هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_معصومه_س_مناجات
#حضرت_معصومه_س_مدح
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
کرم ازدست تو ای دست عطا میچسبد
در شبستان تو قرآن و دعا میچسبد
@hosenih
بارها تجربه کردم به خدا در حرمت...
بیشتر از همه جا ذکر "رضا" میچسبد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_زمان_عج_مناجات
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
سرد است تمام کوچه هامان برگرد
گرمای پس از شب زمستان برگرد
گلدان لب پنجره ام خشکیده
ای رحمت قطره های باران برگرد
@hosenih
حالا که فضای روزگارم تار است
خورشید همیشگی و تابان برگرد
من بغض ترک خورده ی دل آشوبم
آرامش بی نهایت جان برگرد
عمری به سرم زده که فریاد کنم
از خلوت خویش تا خیابان... برگرد
@hosenih
ای محض حضور؛ غایب پیداتر
معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد
تبعیدی حبس انتظارت شده ایم
ای مژده ی آزادی زندان برگرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_بعد_از_شهادت
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
رفتی و در سینه ام دل بی قراری میکند
چشم هایم اشک نه! خونابه جاری میکند
@hosenih
رفتی و بوی تو مانده در تمام خانه ام
یاد تو حتی "خزانم را بهاری" می کند
خاطرات خوبمان یادم نرفته "فاطمه"
حق بده حیدر برایت گریه زاری میکند
بعد تو حال حَسن بدجور میسوزاندم
گوشه ای کز کرده دائم سوگواری میکند
ظرف آبی میگذارم شب به بالین حسین
نیمه شب پا میشود شب زنده داری میکند
@hosenih
تاکه کمتر حس کنم من جای خالی تورا
دخترم زینب برایم خانه داری می کند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را
در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را
ندارد فرق چندانی برایم روز و شب دیگر
از این رو که نمی بینم رخ ماه رضایم را
@hosenih
دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم
چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را
نشد امروز دستم را بگیرد گرم در دستش
ولی یک روز می گیرد غریبانه عزایم را
دعاکردم برای حال زندانبان ولی افسوس
تلافی کرد با شلاّق همواره دعایم را
بلائی بر سرم آورد این جا سندی نامرد
که جز مردن نمیبینم دراین دنیا شفایم را
ندارد روزنی زندان امان ازدست زندانبان
که با زنجیر غم بسته گلوی بی صدایم را
@hosenih
ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا
فشارِضربه ی پایی شکسته ساقِ پایم را
غریب وتشنه و زخمی به فکر همسر و فرزند
"بیا مادر - بیا مادر" ببینی کربلایم را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#امام_صادق #مدح_امام_صادق
دیوان اشعار مذهبی فضل الهی
دلم به غیر شما با کسی موافق نیست
گلی به عطر خوش پیچک وشقایق نیست
به دست آتش دوزخ همیشه در بند است
به نام نامی توهرکسی که عاشق نیست
به غیرسینه ی پاکت که معدن علم است
دگر به هیچ کجا این همه حقایق نیست
به پای مکتب تو هر که آمد عالم شد
برای فهم کلاست غریبه لایق نیست
نشسته ام بدهم گوش بر روایاتت
قسم به جان تو بهتر از این دقایق نیست
اگر که مذهب من جعفری وشیعه شدم
مراد مکتب من جز "امام صادق" نیست
🔸شاعر:
#محمدحسن_بیات_لو
___________________
🔹 ناشر محمد اسماعیل فضل الهی
#مناجات با امام زمان (عج)
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن
وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد
پایان بده براین شب یلداشتاب کن
در انتظار آمدنت روزها گذشت
ای وعده ی قدیمی فردا شتاب کن
ای وارث عدالت و صبر و غم علی
با ذوالفقار حضرت مولا شتاب کن
جانم به لب رسیدازاین روزگار پست
آقا به جان حضرت زهرا شتاب کن
برآن پدرکه با سر زانو رسیدو دید
نقش زمین جوان خودش راشتاب کن
برآن پدر که پیکر فرزند خویش را
برخاک میسپرد به صحرا شتاب کن
برآن تنی که زخمی تیرسه شعبه شد
برآن سریکه رفت به نی ها شتاب کن
برخانمی که در دم گودال میگرفت
با ناله ذکر”وای حسینا” شتاب کن
روضه گرفته ایم که شاید نظر کنی
روضه برای حضرت سقا شتاب کن
جان سه ساله دخترکی که گرفته بود
بر روی دامنش سر بابا شتاب کن
#یاصاحب الزمان(عج)ادرکنی
#یاصاحب الزمان (عج)اغثنی
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
https://eitaa.com/fazlll
دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
#رباعی_صلوات ایام ولادت حضرت پیامبر اکرم و امام جعفر صادق ع
صبحِ روزِ الست تا... عرصات
شده حک روی آسمان و کرات
نور قبرش زیاد می گردد
هر که گوید زیادتر "صلوات"
🌺
بهترین ذکر در همه اوقات
منشأ خیر و خوبی و برکات
دید پیغمبرِ خدا در عرش...
