eitaa logo
فتح الفتوح لحظه های یاد شهدا در راه شهدا
499 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
190 فایل
پرورش جوانان خداجوی بسیجی، فتح الفتوح امام خمینی است. مقام معظم رهبری یاد مسئول گروه تحقیقاتی فتح الفتوح؛ حاج محمد #صباغیان که انتظار بر شهادت را رسم پرواز می دانست، صلوات.🌷 مدیر گروه @fathol_fotooh نذر صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
#پیام جبهه ها دانشگاهی بود که اساتید آن انتخاب شدند برای جاودانگی و عده ای در کسوت خادمی، #معلم و استاد شدند. حاج اکبر #صباغیان با روایت هایش و با زندگی جهادی اش برای همه ما حکم استادی داشت. روزت مبارک استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#پیام من 14سال با حاجی بودم.انقدر من به حاجی وابسته بودم و انقدر حاجی حواسش به من بود که آدمای بیرون مسجد هروقت منو میدیدن میگفتن بابا اکبرت چطوره؟چون همه جا دیگه من و حاجی رو پدر و پسر میدونستن تو پایگاه ام بهم میگفتن سوگلی اکبر😔 چون یه بار بچه ها بد بلایی سرم آوردن حاجی ام اومد تلافیشو سرهمشون درآورد و گفت حسین خط قرمزه منه.کسی حق نداره بهش چیزی بگه.
روایت و کسی نمی‌دانست نامش کبری عصمتی است. همه به او ننه غلام می‌گفتند، یعنی مادر غلام. تمام زندگی و هویتش غلام بود. چند بچه به دنیا آورده بود، بعضی‌ها همان سر زا مرده بودند و بعضی هم بعد از چند ماه، با یکی دو سال. این پسر که سال 1322 به دنیا آمد، حلقه‌ای در گوشش انداخت و نامش را «غلام حیدر» گذاشت تا غلام حلقه به گوش مولا باشد و به کرم و لطف مولا، برای مادرش بماند. غلام ماند و بزرگ شد، با سختی هم بزرگ شد. از مرگ پدرش خاطره‌ای مبهم داشت و بعد از آن، فقط مادر بود که کار می‌کرد تا غلام حیدر را بزرگ کند.   سال چهل و دو سرباز شد. وقایع پانزده خرداد و بعد از آن که پیش آمد، دل ننه غلام هزار راه رفت، اما این شروع نگرانی‌ها بود. مسیر زندگی، غلام رستمی جوان را وارد ارتش کرد و او نظامی شد تا هر روز در گوشه‌ای از کشور باشد و مادر تنها.   سال پنجاه و هفت با همسر و فرزندانش، در پادگان سنندج زندگی می‌کردند. هنوز شیرینی پیروزی انقلاب بر ذائقه‌اش ننشسته بود که گروهک‌های ضد انقلاب به پادگان حمله کردند و آنجا محاصره شد. چند خانه سازمانی ارتش را با خمپاره ویران کردند و بسیاری از نیروها با خانواده‌هایشان شهید شدند. تمام راه‌های ارتباطی قطع شده بود، طوری که غذا و آب نیروهای داخل پادگان را با هلی کوپتر می‌آوردند و شهدا و مجروحین را می‌بردند!   این روزها ننه غلام، بیشتر وقت‌ها در حرم امام رضا بود، مشغول دعا و گریه، برای سلامتی تنها فرزندش، تا اینکه با سفر آیت‌ا... طالقانی به کردستان، محاصره پادگان، موقتاً شکسته شد و غلام رستمی سی و پنج ساله توانست به مشهد برگردد. مادر دور پسرش می‌گشت و برایش اسفند دود می‌کرد و ذکر می‌گفت.   غلام خانه‌ای خرید تا مادر از آوارگی و اجاره نشینی نجات پیدا کند. خانه‌ای در بلوار ابوذر محله احمدآباد مشهد.   چند ماهی بیشتر مشهد نبودند که اعزام شد به تربت جام و چند ماهی از آنجا بود که جنگ شروع شد و ننه غلام پسرش را از زیر قرآن رد کرد تا به جبهه برود. هر روز در کوچه و خیابان‌های اطراف خانه، حجله‌ای برپا می‌شد و عکس شهید جوانی بر آن، ننه غلام هم برای این جوان‌ها گریه می‌کرد، هم از تصور روزی که غلام شهید شود. اما انتهای این گریه‌ها همیشه خودش گریز می‌زد به کربلا و برای سیدالشهدا می‌گریست که بابی انت و امی و نفسی و مالی و ولدی....   ننه غلام اگر سرش می‌رفت، جلسه روضه‌اش عقب نمی‌افتاد. آن وقت‌ها هم که آه در بساط نداشت، از درآمد کارگری در خانه‌های مردم، پولی را کنار می‌گذاشت برای روضه. آقای رفیعی روضه خوان ثابت منزل ننه غلام بود، از جوانی تا آن موقع که در مشهد و کل ایران معروف شد و در حرم امام رضا دعا و قرآن می‌خواند. گاهی در خانه جای سوزن انداختن نبود و گاهی فقط خود ننه غلام بود و روضه خوان.   سال شصت و چهار، غلام رستمی، در یکی از عملیات‌های محدود ارتش در غرب کشور، حضور داشت، بعد از علمیات، روز بیست و چهارم آبان، با چند سرباز، در یک خودرو به سمت سردشت در حرکت بودند که ماشین روی مین می‌رود و منفجر می‌شود.   حالا سخت‌ترین کار، رساندن خبر شهادت غلام به مادرش بود. همه فرزندان غلام و دامادهایش و عروس‌هایشان قصه را می‌دانستند، اما ننه غلام نمی‌دانست. یکی، دو روز طول کشید تا کم کم به مادر گفتند که غلام حلقه به گوش حضرت حیدر هم نماند و رفت. و باز او تنها ماند.
رهبر و دیدار ننه غلام بعد از شهادت پسرش مادر شهیدی که در جشن دامادی رهبر بود
مشهد، سال 1343 کمی آن طرف تر از کوچه بازار سرشور، کوچه نسبتاً باریکی بود که آن روز پر از نور و هیاهو بود. زن‌ها داشتند مقدمات یک عروسی سنتی را آماده می‌کردند. حاجیه خانم میردامادی، همسر آیت‌ا... سیدجواد خامنه‌ای، می‌خواست پسر دومش را داماد کند. ننه غلام هم آمده بود کمک، همین طور که میوه‌ها را لب حوض می‌شست و در سبدی می‌ریخت، با لهجه شیرین تربتی‌اش ریزریز حرف می‌زد و زن‌های دیگر را سرگرم می‌کرد. چنان خوش صحبت بود که مجال حرف زدن به کس دیگری نمی‌رسید. ننه غلام از سر ذوق و علاقه‌اش آمده بود کمک، اما خدیجه خانم که از مشکلاتش خبر داشت، از همان صبح، مقداری پول کنار گذاشته بود که آن شب به او هدیه بدهد. داماد که وارد خانه شد، ننه غلام مدام از زن‌ها صلوات می‌گرفت و زیر لب ذکر می‌گفت، تا این جوان نورانی بلند بالا چشم نخورد. ننه غلام، بزرگ شدن سیدعلی آقا را دیده بود و حالا این عروسی خیلی به او می‌چسبید.
