#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
نماز صبح به پا شد به ربنای علی
دعاکنید علی دوست ها برای علی
خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش
خدا کند که بمیریم ما به جای علی
خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پست
حرام زاده به قتل علی کمر را بست
خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود
خدا کند که بماند علی به ذکر سجود
خدا بخیر کند سجده رو به پایان است
خدا بخیر کند زینبش پریشان است
دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت
خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت
به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد
صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد
خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند
دوباره کاش به جای علی مرا بزنند
حرام زادهی نامرد تیغ را بد زد
علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد
ــــ
ز عرش ضجه بر آمد تهدمت والله
علی به هوش نیامد تهدمت والله
بیا که روضه بخوانم برای فرق علی
بگو الهی بمیرم برای فرق علی
رمق نمانده خدایا به زانوان علی
نماند قوت دیدن به دیدگان علی
ندای قَد قُتِل آمد ز آسمان ای وای
و جان فاطمه افتاده نیمه جان ای وای
نشان تیغ حرامیش تا جبین افتاد
ز جا بلند شد و باز بر زمین افتاد
زمین که خورد نفس بند آمد و مولا
به گریه زمزمه می کرد آه...یازهرا
دوباره یاد مدینه زسینه آه کشید
برا جراحت سینه زسینه آه کشید
چه ظالمانه شکستند حرمت مارا
برای غصب خلافت زدند زهرا را
ـــــــ
گشود چشم و نظر کرد نور عینش را
و دید ضجه زنان در برش حسینش را
گمانم اینکه به او گفت نور چشمانم
به جان فاطمه گریه نکن حسین جانم
حسین گریه نکن ، وقت آه و سوز تو نیست
حسین ، هیچ روزی شبیه روز تو نیست
به استغاثه جوابت نمی دهند حسین
بگویی العطش آبت نمی دهند حسین
همه به آل علی قهر می کنند حسین
و ظالمانه تو را نهر می کنند حسین
خدا کند غریبانه ناله ها نزنی
به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی
به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند
به پیش دیدهی زینب سر تو را ببرند
میان دشت رها میشوی عزیز دلم
مرمل بدما میشوی عزیز دلم
تمام پیکر تو می شود خضیب حسین
و مادر تو صدا می زند غریب حسین
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_رقیه_زمینه
سهم من از این دنیا ، گریه و آهه
این یتیم دلخسته، دخترشاهه
ای دخترای شام ۲
منم یه روز سایهی بابا رو سرم بود
رقیه جان ، جواب چشمای ترم بود
همیشه بابام ، دور و برم بود
«مظلومه یارقیه ، مظلومه یارقیه»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
الهی مثل من بی ، تابُ نباشید
باباتون سفر میره ، خوابُ نباشید
ای دخترای شام۲
خیلی بده وداع بابا رو ندیدن
باسیلی شمر لعین ازخواب پریدن
بگن که بابا ، تو سر بریدن
«مظلومه یارقیه ، مظلومه یارقیه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه وقت نگین به بابام ، درد دلامو
نگین که گفتم بردن ، گوشواره هامو
ای دخترای شام ۲
کاری کنین یه کم خیالم بشه راحت
چادرو و پوشیه بیارین دو سه ساعت
نبینه دارم ، زخم و جراحت...
«مظلومه یارقیه ، مظلومه یارقیه»
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_حر
ذلیل آمده ام سمت خیمه های حسین
اگر اجازه دهد سر نهم به پای حسین
نخواستم که امیری کنم به لشکر کفر
من آمدم که کنم نوکری برای حسین
خدا به خاطر زهرا مرا کرامت کرد
به هم نشینی اصحاب باوفای حسین
چه خیر دیده ام از حرّیت ، نه، خیر این است
از این به بعد شوم عبد و مبتلای حسین
امیر هم که شوی مثل من ، نمی فهمی
چه لذتی بَرد آنکس که شد گدای حسین
اگر گناه همه خلق را خدا بخشد
عجب مدار، ز تأثیر ربنای حسین
اگر حسین ببخشد خدای می بخشد
تمام عفو خدا هست در رضای حسین
میان راه نهیبی زدم ، به خود گفتم
تو کیستی ! همه عالم شود فدای حسین
دوباره اهل حرم با صِدام لرزیدند
سیاه روی شدم پیش بچه های حسین
حسین آب به ما داد ، خاک برسرمن
صدای العطش آید ز خیمه های حسین
حسین آب به ما دادو حال می بینم
گرفته است ز سوز عطش صدای حسین
شما ز دست حسین آب خورده اید و کنون
شده ز سوز عطش تار چشم های حسین
هزار شکر که می میرم و نمی بینم
هزار و نهصد و پنجاه زخم های حسین
هزار شکر که می میرم و نمی بینم
شرار آتش و دود و حرم سرای حسین
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_قاسم_شهادت
زجای خیز یتیم برادرم قاسم
مگر نمیشنوی ضجهی حرم قاسم؟
همینکه جسم تو دیدم به زیر سم ستور
گهی به سینه زدم گاه بر سرم قاسم
تو پاره پاره شدی مثل پارهی جگرم
تو قطعه قطعه شدی مثل اکبرم قاسم
خجالتم نده اینقدر ای یتیم حسن
مکش تو پا به زمین ای کبوترم قاسم
چگونه جسم تو را سمت خیمه ها ببرم؟
نشسته چشم به راه تو دخترم قاسم
چگونه جمع کنم این حروف قرآن را؟
که ریخته به زمین در برابرم قاسم
از اینکه گیسوی داماد را بهم زده اند
خبر برای عروست نمی برم قاسم
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#حضرت_قاسم_زمزمه
گل بودم و رو خاک صحرا پرپر افتادم
به ضرب نیزه از رو مرکب با سرافتادم
قاتل برای ذبح دامادت کمر بسته
نامرد با چکمه میزنه به سینهی خسته
عمو اگه دیر برسی کارم تمومه
بیاعموجان
موهام تو دستش خنجرش روی گلومه
بیاعمو جان
عمو انگار صدام از زیر دست و پا...نمی آید
به زیر سم مرکب ها نفس بالا... نمی آید
حسین جانم«حسین جانم۴
باسم مرکب لب هامو پر از عسل کردن
جوری زدن انگار تلافی جمل کردن
حس می کنم رو خاک دارم بی بال و پرمیشم
دستم نزن جان عمو پاشیده تر میشم
تا زنده ام از عروسم خبر بیارید
به جان قاسم
گوشواره های نوعروس و در بیارید
به جان قاسم
اینا بد میزنند و بی هوا عمه...مواظب باش
نریزن رو سر تازه عروس ما...مراقب باش
حسین جانم حسین جانم۴
قاسم کجایی صورت زن ها پر از خونه
پای برهنه نو عروس بین بیابونه
تازه عروس و پشت خیمه میزنن قاسم
گوشواره شو دارن به غارت می برن قاسم
فاطمهی بنت الحسین چشاش گریونه
براش بمیرم
چرا تمام بدنش غرقه به خونه
براش بمیرم
پاشو تازه عروس و از روی خاکا...بلندش کن
پاشو چادر بیار از بین نامردا...بلندش کن
حسین جانم«حسین جانم۴
#محمدعلی_قاسمی_خادم