eitaa logo
فضائل‌ امیرالمومنین‌ علیه‌السلام
523 دنبال‌کننده
513 عکس
100 ویدیو
11 فایل
«ـ﷽ـ» 🚩السلام علیک یا مولای یا امیرالمومنین روحی لک الفداء 🔸قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ذكرُ عليٍّ عبادة 📚 فضائل امیرالمومنین علیه‌السلام از منابع معتبر شیعی Admin: @ad_fazaael110
مشاهده در ایتا
دانلود
«ـ﷽ـ» 🔺 عاقبت کوتاهی در حق علیه‌السلام ✨ از زبان انس‌بن‌مالک ▫️ابی‌جَعده می‌گوید: در بصره به مجلس انس‌بن‌مالک رفتم و او مشغول صحبت بود، یک نفر بلند شد و گفت: ای مصاحب رسول الله؛ این لکه‌هایی که در تو می‌بینم چیست؟ پدرم از رسول الله روایت کرده که خداوند، مؤمن را به برص و جذام مبتلا نمی‌کند! ▫️انس، سرش را به سمت زمین آورد و چشمانش پر از اشک شد، سپس گفت: «دَعْوَهُ الْعَبْدِ الصَّالِحِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ نَفَذَتْ فِیَّ»؛ به نفرین بندۀ صالح خدا، علی‌بن‌ابی‌طالب دچار گشتم. ▫️مردم از کنار و اطراف بلند شدند و اطراف انس را گرفتند و سبب این حالت را جویا شدند. انس: بگذرید از این مطلب. مردم اصرار کردند. انس: سر جایتان بنشینید و این حدیث را گوش دهید تا سبب دعای علی را بفهمید: ▫️شخصی از هِندِف (از مناطق مشرق‌زمین)، بساطی (فرشی) بافته از مو برای پیامبر خدا هدیه آورد، پیامبر مرا به دنبال ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و سعد و سعید و عبدالرحمن‌بن‌عوف زهری فرستاد، ایشان را آوردم و علی‌بن‌ابی‌طالب پیش پیامبر بود. ▫️پیامبر به من فرمود: بساط را پهن نما. پهن کردم و همه روی آن نشستیم، علی‌بن‌ابی‌طالب به باد دستور داد که بساط را حرکت دهد، پس در آسمان حرکت نمودیم، پس از مدتی فرمود: ما را بر زمین قرار بده، پس قرار داد و ایشان گفت: می‌دانید کجا هستیم؟ گفتیم: الله و رسوله و ولیه اعلم، فرمود: اینجا مکان اصحاب کهف و رقیم است، بلند شوید تا سلام کنیم. ▫️ابوبکر و عمر بلند شدند و گفتند: السلام علیکم یا اهل الکهف و الرقیم، جوابی نیامد! طلحه و زبیر سلام کردند، جوابی نیامد! من و عبدالرحمن بلند شدیم و من گفتم: أَنَا أَنَسٌ خَادِمُ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیم، جوابی نیامد ▫️ بلند شد و فرمود: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَصْحَابِ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ الَّذِینَ کَانُوا مِنْ آیَاتِ اللَّهِ عَجَباً. پس پاسخ دادند: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ! ▫️حضرت به اصحاب کهف فرمود: چرا جواب بقیه اصحاب رسول الله را ندادید؟ گفتند: لَیْسَ مَعَنَا إِذْنٌ أَنْ نَرُدَّ السَّلَامَ إِلَّا إِلَى نَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ؛ ما جز انبیا و اوصیای ایشان حقّ پاسخ‌دادن به سلام و سخن‌گفتن با هیچ‌کس را نداریم. ▫️حضرت: ای اصحاب رسول الله؛ آیا شنیدید؟ گفتیم: بله یا امیرالمؤمنین. فرمود: در مکان خود بنشینید تا برگردیم، نشستیم و به باد، دستور حرکت داد، حرکت کردیم تا اینکه خورشید غروب کرد و به باد دستور پایین آمدن داد و روی زمین فرود آمدیم. زمینی سرخ مانند زعفران که هیچ آب و گیاهی در آن نبود! گفتیم: یا علی؛ نماز نزدیک است و آبی برای وضو نداریم ▫️حضرت به کناری رفت و پای بر زمین مالید، ناگهان چشمه‌ای گوارا جوشید و فرمود: این هم آب؛ اگر طلب نمی‌کردید، جبرئیل از بهشت آب می‌آورد. پس وضو گرفتیم و نماز خواندیم و حضرت پس از مدتی نماز خواندن، فرمود: در مکان خود بنشینید، به‌زودی نماز یا مقداری از نماز را درک می‌کنید. ▫️سپس به باد، دستور حرکت داد و تا به مسجد رسول الله رسیدیم و ایشان یک رکعت از نماز عشاء را خوانده بود.... ▫️سپس پیامبر رو به ما کرد و به من فرمود: تو قضیه را می‌گویی یا من بگویم؟! گفتم: از دهان شما، شیرین‌تر است. پیامبر، از اول تا آخر جریان را نقل فرمود به‌گونه‌ای که گویا با ما بوده است. سپس فرمود: ای انس؛ آیا زمانی که پسر عمّم درباره این جریان از تو شهادت خواست، شهادت می‌دهی؟ گفتم: بله یا رسول الله. ▫️زمانی که ابوبکر خلیفه شد، روزی پیش او بودم و مردم دورش جمع بودند که علی‌بن‌ابی‌طالب آمد و به من فرمود: آیا به فضیلت بساط و یوم الجُبّ، شهادت می‌دهی؟ گفتم: یَا عَلِیُّ قَدْ نَسِیتُ لِکِبَرِی. حضرت فرمود: با وجود وصیت و سفارش پیامبر، اگر داری آن را کتمان می‌کنی، فَرَمَاکَ اللَّهُ بِبَیَاضٍ فِی وَجْهِکَ وَ لَظًى فِی جَوْفِکَ وَ عَمًى فِی عَیْنَیْکَ؛ خدا به سفیدی و برص صورت و گرسنگی شکم و نابینایی چشمان مبتلایت کند. ▫️انس گوید: فَمَا قُمْتُ مِنْ مَقَامِی حَتَّى بَرِصْتُ وَ عَمِیتُ؛ از جایم برنخواسته بودم مگر اینکه فی‌المجلس به پیسی و نابینایی مبتلا شدم! و الآن قادر به روزه‌گرفتن در ماه رمضان و غیر آن نیستم؛ زیرا غذا در شکمم باقی نمی‌ماند. پس انس، به همان حال بود تا این‌که در بصره مُرد... 📚 الروضه فی فضائل امیرالمومنین، (شاذان بن جبرئیل قمی) ص ۲۰۵ حدیث ۱۷۳ (حدیث البساط) 🆔 sapp.ir/fazaael110 🆔 eitaa.com/fazaael110
🔰 عاقبت کوتاهی در حق علیه‌السلام از زبان انس‌بن‌مالک ▫️ابی‌جَعده می‌گوید: در بصره به مجلس انس‌بن‌مالک رفتم و او مشغول صحبت بود، یک نفر بلند شد و گفت: ای مصاحب رسول الله؛ این لکه‌هایی که در تو می‌بینم چیست؟ پدرم از رسول الله روایت کرده که خداوند، مؤمن را به برص و جذام مبتلا نمی‌کند! ▫️انس، سرش را به سمت زمین آورد و چشمانش پر از اشک شد، سپس گفت: «دَعْوَهُ الْعَبْدِ الصَّالِحِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ نَفَذَتْ فِیَّ»؛ به نفرین بندۀ صالح خدا، علی‌بن‌ابی‌طالب دچار گشتم. ▫️مردم از کنار و اطراف بلند شدند و اطراف انس را گرفتند و سبب این حالت را جویا شدند. انس: بگذرید از این مطلب. مردم اصرار کردند. انس: سر جایتان بنشینید و این حدیث را گوش دهید تا سبب دعای علی را بفهمید: ▫️شخصی از هِندِف (از مناطق مشرق‌زمین)، بساطی (فرشی) بافته از مو برای پیامبر خدا هدیه آورد، پیامبر مرا به دنبال ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر و سعد و سعید و عبدالرحمن‌بن‌عوف زهری فرستاد، ایشان را آوردم و علی‌بن‌ابی‌طالب پیش پیامبر بود. ▫️پیامبر به من فرمود: بساط را پهن نما. پهن کردم و همه روی آن نشستیم، علی‌بن‌ابی‌طالب به باد دستور داد که بساط را حرکت دهد، پس در آسمان حرکت نمودیم، پس از مدتی فرمود: ما را بر زمین قرار بده، پس قرار داد و ایشان گفت: می‌دانید کجا هستیم؟ گفتیم: الله و رسوله و ولیه اعلم، فرمود: اینجا مکان اصحاب کهف و رقیم است، بلند شوید تا سلام کنیم. ▫️ابوبکر و عمر بلند شدند و گفتند: السلام علیکم یا اهل الکهف و الرقیم، جوابی نیامد! طلحه و زبیر سلام کردند، جوابی نیامد! من و عبدالرحمن بلند شدیم و من گفتم: أَنَا أَنَسٌ خَادِمُ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ یَا أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیم، جوابی نیامد ▫️ بلند شد و فرمود: السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَصْحَابِ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ الَّذِینَ کَانُوا مِنْ آیَاتِ اللَّهِ عَجَباً. پس پاسخ دادند: وَ عَلَیْکَ السَّلَامُ یَا وَصِیَّ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ! ▫️حضرت به اصحاب کهف فرمود: چرا جواب بقیه اصحاب رسول الله را ندادید؟ گفتند: لَیْسَ مَعَنَا إِذْنٌ أَنْ نَرُدَّ السَّلَامَ إِلَّا إِلَى نَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ؛ ما جز انبیا و اوصیای ایشان حقّ پاسخ‌دادن به سلام و سخن‌گفتن با هیچ‌کس را نداریم. ▫️حضرت: ای اصحاب رسول الله؛ آیا شنیدید؟ گفتیم: بله یا امیرالمؤمنین. فرمود: در مکان خود بنشینید تا برگردیم، نشستیم و به باد، دستور حرکت داد، حرکت کردیم تا اینکه خورشید غروب کرد و به باد دستور پایین آمدن داد و روی زمین فرود آمدیم. زمینی سرخ مانند زعفران که هیچ آب و گیاهی در آن نبود! گفتیم: یا علی؛ نماز نزدیک است و آبی برای وضو نداریم ▫️حضرت به کناری رفت و پای بر زمین مالید، ناگهان چشمه‌ای گوارا جوشید و فرمود: این هم آب؛ اگر طلب نمی‌کردید، جبرئیل از بهشت آب می‌آورد. پس وضو گرفتیم و نماز خواندیم و حضرت پس از مدتی نماز خواندن، فرمود: در مکان خود بنشینید، به‌زودی نماز یا مقداری از نماز را درک می‌کنید. ▫️سپس به باد، دستور حرکت داد و تا به مسجد رسول الله رسیدیم و ایشان یک رکعت از نماز عشاء را خوانده بود.... ▫️سپس پیامبر رو به ما کرد و به من فرمود: تو قضیه را می‌گویی یا من بگویم؟! گفتم: از دهان شما، شیرین‌تر است. پیامبر، از اول تا آخر جریان را نقل فرمود به‌گونه‌ای که گویا با ما بوده است. سپس فرمود: ای انس؛ آیا زمانی که پسر عمّم درباره این جریان از تو شهادت خواست، شهادت می‌دهی؟ گفتم: بله یا رسول الله. ▫️زمانی که ابوبکر خلیفه شد، روزی پیش او بودم و مردم دورش جمع بودند که علی‌بن‌ابی‌طالب آمد و به من فرمود: آیا به فضیلت بساط و یوم الجُبّ، شهادت می‌دهی؟ گفتم: یَا عَلِیُّ قَدْ نَسِیتُ لِکِبَرِی. حضرت فرمود: با وجود وصیت و سفارش پیامبر، اگر داری آن را کتمان می‌کنی، فَرَمَاکَ اللَّهُ بِبَیَاضٍ فِی وَجْهِکَ وَ لَظًى فِی جَوْفِکَ وَ عَمًى فِی عَیْنَیْکَ؛ خدا به سفیدی و برص صورت و گرسنگی شکم و نابینایی چشمان مبتلایت کند. ▫️انس گوید: فَمَا قُمْتُ مِنْ مَقَامِی حَتَّى بَرِصْتُ وَ عَمِیتُ؛ از جایم برنخواسته بودم مگر اینکه فی‌المجلس به پیسی و نابینایی مبتلا شدم! و الآن قادر به روزه‌گرفتن در ماه رمضان و غیر آن نیستم؛ زیرا غذا در شکمم باقی نمی‌ماند. پس انس، به همان حال بود تا این‌که در بصره مُرد... 📚 الروضه فی فضائل امیرالمومنین، (شاذان بن جبرئیل قمی) ص ۲۰۵ حدیث ۱۷۳ (حدیث البساط) @fazaael110