ننه غلام تا زنده بود داستان آمدن رهبر انقلاب به خانه‌اش را برای همه تعریف می‌کرد. با تمام جزییات. تمام محل و دوستان و آشنایان این ماجرا را می‌دانستند و نگاهشان به این خانه عوض شده بود. روضه‌های ننه غلام هم بیشتر رونق گرفت. تنهایی مادر سه سال بعد از این دیدار تمام شد و رفت کنار غلام حیدر. *این دیدار در ۷۶/۱/۷ در مشهد مقدس انجام شد. کتاب میزبانی از بهشت شادی روح مادران و پدران شهدا صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاه چشم هایش یا بر زمین بود و یا به نقطه ای دور خیره می ماند تا چشم در چشم نامحرم نشود. عادت قشنگی داشت، دست بر سینه می گذاشت و با خانم ها حرف می زد. احترام بسیار خاص برای خانم ها قائل بود. ... و ما در پشت اينهمه احترام و حیا چقدر دیر فهمیدیم که حرمت چادر مادر را نگه می داشتی به تقدس نام زهرا سلام الله عليها زیارت چشم هايت قبول در آخرین لحظات لقاء الله در دیدن وجه الله @fatholfotooh
السلام و علیک یا علی ابن موسی الرضا . چقد خوبه دل و روحت با آسمونیا گره بخوره... دلت که تنگ باشه دلت که هوای زیارت کنه کافیه بری گلزار شهدا،لب باز کنی از حرف دل فرقی نمیکنه دلتنگ کربلا باشی،یا مشهد دلت تنگه امام علی باشه،یا حرم حضرت معصومه سامرا بخوای یا کاظمین خودشون میرن اجازتو میگیرن،دعوتنامه رو واست میارن... یادم نمیره کربلامو همون روزی گرفتم که زیر بارون اومدم سر مزارتون و حالا این مشهدو... خوشحالم که توو آسمونا پیشِ خوبا یکی هست که هوای ما رو داره،یکی هست برای واسطه... آمدم ای شاه پناهم بده...
امروز تاریخ شهادت شهید #بلباسی، یکسال دیگر را رقم زد. امسال با همسر و فرزندان شهید در یک مقر، خاطرات مردان خادم الشهداء مرور شد و فهمیدیم #صباغیان و #بلباسی با هم ارتباط داشتند. همسرش میگفت شماره حاجی توی گوشی همسرم هست. 🍃🍃🍃🍃🍃 و اينحا هم کار خادمی شهدا و راهیان نور آنها را به هم پیوند داده بود. مسیر را شناختند و رفتند تا باشد از آن دنيا برای در مسیر ماندنمان دعا کنند. شادی روحشان صلوات.🌷
#وصیتنامه شهید #قجه_ای ... درخواست عاجزانه دارم که از خط رهبریت امام امت پیروی کنید تا سرعت و ضربات مشت بر دهان ابرقدرتها بیشتر شود. برای اینکه جوانان متعهد و شجاع بارآیند، و از مرگ نترسانید که زیر بار ذلت زندگی کنند ولی از ترس مرگ خروش نکنند، قربانی شدن در راه تحقق اسلام و اهداف انقلاب اسلامی آرزوی ماست بگذارید ما فداشویم اما نگذارید که جمهوری اسلامی و خط امام بیش از این دست‌خوش حملات مخالفان شود
حوالی دل که تنگ شود تو آن روز را روز زیارتی می پنداری. خاطرات که مرور شود همه را در کنار شهدا پیدا میکنی و امروز هم یکی از همان خاطرات که با حضورمان گره خورده است با شهدا. یاد ایام بخیر یادمان کن دعایمان کن نگاه مان کن از مرز بودن در آسمان به وسعت روزهای زمینی ما جاماندگان
#پیام بعضی ها می آیند که نروند، بعضی ها می روند که برنگردند . و ما همین طور در رفت و آمدیم تا روزی مان اربعین با پای دل شود . تشنه ایم . کاش جرعه ای از آفتاب این حوالی بتابد . کاش به نبودتان عادت نکنیم .
