السلالم ای بدن بی سر گرما دیده
السلالم ای سرمجروح کلیسا دیده
با چه وضعی ته گودال کشاندند تو را
ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده
ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا
هربلایی به سرش آمده زیبا دیده
زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها
سربریدند و گرفتند تو را نادیده
ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات
!ترک روی لبت را لب دریا دیده؟
خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت
به گمانم ته گودال مسیحا دیده
ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد
بر سرپیرهنت فاطمه دعوا دیده
دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود
عوض دیدن بابا ، سربابا دیده
#گروه_شعر_یا_مظلوم
آن نیزه ای که در دهنش رفت، دید و بعد
با چشم های بسته فقط می شنید و بعد
با ضربه ی سنان همه گفتند کشته شد
اما هنوز سینه ی او می تپید و بعد
مویه کُنان و مویکَنان سمت قتلگاه
از خیمه گاه خواهر او می دوید و بعد
گفت: »ابن سعد جای حسینم مرا بکش
از زنده ماندنش نشدم نا امید« و بعد
لشگر برای قاتل او راه باز کرد
چکمه به پا رسید سواری پلید و بعد
تا روی سینه ی پسر فاطمه نشست
قد علی و احمد و زهرا خمید و بعد
با ضربه ی دوازدهم کنده شد سرش
در قتلگاه باد سیاهی وزید و بعد
پیغمبران و جن و ملک ضجه میزدند
در لحظه ی اذان سر او را برید و بعد
لشکر به سمت خیمه ی زن ها روانه شد
سهم مخدرات حرم تازیانه شد
#گروه_شعر_یا_مظلوم
#گودال_قتلگاه
#گودال
#محرم۱۴۰۲