هست کار ملائکه "صلوات"
🌺
در میانِ تمامیِ کلمات
خوشترین ذکر در زمان حیات
می شود بر طرف بلا از او
بفرستد اگر کسی "صلوات"
🌺
#محمدحسن_بیات_لو
دوبیت:بمناسبت هفته وحدت
💐🌷🌺💐🌷🌺
👇👇👇👇👇👇
همدل شده باغ دین دل انگیز کنید
اینگونه بهارکفرپاییز کنید
گفتنند پیمبر و امام صادق
ازتفرقه و نفاق پرهیزکنید
👆👆👆👆👆
ازمحمد اسماعیل فضل الهی
#ورود_به_کربلا
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد
آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد
هم جوان،هم نوجوان،هم کودک و هم پیرمرد
سن و سال لشکر تو خواهرت را میکشد
من خودم غمگینم و لبریزم از دلشورهها
اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد
چشمهای اشکبارم خیره مانده بر رباب
تشنگی ِ اصغر تو خواهرت را میکشد
شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن
غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد
کرد اسفندی برایم دود و دستم را گرفت
"عمه جانِ" اکبر تو خواهرت را میکشد
باورش سختاست پایان قرار ما دوتاست
روزهای آخر تو خواهرت را میکشد
بیگمان این خاک تعبیر همان خواب منست
بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد
از همه شمشیرها سهمی به جسمت میرسد
پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد
روزگاری بوسهاش میزد پیمبر - وای من
سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد
واقعا سختست فکرش را نمیخواهم کنم
ناله های مادر تو خواهرت را میکشد
#محمدحسن_بیات_لو
#رقیه_جانم
قسم به ساحت ذکر شریف"هو" بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا
"عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد"
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا
چه حیف شانه نداری که سر بر آن بنهم
بگویم از غم خود شرح مو به مو بابا
مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهرهی تو نماندهست رنگ و رو بابا
خداش خیر دهد راهب مسیحی را...
که با گلاب تو را داده شستشو بابا
خداش نگذرد ای کاش، خولی نامرد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا
نمانده وقت زیادی به رفتنم حالا...
شدم کنار سرت گرم گفتگو بابا
بیا و باز صدایم بزن "رقیه ی من"
تو هم بخواه ز من که "بگو بگو بابا"
چهقدر خاطرهی تلخ دارم از کوفه
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا
لب ِ ترک ترکت را ندیده میبوسم ...
چه خوب شد که به چشمم نمانده سو بابا
#محمدحسن_بیات_لو
یک بار رو زدم...
