن و نهجالبلاغه سر نیزه کردن بهتر آن است که در جنگ احزاب حجاب به همآن برهنه شدن مشغول باشید...
شورای نگهبان اگر نگهبان شریعت است باید برابر شریعتستیزی علنی نامزد جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها واکنش داشته باشد، و اگر دغدغهی خود را قانون اساسی میداند، هر کس سوی قبلهی خودش...
فیروزهیی رنگ اشتباهی است؛ درستش این بود که رنگ پویش انتخابات جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها همآن لجنی باشد؛ رنگ دگوریهای لجنی...
هزار سال پیش برهنه شدنتان کف میدان جنگ را دیدهییم و قرآن سر نیزه کردنتان. برای پویش انتخابات جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها کف جنگ احزاب حجاب پی کنش تازه باشید...
رأی حرام هماین رأیی است که با لگد زدن به شریعت محمدی و حجاب شرعی از مذهبیهای صورتی و دگوریهای لجنی، ابطالطلبهای سکولار جمع میکنند...
ما مأمور به تکلیفیم، مأمور به نتیجه نیستیم. ما مأمور به اجتهادیم، مأمور به اجماع نیستیم...
وحدت منهای دعوت نکبت است؛ وحدت، به خودی خود و وحدت برای وحدت حائز هیچ فضیلتی نیست...
سبد رأیریزی تودههای مذهبی صورتی از طرفی با سبد رأیریزی مکتبیهای سرخ همپوشان است و از طرفی با سبد رأیریزی دگوریهای سکولار. این بدیهی است که سبد رأیریزی مکتبیها و سکولارها همپوشان نباشد...
سالها است که ابطالطلبهای ایرانی با دعوت به بدعت رأی جمع میکنند و در این دعوت هیچ خط قرمزی ندارند؛ در تمام این سالها اما اسلامطلبهای سنتی این پندار را دارند که وحدت در خطچینهای خاکستری برای آنها رأی میآورد که نمیآورد...
شرعیسازی اجتهاد میخواهد؛ عرفیسازی اما با اجماع و اباحه پیش میرود...
این طور به نظر میرسد که شورای نگهبان شرط اعتقاد و التزام به اسلام را فردی و شخصی احراز میکند و نه اجتماعی و حکومتی. این اگر نباشد در هر دوره نباید یکچند سکولار اسمی از اردوگاه ابطالطلبهای شهرآشوب را تأیید صلاحیت کند که بر سر مسلمات شریعت دوقطبی بسازند و رأی جمع کنند...
عملگرایی هماین طور که میبینیم به عرفیسازی و صورتیسازی و جاهلیسازی جمهوری اسلامی ختم میشود؛ وا نهادن اجتهاد شرعی با اصالت دادن به اجماع عرفی، اصالت دادن به نتیجهی عرفی و وا نهادن تکلیف شرعی...
حسن حمایت نخبههای خط انقلاب از نامزدهای مختلف هماین است که مخطئه بودن شیعه را از نو تمرین میکنیم؛ این که هر کس به حجت شرعی معتبر خودش باید عمل کند و در حال اختلاف با دیگران بتواند با آنها در کمال ادب، احتجاج فقهی کند...
خط استحسان در سپاه پاسداران محصول هماین سردارهای عملزدهیی بود که جنگیدن از روی نقشه را نقص میدانستند. تاریخ ستاد سپاه تا صف بسیج و قدس را اگر خوانده باشیم میدانیم که عملگرایی همواره سر از عرفیسازی در آورده است...
چهل سال پس از تأسیس سپاه پاسداران این نهاد هنوز نظریه ندارد؛ و هماین است وضع نیروی بسیج تا نیروی قدس، تا برسیم به حرکت حزبالله در لبنان و حشدالشعبی در عراق. دلیل سادهاش هم شیدایی به کار صفی و جدی نشدن کاری فراستادی است...
پراگماتیسم پاسداری خود را اسب اصیل عربی میداند که میتازد و آدمهای نظری را متهم به پهن دود کردن میکند...