eitaa logo
دیوان فضل
283 دنبال‌کننده
384 عکس
290 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی قصد میدان کرده ای ماه عسل یعنی همین لشکری کفتار را از روی اسب انداختی الله الله وارث شیر جمل یعنی همین یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست اه دشمن حلقه زد دورت زحل یعنی همین زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین
روزی ما سر هر سفره به نامِ حسن است تا کرم بین مقیمینِ  مَقام حسن است هرکه مجنون حسین است خودش می‌داند که حسینی شده‌ی دست امام حسن است از خرابات بقیع تا به خدا راهی نیست همت باده کشان از لب جام حسن است در جمل بین جوانان علی کاری کرد همه گفتند فقط سکه به نام حسن است گفت لایومک فقط کرببلا دیده شود همه‌ی معجزه‌ها پشت کلام حسن است صلح او صلح حسین است به زهرا سوگند  کربلایی هم اگر هست  قیام حسن است حسنی‌های حرم هول قیامت دارند کربلا دید زمین زیر لگام حسن است خیمه‌ی آل حسن حلقه‌ی انگشتر بود مسند عمه‌ی سادات خیام حسن است تا سرِ ازرق شامی و یلانش را زد قاسمش گفت که این تازه سلام حسن است
پسر رفته به بابايش خبرها اينچنين باشد كرم را ارث از او برده اثرها اينچنين باشد به حق در آسماني اينچنين نوراني و زيبا توقع هم همين باشد قمرها اينچنين باشد به ظاهر سينزده سالش ولي خضر است شاگردش به حيدر رفته در هيبت نظرها اينچنين باشد به اصرار خودش آمد به سختي شد عمو راضي كه در آخر وداع،حال پدرها اينچنين باشد براي او شهادت از عسل هم هست شيرين تر براي عاشق بي دل سفرها اينچنين باشد در آورده به زانو ارزق و اولاد ارزق را به نسل مرتضي كلأ جگرها اينچنين باشد به زير سم مركب ها قدش هم قد اكبر شد در اين راهي كه او رفته خطرها اينچنين باشد چه دامادي چه قدي به،به اين طرز حنابندان به پيش آل پيغمبر هنرها اينچنين باشد
می رود مثل حسن، حیدر دیگر باشد انتقام نفس خسته ی مادر باشد همه ی جنگ سرِ دشمنیِ با علی است بی نقاب آمده تا که خودِ حیدر باشد ذوالفقاری ست دوباره به سر مرهب ها قاسم ابن پسر فاتح خیبر باشد سیزده ساله ولی خوب به او می آید که به فرزند علی مالک اشتر باشد آرزو داشته تا چند صباحی دیگر ضرب تیغش به ابوالفضل برابر باشد نوجوانیِ ابالفضل به صفین شده کشته هایش ولی امروز فراتر باشد ازرق شام نفهمید که در محضر او لحظاتی ست که می چرخد و بی سر باشد آنچنان میمنه و میسره را ریخت بهم همه گفتند که شاید علی اکبر باشد کسی از ضربه ی تیغش به سلامت نگذشت اجل کوفه و شام است و مقدر باشد
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده  وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده  چاره ای كن كه نمانند به رویِ دستم  عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده  گیسویِ مادرِ تو باز شده در خیمه  تا كه گیسویِ تو در دستِ بلا افتاده  كار، كارِ نظر شومِ حرامی ها بود  اگر این لاله ی انگشت نما افتاده  به دلم ماند عمو نَه، كه بگویی بابا  لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟  خیز شاید كمكِ لرزش پایم باشی  كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده  شده دشوار تماشای تو از سمت حرم  چقَدَر سنگ میانِ تو و ما افتاده  لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد  بدنی حال در این سعی و صفا افتاده  دست در زیرِ تنت برده ام و میپرسم  بین این ساقه چرا این همه تا افتاده؟  قد كشیدی كمی از پا و كمی از سینه  بینِ اندام تو این فاصله ها افتاده  هركجا تاخته اسبی كمی از تو رفته  لخته خونت همه جا در همه جا افتاده  كاكُلَت كنده شد و حرمله در مُشتَش برد  اثر پنجه ی او در سر و پا افتاده  میبرم تا درِ خیمه قد و بالایت را  چند عضوی ز تو ای وای كجا افتاده؟  شیشه یِ عمرِ من آرام نفس كِش بدجور  استخوان هایِ شكسته به صدا افتاده  ای ضریحِ حسنم، زود مُشَبَّك شده ای  در حرم با تو دمِ واحسنا افتاده 
بی تو در بین حرم بانگ عزا افتاده  وای قاسم، عوضِ وا عطشا افتاده  چاره ای كن كه نمانند به رویِ دستم  عمه ات از نفس و نجمه ز پا افتاده  گیسویِ مادرِ تو باز شده در خیمه  تا كه گیسویِ تو در دستِ بلا افتاده  كار، كارِ نظر شومِ حرامی ها بود  اگر این لاله ی انگشت نما افتاده  به دلم ماند عمو نَه، كه بگویی بابا  لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟  خیز شاید كمكِ لرزش پایم باشی  كارم از رفتن اكبر به عصا افتاده  شده دشوار تماشای تو از سمت حرم  چقَدَر سنگ میانِ تو و ما افتاده  لشگری قصد طواف تو رسید و رد شد  بدنی حال در این سعی و صفا افتاده  دست در زیرِ تنت برده ام و میپرسم  بین این ساقه چرا این همه تا افتاده؟  قد كشیدی كمی از پا و كمی از سینه  بینِ اندام تو این فاصله ها افتاده  هركجا تاخته اسبی كمی از تو رفته  لخته خونت همه جا در همه جا افتاده  كاكُلَت كنده شد و حرمله در مُشتَش برد  اثر پنجه ی او در سر و پا افتاده  میبرم تا درِ خیمه قد و بالایت را  چند عضوی ز تو ای وای كجا افتاده؟  شیشه یِ عمرِ من آرام نفس كِش بدجور  استخوان هایِ شكسته به صدا افتاده  ای ضریحِ حسنم، زود مُشَبَّك شده ای  در حرم با تو دمِ واحسنا افتاده 
شد مقدر که شود جام ؛حسن باده حسین بنویسید حسن خوانده شود ساده حسین قاسم ای پنجره ی باز شده رو به بقیع مجتبای حرمی و به تو دل داده حسین داغ سرخ تو مبادا جگرش را بدرد آه ای اکبر و ای اصغر و سجاد حسین نیزه ها هلهله کردند به روی بدنت تا به بالا نرود ناله و فریاد حسین نعلها روی تنت نقش ضریحی زده اند تا شود سینه ی تو پنجره ی فولاد حسین دست و پا می زنی افتاده عمو یاد حسین زخم پهلوی تو آورد که را یاد حسین مجمع کوچه و گودال شده روضه ی تو هم حسن پیش تو جان داده هم افتاده حسین
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
کیست این؟برتن کفن داردبه میدان آمده‌ست! چاکها در پیرهن دارد به میدان آمده ست کیست این؟مانند ماه‌ست وچه طوفان کرده است شورحیدر درسخن داردبه میدان آمده ست تازه داماد حسین ست اینکه غوغامی کند اذن میدان ازحسن داردبه میدان آمده‌ست در میان خیمه این آلاله تا برگشتنش منتظریک نسترن داردبه میدان آمده ست هی رجزمیخواندو"هل من مبارز؟"می کند شوق تقطیع بدن داردبه میدان آمده ست! ازرق شامی حریفش نیست، لشگر آمده هرکه زخمی ازحسن داردبه میدان آمده‌ست روضه خواندن کارشاعرنیست،تنهایک گریز غنچه شوق واشدن داردبه میدان آمده ست! 🔹