وقتی کسی ز جان خودش دست می کشد
از هستی و جهان خودش دست می کشد
وقتی که آفتاب دلش می کند غروب
از ماه آسمان خودش دست می کشد
یادش میان خلق خدا می شود عزیز
هرکس که از نشان خودش دست می کشد
وقتی که صحبت از غم و داغ حسین شد
زینب ز کودکان خودش دست می کشد
یک بار رو زدم به تو اینگونه تا مکن
سهمیه ی مرا تو از این غم جدا مکن
اینان در آسمان بلندت کبوترند
نام تو می برند به هرجا که می پرند
شرمنده ام که بیشتر از این نداشتم
این کودکان تمامیِ هستی خواهرند
در قلبشان عزای جوانت گرفته اند
در راه تو فدایی و قربان اصغرند
شمشیرشان میان کمر برق می زند
شاگرد درس رزم علمدار لشکرند
خون علی میان رگ این دو کودک است
جنگاوری این دو به زهرا قسم تک است
#
زینب بیا ببین چه قدر قد کشیده اند!
ازبسکه پا به صفحه ی مرقد کشیده اند
دشمن هنوز در کف این کودکان توست
تکبیر عرشیان پی هر دو جوان توست
در این زمان کم چقدر زخم خورده اند
از سر بگیر تا به کمر زخم خورده اند
ای مادر شهید که نذرت ادا شده
درقلب خسته ات چقدر غصه جا شده
از خیمه ها بیا و ببین بی پسر شدی
مثل من حسین تو از هر نظر شدی...
#محمدحسن_بیات_لو
حسنی زاده...
ای حُسینی ترین سلام حسن
حسنی زادهای به نام حسن
سحر مسجدالحرام حسن
ماه زیبای پشت بام حسن
یا که خورشید صبح و شام حسن
مثل دریا به جزر و مد عباس
بینِ اَبروت بوسه زد عباس
گفت پیشت علی مدد عباس
میروی و تمام قد عباس
ایستاده به احترام حسن
جلوهی بی نظیرِ شیر جمل
نوجوان دلیر شیر جمل
روشنیِ ضمیر شیر جمل
جگر شرزه شیر شیر جمل
شد نصیبت همه مرام حسن
تیغ تیز تو میکند غوغا
شیوهی رزمِ تو خود مولا
رجزت مثل مجتبی زیبا
ازرق شام و بچه هایش را
میکُشی مُنتها به نام حسن
مردِ جنگیِ تن به تَن قاسم
دومین نسخهی حسن قاسم
یَلِ بی باک و صف شکن قاسم
زِرهات می شود کفن قاسم
ای قیامت شده قیام حسن
رعد و برق است نعرهی هویت
طاق محراب؛ کُنج اَبرویت
شانه کرده نسیم گیسویت
پنجهی قاتل و سر و رویت
تَرَک اُفتاده بین جام حسن
دفترت را بگو غزل اُفتاد
شوکت و هیبت ازل اُفتاد
بر زمین شیشهی عسل اُفتاد
در پِیِ جانِ تو اجل اُفتاد
قد کشیده شدی؛ تمام حسن!
به روی خاک جا به جا شدهای
هدف زخم سنگ ها شدهای
زیر سم خُرد و نخ نما شدهای
زیر پا مانده، بیصدا شدهای
شد عزادار تو امام حسن...
#محمدحسن_بیات_لو
#حسن_لطفی
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
چه جوری خاطرههام یادم بره
سنگای به روی بام یادم بره
سی سالِ دیگم اگه گریه کنم
محاله بازارِ شام یادم بره
::
خرابه برامون آشیونه بود
ماجرای غربتِ زمونه بود
حرفی از گرسنگی نمیزنم
توی "شام" شامِ ما تازیونه بود
::
آتیشِ قلبِ کباب، حرمله بود
باعث رنج و عذاب حرمله بود
توی راه، رباب به آب لب نمیزد
مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود
::
کسی میشه ببینه و جون نده؟
آه و ناله شو به آسمون نده؟
میدیدم ربابو گِریهام میگرفت
دستاشو بسته بودن تکون نده
::
سنگِ غم شکسته بال و پرم و
تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و
روزی صدبار میمیرم زنده میشم
که گذاشتم توی خاک خواهرم و
✍ #محمدحسن_بیات_لو