#عاشورا_شور
غروب جمعه بعد عاشورا دلگیر شد
دنیا دلگیر شد
همین که شمر سر و برید زهرا دلگیر شد
دنیا دلگیر شد
کوتاه نیومد
گفتم باهات راه بیاد راه نیومد
بی چشم و رو بود
اونی که با خواهرت روبرو بود
من تاب ندارم
تو تشنته من ولی آب ندارم
مادر نداری
خواهر بمیره برات سر نداری
میگن یکی برات یه کاسه آب آورده
ای نیزه خورده
خودت بگو کی پیرهن کهنت رو برده
ای نیزه خورده
وقت نمازه
این مرکبا رو زدن نعل تازه
دیره حسینم
داره سنان خیمه میره حسینم
کج میبریدن
حلقوم تو رج به رج میبریدن
خواهر بمیره
از کی سره زخمیتو پس بگیره؟
خودم دیدم تو قتلگاه رفتی گیرکردی
خیلی دیر کردی
تو رفتی خواهرت رو با غصه ت پیر کردی
خیلی دیر کردی
قدم خمیده
کی نامرتب رگاتو بریده
آزار میبینیم
از تشنگی مقتل و تار میبینم
اوضات بهم ریخت
شمر دست تو موت کرد و موهات بهم ریخت
ای هستِ خواهر
رفت از کناره تو دست بسته خواهر
#محمدصادق_باقی_زاده