تا این جای کار گفتار معیشت و گفتار مشارکت در پویش انتخابات شنیده شده اما خبری از گفتار شریعت نیست. این آیا به آن معنا است که نامزدها در هر حال متشرعین را مکلف به رأی ریختن میپندارند و همت خود را صرف دلبری کردن از نامتشرعین کردهاند، اگر چه به قیمت لگد زدن به شریعت؟ یا چه...
در نبود نامزد مجتهد مجاهد ما رأی سپید نخواهیم داد، ما تیمم بدل از وضو خواهیم کرد...
این که سازمان عرفی جامجم در پویش انتخاباتی خود با نامزدها خود پرسش از اقتصاد را به اقتصاددان سپرده است و پرسش از سیاست را به سیاستدان سپرده است و پرسش از شریعت را به شریعتندان سپرده است به کفایت بینیاز از توضیح است...
هنگامی که در بینهی سیاسیتان مشروعیت برآیند اکثریت است، طبیعی است که به هوای مشارکت این اکثریت پا روی شریعت هم میتوان نهاد...
این که انتظار داریم نامزد انتخابات ما اقتصاد بداند و آن را با کارشناس میآزماییم و انتظار نداریم که نامزد انتخابات ما فقه بداند و حتا از کارشکنی در آن ابائی نداریم، نشانگر آن است که نظام انتظارهای ما شرعی نیست...
عمق راهبردی ابطالطلبهای سکولار ایرانی ناف برهنهی مؤنثهاشان کف آکادمی و کافه و کوچه است، تا برسیم به شرمگاهشان در جنبش فواحش و شورش هرزهها و خیزش لختیها...
اقتضای گفتمان شرعی، گفتار شرعی است. امتداد گفتمان شرعی به گفتار عرفی عاریت گرفته از این و آن، رفتار شرعی نمیسازد...
رفتار آنها که نخبههای جامعه خوانده میشوند، در نمونهیی مانند هماین انتخابات، به ما نشان میدهد که از چه پشتوانهی حکومت شرعی و شریعت محمدی هماین تودههای مؤمنند و مشورت با ایشان، در چهارچوبی چون رأیگیری، رکن شرعی حکمرانی اسلامی است...
عادت سالیان ابطالطلبهای سکولار ایرانی، چه سکولارهای درنده و چه سکولارهای شرمنده، هماین افراطی و تندرو و مارق و خارج خواندن اسلامطلبهای مکتبی است...
نهجالبلاغه را که سر و ته خوانده باشی ذوالفقار را در دست امیرالمؤمنین نمیبینی، و به هماین راحتی اقامهی سخت شریعت را انکار میکنی...