ماه رمضان آن سال نمازخوانها و روزهگیرها را از بقیه جدا كرده بودند، بعد بهشان گفته بودند باید بلوك بزنید. اینها هم میگفتند از این بلوكها برای سنگرهای عراقی استفاده میكنید، ما با دست خودمان برای دشمن سنگر نمیسازیم.
ماه رمضان آن سال كار آشپزخانه چند برابر شد. عراقیها افطار و سحر غذای یخكرده میدادند. حال و حوصله نداشتند نصف شب غذا گرم كنند. حالا آشپزخانه دست مجید بود كه برای هر چیز تا جان داشت، دل میسوزاند و این همه آدم روزه كه منتظر بودند بینند مجید برای آن روز چه كار كرده.
توی هر آسایشگاه چند نفر مریض داشتیم. اینها باید صبحانه میخوردند، نهار میخوردند، دسر بعدازظهرشان به راه بود. كار خیلی سخت شده بود. بچههای آشپزخانه خواب و بیداری نداشتند. با زبان روزه چند نوبت كار میكردند. سحر غذای داغ و تازه، افطار هم همین طور.
مهمان امشب #سفره_افطار ما #شهدایی که در دوران #اسارت به شهادت رسیدند.
شادی روحشان صلوات.🌷