eitaa logo
محمدفاضل خدادادی
333 دنبال‌کننده
647 عکس
180 ویدیو
6 فایل
خاطرات یک طلبه انتقادی ، پیشنهادی: @Mfazel313
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. امروز صبح حدود ساعت ۱۰ با چند مبلغ دیگه راه افتادیم به سمت روستاهایی که از قبل مشخص شده بود نفر اول رو روستای طالپا پیاده کردیم و نفر دوم رو روستای پا‌آب شلال دفعه اولشون بود که میومدن تبلیغ خب استرسی که داشتن عادی بود ماهم وسط روستا رهاشون کردیم و رفتیم به سمت روستای بعدی مقصد بعد روستای کُتُک بود نسبت به دوتا روستای قبلی فاصله بیشتری داشت از شانس بد ما حدود ۲۰ کیلومتری روستا چراغ بنزین روشن شد و وسط این کوه و دشت با استرس به راه ادامه دادیم چندتا گله دار اول روستا نشسته بودن رفتیم و سلام کردیم و یک آب خنک خوردیم خدارو شکر به ما گفتن که داخل روستا بنزین پیدا میشه رفتیم داخل روستا دم یک مغازه تا بنزین بگیریم همین بنزین گرفتن باعث شد تا مغازه دار مارو ناهار دعوت کنه خانه شون جدی خیلی مهمون نوازن ناهار رو خوردیم و بنزین و زدیم و مبلغ بعدی یعنی آقا سید رو گذاشتیم توی روستا و به راه افتادیم نفر بعدی خودم بودم به روستا که رسیدیم بچه کوچولو ها دویدند سمت ماشین و خیلی خوشحال شدن چندتا از بزرگای روستا هم بودن دهیار روستا من رو دعوت کرد به خانه شون منم از خستگی خوابم برد تا نزدیکای نماز مغرب رفتیم و نماز رو خوندیم و اومدیم حیف سیستم صوتی مسجد خراب شده اینجا دسته های عزاداری شون خیلی معروفه اما حیف که دستگاه خرابه حالا انشاءالله قراره فردا یک دستگاه کرایه بشه انشاءالله از فردا صبح میرم تک تک خونه هارو سر میزنم و روضه میخونم بعدازظهر هم با بچه ها شب هم انشاءالله سخنرانی و عزاداری @fazel_khodadadi
۲. اهالی روستا اطلاعات خیلی خوبی دارن مثلاً یکی از اهالی چندتا از کتاب های حضرت آقا رو خونده مثل آفتاب در مصاف،دشمن شناسی،ولایت و امامت و... جالبه حدود هفت هشت نفر از بزرگان روستا یک ساعت قبل از اذان میان داخل مسجد میشینن و هم صحبت میشیم شنیده بودم بختیاری ها خیلی احساسی هستن دیشب آخر منبر درباره آقای رئیسی صحبت کردم و وصلش کردم به حضرت عبدالله بن حسن بزرگان روستا به همدیگه نگاه می‌کردن و میگفتن راست میگه اشک تو چشم چندتاشون جمع شده بود موقع عزاداری هم ماشاءالله سنگ تموم گذاشتن خیلی خوب سینه میزنن الحمدلله مشکل سیستم صوت مسجد هم حل شد با کمک اهالی و دهیاری یک دستگاه کرایه کردیم برا مراسمات مسجد و دسته عزاداری @fazel_khodadadi
۳. همین الان داشتیم قبل از نماز با جوونای روستا فوتبال بازی می‌کردیم اونم پابرهنه😁 خیس عرق شدم همه گفتن باید آخرش یک عکس دسته جمعی بگیریم وسط فوتبال گوشی یکی از بچه ها زنگ زد مثل اینکه خرس یکی از اهالی روستا رو بالای کوه زخمی کرده بوده هیچی مارو ول کردن و همه رفتن به سمت کوه انشاءالله که اتفاق خاصی نیفتاده باشه اینجا قد و هیکل مارو میبینن میگن تو واقعا لُری زدی رو دست ما منم سفت دست میدم دیگه خیلی حساب میبرن😁 @fazel_khodadadi
۴. روستا دو تا بخش داره یک بخش روستا نسبت به بخش دیگه تو ارتفاع بالاتری قرار داره و نزدیک به کوه هست الحمدلله دیروز بعداز ظهر خونه هایی که از روز اول بهشون سر میزدن تو بالا دست روستا تموم شدن و به همه شون کتیبه دادم تا برای ماه محرم داخل خانه نصب کنن خونه هایی هم که شرایطش رو داشتن می‌رفتم تا اسم امام حسین تو اون خونه برده بشه خدایی همه مشتاق هستن الحمدلله انشاءالله از امروز میرم سراغ خونه های پایین دست روستا اینجا حدودا ۹۰۰ نفر جمعیت داره و الحمدلله همه امام حسینی و سینه زن @fazel_khodadadi
