#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
گفتم "حسین"، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
بابالحوائج است و زود گره باز میکند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد
هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
میسوخت در غمش همهی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد
تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد
بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد
#عادل_حسین_قربان
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
همچوروی طفل من بیرنگ ورومهتاب نیست
بخت من درخواب وچشم کودکم راخواب نیست
گفتم ازاشکم مگرای غنچه نوشی آب لیک
ازتومعذورم که اشک من به جزخوناب نیست
درحرم هرسمت باشدقبله امابهرمن
غیررویت قبله وجزابرویت محراب نیست
خیمه بیت الله وکعبه مهدودرطواف اهل حرم
این طواف حج عشق ست وجزاین آداب نیست
هفت بارآمدصفاومروه هاجرآب جست
منکه دههاباردرهرخیمه رفتم آب نیست
قسمتی ازراه راباهروله هاجربرفت
من همه ره رادویدم کام توسیراب نیست
حج من اتمام شدبرخیزاحرامم بِکَن
ای ذبیح خردسال اکنون که وقت خواب نیست
#علی_انسانی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حَلقت
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد، همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت
سه روزِ بعد، در افلاک دفن خواهیشد
کنار قلب پدر، خاک کربلای خودت
#هادی_جانفدا
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#مربع_ترکیب
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
#محمد_حسین_رحیمیان
#لم_ترحمونی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
(لَم تَرحَمونی) ِ پدرت بی جواب شد
آب از خجالت لب عطشانت آب شد
باران نیامد و خبر از ابر جود نیست
بهر لبت دودیده ی من چون سحاب شد
قلب من وگلوی تو گردیده یک هدف
بر هر دو زد اگر چه گلو انتخاب شد
گویا که آب آب تو بوده دعای مرگ
(عجّل وفاتی) تو کنون مستجاب شد
ای بی گنه که تیر سه پر ریخت بر همت
آبادی من و تو چگونه خراب شد
مویی که از مصیبت اکبر شده سپید
حالا ز خون حنجر پاکت خضاب شد
زخم روی لبان تو خون گریه می کند
از خنده های روی لبت دل کباب شد
از بس که ذبح تو، شرر جان گداز بود
در قلب دشمن از غم تو انقلاب شد
راز نفس به سینه ی من بودی و کنون
دیگر نفس کشیدن من هم عذاب شد
ماندم میان خیمه و میدان، کجا روم
شرم از رباب دارم وغم بی حساب شد
زین پس به روی نیزه شود خیره مادرت
افتادنت ز نی سبب اضطراب شد
#علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
گفتم "حسین"، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
بابالحوائج است و زود گره باز میکند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد
هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
میسوخت در غمش همهی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد
تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد
بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد
#عادل_حسین_قربان
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
گفتم "حسین"، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
بابالحوائج است و زود گره باز میکند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد
هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
میسوخت در غمش همهی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد
تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد
بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد
#عادل_حسین_قربان
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
گفتم "حسین"، صفحهی دل، پرستاره شد
راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد
گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟
فوراً به گاهوارهی اصغر، اشاره شد
بابالحوائج است و زود گره باز میکند
با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد
هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها
با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد
...
میسوخت در غمش همهی هفت آسمان،
تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد
تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه...
قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد
بر ماتمش زمین و زمان، نوحه میکنند
دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد
#عادل_حسین_قربان