مخصوص امشب👇👇👇👇
برصبح فرج غروب ماتم صلوات
بر روح شهیدان همه باهم صلوات
آمد دهه فجر و شب عید جواد
شد نوروعلی نور دمادم صلوات
((اثر:: محمد اسماعیل فضل الهی))
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
جشن ولادت امام محمد تقی علیه السلام وشکرانه چهل و چهارمین طلوع فجر انقلاب
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
با اجرای برنامه های جذاب ومداحی (استاد محمد اسماعیل فضل الهی)
در مسجد امام خمینی (قدس سره)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مکان انتهای بلوارصبا(سیدی)شهیداصلانی
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
زنانه ومردانه@fazlll
هدایت شده از دیوان فضل
مخصوص امشب👇👇👇👇
برصبح فرج غروب ماتم صلوات
بر روح شهیدان همه باهم صلوات
آمد دهه فجر و شب عید جواد
شد نوروعلی نور دمادم صلوات
((اثر:: محمد اسماعیل فضل الهی))
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
جشن ولادت امام محمد تقی علیه السلام وشکرانه چهل و چهارمین طلوع فجر انقلاب
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
با اجرای برنامه های جذاب ومداحی (استاد محمد اسماعیل فضل الهی)
در مسجد امام خمینی (قدس سره)
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مکان انتهای بلوارصبا(سیدی)شهیداصلانی
☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️
زنانه ومردانه@fazlll
#امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_ولادت
گاهگاهی نگاه، ما را بَس
بوسهای گاهگاه، ما را بَس
گرچه از دستِ یار ممکن نیست
جگری روبراه ما را بَس
ما گره در گره شدیم اما...
لطفِ زُلفی سیاه ما را بَس
رو به چشمش نمازِ خود خواندیم
و همین اشتباه ما را بَس
تا به کویش نرفتهایم افسوس
ولی این شوقِ راه، ما را بَس
در بساطم نبود غیر از آه
و همین نصفه آه، ما را بَس
مرقدی با دو گنبد زردش
خاکِ آن بارگاه، ما را بَس
یک ضریح و دو قبله و دو امام
یک حرم با دو شاه، ما را بَس
به ضریحش نشد اگر برسیم
کنجِ آن سرپناه، ما را بَس
ما حسینی شدیم شُکرِ خدا
کاظمینی شدیم شُکرِ خدا
زلفِ ما را به بادها دادند
لطف خود را به یادها دادند
تا گرههای کارِ من دیدند
به لبم یاجوادها دادند
تا که بردیم نام او دیدیم
رونقی بر کسادها دادند
تا ازاین خانه ما جدا نشویم
به لبم وَاِنیکادها دادند
نان خود را دوباره بخشیدند
ازسرِ ما زیادها دادند
نامراد آمدیم اما باز
قبل گفتن مُرادها دادند
مثل باران شدند رحمت را
بر تمام بلادها دادند
خط کشیدند روی بدها و...
باز هم امتدادها دادند
حرفهای نگفته آوردم
تا به دستم مدادها دادند
هی نوشتیم نامه ادرکنی
یاجواد الائمه ادرکنی
از جمالش کمال میریزد
از کمالش جلال میریزد
از لبش دانههای سرخ انار
از قدش اعتدال میریزد
به تماشاش ایستاده جهان
که بهم نظم سال میریزد
روی دوشِ رضا از آن گیسو
آبشاری زلال میریزد
نورِ او لَنتَرانیِ موسی است
کوه هم بی مجال میریزد
چقدر چامه و چکامه براش
از قلمهای لال میریزد
همه تقصیرِ تیغ آن ابروست
خونِ ما را حلال میریزد
آمد و از غبارِ جادهی او
معجزاتی محال میریزد
بعد از این از دلِ غریب رضا
غم قال و مقال میریزد
به علی رفته نور سرمدِ ما
آمده سومین محمدِ ما
ای مبارکترین سلام رضا
آفتاب علی الدوام رضا
سبزی مسجد النبیِ علی
کعبهی مسجدالحرامِ رضا
نهمین رکعت رسول خدا
اولین اشهدُ، السلامِ رضا
امتداد همیشهی زهرا
شرفالشمس مستدام رضا
سجدهی شکر فاطمه این است
برکتهای خاص و عامِ رضا
آمدی و به عشق تو خواندند
بچهها را همه غلام رضا
دم بابالجواد هرکه رسید
میشود جبرئیلِ بام رضا
بازهم آمده است امام حسن
بازهم آمده امام رضا
پیش آغوش خیزران، زهرا
بوسه میداد بر تمام رضا
گوییا جمع یاس و یاسمن است
بین آغوش فاطمه حسن است
آخرین مرتضای راه حسین
سومین جلوه از پگاهِ حسین
تو علی هستی و عجب هم نیست
خیره باشد به تو نگاه حسین
صبر باید کند خدا برسی
تا که کامل کنی سپاه حسین
گفت در گوش تو پدر اذان و خدا
گفت حی علی الفلاحِ حسین
با تو شیرین شدهاست عمرِ رباب
با تو زیبا شده است ماه حسین
مادرت در خیال خود میگفت
بشَوی کاش تکیهگاه حسین
تا که رفتی به کربلا گفتند
شیر آمد به رزمگاه حسین
آنقدر خشک شد لبت دیدند
رو زدنهای گاهگاهِ حسین
حرمله کاشکی زمان میداد
سیر بیند تو را نگاه حسین
به گمانم سهشعبه آتش بود
سوخت در بین سینه آهِ حسین
پیش تو روی زانویش میزد
مادری پشت خیمهگاه حسین
بین گودال نه، زِ شرم رُباب
پشت خیمه است قتلگاه حسین
بعد گودال پیش او رفتند
نیزهها بر زمین فرو رفتند
شاعر: #حسن_لطفی
@fazlllدیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#امام_جواد_ع_مدح_و_ولادت
رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی
دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد
برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه
مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم
زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی
ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت
ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است
بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من
شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود
روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده
مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر
ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور
شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!
