eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
498 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
190 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃شیعه به دنیا آمده ايم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم🍃 #وصیت شهید مدافع حرم #محمودرضا_بیضایی سلامتی و تعجیل فرج امام زمان عجل الله فرجه صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣7⃣ مینا و مهری بعد از برگزاری مراسم چهلم زینب، به آبادان برگشتند. من با برگشت آنها مخالفت نکردم. دلیلی نداشت که آنها به کارشان ادامه ندهند.مهران و مهرداد هم به جبهه برگشتند. البته حال مهرداد خوب نبود، ولی به خاطر اینکه سرباز بود و در ارتش خدمت می کرد، نتوانست بیشتر بماند. جعفر هم همچنان در ماهشهر کار می کرد و هرچند روز یک بار به شاهین شهر می آمد. بعد از شهادت زینب، مرتب خوابش را می دیدم. این خواب ها دلتنگی ام را کمتر می کرد. شب هایی که در عالم خواب او را می دیدم، حالم بهتر می شد. انگار نوعی زندگی جدید را با زینب شروع کرده بودم. یک شب خواب دیدم که وارد یک راهرو شدم؛ راهرویی که اتاق های شیشه ای داشت. آقایی با پیراهن مشکی در آنجا ایستاده بود. وقتی خوب دقت کردم، دیدم شهید اندرزگو است. او به من گفت:« مادر دنبال دخترت می گردی؟ بیا دخترت در این اتاق است.» زینب در یکی از اتاق های شیشه ای کنار یک گهواره نشسته بود. در گهواره یک بچه ی سفید و خوشگل خوابیده بود. به زینب نگاه کردم و گفتم:« مامان، در بهشت شوهر کردی و بچه دارشدی؟» زینب جواب داد: نه مامان. این بچه، علی اصغر امامِ حسین(علیه السلام) است. بچه ی اهل بیت است. آنها به جلسه رفته اند و من از بچه شان پرستاری می کنم. چقدر خوشحال شدم که زینب در بهشت در خدمت اهل بیت علیهم السلام است. ادامه دارد... @fatholfotooh
هدایت شده از شبهای با شهدا
🌴یاد شهید #مرحمت_بالازاده بخیر؛ سیزده سالش بود و با اصرار و درخواست از ریاست جمهوری وقت ( آقای خامنه ای) به جبهه آمده بود. به آقا گفته بود اگر سیزده ساله ها اجازه ندارند جبهه بروند پس بگویید روضه خوان ها هم دیگر روضه حضرت قاسم را نخوانند‌ چون ۱۳ ساله بود و به کربلا رفت. خیلی دل و جرأت داشت. در یکی از عملیات‌ها که در حال برگشت به موقعیت خودشان بود، با نیروهای دشمن مواجه می‌شود در حالی که #اسلحه‌ای_هم_در_اختیار_نداشته، ولی ناگهان متوجه شیئی می‌شود و آن را بر می‌دارد و به عربی می گوید: ˈقفˈ یعنی ˈایستˈ دشمن از ترس و وحشت تسلیم او می‌شوند و مرحمت در تاریکی شب آنها را به مقر می‌آورد. افسر عراقی از فرمانده ی مرحمت پرسیده بود من سال‌هاست که در چند کشور دوره‌های چریکی را گذراندم، تا به حال این اسلحه که سربازتان به دست داشت را ندیده‌ام این دیگر چه نوع اسلحه‌ای است. شادی روحش #صلوات @shabhayeshahid
دوست دارم روزی #شهید_شوم که از #شهادت خبری نیست.... #شهید_احمد_کاظمی 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 به آرزویت رسیدی حاج احمد و به عشق تو، محسن حججی به آرزویش رسید. دعا کن به آرزويمان برسیم 🌷🌷🌷🌷 دلم میخواااد شهید بشم منم تو آسمون با شهدا رفیق بشم برم با رفیقام خدمت بکنم منم خادم باب الحسين بشم شادی روح شهید کاظمی #صلوات.🌷
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣8⃣ بعد از شهادت زینب، مرتب به دادگاه انقلاب و سپاه پاسداران و آگاهی مراجعه می کردم. پرونده ی شهادت زینب در دادگاه انقلاب شاهین شهر بود و من از آنها در خواست کردم که قاتل دختر بی گناهم را دستگیر و قصاص کنند. آیه ی« بأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» ذکر شب و روز من شده بود. می خواستم از قاتل زینب، همین را بپرسم که زینب به چه گناهی کشته شد؟ هر روز به جاهایی سرمی زدم که تا آن زمان ندیده بودم. ساعت ها انتظار می کشیدم که مسئولین را ببینم. یک روز مسئول بنیاد شهید شاهین شهر به خانه ی ما آمد. او بعد از دلجویی و تعارفات معمول به من گفت:«خانم کمایی، شما به چه چیز احتیاج دارید؟ هر در خواستی دارید بفرمائید.» من گفتم:«تنها درخواست من، دستگیری قاتل زینب است. من از شما چیزی نمی خواهم. لطف کنید هر شب جمعه دعای کمیل در خانه ی ما برگزار کنید. مراسم مذهبی تان را در خانه ی من برگزار کنید.» مسئول بنیاد شهید سرش را زیر انداخت و گفت:«شما به جای اینکه از من درخواست کالا و ماشین یا هر نیاز دیگری داشته باشید، می خواهید مراسم در خانه تان برگزار کنیم.» گفتم:« دختر من چهارده سال بیشتر نداشت. او حقوق بگیر نبود که حالا من به جای او پول بگیرم و ثمره ی او را بخورم. دلم می خواهد برای شادی روحش و زنده نگه داشتن اسمش، مرتب برایش مراسم برگزار کنم.» ادامه دارد... @fatholfotooh
mansourarzi-@yaa_hossein.mp3
1.79M
ولادت #امام_حسن_عسکری علیه السلام 🎵سلطان قلب من، مولا امام حسن 🎤 حاج منصور ارضی #سرود ➕ راهیان نور👇 🆔 @rahianenoor_news
هر روز در مورد #شهدا مطلب خوندي خسته شدی! احساس جاماندن داری! فکر میکنی #شهادت قسمتت نمیشه 🌷🌷🌷🌷 فقط کافیه خسته نشی و به فکر استراحت نباشی، خودت را برای اسلام مصرف کن ان شاءالله #استراحت_باشه_بعد_از_شهادت 🌸✨عید میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مبارک✨🌸 🍃🌸 نیت کن برای پسرش سربازی کنی اینم یه نوع هدیه هست🌸🍃
خاطرات شهیده ۷۹ 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ⃣8⃣ برادران پاسدار احتمال می دادند که زینب قبل از شهادت، توسط منافقین تهدید شده باشد. آنها از همکلاسی های زینب که تحقیق کرده بودند، بعضی از آنها از درگیری زینب با دانش آموزان ضد انقلاب در مدرسه خبر داده بودند. زینب دو تا وصیت نامه داشت. من سواد کمی داشتم و خواندن و معنی کلمات برایم سخت بود. آرزو داشتم که به راحتی و روان، تمام دست نوشته های زینب، مخصوصاً وصیت نامه اش را بخوانم. وصیت نامه ای که نوشتنش از یک دختر چهارده ساله باور کردنی نبود. یک شب زینب به خوابم آمد و گفت:« مامان، ناراحت نباش. یک روزی وصیت نامه ی مرا از اول تا آخر بدون غلط می خوانی. آن روز نزدیک است.» صبح که از خواب بیدار شدم، آماده ی رفتن شدم. مادرم گفت: «کبری، صبح به این زودی می خواهی کجا بروی؟» خوابم را برای مادرم تعریف کردم و گفتم: «از امروز نهضت سواد آموزی ثبت نام می کنم. خوب درس می خوانم تا خیلی زود وصیت نامه ی دخترم را بدون غلط بخوانم.» سال ها کلاس نهضت رفتم. اکثر نمره هایم ۱۹ بود. الآن هم به راحتی وصیت نامه ی زینب را می خوانم و بعضی از جملات را از حفظ هستم. زینب در وصیت نامه ی اولش از من خواسته بود که در مرگش گریه نکنم و حتماً در آبادان دفنش کنم. اما از قرار معلوم، بعد از نوشتن وصیت نامه خوابی می بیند که باعث می شود وصیتش را تغییر دهد. ادامه دارد... @fatholfotooh
💠امام خامنه‌ای خطاب به گروه های تفحص شهدا: آن کسانی که میخواهند مسئله شهید و شهادت را زیر غبار ها پنهان کنند ، شما نمیگذارید این کار انجام شود. 🕊۲۶ آذر ماه سالروز شهادت شهید تفحص ، "محمد زمانی" گرامی باد #صلوات 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
#پیام #رنگ_آمیزی مزار #شهدای_گمنام به نیابت از شهید #صباغیان
🕊شهید محمد زمانی 💐سال ۱۳۵۷ آغاز ورق خوردن ایام زندگی محمد بود وهنوز ۲ سال بیشتر نداشت که مادر هجرت اخروی اش را حکایت کرد واو پیوسته در کنار پدرش که معلم بود بر سر کلاس درس می رفت. از همان کودکی به همه مهر می ورزید وعلاقه ای به مادیات نداشت. اسباب بازی هایش برای همه بود ودر خورد وخوراک وپوشاک بهانه گیر نبود. او که با کلاس های مدرسه از خردسالی انس گرفته بود در ۷ سالگی دانش آموز کلاس اول دبستان شهید فضل الله شد ودر همان دوران مکبر مسجد حضرت ابوالفضل(ع) شهرری گردید. محمد از دوره ابتدایی در ایام ماه مبارک رمضان سعی می کردتا می تواند چیزی نخورد. دوره راهنمایی را در مدرسه مکتب صدوق گذراند ودر سال اول راهنمایی به عضویت بسیج مسجد دوران کودکی اش درآمد ودر کنار فعالیت در بسیج همواره می کوشید تا در کسب علم نیز نفر برتر باشد. با ورود به دوره دبیرستان فعالیتش بیشتر شد ودر مدرسه بسیج دانش آموزی را تشکیل داد وبا راه اندازی هیئت در ایام مختلف، در برگزاری مراسم ها می کوشید. او توانست در رشته تجربی دیپلم خود را بگیرد. حال وهوای دوران انقلاب وجنگ محمد را نیز بی نصیب از پرس وجو نکرده بود زیرا در هر خانواده ای نشانی از عزیز سفر کرده ای در دفاع از اسلام بود واو هم در پی همین سوال وجواب ها وآشنایی با روحیات شهدا، دائم در حال پرورش روح خود بود.از این دوران بود که به همراه دوستانش برای بازدید به مناطق جنگی سفر می کرد وگلزار شهدای تهران ماوای لحظه های حضور بی قرارش بود. با ورود به سپاه منبع درآمدی پیدا کرد واو یاد گرفته بود که دست دیگران را بگیرد. به چند خانواده که فرزند یتیم داشتند کمک خرجی می رساند. اگر کسی مریض بود یا به وام نیاز داشت تا کسی ضامن شودحتما پیش قدم می شد ولی هیچ وقت از موقعیتش در محیط کار ودر جاهای دیگر سوء استفاده نمی کرد. همیشه راضی به حق خودش بود. در سال ۱۳۷۸ به عضویت رسمی سپاه شهید بروجردی درآمد ولی از کارها ومسئولیتش برای کسی حرفی نمی زد. در همان سال هیئت" یازینب(س)" را تاسیس کرد وخود مداحی و میانداری می کرد. 🕊عشق به شهدا چون آتشی از درونش شعله می کشید وحرارت جستجو را در او بیشتر می کرد تا اینکه توانست با پیگیری زیاد به گروه تفحص ل۲۷ محمد رسول الله بپیوندد. 💠محمد، هنگامی که در تهران بود سعی می کرد حتما به خانواده شهدای مفقودالاثر سر کشی کند. اوهمیشه طوری رفتار می کرد که انگار تمام دوران جنگ را در منطقه بوده وهمتی رزمنده گونه داشت. وی در برگزاری مراسم یادواره شهدا و مناسبت های بسیج فعالیت می کرد واز آنجایی که روابط عمومی خوبی داشت در تهیه امکانات برای این قبیل کارها تلاش زیادی می کرد. آخرین بار که می خواست برای تفحص برود یک شب بعد از شب های قدر بود. باتک تک افراد خانواده خداحافظی کرد حتی از فردی که او را در مسیر تا جایی رسانده بود نیز حلالیت طلبیده بود. محمد قبل از شهادت، دفترچه تلفن وکارت هایش را در دستگاه خردکن ریخت وبه عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد. حتی انگشترش را هم بخشید واینها آخرین ورق های دفتر خاطرات زندگی اش بود وبالاخره در ۲۶ آذرماه سال ۱۳۸۰ در منطقه فکه بعد از عید فطر حرفی که همیشه می زد به حقیقت پیوست:" من مال این دنیا نیستم" وشعرش که دائم زمزمه می کرد بر سنگ مزارش نقش گرفت: عشق است در آسمان پریدن عشق است در خاک وخون غلطیدن و عاشقان شهادت، برسنگ یادبودش دربهشت زهرا(س) قطعه ۲۷ و مزارش در امامزاده عباس چهاردانگه، آوای یس و الرحمن می سرایند تا عهد دوستی وپویندگی راهش را همواره به یاد داشته باشند 💐شادی روح پر فتوح شهید صلوات 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺ببینید| پدر 2 شهید در حین سخنرانی آسمانی شد 🔸سرتیپ علی اکبر فناخسرو در محل معراج دو فرزند شهیدش در دوکوهه و در حال سخنرانی آسمانی شد 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
📺ببینید| پدر 2 شهید در حین سخنرانی آسمانی شد 🔸سرتیپ علی اکبر فناخسرو در محل معراج دو فرزند شهیدش در
... و کسی می فهمد چرا رفت که داغ عزيزش را دیده باشد 🕊🕊 دیگر قلبت تاب نیاورد مرور قصه پرواز دو جوان رشیدت را. به لحظه پرواز که رسیدی، جانت به پر پر زدن افتاد و هوای بال گشودن کردی. میدانی، هر وقت از قصه رفتن باید گفت، جان کنده میشود از تن. و چه کسی میفهمد که با هر بار گفتن میمیری و دوباره زنده میشوی و این بار واقعا جان دادی. شادی روح همه پدران و مادران .🌷