#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#شب_پنجم
مرثیه حضرت عبدلله ابن الحسن علیه السلام
مثل خورشید یل شب شکن است
یازده ساله سپاه حسن است
تیغ اگر دست بگیرد غوغاست
طرز جنگ آوری اش بی همتاست
نور علی نور علی نور من است
حسن اندر حسن اندر حسن است
در دلش انس به مادر دارد
جگر حضرت حیدر دارد
می درد برق نگاهش شب را
بوده همراه ترین زینب را
یازده ساله چه شیری شده است
مثل قاسم چه دلیری شده است
ترس در چهره ی او بی معناست
در جلال و جبروتش زهراست
بی زره زد به دل یک لشکر
زنده شد باز شکوه حیدر
عشق را دید که بی یار شده
بین صد نیزه گرفتار شده
عمویش را ته گودال که دید
دیگر از زندگی اش دست کشید
دید آواز عمو پیر شده
به تنش نیزه سرازیر شده
قاتلی تیغ به رویش میزد
چنگ بر زلف عمویش می زد
دید دستان سنان آزاد ست
نیزه و تیر و کمان آزاد ست
رفته از حال عمو با این حال
گرگ ها دور و برش در گودال
تیغی افتاد به راه گلویش
داشت می سوخت گلوی عمویش
دست را یاد پدر کرد سپر
گشت آیینه ی روی مادر
دشت پر شد ز دم واامّا
ناله اش کشت عمو را آنجا
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#حسن_کردی
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت علی اصغر علیه السلام
صورتت ماه بود بی تردید
غرق خون هم لب تو می خندید
سرعت تیر بسکه بالا بود
کار بابا فقط تماشا بود
تا که تیر سه پر لبت را دوخت
دلش از خشکی گلویت سوخت
تیزی تیر یک طرف اما
داغی این سه شعبه واویلا
می چکد جای شیر از لبهات
خون قلب تو و من و بابات
خنده ها می دهد جوابم را
سر بریدند آفتابم را
تا ابد در غمت عزادارم
بعد تو من ز سایه بی زارم
تیر تا با گلوت در افتاد
جان بابات در خطر افتاد
شرم دارد صدای بابایت
نگرانم برای بابایت
تیر داده به ظاهرت تغییر
گلویت را شکست چون شمشیر
پدرت را ببین که حیران است
بی حرکت میان میدان است
می شود از حسین مگر پرسید
تیر را از گلو چگونه کشید
مرد مادر برو خداحافظ
گل پرپر برو خداحافظ
حرمله کودک مرا کشت و
بعدها می زند مرا مشت و
خنده های پلید و مستش که...
بدتر از تیر ضرب دستش که...
می کشد انتظار چشم مرا
وای بر بی کسی ما اسرا
بگذرم_ در حرم چه می کارند؟
نیزه ها گم شده مگر دارند؟
خاک ها را که زیر و رو کردند
حرمله ها پی چه می گردند؟
می روی از حرم خداحافظ
پسر بی سرم خداحافظ
تا بسوزند قلب مادر تو
نیزه بازی کنند با سر تو
#اثر_جدید
#حسن_کردی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه عاشورایی
بدنت در همه ی دشت پراکنده شده
آفتاب از تن زخمی تو شرمنده شده
خسته ام تاب و توانم بده ای گم شده ام
تو خودت راه نشانم بده ای گم شده
ای تن ریخته بر خاک سرت را بردند
به کجا ای تن صد چاک سرت را بردند
چقدر بر بدنت جای رد پا مانده
چقدر نیزه شکسته به تنت جا مانده
خواستم از بدنت بوسه بگیرم که نشد
خواستم از غمت این گوشه بمیرم که نشد
سر درآورده تنت نیزه به نیزه در دشت
قسمتی از گل پرپر شده اینجا برگشت
تو کجا رفته ای ای دشت پر از عطر تنت
نیزه ها پر شده از حال و هوای بدنت
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عاشورا
#حسن_کردی
#اثر_جدید
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
نفر نفر به تنت تیغ و تیر و نیزه زدند
تو را به نیزه،حرم را به چشم هرزه زدند
سپاه غارتیان سمت خیمه راه افتاد
حرم بدون تو در چنگ یک سپاه افتاد
بدون تو چه پریشان حجاب ها می سوخت
به یاد زخم لبت قلب آب ها می سوخت
کجا روم که تنت را ز خاطرم ببرم
خدا کند که نبینی چه آمده به سرم
تو را به نیزه کشیدند زیر تیغ در گودال
تنت به کینه دریدند زیر تیغ در گودال
حرم که سوخت دلم پابه پای طفلان سوخت
برای هرم دل من دل بیابان سوخت
چگونه بگذرم از این گلوی صد چاکت
چه رد پای زیادی ست مانده بر خاکت
سری به نیزه بلند است عصر عاشورا
زبان مرثیه بند است عصر عاشورا
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حسن_کردی
#اثر_جدید