خلاف مشهورات ریشوها، تهدید نزدیک در پسآی برپایی حکومت اسلامی خلفیگری است و نه سلفیگری...
حکم شرعی هر فقیه را از متن رسالهی عملیهی اجتهادی ایشان باید خواند و نه از حاشیهی عمل استحسانی دفتر ایشان...
جنبش فواحش را روزهایی در طهران دیدهییم؛ آرمان آن شورش اما برپایی دولت فواحش بود که سالها است یک پایتختش هماین پاریس سکولار درنده است...
این محرم است که اسلام را زنده نگه داشته است؛ این صفر است که محرم را زنده نگه داشته است...
آخوندهای پروانهیی و مداحان موزیکال و ریشو|چادریهای مقوای پامنبری آنها اگر برای صورتی کردن عاشورای سرخ خیز برداشتهاند دلیلی ندارد که برای صورتی کردن مناسک اربعین بخت خود را نیازمایند...
فرقهها در سویهی ایجابی خود با انتساب به افراد و نه افکار بالا میآیند؛ فرقهها در سویهی سلبی خویش نیز باز کاری با افکار ندارند و پی پایین کشیدن افراد پاد خویشند...
متشابهات فقیه را با رجوع به محکمات او باید فهمید؛ درست مانند مشابهات وصی و نبی...
این پوشش ورزشکارهای زن در بازیهای جهانی هر چه باشد حجاب شرعی نیست. این نمونهی نزدیکی از جاهلیت در قوارهی دولت و وزارت است...
نظام را که نظام قدرت فهمیده باشی، با هتک نظام شریعت تا هنگامی که نقض نظام قدرت نباشد کنار میآیی. این تعبیر دیگری است که از چه کارگزاران صورتی نظام از چه تا هنگامی که کشف فاحش حجاب امنیتی نشود کاری با آن ندارند...
این تازه شروع درگیری سهمناک ریشو|چادریهای مقوا با ریشو|چادریهای قوام است؛ نبرد دردناک خط استحسان با خط اجتهاد...
عادت سالیان سکولارهای کافر در ایران هماین خوارج و طالبان و داعش خواندن مکتبیهای مؤمن در جهان است...
بابیگری در نسبت با ولی وصی را دیدهییم که چه گونه در طول تاریخ شیعه فرقهها ساخته است. آن چه اکنون برابر ما است فرقهسازی با نوبابیگری با ولی فقیه است...
شیخ شهید، فضلالله نوری، شاید نخستین کسی بود که در تاریخ معاصر ایران چشم ما را به خطر آخوندهای پروانهیی و دستاربندهای صورتی باز کرد...
جنبش فواحش در پس ادراک وا دادن کارگزاران صورتی نظام، در روند عرفیسازی خود در ایران اسلامی به هماین زودی به عادیسازی همجنسبازی رسیده است...
اشغالگران امریکایی شریانهای پیادهروی اربعین را اژدهای سیاه میخواندند و دههها پیش از آن، جنایتکاران بعثی در عراق آن را قدغن کرده بودند. اکنون از چه انتظار دارید که عرفیسازهای مستفرنگ ایرانی از این مناسک قدسی وحشت نداشته باشند و با آن کنار بیایند؟ یا چه...
ناصبیمشربها در محیط شیعی، ماه محرم عزاداری عاشوراء را هتک میکنند و در ماه صفر پیادهروی اربعین را...
مشروطه منهای مشروعه مبدل به نجاست شد؛ سرکهیی که شراب سد ساله شده است...
حارة حریک را که میخوانم دلم هری میریزد؛ مربع امنی ضاحیهی بیروت را زدهاند. تندتند صلوات میفرستم که کسی باکیش نشده باشد؛ نگران حاج یونس و حاج محسن و حتا حاج رمضانم. چسب مسجد الحسنین را زدهاند، و ترکشهایش تا حیاط آن کافهی دنج سنگی که در آن بحث میکردیم هم شاید آمده است...
به قواعد الإشتباک حرکت حزبالله لبنان اگر باشد زدن ضاحیهی بیروت با زدن حیفا پاسخ داده خواهد شد و زدن بیروت با زدن تلابیب. از همآن ابتدای طوفانالأقصی اما ایدهام این بود که بیتالعدل و باغهای بهائی در دامنهی کوه کرمل در حاشیهی حیفا را ببریم زیر شخم موشک...
برادران بر آن بودند که دادن نقش نظامی و حتا سیاسی به شیعههای فلسطینی سنیها را میرنجاند. این بینه را محصول وحدت منهای دعوت میدانستم. با این همه حرفم این بود که میشود احیای بیادهی قدس و سپس بیادهی اربعین را به حرکت صابرین سپرد تا راه فلسطین تا اردن تا عراق را هم باز کنند...
با دشمنی امی مانند اسرائیل نمیتوان ملی جنگید؛ اگر نه مرزهای محور مقاومت ما را قیچی خواهند کرد...