🚨 فوری 🔸 رئیس جمهور آمریکا فرمان خروج آمریکا از برجام و بازگرداندن تحریم‌های هسته‌ای ایران را امضا کرد. ✅ @masafcom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍شـــیخ محـمود صنیعــے: از آیت‌الله بهجت(ره) پرسیدم آقا مـےشود راه صـدســـاله را یڪ شــبه رفـت؟؟ 👈ایـشان فرمـودند:با #ســیدالشــهدا‌ علیه السلام‌ مےشود. 🍃🍃🍃 حرف از کار برای امام حسین که می شد دیگر به فکر حقوق و حکم و ساعت کاری نبود، سرازپا نشناخته شبانه روز میدوید حاجی! در این سرعت رفتن توانستی گوی سبقت رسیدن را بربایی. در رسم عاشقی ات، راه را چه زود میانبر زدی و رفتی. #شب_جمعه التماس دعا
پنج شنبه #گلزار_شهدا ایستگاه #واکس صلواتی کمی پایین تر از مزار حاجی، بین قطعه ۴۴ و ۴۰ برای عاقبت بخیریشون صلوات
#شبهای_جمعه هر کسی شهدا را یاد کند شهدا او را نزد اباعبدالله یاد خواهند کرد. شهید #زین_الدين به ياد حاج محمد #صباغیان که هر شب جمعه این پیام را میفرستاد و شهدا صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊تظاهرات ضد استکباری، بعد از اقامه نماز جمعه امروز در سراسر کشور 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
امروز برای شهدا وقت نداریم  ای داغ گل لاله تو را وقت نداریم با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است  ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم  چون فرد مهمی شده نفس دغل ما اندازه ی یک دقیقه دعا وقت نداریم درکوفه تن غیرت ما خانه نشین است  بهر سفر کرببلا وقت نداریم  تقویم گرفتاری ما پر شده از زرد  ای سرخ گل لاله تو را وقت نداریم هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم  خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم
#پیام تنها کسی که وقتی برایم کار میکرد و توقع هیچ چیزی در ازای کارش نداشت صباغیان بود. نه تشکر، نه جبران. خالصانه و مخلصانه کار میکرد. همه سختی ها را به جان می خرید تا یک کاری برای یک نفر بکند. بعضی ها چون اخلاص نداشتند کار برایشان سخت بود ولی صباغیان کارهای سخت را هم راحت ميگرفت و جلو می رفت. جایت خالی که رفتنت چقدر سخت برایمان می گذرد.
سلام علیکم . من بتازگی با شهید صباغیان آشنا شدم و با کانال سبک زندگی اسلامی . سی و دو سالمه مثل شما ها واین شهید عزیز خوب نیستم و بعد عمری گناه، تازه مانند کودک نوپا تصمیم گرفتم خوب بشم اما واقعا نمیدونم چکار کنم با این همه کاستی هایم و از کجا شروع کنم . یه زحمت براتون داشتم که انشالله برای شما باقیات الصالحات باشه اول اینکه میشه عکس برگه مراقبه شهید صباغیان رو برام واضح بفرستید تا منم بتونم مثل اون برا خودم تهیه کنم . تو رو خدا دعا کنید میدونم خیلی دیر شروع کردم اما دعا کنید منم بتونم برای خدا زندگی کنم و با راهنمایی شما بانوی شهیده شوم 😭😭😭😭
موتور سوار ماهری بود. اعتقاد داشت باید بچه بسیجی موتور داشته باشه تا مواقع خطر بتونه سریع وسط معرکه باشه. با بچه ها توی اهواز رفتند گواهینامه موتور گرفتند. حاجی اموالش را با هدف خرج انقلاب کردن انتخاب می کرد و می خرید. خودش هم که کلا وقف مادام العمر بود، بدون تاریخ مصرف. آخرش هم توی راه امام حسین خرج شدی. ارباب خریدت با تاریخ مصرف #اربعین. #صباغیان #اربعین #شهدا #سامراء #امام رضا
ساعات پایانی ماه شعبان. خواندن این دعا 🖕، صلوات شعبانیه، استغفار، صلوات و توبه، راه ورود به میهمانی خدا. به ياد همه کسانی که عمرشان پایان یافت و به ماه رمضان نرسیدند صلوات.🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا