eitaa logo
دیوان فضل
270 دنبال‌کننده
317 عکس
248 ویدیو
21 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
خودم کنیز توام بچه‌هام نوکر تو عروس‌های من آقا کنیز دختر تو من آمدم که به پایت فقط بلند شوم نیامدم بنشینم بجای همسر تو اگر سپاه نداری نمرده ام‌بنین چهارتا پسرم میشوند لشگر تو چهار تا پسرم عالمان‌غیب شدند برای اینکه نشستند پای منبر تو علی نگو که غریبی فقط تو لب تر کن چهار دسته‌گلم میشوند پر پر تو پسر بزرگ نکردم کنار من باشند بگو فدات شوند افتخار من باشند نمیروند اگر هیچ‌جا بدون حسین نبوده‌اند چون از ابتدا بدون حسین خودم به یک یکشان یاد داده‌ام حتی بهشت نیز ندارد صفا بدون حسین کنار سفره آقایشان بزرگ شدند نخورده‌اند دو لقمه غذا بدون حسین سپرده ام به ابالفضل موقع رفتن که بر نگرد ز کرب‌وبلا بدون حسین خدا کند پسرانم همه شهید شوند ولی خدا نگذارد مرا بدون حسین برای روز مبادا بزرگشان کردم برای زینب کبری بزرگشان کردم چهارتا پسرم جلوه های من هستند چهار ام‌بنین در چهار تن هستند علی اگر چه مرا «مادرپسرها» خواند ولی همه پسران ابوالحسن هستند یل جمل به پسرهای من نبرد آموخت ز کودکی همه پرورده حسن هستند قرار نیست که صحبت کنند پیش حسین وگرنه که همه استاد در سخن هستند بشیر گفت حسینم کفن نداشته است عجیب نیست پسرهام بی کفن هستند شنیده ام که بشیر از همه خبر داری بگو که از پسر فاطمه خبر داری؟ قرار شد نگذارند ساده جان بدهد قرار شد نگذارند سر تکان بدهد قرار شد که تنش روی خاکها باشد و نیزه دار سرش را به آسمان بدهد قرار شد که سرش را سریعتر ببَرد به مردم همه شهرها نشان بدهد سنان چقدر پریشان رسیده در گودال مباد تا که به دستش کسی سنان بدهد چه حرفهای نگفته که در دهن دارد اگر که چکمه سربازها امان بدهد به این بریدن انگشت هم نیاز نبود قرار بود عقیقی به ساربان بدهد قرار شد همه باهم دوباره حمله کنند قرار شد نگذارند ساده جان بدهد حسین عمه سادات را صدا میزد عزیز فاطمه لب تشنه دست و پا میزد http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
می سوخت و در سینه اهی شعله ور داشت از بعد زهرا حال و روزی خون جگر داشت با دیدن چشمان حیدر گریه می کرد از غصه های هر شب و روزش خبر داشت جان ها فدای انکه به طفلان زهرا از هر کس دیگر ارادت بیشتر داشت نذر حسینش کرده بود هر بچه اش را ان مادری که دامنش قرص قمر داشت زینب همه عشقش ۰ دگر دختر نمی خواست اما دلش می خواست بیش ازاین پسر داشت جان ها به قربان و فدای مادری که روزی رزق سفره اش خیلی ثمر داشت سنگ مزار خاکی و بی سایبانش ایکاش زائر نه فقط یک رهگذر داشت ام البنین امد به استقبال زینب زینب برایش مشک پاره با سپر داشت بعد از حسین ام البنین ام البکاء شد بعد از حسین چشمان بارانی و تر داشت... http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
همسر شیر حق و مادر دریا شده ای بانوی بیت علی ثانی زهرا شده ای خانه با بودن تو رونق زهرایی یافت مثل یک خاطره ی گم شده پیدا شده ای دامنت مهد ادب بوده و ایثار و وفا شد صفاتی که خودت بانی آنها شده ای تو همان شیر زن لایق حیدر  بودی شأن تو بود  اگر همسر مولا شده ای ساره و مریم و آسیه و حوا بر تو غبطه خوردند که تو مادر سقا شده ای ترسی از روز جزا نیست، اباالفضلت اگر در  کف من بنهد نامه ی امضا شده ای http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از کانون مداحان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 (س) ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست هر بار بی قراری زینب تو را شکست بر سر گرفت چادر زهرا... سکوت کرد آهی کشید و بغض لبت بی هوا شکست هر بار یاد فاطمه کردی دلت شکست وقتی دلت شکست، دل مرتضی شکست ای هم نفس ترین علی بعد فاطمه قلبت میان غربت یک ماجرا شکست پیشانی ات که گنبد محراب را شکافت وقت هجوم تیغ به شیر خدا شکست ده سال پیر قصه ی اشک حسن شدی از زخم هر زبان که دل مجتبی شکست وقتی حسین رانده شده از شهر مادریش باید نوشت حرمت آل عبا شکست عباس شد ستاره دنباله دار تو تا کربلا رسید، و در کربلا شکست یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین ای مادر بهشت تو را غصه ها شکست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
هدایت شده از کانون مداحان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 💠🏴💠🏴💠🏴💠🏴💠 آن کس که در میانۀ محشر امید ماست ام البنین مادر سردار کربلا ست او کز غم فراق علمدار در غم است بانی روضه های علمدار کربلاست اینک اگر قلم به ورق می زنم بدان از شور و شوق دلبری ماه کربلاست زینب اگر سفیر غم غاضریه شد بیرق به دست مادر سقای کربلاست تنها دلیره ای که ابوفاضلش دهند این فاطمه نشان گر غوغای کربلاست ما را غزل اگر ز غم خیمه ها دهند ام البنین ساقی غم های کربلاست کان نو عروس تازه به حجله روانه شد گفتا که خود کنیز شهیدان کربلاست مادر که شد پسر به سر دست ها گرفت گفتا که این فدایی ارباب کربلاست در وصف حال او چه کنم قاصر است زبان ام البنین مادر سردار کربلاست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بس که عشق آکنده در جانِ تو یا ام البنین عقل یکسر گشته حیرانِ تو یا ام البنین دامنت گر مهدِ عشقِ حضرتِ مَه می شود. یعنی دریایی ست دامانِ تو یا ام البنین ساقیِ گلهای زهرا می شود در کربلا آنکه دارد شوقِ چشمانِ تو یا ام البنین آسمانت با ستاره شب به شب آذین شود ماه مهمانِ شبستانِ تو یا ام البنین بالهای زخمیِ عباس در پروازِ توست بوسه گاهش مِهرِ دستانِ تو یا ام البنین آسمانِ کربلا خالی ز تصویرِ تو نیست هر نگاهش زخمِ پنهانِ تو یا ام البنین روضه ی گلهای تو تسکینِ قلبِ کربلاست مَشک پُر از اشکِ مژگانِ تو یا ام البنین تا ابد دامانِ دریایت ستایش می شود تا ابد سرسبز پیمانِ تو یا ام البنین واژه ی نامادری در شان و عنوانِ تو نیست هر چه مادر پس به قربانِ تو یا ام البنین! 🔸شاعر: _______________________________ 🔹 ناشر محمد اسماعیل فضل الهی
کسی از خانه‌اش هر شب گذر روح‌الامین دارد که از ترس خدا در سجده پینه بر جبین دارد کسی که همسر شیر خدا باشد یقین دارم خبر از عالم لاهوت و از عرش برین دارد خدا می‌خواست هم کُفوِ علی باشد پس از زهرا چه شأنی دارد این بانو هزاران آفرین دارد مسیر نور او از آسمان‌ها سر در آورده اگر چه ظاهرش این است، جا روی زمین دارد کنیز زینب کبری شدن زیباست، ور نه او شبیه مرتضایش دست حق در آستین دارد بنازم خانه‌ای را که امیرالمؤمنین در آن سخن از فاطمه با حضرت ام‌البنین دارد علی فرزندهایش را سپرده دست این مادر یقین دارد که بعد از فاطمه یاری امین دارد از آنجایی که حامیِ ولایت بود فهمیدم شبیهِ فاطمه این فاطمه هم درد دین دارد خودش می‌گفت من هستم کنیز خانه‌ی زهرا چه افتاده‌است این مادر که حسّی این‌چنین دارد خودش اُم‌ُالاَدَب، فرزند او باب‌ُالاَدَب یعنی کسی که این‌چنین باشد علمداری چنین دارد به وصف و مدح او هرچه بگویم باز کم گفتم چرا که همسری هم‌چون امیرالمؤمنین دارد تمام عزت و شأن و مقامش از اباالفضل است خدا هرچه به او داده از این شورآفرین دارد چه زیبا تربیت کرده‌است او ذُخرُالحسینش را چرا که ترس از آن روزهای واپسین دارد رکاب پای زینب زانوی عباس خواهد شد عقیله در زمین کربلا حِصّ حصین دارد چه آمد بر سر این مادرِ چون کوه استاده نمی‌دانم چه حرفی با عمود آهنین دارد شنید از راویِ کرببلا عباس از مرکب... زمین افتاد، حالا بر لب آهِ آتشین دارد بشیر از علقمه می‌گفت و از چشم علمدارش ولی ام‌البنین در سینه داغ یا و سین دارد ا@fazlll دیوان فضل