۵. خدارو شکر یک بنده خدایی بانی شد و ۱۰ میلیون تومان برای غذای روز عاشورا کمک کرد تو فکر این بودیم که اهالی رو هم بیاریم پای کار تا اونا هم کمک مالی کنن یک مغازه توی روستا هست تو منبر گفتم هرکس کمک داره بره مغازه و کارت بکشه به مغازه دار هم گفتیم هر کس که اومد خرید نگهش دار و ازش یه پولی برای روز عاشورا بگیر خودم باورم نمیشد اما تا الان حدود ۲۰ میلیون از خود اهالی پول جمع شده با اون ده میلیون میشه ۳۰ میلیون نظرشون این بود که قیمه پخش کنیم با گوشت گوسفند اما یکی از اهالی پیشنهاد خیلی خوبی داد قرار شد به جای گوسفند ۲ تا یا ۳ تا بز بگیریم و غذای محلی اینجا یعنی آب ترشی پخش کنیم دیگه نیازی به برنج و حبوبات و خرج های اضافی هم نداره خدارو شکر امروز رفتیم و دوتا بز گرفتیم تا ان شاءالله فردا ذبحش کنیم و آماده اش کنیم برای مراسم روز عاشورا @fazel_khodadadi
۶. امروز خونه یکی از اهالی بودم چند نفر غیر از خود صاحب خونه هم دعوت بودن تلویزیون داشتن و اخبار پخش می‌شد خبر ترور ترامپ همه با یک حسرتی از جمله خودم می‌گفتیم حیف شد و از این حرفا اهالی شروع کردن به صحبت کردن خیلی جالب بود می‌گفتن اون کسی که شلیک کرده مامور خدا بوده ، ان شاءالله با امام حسین هم سفره بشه ، دمش گرم داشت انتقام حاج قاسم رو می‌گرفت و... بعد یکی از پیرمرد ها شروع کرد برا من کل جریان دموکرات و جمهوری خواه آمریکا رو توضیح دادن ماشاالله خیلی مسلط بود خبر بعدی که پخش شد بمباران خان یونس توسط اسرائیل بود یک نفر بغض کرد می‌گفتن پس چرا این مسلمانان ها کاری انجام نمیدن چرا نمیزارن کسی بره اونجا و بهشون کمک کنه دلشون برا غزه خون بود @fazel_khodadadi
۷. دیشب دوباره عبدالحسین و آقا فارسی اومدن اینجا ساعت دوازده و نیم شب رسیدن خیلی خسته بودن از صبحش قشنگ یک دور کل اندیکا رو چرخیده بودن دونه دونه به مبلغ ها سر زده بودن اما ایندفعه دست پر اومدن به مبلغ هایی که توی مسجد نیستن و تو خونه اهالی ساکن هستن یک کیسه برنج داده میشه تا به عنوان هدیه به صاحب خونه داده بشه خب بالاخره تو این چند روز ما مبلغ ها خیلی باعث زحمت مردم شدیم درسته در مقابل زحمت های مردم چیزی به حساب نمیاد اما بالاخره باید انجام بشه صاحب خونه اینجا آقا مسعود با عبدالحسین خیلی رفیق شده و همش پیش من تعریف عبدالحسین رو میکنه @fazel_khodadadi
۸. اهالی درخواست داشتن علاوه بر منبر بعد از نماز مغرب و عشا بعد از نماز ظهر و عصر هم منبر باشه البته خب منبر ظهر ها چون جمعیت کمتره و زمان هم کمتر خیلی خودمونی تره منم روی زمین می‌شینم و صحبت میکنم امروز ظهر داستان زندگی آقا مصطفی صدرزاده رو کامل تعریف کردم مصطفی چون شوشتر به دنیا اومده یه جورایی با اهالی اینجا همشهری حساب میشه چون اهالی اینجا با شوشتر و دزفول خیلی ارتباط دارن و فامیل دارن اونجا آخرش هم جملات حضرت آقا درباره آقا مصطفی رو گفتم مخصوصا تقریر آقا بر کتاب سرباز روز نهم بعد وصلش کردم به روضه امام حسین و حضرت عباس ان شاءالله برسه به روح مصطفی صدرزاده . سید ابراهیم @fazel_khodadadi