eitaa logo
دیوان فضل
285 دنبال‌کننده
381 عکس
288 ویدیو
25 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم‌الله الرحمن الرحیم ، ▶️ رسید جمعه‌ی آخر سلام قدس شریف سلام قبله‌ی صبر و قیام، قدس شریف سلام بر دل پرخون مسجدالاقصا به مسجدی که خداوند گفت: «بارکنا...» @hosenih سلام ما به تو و دست‌های بسته شده سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می زند خنجر نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس بگو به دشمنمان، انتقام، سنگین است و فتح آخر ما قبله‌ی نخستین است @hosenih بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دوره کودک‌کُشی سرآمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به‌غیر شکست دگر به محکمه‌های جهان، امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمان فتنه‌ی شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئه‌ی نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم مباد آنکه رفیقان نیمه راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز چشم‌به‌راهان صبح موعودیم نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس مجاهدان سبیل خدا سلام سلام سلام ای همه‌ی پابرهنه‌های امام میان موج خطر مانده با دلی آرام به شیخ عیسی قاسم سلام باد سلام نبود و نیست حریف قیام، زندان‌ها اسیر بند نمانند شیخ سلمان‌ها به شور عاشورا، نیجریه پاینده‌ست به آل نفت بگو، باقر النمر زنده‌ست @hosenih سلام بر دل دریایی اویس قرن به سرو زخمی همواره ایستاده، یمن سلام ما به وفای مدافعان حرم که در شگفت شد از ماجرایشان عالم به رهروان وفادار راه قدس سلام به دست غیرت امت، «سپاه قدس» سلام سلام باد به اسطوره مرد ایرانی شهید زنده ما قاسم سلیمانی سلام ما به شهیدان، ستارگان زمین سلام ما به عماد و جهاد و بدرالدین نرفته‌ایم به پستو، خدای ماست گواه که مانده‌ایم کماکان کنار نصرالله در این نبرد چه جای تعلل و تاخیر که گفته رهبرمان من کشیده‌ام شمشیر در این نبرد که واجب شده‌ست بر همه کس به حکم «لا تطع الکافرین»، جهاد کبیر من و تو در ره دریا بیا که رود شویم که می‌روند به مرداب، جوی‌های حقیر @hosenih بایست! قوت زانوی دیگران مطلب! به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب! به ضربه سم اسبان به روز جنگ قسم به لحن داغ‌ترین خطبه تفنگ قسم که جز سپیده شمشیر، صبح ایمن نیست چراغ‌های توهم همیشه روشن نیست کجا به بره، دمی گرگ‌ها امان بدهند؟ که دیده راهزنان، گل به کاروان بدهند؟ نه، گرگ اهل وفا نیست، امتحان کافی‌ست به این درنده چه خوش کرده ای گمان، کافی‌ست بیا امید به تدبیر خویشتن بندیم امید خام به لبخند دشمنان کافی‌ست چه دلخوشید به برجام دوم و سوم که این تجارت کم سود و پرزیان کافی‌ست همین قَدَر که چشیدیم از خیانتشان برای تجربه‌ی هفت نسلمان کافیست شهید عشق شو از این تفنگ‌ها مهراس سوار می‌رسد، از طبل جنگ‌ها مهراس @hosenih جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش یمن، اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش در این دو روز شبانی؛ اسیر خواب نشو ذلیل وعده‌ی بی‌معنی سراب نشو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در مقاتل خوانده ام گودال غوغا شد، ولی آن طرف تر بود غوغا... آن طرف تر... بر تلی @hosenih آسمان گو بر زمین آید ولی هرگز مباد پیش چشم خواهری بر خاک و خون افتد یلی قتلگاه زینب است این یا حسین ابن علی؟ قتلگاه زینب است این... یا حسین بن علی! @hosenih "حنجر" است این واژه یا "خنجر"؟ میان خط اشک همچنان ناخوانده مانده صفحه های مقتلی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ هنوز اسیر سکوت تو اند زندان‌ها و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها @hosenih تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها چه خلوت خوشی... آرام زیر لب گفتی و سجده کردی، جای تمام انسان‌ها نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند تقیه کار شدند آفتابگردان‌ها @hosenih تو یوسفی و مجازات یوسفی این است چنین دهند گواهی تمام قرآن‌ها ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
پر شور و شکوه، بهمنی تازه رسید در جان وطن بهار امید دمید این نهضت فاطمی چهل ساله شده‌ست «تا کور شود هر آنکه نتواند دید» این صبر و صلابت و صفا، زهرایی‌ست دل‌های تمام شهدا زهرایی‌ست یا فاطمه گفتیم و به میدان رفتیم جمهوری اسلامی ما زهرایی‌ست با روبهکان ز صولت شیر بگو با دشمن اهل شر ز شمشیر بگو تا لرزه بیفتد به تن کاخ سفید کوبنده‌تر از همیشه تکبیر بگو تا نام حسین بر لب مردم ماست در معرکه‌ها شکست دشمن پیداست معنای بلند لعن بر شمر و یزید «امروز شعار مرگ بر آمریکاست» در لشکر نور، انقلابی هستیم پر شور و شعور، انقلابی هستیم ثابت قدم و غیور، ان‌شاءالله تا صبح ظهور انقلابی هستیم شاعر: •┈┈••✾••┈┈• @fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
الله علیها فاطمه کیست؟ آن که از مدحش ناتوانند عالم و آدم مانده ناکام این زبان در کام شرمسار و سیاه‌نامه قلم کفو حیدر شدی وگرنه نبود احدی کفو او در این دنیا آمدی تا فقط خدا باشد مالک «لم یکن له کفوا» در تمام صفات حُسن و کمال آینه‌دار مرتضی زهراست بنگر اینک که خطبه‌ی فدکش کُفو نهج‌البلاغه‌ی مولاست خطبه‌ای سطر‌سطر آن توحید خطبه‌ای تالی کلام‌الله اولین سطر خطبه‌اش آه است آخرین سطر آن هم آه است، آه از سخایش سخن چه گویم من؟ در نیابد سخن سخایش را من نگویم که خود بپرسید از سورۀ «هل‌أتی» عطایش را خانه‌ی سادگی‌ست خانه‌ی او خشت‌های گِلین و نان جوین سفره‌دار خلایق است اما نیست در خانه سفره‌اش رنگین چون پدر رفت و منقطع شد وحی همدمش ساخت حق، ملائک را همچو مریم شنید در محراب نغمۀ «اُقْنُتِي لِرَبِّک» را در عبادت سرآمد اُمّت شرح عشقش فراتر از عقل است شمه‌ای گر ز وصف آن خواهی «قَدَمَاها تَوَرَّمَت» نقل است در قدم‌هایش آن کبودی بود تا نشان از عبادتش باشد بازویش هم کبود بود ای وای که نشانی ز غربتش باشد * * حرف‌های نگفته‌ای داری دردهای نهفته‌ای داری زیر بارانِ گریه‌ام امشب زخم‌های شکفته‌ای داری باورم نیست در برابر من این گُلِ مانده در کفن، زهراست باورم نیست پیش چشمانم جسم بی‌جانِ جانِ من زهراست هست صبر جمیل حیدر هم در فراق جمال زهرا کم آید از مرتضی که صبر خداست نالۀ «قَلَّ صَبری» از این غم لیلة‌ُالدفنِ «لیلة‌ُالقدر» است شب معراج لیلة‌ُالإسرا گشته خاموش «کوکب درّی» خفته در خاک، زُهره‌ی زهرا صاحب «ما سئلتُکُم من أجر»! خوب اجر تو را ادا کردند خودت از دخترت بپرس و ببین اُمتت بعد تو چه‌ها کردند صبر کردم اگرچه بود شگفت از دل داغدار، این همه صبر صبر کردم اگر چه بود شگفت از من و ذوالفقار این همه صبر ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر! دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز" فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم! بدون خُوود و زره نشنوم به صف زده‌ای اگرچه من هم "جوشن کبیر" می‌خوانم * * شنیده‌ام که خودت یک تنه سپاه شدی شنیده‌ام که علم بر زمین نمی‌افتاد شنیده‌ام که به آب فرات لب نزدی فدای تشنگی‌ات...، شیر من حلالت باد بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنه‌ی من! بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من! بگو که در غم تو رود رود گریه کنم کدام دست، تو را چید میوه‌ی دل من! بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟ که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟ بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد همین که نام مرا می‌برند می‌گریم از این به بعد من و آه و چشم تَرشده‌ای چه نامِ مرثیه واری‌ست "مادر پسران" برای مادر تنهای بی پسر شده‌ای ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعله‌ی کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی فزای جان و دل عاشقان تویی جدت امام هشتم و سلطان دین رضاست جد امام عصر و ولیّ زمان تویی با "جامعه کبیره" سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی ✍ https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
شام غریبان ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سوختم، برخاست باز از دل نوایی سوخته چیست این دل؟ شعله ای از خیمه هایی سوخته چیست این دل؟ یک نی خاموش خاکستر شده که حکایت میکند از نینوایی سوخته بند بندش از جدایی ها شکایت میکند روضه میخواند به سینه با صدایی سوخته روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب پیش روی کاروان آشنایی سوخته روضه میخواند از آن نی، آه، آه...آن نی که خورد بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته این سر اینجا، چند فرسخ آن طرف تر پیکری غرقِ در خون در میان بوریایی سوخته دل ز هم پاشید چون اوراق مقتل، گوییا نسخه ای خطی ز داغ ماجرایی سوخته تکه تکه در عبا آیینه روی نبی آیه تطهیر میخواند کسایی سوخته دختری چیده ست یک دامن گل از یک بوته خار گل به گل دامانش آتش... دست و پایی سوخته بر لبم گاه از دل این آتش زبانه میکشد آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته
تا نام حسین بر لب مردم ماست در معرکه‌ها شکست دشمن پیداست معنای بلند لعن بر شمر و یزید «امروز شعار مرگ بر آمریکاست» 📝 https://eitaa.com/fazlll دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان‌دادگان زنده‌ی این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و هم‌سنگریم ما ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم مرد جهاد و هم‌قدم حیدریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّاروار هم‌نفس رهبریم ما «اَلفتنةُ أشدُّ مِنَ القَتْل» خوانده‌ایم هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکه‌ی آخریم ما ✍ کانال پخش اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی
🔹بیا و ببین🔹 بهار آمده از دورها بیا و ببین چه محشری شده صحرا... بیا، بیا و ببین زمین، تُحَدِّثُ اَخبارَها بیا بشنو بأنَّ ربَّکَ اَوحی لَها بیا و ببین هزار چشم به هر شاخه‌ای جوانه زده برای دیدن گنجشک‌ها، بیا و ببین معطّل چه‌ای؟ از خویش و خاک بیرون شو چه رازها که شده برملا، بیا و ببین سرک بکش همه سو مثل بوی گل آرام که بو بری مگر از ماجرا، بیا و ببین شبیه لاله تو را نیز اگر به دل داغی‌ست کنون گشای گریبان که ها! بیا و ببین تو دور مانده‌ای از خود، بهار در خود توست! بهار آمده از دورها، بیا و ببین... 📝 ✅ دیوان اشعار فضل
🔹خداحافظ...🔹 ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم موبه‌مو از خار گرچه گرد حرم پاک کرده‌ای تا شام و کوفه راه درازی‌ست پیش رو خون، گوشواره‌ها زده بر گوش‌هایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می‌رویم اما سر تو همسفر ماست کوبه‌کو بی‌تاب نیستیم... خداحافظت پدر! بی‌آب نیستیم... خداحافظت عمو! 📝 دیوان اشعار مذهبی محمد اسماعیل فضل الهی