بند1⃣ سه ساله روضه خونم کنار بقیع گریونم چهار تا قبر خیالی دلیل اشک روونم با اینکه یاد داغ بچه هام اشکمو در میاره با اینکه فکر عباسم مدام اشکمو درمیاره با اینکه این زخم بی التیام اشکمو در میاره ولی من گریه میکنم برای تسلای فاطمه گریه میکنم برای عزیزای فاطمه گریه میکنم برای حسین جای فاطمه گریه میکنم بند2⃣ تو قلبم غم اولاده سه سال عذابم داده شنیدم دستای عباس توی علقمه افتاده با اینکه فکر دستای قلم اشکمو در میاره با اینکه فکر سقای حرم اشکمو درمیاره با اینکه روضه ی صاحب علم اشکمو درمیاره ولی من گریه میکنم برای چشای تر رباب گریه میگنم برای علی اصغر رباب گریه میکنم برای دل مضطر رباب گریه میکنم بند3⃣ یه بغضی تو سینم نشسته که راه نفسهامو بسته شنیدم جگرگوشه ی من سرش با عمودی شکسته با اینکه این غم ازعمق وجود اشکمو درمیاره با اینکه ضرب سنگین عمود اشکمو درمیاره با اینکه چشمای خون الود اشکمو درمیاره ولی من گریه میکنم برا زخم پیشونیه حسین گریه میکنم براچشم بارونیه حسین گریه میکنم برای لب خونیه حسین گریه میکنم شعر و سبک: امیر آهمند @fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
زمین‌خوردن تنت را هم بِهَم ریخت حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت حرم با تو زمین افتاد عباس عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت تو را بست از سرگیسو به نیزه مگر تابت دهد هر سو به نیزه الهی بشکند دستان خولی تو را محکم زد از پهلو به نیزه سرت بر خاک بود و درد سر شد که سرگرمی چندین رهگذر شد سرت برگشت بر نیزه ولیکن شکاف ابروی تو بازتر شد هزاران تیر برتن تا پرآمد هزاران تیر بود و مادر آمد مگر کم بود حجم تیر این سو که غلطیدی و از آن سو در آمد پُر است اینجا پری آتش گرفته لباس و مَعجری آتش گرفته شنیدم روضه‌ات را بار اول خودم از دختری آتش گرفته چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد نشان سلسله شرمنده‌ام کرد تو را نه، کاش مَشکَت را نمیزد بمیرد حرمله شرمنده‌ام کرد ببین این روزهای آخری را شنیدم روضه‌ی انگشتری را خداوندا سنان از من گرفته تمام لذت نامادری را 👇👇👇👇👇👇 شاعر:لطفی https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
علیهاالسلام 🔹سلام بر اشکت🔹 سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح... ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند وفا به غیرت عباس تو سلام کند... اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی به چشم آل محمّد عزیز زهرایی تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست کلید باب حوائج به دست عبّاست مزار توست کنار مزار چار امام که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام... مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت هزار قافله دل پای‌بست فرزندت نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت... اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست الا تمام وجودت پر از نوای حسین به گریه نایبة‌الزینبی برای حسین روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت سلامِ گریه‌کنان حسین، بر اشکت سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت... تو مادر شهدا، همسر علی هستی هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود... https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی