eitaa logo
فاضل نظری
1.4هزار دنبال‌کننده
113 عکس
11 ویدیو
0 فایل
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است...
مشاهده در ایتا
دانلود
بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست بیچهاره تر شیری که صید چشم آهویی ! @fazelnazari
پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی شاید از آن پس بود که احساس می کردم در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی از کودکی دیوانه بودم، مادرم می گفت: از شانه ام هر روز می چیده است شب بویی نام تو را می کَند روی میزها هر وقت در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری است بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی اکنون ز تو با ناامیدی چشم می پوشم اکنون ز من با بی وفایی دست می شویی آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد من مایه ی رنج تو هستم، راست می گویی @fazelnazari
به قدر پایهٔ دار است اوج معراجم اگرچه خلق گمان میکنند حلاجم به ذره‌ذرهٔ این ساعت شنی بنگر ببین چگونه زمان میبرد به تاراجم دلم به یاد کسی می‌تپد بیا ای دوست! بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم بیا که دست بشویم ز پادشاهی خویش بیا که ملعبهٔ کودکان شود تاجم امیدوار چونان قایقی در این توفان به شوق غرق شدن رهسپار امواجم @fazelnazari
طاووس من! حتی تو هم در حسرت رنگی! حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی! یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی از «خود» گریزانی چرا ای سنگ! باور کن حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی عمریست در نی شور شادی می‌دمی، اما از نی نمی‌آید به جز اندوه آهنگی دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی! @fazelnazari
زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست موج‌ها باری گران بر دوش دریا می‌کشند @fazelnazari
ملائک با نگاه یأس بر ما سجده می کردند ملائک راست می‌گفتند، اما ساختی ما را @fazelnazari
چو در قلب تو میتازند بعد از من رقيبانم به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست @fazelnazari
لاله در باغ تو رویید و شقایق پژمرد به جگرسوختگان داغ برابر برسان @fazelnazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است از جواهرخانه ی خالی نگهبانی بس است @fazelnazari
من چه در وهم وجودم چه عدم، دل تنگم از عدم تا به وجود آمده ام، دل تنگم راز گل کردن من، خون جگرخوردن بود از درآمیختن شادی و غم دل تنگم خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت! من هنوز از سفر باغ ارم دل تنگم گرچه بخشید گناه پدرم آدم را! به گناهان نبخشوده قسم دل تنگم حال، در خوف و رجا رو به تو بر می گردم دو قدم دلهره دارم، دو قدم دل تنگم نشد از یاد برم خاطره ی دوری را گرچه امروز رسیدیم به هم! دل تنگم! @fazelnazari
مپرس حال مرا! روزگار یارم نیست جهنمی شده ام، هیچ کس کنارم نیست نهال بودم و در حسرت بهار! ولی درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من  به جز مبارزه با آفریدگارم نیست مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده ای است که هر چه هست ندارم! که هر چه دارم نیست شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید ــ بِرویَد آن گل سرخی که بر مزارم نیست @fazelnazari