پیادهروی اربعین از حضرت حسین به ما چه میآموزد؟ کرامت؟ استقامت؟ به گمانم: رنجآگاهی؛ اختیار رنج با چشمهایی گشوده...
گفت: اسمم را بنویس. گفت: به کربلاء که رسیدی بگو گناه من چه بوده است که نمیتوانم بیایم. پزشک به خاطر بیماری قلب از گرما و فشار و ازدحام منعش کرده بود. گفتم: دعا میکنم حضرت سیدالشهداء دستش را روی قلب شما بگزارد...
پیاده از خانه؛ به روایت محمد مهدی فاطمی صدر. ۸ شهریور ۱۴۰۲؛ برنامهی در مسیر حسین، شبکهی افق سیما...
https://cdn1.iribtv.ir/mp4/20230830/ofogh/2023-08-30_14-31-00.mp4
یکچند دقیقهی پیش کنار زده بودند و صندوق عقب را بالا داده بودند. بهشان که رسیدم سلام کردم و تعارف کردند. یکچند دقیقهی بعد لقمه دست به دست میکردیم و نشانی دادنمان تا محلههای قم و طهران رفته بود و میخواستند نفر چهارم خودروشان باشم. پیادهروی اربعین پهنهی زودآشنایی است...
پشت لباسشان عنوان پویش کرمانشاه دروازهی کربلاء نوشته شده بود. پیش از آنها اما دوچرخهسوار پیشین با عنوان من طهران إلی کربلاء روی بستهی بارش از کنارم رد شده بود...
آدمهای مدرن از تنها شدن با خودشان میترسند؛ هماین است که حتا زیر دوش موسیقی میشنوند و یا زندان انفرادی شکنجهشان میکند. پیادهروی عمیق اربعین اما روزهای فراوان و ساعتهای فراوان کف کوه و بیآبان تو را با خودت تنها میکند؛ و این شروع بسی اتفاقها است...
بسی از یارسانهای شهر صحنه گویا امام علی بن ابی طالب را خدا میدانند. با این همه، همدلیشان با زائران پسر خداشان چندان رنگی ندارد، و این برایم عجیب است...
پسر از خانوادهی یارسان بود و مسلمان شده بود و طلبه، و طرد شده بود. پدر که فوت کرده بود را با سنت اسلامی کفن و دفن کرده بود، با وجود همهی شمشیرکشیهای عموها و دیگر همکیشهای سابق...
تکیهی کلامشان این است: ایمان مردم کم شده است. و اشارهشان به گرانیهای امسال است و شهرآشوبیهای پارسال. و انتظار داشتهاند که جادهی سوارههای اربعین را خلوت ببینند که نمیبینند و پیادهها را هم باید ببینند؛ و خوب این کلافهشان میکند...
در خلوتی اول صبح، بیرون شهر صحنه گرفتار یک گله سگ ولگرد شده بودم. تلاش میکردم با عصایم بتارانمشان اما از رو نمیرفتند. یکی از محلیها با خودرویش رد میشد و شل کرد و آرام میان من و آنها راند تا بتوانم از آنها فاصله بگیرم. از رفع خطر که مطمئن شد بی حرف گازش را گرفت و رفت...
سویهیی از یارسانها را مسلمان باید دانست و سویهیی از آنها با باور به تناسخ و علیاللهی کافرند. میگفت: بسی از نسل تازهی یارسان دیگر آن باورها را ندارند و حتا در ظاهر هم آن سبیل معروف را نمیگزارند. دارم فکر میکنم که یارسانهای کافر برای ما خطرناکترند یا سکولارهای کافر...
وضعیت سخت اقتصادی با موکبهای اربعینی در ایران چه کرده است؟ موکبهای دولتی کرکرهشان پایین بود. موکبهای مردمی بیشتر شده بودند با محتوای سادهتر. بسنده به آب و چای و جای خواب معمول بود و ناهار و شام ندادن. راه آن موکب دم تنگهی کلداوود هم نان لواش و گوجهی فرنگی محلی بود...