این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@fazlll
کانال اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریم به استقبال ماه ولادت شاه ولایت
باکلیپ ارسالی از هنرمندنوجوان (امیرحسین فضل الهی)💙💚💛💜🧡
#اشعار_مدح_ولادت
#حضرت_علی_علیه_السلام
#مدیحه_سرا
ذات حق در صورت دنیاییت تصویر شد
چهره ی تو قاب شد از آینه تقدیر شد
خضر بعد از دیدنت آواره ی صحرا شد و
قیس بعد از رویتت از عشق لیلاسیر شد
نوح آمد تا که ادراکت کند اما نشد
پای یک خط از تعالیم تو مولا پیر شد
با شهامت هم نشینی نام تو وجد آور است
ترس ,,,,از برخورد با نام تو آقا شیر شد
دامنم آلوده تر از لب شده وقت شراب
از همان وقتی که دست عشق دامنگیر شد
از ازل ترسیم کردم رد پایت تا ازل
چون به هم وصلش نمودم نقش شد رب ملل
در خدا دیدم هر آنچه,,, در تو پیدا می شود
قل هو الله احد پیش تو معنا می شود
معجزه سر می زند از خادمانت گاه گاه
قنبر تو بی عصای دست موسی می شود
رحمت عام تو را قید مکان خنثی نکرد
کل عالم گر بیاید در نجف جا می شود
مشکل از ما نیست مولا برق ایوان را ببین
ما که هیچ عیسی ببیند تا کمر تا می شود
ذره را با یک نفس تو آفتابش کرده ای
قطره با یک گوشه ی چشم تو دریا می شود
زمزم از بر خورد با دست تو کوثر گشته است
نیمه ای از نور تو حتما پیمبر گشته است
کفر در سیر الوهیت مسلمانت شده
لو کشف خود پرده دار کوه ایمانت شده
گفت احمد چنگ باید زد به حبل الله عشق
بعد از آن دستان ما تسلیم دامانت شده
خانه ی حق را کلیدی نیست جز در دست حق
انبیا نه,,,کبریای محض در بانت شده
ابر هم کج می کند راه خودش را سوی تو
از همان وقت است طوفان هم پریشانت شده
وجه تو تکثیر خواهد شد,,علی موسی الرضا
بانی آیینه بندان خراسانت شده
زیر دین پرچمت هستند از چین تا حجاز
غالبا سوی تو سجده می کنم وقت نماز
اشک عاشق بیشتر در قلب شب گل می کند
عشق هذیان می دواند تا که تب گل می کند
ذوالفقارت را که بیرون می کشانی از نیام
بر لب جن و ملک یا للعجب گل می کند
چاکر نام تو توحید است هر جا می رود
در حیاط خانه ی نام تو رب گل می کند
هر کجا آب دهانت خورد بر سیمای خاک
روز بعدش در همان نقطه رطب گل می کند
سیزده نور مکرر در شعاع نور تو
چارده قرن است در ماه رجب گل می کند
کیستی تو کیستی تو کیستی تو کیستی
«من همین تشویش ممدوحم تو خود گو چیستی»
می کشی از سینه بیرون می پذیری آه را
ختم در خود می کنی هر راه را بیراه را
مانع وصل تو (والا )نیست هرگز پستیم
از فیوضاتت مگر محروم کردی چاه را؟؟
شد عبای وصله دارت آبروی عارفان
خاک نعلینت به یغما برده قلب ماه را
هر که زانو زد کنارت ارفع المقدار شد
از گدایان می شناسند اقتدار شاه را
طور کافی بود دیگر جلوه ات را حبس کن
ورنه لکنت می کشد شخص کلیم الله را
با تو بودم آشنا اما تو را نشناختم
گر به غیر از یا علی چیز ی بگویم باختم
#حسین_واعظی👇
@fazlllدیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#امیرالمؤمنین_مدح
جان را به يک اشاره مسخّر کند علي!
دل را به يک نظاره منوّر کند علي!
ايجاد گل ز شعل? آذر کند علي!
يک لحظه سير عالم اکبر کند علي!
بر کائنات جود مکرّر کند علي!
او را سزد به خلق اميري و رهبري
او آورد عدالت و قسط و برابري
تيغش رسد به چرخ گه رزمآوري
با ذوالفقار حيدري و دست داوري
يک لحظه فتح قلع? خيبر کند علي!
افلاک را مهار کند با نظارهاي
بيمهر او به چرخ نتابد ستارهاي
نبود به دهر منقبتش را شمارهاي
ابليس را به بند کشد با اشارهاي
يک لحظه گر اشاره به قنبر کند علي!
پيغمبري نبوده بدون ارادتش
کعبه هنوز فخر کند بر ولادتش
مسجد هنوز شاهد شوق شهادتش
پروردگار فخر کند بر عبادتش
چون بندگي به خالق داور کند علي!
او ناخداست کشتي ليل و نهار را
فرمان دهد هماره خزان و بهار را
تقسيم کرده روز ازل خلد و نار را
نبوَد عجب که خلق خداوندگار را
با يک نگاه خويش ابوذر کند علي!
گردون به پيش تيغ علي افکند سپر
از حملهاش قضا و قدر ميکند حذر
شمشير فتح داور و شير پيامبر
روز از سران فتنه بگيرد به تيغ، سر
شب در خرابه با فقرا سرکند علي!
هنگام بذل دست بوَد دست داورش
گر کوهي از طلا بود و کوهي از زرش
اول نهد طلا به کف سائل درش
نبوَد عجب به دست غلام ابوذرش
اين گوي خاک را به جهان زر کند علي!
هر جا خدا خداست علي هم بوَد امير
خورشيد را توان کشد از آسمان به زير
از بس که بود ديو هوا در کفش اسير
حتي شکم ز نان جوين هم نکرد سير
با آنکه سنگ را در و گوهر کند علي!
در آسمان لواي امامت بپا کند
در خاک، با خدا دل شب التجا کند
در جنگ، حفظ جان رسول خدا کند
در رزم تيغ خويش به دشمن عطا کند
در مهد، پاره پيکر اژدر کند علي!
طاقي که تا قيام قيامت نيافت جفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت
از جبرئيل نغم? «الا علي» شنفت
در ليلة المبيت به جاي رسول خفت
تا جان خود فداي پيمبر کند علي!
شاهي که هست و بود به دستش مسخر است
با يک فقير زندگي او برابر است
از بس که در خلافت خود عدلگستر است
سهم عقيل را که بر او خود برادر است
با سهم يک فقير برابر کند علي!
روزي که از خطاي همه پرده ميدرند
روزي که خلق تشنه به صحراي محشرند
دلها ز تشنگي چو شررهاي آذرند
آنان که مست جام تولّاي حيدرند
سيرابشان ز چشم? کوثر کند علي!
دارد ز قلب خاک حکومت بر آسمان
بر دستش اختيار مکان داده لامکان
گردد به گردش نگهش محور زمان
دست خداست با سر انگشت ميتوان
افلاک را هماره مسخّر کند علي!
دين يافت از ولادت شير خدا کمال
بيمهر حيدر است مسلمان شدن محال
عالم به او و او به خدا دارد اتکال
در عين بندگي به خداوند ذوالجلال
اعجاز، همچو خالق داور کند علي!
آدم سرشته شد گلش از خاک پاي او
کس را چه زهره تا که بگويد ثناي او
مداح او کسي است که باشد خداي او
اکسير معرفت طلب از کيمياي او
شايد مس وجود تو را زر کند علي!
دنيا نديده مثل علي راست قامتي
در هر دلي بپاست ز شورش قيامتي
هر نقطه را بوَد ز ولايش علامتي
هر لحظه ريزد از سر دستش کرامتي
جود از نياز خلق، فزونتر کند علي!
دل از خيال منظر حسنش صفا گرفت
بايد از آن جمال نشان خدا گرفت
حق از نخست، عهد ولايش ز ما گرفت
روزي که تيرگي همه جا را فراگرفت
ما را شراب نور به ساغر کند علي!
روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هرکس به حشر ميدروَد هر چه را که کشت
بخشنده ميشوند همه کردههاي زشت
رويد ز شعلههاي جهنم گل بهشت
گر يک نگه ز دور به محشر کند علي!
مهر قبول توبه آدم به نام اوست
موسي به طور همسخن و همکلام اوست
از قلههاي وهم فراتر مقام اوست
امر قضا به حکم خدا در نظام اوست
تا در نظام خود چه مقدّر کند علي!
مدح علي است کار خداوند ذوالجلال
اينجا تمام عالم خلقت کرند و لال
بيلطف او به کس نبوَد قدرت مقال
«ميثم» چو دم زني ز ثناي علي و آل
هر دم تو را عنايت ديگر کند علي!
سازگارقمی
@fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی