هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
1_841245565.mp3
11.69M
#تاریخ_تطبیقی
#جلسه_صدوبیست_و_ششم
#قسمت_صدوبیست_و_ششم
#استاد_طائب
عنوان: شرایط حاکم بر سالهای پایانی غیبت صغری و آغازین غیبت کبری
هدایت شده از راويان نور، سربازان ظهور
#تاریخ_تطبیقی
#جلسه_صدوبیست_و_ششم
#قسمت_صدوبیست_و_ششم
#استاد_طائب
بحث در بررسی دوران غیبت صغری و پس از غیبت صغری و آغازین سالهای غیبت کبری بود که وضعیت حکومت مرکزی یک وضعیت بشدت نابسامانی بود. در حقیقت حاکمیت بنی العباس و سرزمینی که بنام سرزمین حاکمیت اسلامی بود و اسماً یک حاکمیت مجموعه ای بود و الا در گوشه گوشه ی او بهم ریختگی بود
امیرالمومنین علی علیه السلام اواخر عمر شریف شان در کوفه وقتی که استمداد نیرو کردند و به حضرت نیرو ندادند ایشان خطبه ای خواندند و فرمودند که منو یاری نمی کنید و طبیعتاً من را از دست میدهید و فرمودند که من از دست می دهید به حرف من گوش نمی کنید ولی پس از من دچار سرگردانی می شوید
اشاره حضرت به این سرگردانی اون سرگردانی بنی اسرائیل بود وقتی از امر حضرت موسی نسبت به عملیات قدس و آزادسازی قدس تمرد کردن
قالو یا موسی ان فیهاقوما جبارین
بعد گفتن لن ندخلها مادام فیها ؛ما نمی آییم باهات
تو اگر راست می گویی بهمراه با خدای خودت برو و بجنگ.
حضرت موسی در حقیقت دید این قوم سر به راه نمی شوند لذا عرضه داشت خدایا برای این عملیات فقط منو برادرم هستیم. این قوم هم با این تمرد دیگه قابلیت همراهی با من را از دست دادند.
نمی شود یک فرمانده وقتی به این آشکاری در حساس ترین زمان از امرش تمرد بکنند این دیگه نمیتونه برای اینها فرماندهی داشته باشه
فرق است بین اینکه ابلاغ پیام بکنه.
پیامبری پیامبر منوط به این نیست که حالا حتماً فعلاً همراهیش را بکند. نه، او باید پیام الهی را بدهد .
اما امامت بر یک جامعه یعنی اینکه شما بیایید این جامعه رو فرماندهی کنید و با اینها حکومت تشکیل بدید این متوقف بر تبعیت است، اگر تبعیت نکنند این از شانیت امامت نمیافته ولی فعلیت پیدا نمیکند و به این معنا که در عالم خارج نمیشه یعنی اونها میروند جهنم و همچنین چیزی اتفاق نمی افتد.
در حقیقت یک مجتمع وقتی که در حساس ترین مسئله که نقطه عطف است و یکهو میخواد یک جامعه ای را از یک وضعیتی در بیاره و به وضعیت جدید ببرد اگردر اینجا تمرد بکنند اینها دیگه تقریباً قابل بازگشت نیستند، اینها باید یک دورانی از بیچارگی رو باید سپری بکنند تا بفهمند که تبعیت نکردن از امام یعنی چه؟
خب این در بنی اسرائیل تمثل پیدا کرد که حضرت موسی فرمود: اینها در این نقطه عطف، در این حساس ترین نقطه که ما این همه سالیانی برای این مسئله داشتیم آماده میشدیم اینها تمرد کردند. بنابراین اینها دیگر تبعیت نمی کنند و دیگه به درد نمی خورند. بنابراین مأموریت را دیگه بگیر از من و جدایی بنداز یعنی این امر فرماندهی را از من بگیر.
حضرت موسی یک امر غیر منطقی، غیر عقلی، غیر شرعی عرضه نمیدارد به خداوند متعال، این ها همه یک درس به دیگران است
خداوند متعال نتیجه این تمرد و از دست دادن موسی برای قوم را بیان فرمود؛ چهل سال از این نقطه عطف به دلیل اینکه تمرد کردند ۴۰ سال عقب می افتند نتیجه از دست دادن تو هم سرگردانی است و سرگردانی و حیرت بدترین مسئله برای یک جامعه است.
یعنی جامعه ای که دچار سرگردانی بشه نه دنیا داره و نه آخرت، هم دنیا را از دست می دهد هم آخرت، چون یک عدهای که از انبیاء و اولیاء الهی تبعیت نمی کند در حقیقت فکر می کنند که دنیای بهتر در این است که از اینها تمرد کنند و به امر شیطان بروند.
می گشتند بو می بردند، ولی هرچی جاسوس میگذاشتند میدیدند این ارتباطی ندارد. چندین سال حسین بن روح نوبختی هم در زندان بود که از طریق او ارتباطات به دست بیاید که به دست نیاوردند
میاد به سیموری میرسه توجه ها کمتر ظاهراً، از اینجا که میرسه از دو طرف هم این سازمان شیعه آمادگی پیدا کرده که بره در پس تقیه کار بکنه، هم از اون طرف شاخک های این ها قوی شده دیگه شاید آرامآرام این علی بن محمد سیموری را بتوانند به گونه ای ترغیب کند که به یک چیزهایی برسند که ایشون فوت میکند.
اونها یک دفعه همه چیز رو گم می کنند. بنابراین تقریبا توجه ها از اینها برداشته میشود
و این ادامه پیدا میکند تا کی تا مرحوم شیخ مفید.
بعد از شیخ صدوق شیخ مفید میاد در بغداد و در پناه حاکمیت آل بویه توسعه پیدا میکند.
اینجا باز شاخک این ها باز میشه که انگار اینجا خبرهایی هست، اونا قدرتی نداشتند که شیخ مفید را بزنند اما وقتی تمرکز پیدا کردند آل بویه را ضعیف کردند و بگویم خیلی آل بویه صل علی نبودند که فکر کنید آنها یکی بودند عین صفویان
نیت هاشون نسبت به اونور بهتر بود. اما به هر تقدیر خیلی هاشون اهل شراب و اهل کاخ و اینجوری بود. اینطور نبود که حاکمیت اسلامی ناب شیعه علوی به این صورت باشد ولایت فقیه نداشتند.
خودشون ولایت داشتند ولی شیخ مفید میدید تحت امر اینها میشه بهتر کار کرد، اما شیخ هم هرگز نمی شکوند تقیه را و خیلی رعایت میکرد به چند مذهب درس می داد، اعتلاف ایجاد کرده بود اما به هر تقدیر جنبه شیعه گریش پررنگ تر بود .