هدایت شده از فقه و احکام رهبری (leader.ir)
📚 شیوۀ امر به معروف
💠 سؤال: آیا #امر_به_معروف حتما باید به صورت دستوری باشد یا می توانیم با توصیه، خواهش و...، امر به معروف و #نهی_از_منکر کنیم؟
✅ جواب: اگر با توصیه، موعظه، بیان حکم شرعی و مانند آن، اثر مطلوب حاصل شود، امر و نهی واجب نیست؛ در غیر این صورت اگر احتمال بدهد که امر و نهی اثر دارد، باید امر و نهی کند و در صورتی که امر و نهی با زبان نرم و اخلاق خوش تأثیر داشته باشد، جایز نیست با تندی و خشونت امر و نهی نماید.
#احکام_امر_به_معروف #تذکر_لسانی
🆔 @leader_ahkam
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
شهید کمیل قربانی🌷 امر به معروف کرد سیلی خورد @fatholfotooh
#امر_به_معروف
شهید مدافع حرم کمیل قربانی🌷
بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعدازظهر کوچهها خیلی خلوت بود. من و کمیل روبهروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت چند لحظهای بود که سرش پایین بود. سرش را بالا آورد و گفت مهدی همینجا بمان من.
گفتم چی شده؟
گفت: گفتم همینجا بمان، جلو نیا.
به پشت سر خودم نگاه کردم؛ مردی ورزشکار و درشتاندام با خانمش می آمد؛ با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنان که کمیل جلو میرفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم. به سمت آنها رفت و من هم پشت سر او حرکت کردم به آنها رسید سلام کرد همینطوری که سرش پایین بود گفت ببخشید میشود خواهشی از شما بکنم؟⁉️
اجازه بدهید چند لحظهای به همسر شما نگاه کنم و از آن لذت ببرم😳
آن مرد بهشدت عصبانی شد و گفت: حرف دهنت را بفهم.
کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد. مرد بهشدت عصبانی شده و سیلی محکمی بهصورت کمیل زد، کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکمتری بهصورت کمیل زد. همسرش گفت «نه به سرپایینت، نه به این حرفت. خجالت بکش چرا چنین درخواستی میکنی؟» ⁉️
کمیل گفت: نمیدانستم اگر از شما اجازه بگیرم شما ناراحت میشوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت میبردند من هم لذّت میبردم.
جوان بهشدت عصبانی شد سیلی محکمی با دست چپ بهصورت کمیل زد آن لحظه کمیل دستش را جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد.
من به جوان گفتم: حالا سیلی میزنی بزن، ولی چرا با دست چپ زدی یادش آوردی که در کوچهها مادرش را زدند درحالیکه مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود؛ این جوان حیرتزده به کمیل نگاه میکرد نمیدانست چه کند. همسرش گفت: اینکه میگویی حضرت زهرا (سلامالله علیها) هست ؟
گفتم بله یادش آوردی؛ حضرت زهرا (سلامالله علیها) را زدند وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذرخواهی کرد. کمیل او را در آغوش گرفت و هر دو شروع به گریه کردند.
کمیل به او گفت: تو رو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با چادر باشد . آن جوان گفت: قول میدهم که هیچوقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود؛ چند سالی گذشت. کمیل شهید شد. تشیع جنازه کمیل دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم همان جوان آمد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
هدیه به روح شهدا، صلوات💐
@fatholfotooh