eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
513 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
186 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
و باز همراه شهدا در زیارتی شهیدانه به یاد خادم الشهداء حاج محمد صباغیان امروز معراج شهدا #اربعین_تو_را_میخواند
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣4⃣ بعد از جاگیر شدن در خانه ی جدید، زینب و شهلا و شهرام را در مدرسه ثبت نام کردم. دلم نمی خواست که بچه ها از درس و مشق عقب بمانند. البته شش ماه از سال گذشته بود، ولی نمی توانستیم دست روی دست بگذاریم و سه ماه بعد را از دست بدهیم. بچه ها باید همه ی تلاش شان را می کردند که در سه ماه آخر سال، کار یک سال را انجام دهند و قبول شوند. از طرفی می خواستم با رفتن به مدرسه، شرایط جدید برایشان عادی شود و کمتر احساس ناراحتی کنند. چند روز پیش از عید، مهران که حسابی نگران وضع ما بود، اسباب و اثاثیه ی خانه را به مهرشهر و از آنجا به چهل توت آورد. فقط تلویزیون میله ی بزرگ را نتوانست با خودش بیاورد. برای اینکه حوصله ی بچه ها سر نرود، از اصفهان یک تلویزیون کوچک خرید تا آنها را سرگرم کند. ادامه دارد...
آسمانی سلام یادتان است، روز ها و ماه ها میگذرد  و من هنوز درک نمیکنم چه راهی را طی کرده ام ، یادم میاید موجی مرا به شما رساند که حس عجیب وغریبی را همراه داشت  در بین تمام شهدا، شما شدی مهتاب تمام شب هایم ؟ یادتان هست فقط پنج ماه از شهادتتان گذشته بود که قدم بر دل و بر چشمانم گذاشتید شدید چراغ راه که در تاریکی دنیا نوری باشید به سمت خدا یادتان هست اولین باری که اسمتان را شنیدم؟ اولین باری که از زندگی و شهادتتان میشنیدم؟ من خوب بخاطر دارم که معتکف خانه خدا بودم و از همیشه آماده تر برای تحول،برای خوب شدن همانجا بود که خدا شما را فرستاد آمدید تا راه رسیدن به ارباب را نشانم دهید ولی من کجا و رسیدن به ارباب کجا اولین بار که زائر مزارتان شدم یادتان هست؟ با چه شور و شوقی آمدم؟ حرف هایم و درد و دل هایم را بخاطر دارید؟ از همان روز بود زیارت شهدا در هر شب جمعه برایم امضا شد اولین باری که برات کربلایم را گرفتید از ارباب یادتان هست؟ و بعد از آن برات های بعدی هربار که درد دوری کربلا به استخوانم رسید،خودم را رساندم بر مزار شما دیگر خوب میدانم وقتی کربلا میخواهم باید بیایم پیش شما،بس که ارباب حرفتان را خریدار است . . اولین بار که به حسینیه منتظران شهادت آمدم یادتان هست؟ چقد روح و دلم انس گرفت با آنجا . اولین بار که مهمان معراج شدم با دعوت شما . اولین باری که در عالم خواب برایم از چادر گفتید و تمام خواب هایی که نشانی از شما بود و برایم پیامی داشتید ولی خودتان را ندیدم بجز یکبار که آن هم چه شیرین بود گذرتان به خوابم وقتی که مرا به کربلای ارباب میبردید.... . از وقتی به زندگی من آمدید چقد خیر و برکت برایم آوردید مثل پدر دستم گرفته اید و سر به راهم میکنید .. . درست است که من شما را ندیده ام ولی غریبه و آشنا بودن که به دیدن نیست در اولین سالگرد شهادتتان دلم خواست از این اولین بارها بنویسم که چه بسیارند و بگویم که من چقدر خاطره دارم با شما...
از سال ۶۳ که پیکر برادر شهيدم را در این مکان دیدم تا الان نیامده بودم حاج آقا صباغیان باعث شد دوباره یاد آن روزها بيفتم و انرژی بگيرم.
امروز #دهم_ماه_صفر ساعت به وقت یکسال پیش ۱۹:۴۳ زمان: ۱۰ روز به اربعین حوالی دل، "خداحافظ بالاخره من رفتم" سلام کربلا، با پا که نه، وجودت راهی شد. آخرین لحظه های حضورت در این زمین خاکی در کنارمان و اکنون همین روز، همین ساعت، از همین حوالی دعوتنامه کربلا، ما را راهی کرد. ... و قدم ها شوق رسیدن دارد #همسفر #اربعین_تو_را_میخواند.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسين #طریق_الحسين چند روز دیگر به پایان چله سلام بر حسین بعد از آب خوردن مانده است و این بهانه ایست تا رزق وجودت از سفره کرم ارباب باشد. حسین، مایه حیات حسین، سفینة نجاة #اربعین_تو_را_میخواند
♦️سلام علیکم. حرم امیرالمومنین و امام حسین و حضرت عباس علیهم السلام نایب الزیاره و دعاگوی اعضای فتح الفتوح بودم. رفقای شهیدم در این سفر شهید و شهید مدافع حرم بودند که به نیابتشون مشرف شدم. التماس دعا @fatholfotooh
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣4⃣ مهران کارمند آموزش و پرورش بود، ولی از اول جنگ به عنوان نیروی مردمی و بسیجی از شهر دفاع می کرد. او پسر بزرگم بود و خیلی در حق من و خواهرها و برادرهایش دل می سوزاند. همه سعی می کردیم که با شرایط جدیدمان کنار بیاییم. زینب به مدرسه ی راهنمایی نجمه رفت. او راحت تر از همه ی ما با محیط جدید کنار آمد. بلافاصله بعد از شروع درسش در آن مدرسه، فعالیت هایش را از سر گرفت. یک گروه نمایش راه انداخت و با دخترهای مدرسه تئاتر بازی می کرد. برای درسش هم خیلی زحمت کشید. توی سه ماه، خودش را به بقیه رساند و در خردادماه، مدرک سوم راهنمایی اش را گرفت. شهلا و زینب با هم مدرسه می رفتند. زینب همیشه در راه مدرسه آب انجیر می خرید و می خورد. خیلی آب انجیر دوست داشت. ادامه دارد... @fatholfotooh
چقدر صادقانه و مخلصانه همه جا گمنام خدمت کردی خادم الشهدا با خادمی زائران حسین بن علی علیه السلام نامت برای همیشه #خادم ماند و با جان دادن در تداوم راه اربعین، فریاد #لبیک_یا_حسین را به امید ظهور، خدا با سرخی خونت پذیرفت. #اولین_سال_قربانی_اربعین #صباغیان شادی روحش صلوات.🌷 #اربعین_تو_را_میخواند
#اربعین_تو_را_میخواند #همسفر به نیابت از اعضای همه کانال های فتح الفتوح قدم برداشته می شود
#اربعین_تو_را_میخواند
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣4⃣ در مدرسه ی زینب، دو تا دختر دانش آموز بودند که سال ها با هم دوست صمیمی بودند ولی در آن زمان با هم قهر کرده بودند. زینب که نسبت به هیچ چیز بی تفاوت نبود، با نامه نگاری، آن دو را به هم نزدیک کرد و بالأخره آشتی داد. او کمتر از سه ماه در آن مدرسه بود، ولی خیلی مورد علاقه ی بچه ها قرار گرفت. در همسایگی ما در اصفهان، دختری هم سن و سال زینب زندگی می کرد که خیلی دوست داشت قرآن خواندن را یاد بگیرد. زینب از او دعوت کرد که هر روز بعدازظهر به خانه ی ما بیاید. زینب روزی یک ساعت با او تمرین روخوانی قرآن می کرد. بعد از چند ماه آن دختر روخوانی قرآن را یاد گرفت. همسایه ی ما باغ بزرگی در آن محله داشت. آن دختر برای تشکر از زحمت های زینب، یک سبد پر از خیار و گوجه و بادمجان و سبزی برای ما آورد. آن روز من و مادرم خیلی ذوق کردیم. زینب همیشه با محبت هایش همه را به طرف خودش جذب می کرد و مایه ی خیر و برکت خانه بود. ادامه دارد...
🔸 پوستری با تصویر ۱۱ تن از شهدای جهان در مسیر راهپیمایی #اربعین نصب می‌شود #حب_الحسین_یجمعنا 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshoha
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
babolharam Motiee.mp3
14.42M
⇦🕊 زمزمه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اسارت خاندان آل الله و اربعین _ حاج میثم مطیعی ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣4⃣ شش ماه در محله ی دستگرد ماندیم. وقتی آخر سال برای گرفتن کارنامه ی زینب به مدرسه اش رفتم، مدیر حسابی از او تعریف کرد. یکی از معلم هایش آنجا بود و به من گفت:«دخترت خیلی مؤمن است. برای هر مادری، افتخاری بالاتر از این نیست که بچه هایش باعث سربلندی اش باشند.» خدا را شکر کردم که زینب و خواهر و برادرهایش همیشه باعث سرافرازی من بودند. حمید یوسفیان در خرداد سال ۶۰ شهید شد و جنازه اش را به اصفهان آوردند و در تکّه ی شهدا دفن کردند. برای خانواده ی ما شهادت حمید سخت بود. اگر حمید به ما کمک نمی کرد و خانواده اش هم به ما محبت نمی کردند، معلوم نبود که ما چه شرایطی پیدا می کردیم. ما در مراسم تشییع جنازه ی حمید شرکت کردیم و کنار مادرش بودیم. ادامه دارد...
#پیام #اربعین_تو_را_میخواند
#پیام #اربعین_تو_را_میخواند
#پیام #اربعین_تو_را_میخواند
#پیام #اربعین_تو_را_میخواند
#پیام #اربعین_تو_را_میخواند
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد. شهید #زین_الدين به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
#سبک_زندگی هروقت جای زیارتی میرفتیم و شلوغ بود حاجی میرفت ضریح را می بوسید و دست می کشید برای تبرک بعد می آمد بیرون دستش را که حالت مشت کرده بود جلو می آورد و می گفت: دستم را بگیر به نیت شما کشیدم. او کوچکترین چیز را برای هر دو نفرمان می خواست حتی لذت خوب حس معنوی را با هم شریک بودیم. 🌱🌱🌱 #صباغیان حاجی التماس دعا
خاطرات شهیده ۹۷ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣4⃣ زینب آن روز امتحان داشت و نتوانست به تشییع جنازه بیاید، اما به من و مادربزرگش خیلی سفارش کرد که:«شما حتماً شرکت کنید.» بعد از امتحانات خرداد هم با شهلا سر قبر حمید یوسفیان رفتند. مادر حمید چند روز بعد از شهادت پسرش خواب دیده بود که یک نفر شهید آمده و صندوق صندوق میوه روی قبر پسرش گذاشته است. مادر حمید می گفت:«توی خواب، آن شهید را می شناختم. انگار خیلی با ما آشنا بود.» من و بچه ها مرتب برای شرکت در دعای کمیل و زیارت عاشورا به قطعه ی شهدا می رفتیم. زینب که علاقه ی زیادی به شهدا داشت، هر بار که برای تشییع آنها به گلزار شهیدان اصفهان می رفت، مقداری از خاک قبر شهید را می آورد و تبرکی نگه می داشت. ادامه دارد...
به نیابت از شهدا وخادم شهدا شهید صباغیان در پیاده روی اربعین هدایایی به کودکان پیاده روی وکودکان خادم عراقی تقدیم شد