🌳😀 شب یلدا (طنز اجتماعی )
با احمد و محمود و رضا در شب یلدا
رفتیم همه ( عشق و صفا ) در شب یلدا
چندین پفک و شیرینی و میوه خریدیم
نوشابه به همراه غذا در شب یلدا
رفتیم و نشستیم و زدیم و همه خواندیم
با تمبک و با چند صدا در شب یلدا
محمود فقط حرف زد و یکسره جوک گفت
با خنده و با شور و ادا در شب یلدا
احمد که نوازنده و تنبک زن ما بود
ترکید خودش از دو سه جا در شب یلدا
بودم خود ِمن با دو سه تا دفتر و دستک
خواننده و هم شعر سرا در شب یلدا
تنها گل خوش قامت ما بود رضا خان
رقصنده ی بی چون و چرا در شب یلدا
با کِر کِر ما سوت زنان بود سماور
دستش به کمر روی سه پا ، در شب یلدا
قوری به خودش غره و بالای سماور
بود از دهنش دود رها در شب یلدا
قندان پر از قند نشسته کف سینی
با خنده و با عجب و حیا در شب یلدا
البته که یک چیز دگر بود در آن شب
یک چیز ِکمی مسئله زا در شب یلدا
البته نه آن چیز که در فکر شما هست
این طور قضاوت ننما ! در شب یلدا
در یک طبقی تخم کدو بود و لبو بود
چون شاه به درگاه گدا در شب یلدا
در گوشه ای از دیس نشسته دو سه تا موز
سر مست و پر از فیس و ادا در شب یلدا
شلغم شده هم صحبت آقای چغندر
راجع به زن و شیر بها در شب یلدا
گردو و عیالا همه در داخل سینی
مشغول مناجات و دعا در شب یلدا
یک کاسه ی چینی پر از دانه ی یاقوت
خوش رنگ تر از رنگ طلا در شب یلدا
آن قدر صفا بود که حتی در و دیوار
سر مست شدند از سر ما در شب یلدا
آن قدر صدا بود که همسایه ی بیمار
افسرده شد از هول ولا در شب یلدا
آن شب به گمانم نتوانست بخوابد
از مستی و از شادی ما در شب یلدا
وقتی که نخوابید بهم ریخت و زنگید
فوراً به صد و ده ؛ که بیا ! در شب یلدا
نزدیک سحر بود که زنگ در ما خورد
شد شادی ما نیز عزا در شب یلدا
ما هر چه که خوردیم در آن شب همه پررید
با سیلی مردان قضا در شب یلدا
هر کس که رعایت نکند حق کسان را
باید بخورد چوب خدا در شب یلدا
#فرامرزاکبری