به شوخی و جدی میگفتم: نواخباریها جای اجتهاد در بیان ولی فقیه در بافت سنت فقاهت، آخرین عبارت آخرین صحبت ایشان را مبنای عمل مینهند. این یکی هم هوا شد. آخرین فراز صحبت اخیر حضرت رهبر در بارهی جذب نیروی طراح، و فکر و تدبیر در بسیج است و ندیدم در میان ایشان حرفی از آن زده شود...
این که در اوج تأسیس روزاروز فلسفههای مضاف در ایران یکدو دههی پیش، باز کسی پی فلسفهی جنگ نرفت نشانه است؛ تا برسیم به فلسفهی مقاومت یا فلسفهی نهضت...
قمه زدن در ایران و حتا در اصفهان در این سالها که سال به سال شمشیر ما کوتاهتر شده است را میفهمم؛ قمه زدن در لبنان و در نبطیه که صدای خمپاره برد بلند صهیونزن شیعه در آن به گوش میرسد را دارم تلاش میکنم بفهمم...
تفاوت کافهنشینی در ایران و شام شاید این باشد که برای دیدن اخبار جنگ از شبکهی المنار به این کنار روضة میروم و چاینبات اما ندارد. در قم اما آن کافهی کنار خانه تلویزانش برفک پخش میکرد و در تاریکروشن کتابهای کلفت و دارای قطر و ضخامت میخواندند تا از جهل و جنگ نجاتمان دهند...
اشکال درشتشان آن است که گرفتار مادهیید و صورت کار را نمیدانید یا نمیتوانید یا نمیخواهید. اگر بخواهم حق را به آنها بدهم انبوه ایدهها و مادههای ایرانی به ذهنم میآید که به لبنان آمدهاند و سر و شکل بهتری یافتهاند و حتا فراگیرتر شدهاند؛ رونوشت شکیلتر از اصل نوشته...
شب خواب پهپادهای اسرائیلی را میبینم؛ و آن زورهیی که بند نمیآید. از خواب میپرم. ساعتی به اذان صبح مانده است. صداشان واضح میآید. پهپادهای اسرائیلی گویا تا آسمان بیروت آمدهاند؛ و این جدید است...
برای لبنانیها جنگ یک امر دائمی است؛ تمام نمیشود که شروع بشود. هماین است که این که پدر شهید باشد و پسر شهید باشد عادی است؛ آن اتفاق واقعی که برای اینها تازه است شهید شدن پدر و پسر و نوه است...
در تمام سالهای پس از جنگ با عراق، این جنگ امی، در رسانهی ما ملی روایت شد و هشدارهای بزرگانی چون شیخ عبدالله جوادی آملی به هیچ گرفته شد. نتیجه آن بود که در توجیه حضور امی در جنگ در سوریه دچار لکنت بودیم، و چارهی برادران تا اکنون آن است که در عراق و سوریه و لبنان شهید ندهیم...
این که هر چه میگذرد خط مقدم جبههی مقاومت را از حضور ایرانیها خالی میکنیم، معنای سادهاش عقبگرد از فهم امی امر مقاومت به فهم فراملی و ملی است؛ این که در عقبهی ایران توان توجیه شهادت آدمها بیرون از مرزهای ملیمان را از دست دادهییم...
مسألهی ما اگر قدرت باشد فرقی نمیکند که چه کسی در خط مقدم بجنگد؟ اگر هویت باشد میدانیم که زمینگیر کردن نیروی ایرانی در عقبه به تدریج او را فرسوده خواهد کرد و در روز واقعه نه در جبههی جنگ سخت که در جبههی جنگ نرم نیز غائب خواهد بود. صحنهی خمودهی جنگ احزاب حجاب را بنگرید...
مهمترین پرسشی که از یک رزمنده در جبهه و فرمانده او عقبه باید پرسید هم این است؟ معنا میسازد یا آدم میکشد...
به شهرک قریات شمونه زیر پامان در جبلعامل اشاره میکند: بافت نخستین این شهرک صهیونی با یهودیهای شرقی و از جمله ایرانی بوده است. دلم چرک میشود. آن یهودی ایرانی که پارسال در اسرائیل ساکن شده میتواند در غزه به روی مسلمانها سلاح بکشد و ما ایرانی مسلمان در برابر او خلع سلاحیم...
کیان مؤقت اسرائیل نمونهی نادری از اینهمآنی قومیت، ملت، امت است. هماین است که رهیافت دو دولت تا همیشه رو هوا خواهد ماند...
هر چه ما روزاروز بر پررنگ کردن هویت ملی یکاهای جبههی مقاومت از فلسطین تا لبنان تا سوریه تا عراق تا یمن اصرار داشتهییم، اصرار حریف بیرنگ کردن هویت ملی یهودیها در کلان اسرائیل است؛ امریکایی و آلمانی و اکراینی و عراقی و یمنی و ایرانی دوشادوش در ارتش صهیونی اسرائیل میجنگند...
آخر شب که جمعبندی میکنم ویر بازگشت و نسخی خانه به جانم میگیرد. چارهی بسی چالشهای امت در جنوب لیطانی نه در دل محلهی ضاحیهی بیروت است و نه حتا پای ارتفاع سرخحصار در طهران. مستقیم به قم مقدسه باید برگشت و از دل مدرسهی فیضیه کار را باید از سر گرفت...
اصل ولایت فقیه یک مسألهی کلامی است؛ فقه اکبر است. حد ولایت فقیه، که حسبه است یا مطلقه است، یک مسألهی فقهی است؛ فقه اصغر. این یعنی هیچ فقیه مصطلح در فقه اصغر نه مخالفت با ولایت فقیه کرده است و نه میتواند مخالفت بکند...
تفاوت دینپژوه، فلسفهخوان، کارشناس، رسانهچی، کانالدار با فقیه هماین است که اینها فاقد ولایت شرعیند...
صحبتهای توبهی این معمم مدیر آن مؤسسهی تمدن اسلامی را برایم فرستاده، باشد که ترک بر دارم. به دیوار خوردن این پیادههای فرزین شده و طاغوتی شدن این پستونشینها طبیعی است؛ بسنده به مدرسی درس خواندن خواهناخواه در میدان، طلبه را زمینگیر میکند. سنت گسسته از نهضت، بسمل بدعت است...
دنیای مدرن؟ دنیای ما که مدرن نیست. دنیای شما مدرن است؟ بروید ببینید که جا به ولایت طاغوت تن دادهیید...
آن جریان جوگیر جنگندیدهیی که نبرد امی ما را تا پشت مرز ایران و عراق ملی روایت میکند، فاقد این ادراک راهبردی است که تابآوری و تلفاتپذیری ما در عمق جبههی مقاومت تا مرز عراق و اردن و تا مرز سوریه و عراق و تا مرز لبنان و فلسطین را تضعیف میکند؛ مصائب میلهگرایی...
حوزه در سویههایی از الاهیات ممکن است لم یزرع بوده باشد، که است؛ آکادمی اما نسبت با الاهیات غیر ذی زرع است...
عادت مشائیمشربها آن است که آدمها را از روی ایستارشان موحد و مدرن میخوانند. موحد و مدرن بودن برای صدراییحالتها از روی پویارها است. یخرج الحي من المیت و یخرج المیت من الحي...