السلام علیک یا امیرالمومنین یا اول مظلوم
***********************
تا که بر خاک ، آسمان افتاد
دلهره در دلِ جهان افتاد
قبله در سجده ناگهان افتاد
پدر خاک ، خون فشان افتاد
خاک عالم اگر چه بر سر شد
رستگاری نصیبِ حیدر شد
ناله زد آسمان که مولا رفت
خاک می زد به سر که بابا رفت
سر پناهِ تمامِ دنیا رفت
بعد سی سال، پیشِ زهرا رفت
بعد زهرا چه ها کشید علی
انتظارش به سر رسید علی
بعد زهرا فقط اذیت شد
بین مردم به او جسارت شد
سهمش از این زمانه غربت شد
تا که فرقش شکست، راحت شد
امشب از شوق چشم او دریاست
شبِ دیدارِ حیدر و زهراست
رفت حیدر جهان پر از غم شد
روزگارِ بشر جهنم شد
قامت نخل ها همه خم شد
چاه کوفه بدون همدم شد
گریه کن چاه از برای علی
که نیاید دگر صدای علی
***********************
#رضا_یزدی_اصل
غزل مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها
************
ای سربلندِ من که چنین با سر آمدی
با سر برای دیدنِ این دختر آمدی
قدری شکسته ای تو ولی سرشکسته نه!
ای سر ، تو بر سران دو عالم سرآمدی
با نورِ تو قدم به قدم راه رفته ام
خورشیدِ من ، کِی از نوکِ نیزه در آمدی؟
ای نازنین کبوترِ من ناز کرده ای
در آشیانه از چه بدونِ پر آمدی
ای غرقِ نور ، از چه تنوری است صورتت؟
وای از دلم که از دلِ خاکستر آمدی
لبریز از غمم ، که لبت خیزرانی است
از طشت زر ، زیارتِ این گوهر آمدی
راحت بخواب خسته ی راهی عزیز من
امشب خیال کن بغلِ مادر آمدی
با اشکِ دانه دانه به تو آب می دهم
ای تشنه لب به چشمه ای از کوثر آمدی
حتی به روی نیزه دم از حق زدی پدر
بابا چه خوب از پسِ دشمن بر آمدی
*****************
#رضا_یزدی_اصل
شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
مربع ترکیب _ مرثیه
*********
رنج سفر دیدی، برادر را ندیدی
خیلی برای دلبرت زحمت کشیدی
قصد خراسان داشتی و قم رسیدی
زینب شدی و نورِ زهرا آفریدی
یا فاطمه، چون فاطمه مظلومه ای تو
معصومه ای ، معصومه ای، معصومه ای تو
با ذکر شیرین تو بانو شور داریم
با تو همیشه یک دلِ مسرور داریم
اخت الرضا عشق تو را منظور داریم
ای نور ، با نور تو بیتُ النّور داریم
از بس که سر بگذاشتی بر شانه ی نور
هر جا که تابیدی در آن شد خانه ی نور
هفده شب اینجا با نگاهت گریه کردی
در روضه های گاه گاهت گریه کردی
هر شب به جای استراحت گریه کردی
یافاطمه! در قم تو راحت گریه کردی
اینجا کسی از ناله ات شاکی نگشته
شکر خدا که چادرت خاکی نگشته
با اینکه جسمی خسته و بیمار داری
شکر خدا در قم فراوان یار داری
در کوی غربت هم تو خدمتکار داری
اینجا پرستارانِ خوش رفتار داری
اما مدینه مادرت یاری ندارد
در شهر خود هست و پرستاری ندارد
در شهر ما ناموس حیدر در امان است
عشق علی در قلب هر پیر و جوان است
این خاک همواره دلش با آسمان است
با دختر موسی بنِ جعفر مهربان است
اخلاق ما با اهلِ کینه فرق دارد
این شهر با شام و مدینه فرق دارد
در ساوه پیش چشم تو جنجال کردند
قلب تو را از غصه مالامال کردند
اینجا ولی خوب از تو استقبال کردند
با دسته های گل تو را خوشحال کردند
مردان قم از محملِ تو دور بودند
زن ها به حفظ حرمتت مامور بودند
گرچه رضا جان تو بالای سرت نیست
هر چند اهل خانه ات دور و برت نیست
هر چند ای بانو کنارت دلبرت نیست
نامحرمی هم در کنار بسترت نیست
در شام زینب را سوی بازار بردند
با دستِ بسته مجلس اغیار بردند
****************
#رضا_یزدی_اصل
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی