eitaa logo
دیوان فضل
276 دنبال‌کننده
331 عکس
257 ویدیو
22 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کرم ازدست تو ای دست عطا میچسبد در شبستان تو قرآن و دعا میچسبد @hosenih بارها تجربه کردم به خدا در حرمت... بیشتر از همه جا ذکر "رضا" میچسبد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سرد است تمام کوچه هامان برگرد گرمای پس از شب زمستان برگرد گلدان لب پنجره ام خشکیده ای رحمت قطره های باران برگرد @hosenih حالا که فضای روزگارم تار است خورشید همیشگی و تابان برگرد من بغض ترک خورده ی دل آشوبم آرامش بی نهایت جان برگرد عمری به سرم زده که فریاد کنم از خلوت خویش تا خیابان... برگرد @hosenih ای محض حضور؛ غایب پیداتر معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد تبعیدی حبس انتظارت شده ایم ای مژده ی آزادی زندان برگرد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رفتی و در سینه ام دل بی قراری میکند چشم هایم اشک نه! خونابه جاری میکند @hosenih رفتی و بوی تو مانده در تمام خانه ام یاد تو حتی "خزانم را بهاری" می کند خاطرات خوبمان یادم نرفته "فاطمه" حق بده حیدر برایت گریه زاری میکند بعد تو حال حَسن بدجور میسوزاندم گوشه ای کز کرده دائم سوگواری میکند ظرف آبی میگذارم شب به بالین حسین نیمه شب پا میشود شب زنده داری میکند @hosenih تاکه کمتر حس کنم من جای خالی تورا دخترم زینب برایم خانه داری می کند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را ندارد فرق چندانی برایم روز و شب دیگر از این رو که نمی بینم رخ ماه رضایم را @hosenih دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش ولی یک روز می گیرد غریبانه عزایم را دعاکردم برای حال زندانبان ولی افسوس تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را بلائی بر سرم آورد این جا سندی نامرد که جز مردن نمیبینم دراین دنیا شفایم را ندارد روزنی زندان امان ازدست زندانبان که با زنجیر غم بسته گلوی بی صدایم را @hosenih ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا فشارِضربه ی پایی شکسته ساقِ پایم را غریب و‌تشنه و زخمی به فکر همسر و فرزند "بیا‌ مادر - بیا مادر" ببینی کربلایم را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی دلم به غیر شما با کسی موافق نیست گلی به عطر خوش پیچک وشقایق نیست به دست آتش دوزخ همیشه در بند است به نام نامی توهرکسی که عاشق نیست به غیرسینه ی پاکت که معدن علم است دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست به پای مکتب تو هر که آمد عالم شد برای فهم کلاست غریبه لایق نیست نشسته ام بدهم گوش بر روایاتت قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست اگر که مذهب من جعفری وشیعه شدم مراد مکتب من جز "امام صادق" نیست 🔸شاعر: ___________________ 🔹 ناشر محمد اسماعیل فضل الهی
با امام زمان (عج) دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد  پایان بده براین شب یلداشتاب کن در انتظار آمدنت روزها گذشت ای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن ای وارث عدالت و صبر و غم علی با ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن جانم به لب رسیدازاین روزگار پست آقا به جان حضرت زهرا شتاب کن برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دید نقش زمین جوان خودش راشتاب کن برآن پدر که پیکر فرزند خویش را برخاک میسپرد به صحرا شتاب کن برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شد برآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن برخانمی که در دم گودال میگرفت با ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن روضه گرفته ایم که شاید نظر کنی روضه برای حضرت سقا شتاب کن جان سه ساله دخترکی که گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب کن الزمان(عج)ادرکنی الزمان (عج)اغثنی شاعر: https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
ایام ولادت حضرت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق ع صبحِ روزِ الست تا... عرصات شده حک روی آسمان و کرات نور قبرش زیاد می گردد هر که گوید زیادتر "صلوات" 🌺 بهترین ذکر در همه اوقات منشأ خیر و خوبی و برکات دید پیغمبرِ خدا در عرش... هست کار ملائکه "صلوات" 🌺 در میانِ تمامیِ کلمات خوشترین ذکر در زمان حیات می شود بر طرف بلا از او بفرستد اگر کسی "صلوات" 🌺 دوبیت:بمناسبت هفته وحدت 💐🌷🌺💐🌷🌺 👇👇👇👇👇👇 همدل شده باغ دین دل انگیز کنید اینگونه بهارکفرپاییز کنید گفتنند پیمبر و امام صادق ازتفرقه و نفاق پرهیزکنید 👆👆👆👆👆 ازمحمد اسماعیل فضل الهی
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد غربت نا باور تو خواهرت را میکشد آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد هم جوان،هم نوجوان،هم کودک‌ و هم پیرمرد سن و سال لشکر تو خواهرت را میکشد من خودم غمگینم و لبریزم از دلشوره‌ها اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد چشم‌های اشکبارم خیره مانده بر رباب تشنگی ِ اصغر تو خواهرت را میکشد شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد کرد اسفندی برایم دود و دستم را گرفت "عمه جانِ" اکبر تو خواهرت را میکشد باورش سخت‌است پایان قرار ما دوتاست روزهای آخر تو خواهرت را میکشد بیگمان این خاک تعبیر همان خواب منست بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد از همه شمشیرها سهمی به جسمت میرسد پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد روزگاری بوسه‌اش میزد پیمبر - وای من سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد واقعا سختست فکرش را نمیخواهم کنم ناله های مادر تو خواهرت را میکشد
قسم به ساحت ذکر شریف"هو" بابا به روی من شده این اشک آبرو بابا "عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد" چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا مرا  ببخش که نشناختم تو را اوّل به چهره‌ی تو نمانده‌ست رنگ و رو بابا خداش خیر دهد راهب مسیحی را... که با گلاب تو را  داده  شستشو  بابا خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد کشید دست به روی تو بی وضو بابا نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا.‌‌.. شدم  کنار سرت  گرم گفتگو  بابا بیا و باز صدایم بزن "رقیه ی من" تو هم بخواه ز من که "بگو بگو بابا" چه‌قدر خاطره‌ی تلخ دارم از کوفه چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا لب ِ ترک ترکت را ندیده می‌بوسم ..‌. چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
یک بار رو زدم... وقتی کسی ز جان خودش دست می کشد از هستی و جهان خودش دست می کشد وقتی که آفتاب دلش می کند غروب از ماه آسمان خودش دست می کشد یادش میان خلق خدا می شود عزیز هرکس که از نشان خودش دست می کشد وقتی که صحبت از غم و داغ حسین شد زینب ز کودکان خودش دست می کشد یک بار رو زدم به تو اینگونه تا مکن سهمیه ی مرا تو از این غم جدا مکن اینان در آسمان بلندت کبوترند نام تو می برند به هرجا که می پرند شرمنده ام که بیشتر از این نداشتم این کودکان تمامیِ هستی خواهرند در قلبشان عزای جوانت گرفته اند در راه تو فدایی و قربان اصغرند شمشیرشان میان کمر برق می زند شاگرد درس رزم علمدار لشکرند خون علی میان رگ این دو کودک است جنگاوری این دو به زهرا قسم تک است # زینب بیا ببین چه قدر قد کشیده اند! ازبسکه پا به صفحه ی مرقد کشیده اند دشمن هنوز در کف این کودکان توست تکبیر عرشیان پی هر دو جوان توست در این زمان کم چقدر زخم خورده اند از سر بگیر تا به کمر زخم خورده اند ای مادر شهید که نذرت ادا شده درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده از خیمه ها بیا و ببین بی پسر شدی مثل من حسین تو از هر نظر شدی...
حسنی زاده... ای حُسینی ترین سلام حسن حسنی زاده‌ای به نام حسن سحر مسجد‌الحرام حسن ماه زیبای پشت بام حسن یا که خورشید صبح و شام حسن مثل دریا به جزر و مد عباس بینِ اَبروت بوسه زد عباس گفت پیشت علی مدد عباس می‌روی و تمام قد عباس ایستاده به احترام حسن جلوه‌ی بی نظیرِ شیر جمل نوجوان دلیر شیر جمل روشنیِ ضمیر شیر جمل جگر شرزه شیر شیر جمل شد نصیبت همه مرام حسن تیغ تیز تو می‌کند غوغا شیوه‌ی رزمِ تو خود مولا رجزت مثل مجتبی زیبا ازرق شام و بچه هایش را می‌کُشی مُنتها به نام حسن مردِ جنگیِ تن به تَن قاسم دومین نسخه‌ی حسن قاسم یَلِ بی باک و صف شکن قاسم زِره‌ات می شود کفن قاسم ای قیامت شده قیام حسن رعد و برق است نعره‌ی هویت طاق محراب؛ کُنج اَبرویت شانه کرده نسیم گیسویت پنجه‌ی قاتل و سر و رویت تَرَک اُفتاده بین جام حسن دفترت را بگو غزل اُفتاد شوکت و هیبت ازل اُفتاد بر زمین شیشه‌ی عسل اُفتاد در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد قد کشیده شدی؛ تمام حسن! به روی خاک جا به جا شده‌ای هدف زخم سنگ ها شده‌ای زیر سم خُرد و نخ نما شده‌ای زیر پا مانده، بیصدا شده‌ای شد عزادار تو امام حسن...
چه جوری خاطره‌هام یادم بره سنگای به روی بام یادم بره سی سالِ دیگم اگه گریه کنم محاله بازارِ شام یادم بره :: خرابه برامون آشیونه بود ماجرای غربتِ زمونه بود حرفی از گرسنگی نمی‌زنم توی "شام" شامِ ما تازیونه بود :: آتیشِ قلبِ کباب، حرمله بود باعث رنج و عذاب حرمله بود توی راه، رباب به آب لب نمی‌زد مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود :: کسی می‌شه ببینه و جون نده؟ آه و ناله شو به آسمون نده؟ می‌دیدم ربابو گِریه‌ام می‌گرفت دستاشو بسته بودن تکون نده :: سنگِ غم شکسته بال و پرم و تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و روزی صدبار می‌میرم زنده می‌شم که گذاشتم توی خاک خواهرم و ✍