اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم ها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
#فاضل_نظری
#ضد
@fazelnazari
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه میگیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه میگیرد... ♥️
#فاضل_نظری
#ضد
@fazelnazari
به قدر پایه ی دار است اوج معراجم
اگرچه خلق گمان می کنند حلاجم
به ذره ذره ی این ساعت شنی بنگر
ببین چگونه زمان می برد به تاراجم
دلم بیاد کسی می تپد بیا ای دوست!
بیا که من به تو بیش از همیشه محتاجم
بیا که دست بشویم ز پادشاهی خویش
بیا که ملعبه ی کودکان شود تاجم
امیدوار چونان قایقی در این توفان
به شوق غرق شدن رهسپار امواجم
#فاضل_نظری
#ضد
#ساعت
@fazelnazari
امروز هم به رخوت بی بادگی گذشت
آری گذشت! مستی دلدادگی گذشت
در آتش خیال تو با خود قدم زدم
دوران عاشقی به همین سادگی گذشت
می دانم ای فرشته که باور نمی کنی
شب های قصه گویی و شهزادگی گذشت
روزی ز چشم مردم و روزی به پای تو!
عمر مرا ببین که به افتادگی گذشت
شرمنده ی توایم و سرافراز از اینکه عمر
ــ گر دین نداشتیم ــ به آزادگی گذشت
#فاضل_نظری
#ضد
#آزادگی
@fazelnazari
اگرچه هم قدم گردباد می گردم
دمی نرفته ز یادم که کمتر از گردم
چرا ز سینهء من دود آه سر نزند
که کوهی از غم و آتشفشانی از دردم
نه پر خروش! که من، آبشار یخ زده ام
نه پرغرور! که آتشفشان دلسردم
فریب خوردهء عقلم، شکست خوردهء عشق
من از که شکوه کنم؟ چون به خود ستم کردم
همیشه جای شکایت به خلق بسیار است
ولی برای تو، از خود شکایت آوردم
#فاضل_نظری
#ضد
@fazelnazari
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد
من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم
خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد
به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق
عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد
چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!
کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد
ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد🍁🍂
#فاضل_نظری | #ضد | #دایره
@fazelnazari
همین عقلی که با سنگِ حقیقت، خانه می سازد
زمانی از حقیقت های ما افسانه می سازد
سر مغرور من! با میل دل باید کنار آمد
که عاقل آن کسی باشد که با دیوانه می سازد
مرنج از بیش و کم، چشم از شراب این و آن بردار
که این ساقی به قدر "تشنگی" پیمانه می سازد
مپرس از من چرا در پیله ی مهر تو محبوسم
که عشق از پیله های مُرده هم پروانه می سازد
به من گفت ای بیایان گرد غربت! کیستی؟ گفتم:
پرستویی که هر جا می نشیند لانه می سازد
مگو شرط دوام دوستی دوری ست٬ باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
#فاضل_نظری
#ضد
#بیابان_گرد
@fazelnazari
@OstadFazelNazari
من ضدی دارم
آنقدر فریبکار که آنرا
«خود» پنداشتهام.
حالا
من از خود برای تو شکایت آوردهام
#فاضل_نظری
#ضد
#پشت_جلد
@fazelnazari
و عمر شیشه عطر است! پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمی ماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریادرس نمی ماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند
#فاضل_نظری
#ضد
#شیشه_ی_عطر
@fazelnazari
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
رنج فراق هست و امید وصال نیست
این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود
ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبر شود
موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذار گفتگو به زبان هنر شود
.
#فاضل_نظری
#ضد
#موسیقی
@fazelnazari
طاووس من! حتی تو هم در حسرت رنگی!
حتی تو هم با سرنوشت خویش در جنگی!
یک روز دیگر کم شد از عمرت، خدا را شکر
امروز قدری کمتر از دیروز دلتنگی
از «خود» گریزانی چرا ای سنگ! باور کن
حتی اگر در کعبه باشی باز هم سنگی
عمریست در نی شور شادی میدمی، اما
از نی نمیآید به جز اندوه آهنگی
دنیا پلی دارد که در هر سوی آن باشی
در فکر سوی دیگری! آوخ چه آونگی!
#فاضل_نظری
#ضد
#آونگ
#شعر
@fazelnazari