eitaa logo
دیوان فضل
285 دنبال‌کننده
381 عکس
288 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به ▶️ اي كه روي دوش منه تا به قيامت علمت دست خدا پشت سرِ مدافعان حرمت @hosenih روبه روي گنبد تو هميشه تعظيم مي كنم برا دفاع از حرمت جونمو تقديم مي كنم @hosenih روزاي من با حسرت زيارت تو شب ميشه شهادتينم آخرش لبيك يا زينب ميشه @hosenih چيكار كنم كه خاك غم نشينه رو مرقد تو باد مخالف نزنه به پرچم گنبد تو @hosenih رو خون اين همه رفيق مگه ميشه پا بزاريم مگه ميتونيم حرمو يه لحظه تنها بزاريم @hosenih اون كه با سنگ تفرقه نورِ چراغ و مي زنه پاش برسه با تبرش ريشه ي باغ و مي زنه @hosenih دلم مي خواد هر جا ميرم عشق تورو جار بزنم تو دهنِ دشمنا با دست علمدار بزنم @hosenih اونا كه هر دفه ميام بهم ميگن ديگه نرو يه روز رو سنگ قبرمن مي نويسن اسم تورو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
مدح حضرت زهرا(س) -( قحطیِ عشق آمده باران بیاورید ) یک تکه ابر سوی بیابان بیاورید قحطیِ عشق آمده باران بیاورید بر روح پر تلاطم انسان عصر جهل آرامشی به وسعت طوفان بیاورید یک چشمه از بهشت خدا را از آسمان تا خانه ی پیمبر دوران بیاورید الطاف بی نهایت پروردگار را در قالب سه آیه ی قرآن بیاورید یک سیب سرخ به پیمبر دهید و بس حوریه ای به کسوت انسان بیاورید هر سیب سرخ سیبِ پیمبر نمی شود هر سوره ای که سوره ی کوثر نمی شود زیبا نزول كرده و زیباتر از همه این كه نشسته این همه بالاتر از همه خوابیده است همره لالایی نسیم دریا به روی دامن دریاتر از همه از باغ و باغبان گلش دل ربوده است این غنچه ای كه گشته شكوفاتر از همه او ماهِ خانواده ی خورشید مكه است بی خود كه نیست آمده زهراتر از همه با این همه لطافتش انصاف را بگو انسیه هست این زن حوراتر از همه ما را به مدح مادر آئینه ها چه کار؟ جایی که مدح فاطمه را کرده کردگار روشن به نورِ آمدنش آسمان شده است این زن كه قبل خلقت خود امتحان شده است عطر بهشت آمده همراهِ مقدمش دنیای پیر با نفس او جوان شده است هان ای زنان زنده به گور زمان جهل! هنگام رستخیز حقوق زنان شده است وقت نماز شرعی اگر چه نیامده برخیز ای بلال زمان اذان شده است آخر میان خانه ی آیینه های شهر آیینه ی خدای نما میهمان شده است زهرا نبود زُهره دگر نُه فلك نداشت زهرا نبود سفره ی خلقت نمك نداشت شاعر : محسن عرب خالقی شاعر: شناسه مطلب :35074 اعلام نظر در مورد این مطلب در سایت : https://emam8.com/article/35074/ جدیدترین و محبوب ترین اشعار را در کانال ما دنبال کنید👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAADwQJPg3R9JasGXa5w لینک در ایتا 👇👇👇 eitaa.ir/emam8com لینک در سروش 👇👇👇 sapp.ir/emam8com مرجع تخصصی اشعار مذهبی و سبک های مداحی👇👇👇 www.emam8.com
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان پیرم مکن ز بار غمت ای جوان بمان مهمان نُه بهار علی! پا مکش ز باغ نیلوفر امانتی باغبان بمان ای دلشکسته، آه تو ما را شکسته است ای پر شکسته، پر مکش از آشیان بمان دیگر محل به عرض سلامم نمی دهند ای همنشینِ این دل بی همزبان بمان راضی مشو دگر به زمین خوردنم، مرو بازی نکن تو با دل این پهلوان، بمان روی مرا اگر به زمین می زنی بزن اما بیا به خاطر این کودکان بمان در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست این قدر بین رفتن و ماندن نمان بمان http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد مکش ز خیمۀ دل‌ها عمود مِهرت را که آسمان به سر ما خراب خواهد شد کسی که مهر علی در قنوت او جاری‌ست دعای نیمه‌شبش مستجاب خواهد شد.. کویر را نفس قنبرت کند دریا سراب نام تو نشنیده آب خواهد شد به قدر فهم کمم هم اگر که بنویسم فضائل تو هزاران کتاب خواهد شد چه دیده بود پیمبر که گفت در این ماه محاسن تو به خونت خضاب خواهد شد.. امام اول دنیا، پس از شهادت تو امام کشتن این قوم باب خواهد شد.. پس از تو کار به جایی رسد در این دنیا که صید حرمله، طفل رباب خواهد شد 🔹https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا خبر نداشتم این‌ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا پدر، وقت غذا تازیانه می‌آمد نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه‌ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه‌ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده‌اند دشمن‌ها كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا ✍ 📝 https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا خبر نداشتم این‌ها چقدر نامردند خبر نداشتم و بی خبر زدند مرا خدا كند كه عمویم ندیده باشد، چون پدر درست همین دور و بر زدند مرا پدر! وقت غذا تازیانه می‌آمد نه ظهر و شام، كه حتی سحر زدند مرا سرم سلامت از این كوچه‌ها عبور نكرد چقدر مثلِ تو ای همسفر زدند مرا چه بینِ طشت، چه بر نیزه‌ها زدند تو را چه در خرابه، چه در رهگذر زدند مرا چه چشم زخم، چه زخمِ زبان، چه زخمِ سنان اگر نظر كنی از هر نظر زدند مرا فقط نه كعبِ نِیّ و تازیانه و سیلی سپر نداشتم و با سپر زدند مرا پدر من از سرِ حرفم نیامدم پایین پدر پدر گفتم هر قَدر زدند مرا مگر به یادِ كه افتاده‌اند دشمن‌ها كه بینِ این همه زن، بیشتر زدند مرا؟ زدند مادرتان را چهل نفر یكبار ولی چهل منزل، صد نفر، زدند مرا
آرامشم ده تا که طوفان تو باشم آئینه‌ام کن تا که حیران تو باشم آزاده‌ام امّا گرفتار تو هستم خارم که خواهم در گلستان تو باشم  من سر به زیر و سرشکسته آمدم باز  تا سربلند لطف و احسان تو باشم  دیشب حواسم را که جمع خویش کردم دیدم فقط باید پریشان تو باشم  ایمان چشمانت مرا بیدار کرده باید چه گویم؛ تا مسلمان تو باشم؟   بر گیسوانم گرد پیری هست امّا من آمدم طفل دبستان تو باشم دیروز کمتر از پشیزی بودم؛ امروز باارزشم؛ چون جنس دکان تو باشم  دیروز تحت امر شیطان بودم؛ امروز  از لطف چشمت تحت فرمان تو باشم  دیروز یک گرگِ بیابانگرد و بی عار  امروز می خواهم که اصلان تو باشم  هر چه شما فرمایی؛ امّا دوست دارم  تا در مِنای عشق، قربان تو باشم  شادم نمودی که قبولم کردی آقا  من آمدم تا بیت الاحزان تو باشم  خواهم که خاک پایتان باشم نه اینکه  چون خار در چشمان طفلان تو باشم آقا اگر راضی نگردد زینب از من دیگر چگونه بر سر خوانِ تو باشم؟