#ورودیه
#ورود_به_کربلا
سرزمینِ کربلا غم در دلم انداخته
آسمانش کوهِ ماتم در دلم انداخته
ای عزیزِ مادرم با خواهرت چیزی بگو
خاکِ اینجا...درد؛ هر دم در دلم انداخته
هر چه می بینم تو را دلشوره میگیرم حسین
حنجرت داغِ دمادم در دلم انداخته
صحبتِ آهسته ات با خاکِ اینجا نیمه شب
غصه هایِ هر دو عالم در دلم انداخته
بر رقیه جان،نوازش هایِ بیش از حدّ تو
غربتی پیوسته، کم کم در دلم انداخته
حرف هایت با علی-اکبر ، عجب بیتابیِ
إرباً إربا...نامنظم در دلم انداخته
بوسه هایت بر گلویِ نازکِ طفلِ رباب
حسّ بغض و اشکِ نم نم در دلم انداخته
زل زدی بیتاب بر عباس و این طرزِ نگاه
بیقراری هایِ مبهم در دلم انداخته
این نگاهِ ممتد و پنهانی ات بر معجرم
لحظه لحظه حالِ دَرهم در دلم انداخته
در سرم افتاده روز و شب فقط فکرِ وداع
بسکه نام ِ کربلا؛ غم در دلم انداخته!
#م_عاطفی
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین
هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین
کعبه مشغول طواف خیمه گاه اقدسش
با نوای "ادخلوها بسلام آمنین"
فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین
نام هایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نامها با مقتلی گشته قرین
آیه های قدر میآیند با هم کربلا
کاروان آیههای نور قرآن مبین
یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب
پردهدار محمل آنها یل ام البنین
شد مطاف نُه فلک قنداقه شش ماههاش
حاجی گهواره ی او آسمان هفتمین
آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمومنین
پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
خاک بر رخساره "خدّ التریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"
آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین
"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزه ها خوردی به وقت گفتن "هل من معین"
خاک بر سر ریخته کرببلا وقتی شنید
رو بگیرد زینب پردهنشین با آستین
#محسن_حنیفی
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
عباس آمده است و علی اکبر آمده است
وقتی رباب هست علی اصغر آمده است
جمعند خانواده زهرا کنار هم
اینجا برادری است که با خواهر آمده است
یک سو رسیده لشکری از کوفه سی هزار
یک سو عزیز فاطمه بی لشکر آمده است
صفین دیده اند که با دیدن حسین
آه از نهاد این همه لشکر برآمده است
اکبر رسید و دشمنش از روی بهت گفت
ایمان بیاورید که پیغمبر آمده است
حرف از فدک که نه سخن از غصب مهریه است!
با بچه های فاطمه آب آور آمده است
گیرم فرات بخل کند چشم ما که هست
رودی کشیده ایم که از کوثر آمده است
زینب پیاده شد، وسط دشت رفت و گفت
اینجا چقدر خار مغیلان درآمده است
شاید به شام می رسد این ره که هر زنی
در این مسیر با دو سه تا معجر آمده است
#محسن_ناصحی
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
خیر را من باب نابودی شر آورده ام
خاندانم را به امداد بشر آورده ام
با بروز آشکار وجه ثاراللهی ام
کربلا را از دل تاریخ در آورده ام
داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل
دل که جای خود برای دوست سر آورده ام
چشم کوفه کاش دنبال زر و زیور نبود
تا ببیند کاروانی از گهر آورده ام
طفل بودم با دعایم کوفه باران میگرفت
من چه حاجاتی که در این شهر برآورده ام
نامه هایی که فرستادند همراه من است
کودکان را از جفاشان بی خبر، آورده ام
چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا
کاروانی با خود از شمس و قمر آورده ام
هم برای خاکهای داغ این صحرا بدن
هم برای آن تنور داغ سر آورده ام
بعد عباسم بنا دارم علمداری کند
خواهرم را بیشتر از این نظر آورده ام
اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم
آن که از جان خواهم او را بیشتر آورده ام
کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب
اولین بار است اصغر را سفر آورده ام
اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت میکند
دختران را از پسرها بیشتر آورده ام
تا نبیند صورت حوریه ها را آفتاب
از ملائک سایه ای از بال و پر آورده ام
#یامظلوم
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
ببر از کربلا ما را که اینجا جای ماندن نیست
مگر تکلیف عهد کوفه مثل روز روشن نیست !!؟؟
اگر خونت بگیرد دامن هر بی وفایی را
ندارد لاجرم تقصیر ؛ مادر پاکدامن نیست
مصیبت را خودم دارم به چشم خویش می بینم
اگر دلشوره ای هم هست نقل ام ایمن نیست
برایت میکنم گریه ولی این کمترین کار است
برایت میکنم زاری که راهی غیر شیون نیست
برایت از مدینه پیرهن باید می آوردم
که آوردم دگر اینک مرا دینی به گردن نیست
سپردی مردها را تا زره بر تن کنند اما
میان خیمه ها اندازه ی قاسم که جوشن نیست
چه خوب اینکه عنان مرکبم دست ابوالفضل است
امان از ساعتی که ساربانم محرم من نیست
نگاه شمر از حالا به سمت خیمه ام باشد
کسی اندازه ی او با من آشفته دشمن نیست
خودت فکری برای بددهانی مثل خولی کن
که زینب خواهر تو اهل هر حرفی شنیدن نیست
#علیرضا_خاکساری
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
اینجا که ذوالجناح زمین گیر میشود
در خون غروب واقعه تصویر میشود
یا رب پناه میبرم از کرب و البلا
خواب علی هر آینه تعبیر میشود
روزی برای گفتن منزل مبارکی
این دشت پر ز نیزه و شمشیر میشود
اینجا گلوی تشنه تیر سه شعبه هم
از جام چشم ساقی من سیر میشود
اینجا که حکم قحطی یک قطره شبنم است
همبازی گلوی گلم تیر میشود
باران سنگ منتظر ابر کینه است
اینجا حسین فاطمه تکفیر میشود
اینجا سر حقیقت الله و اکبری
بر روی نی به گفتن تکبیر میشود
در این دیار غمزده کمتر ز نصف روز
از فرط غصه خواهر تو پیر میشود
جز زیر سم اسب شکستن در این زمین
از نفس مطمئنه چه تفسیر میشود
هرکس که زهرهاش ز علمدار رفته است
اینجا سر سه ساله من شیر میشود
زینب که شرم میکند از رویش آفتاب
اینجا اسیر حلقله زنجیر میشود
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
#دودمه
زینب اینجا آمده یافاطمه یامرتضی
السلام ای کربلا
آمده تا کربلا گردد هزاران کربلا
السلام ای کربلا
#حسن_لطفی
#ورودیه_زمینه
#ورود_به_کربلا_زمینه
#زمینه۲۰
ببین دلم پراز آهه
نگو که آخر راهه
بیا بریم از این صحرا
تورو به جان شش ماهه
کجا اومدیم ... اینجا که همش پر از خاره حسین
کجا اومدیم ... حق تورو برام نگهداره حسین
وای حسین
.....
تو چشمای تر زینب
ببین اشک جگر سوزو
نگو که میری از دستم
خدا نیاره اون روزو
می میرم حسین ... ببینم مقطع الاعظایی
می میرم حسین ... ببیم زیر سم اسبایی
وای حسین
......
برا یه لحظه هم حتی
مارو تنها نمیزاره
خدا برای خواهراهات
ابالفضل و نگهداره
می ترسم حسین ... بی ابالفضل بشم چکار کنم
می ترسم حسین ... چجوری دختراتو سوار کنم
وای حسین
#عبدالحسین
#ورود_به_کربلا_نوحه
#نوحه۱۶
کاروان رسید و خیمه به پا شد
کربلا تازه کربُ و البلا شد
نوای یا مظلوم از عرش معلی آمد
محشر کبری برپاست ، زینب کبری آمد
واویلا به کربلا
یکی از عمه گلبوسه به رو داشت
یگی جا بر سر دوش عمو داشت
نه دختری دلگیر است ، نه کودکی بی شیر است
نه حرف چشم و دست و ، نه حرف مشک و تیر است
فلک بنگر دو چشم تر زینب
خاک غم نکن باز بر سر زینب
سینه و زخم مسمار ، مدینه دیده یک بار
سینه و نعل تازه کاش نگردد تکرار
بنی هاشم به احترام زینب
همه صف بسته محو نام زینب
خوشا به حالش امروز ، وای به حالش فردا
گردد تازیانة شمر مدالش فردا
#علی_سلطانی
#ورود_به_کربلا_زمینه
#زمینه۲۱
چقدر غریبونه نشستی ای غریب مادرم
غصه نخور فدای غصههای تو اهل حرم
شکسته حرمتت حسین ، گرفته صورتت حسین
فدای غربتت حسین گریه نکن تاج سرم
توهم دلت گرفته از کرب و بلا
غم به دل من و تو آوار شده
یکاری کن برای قلب خواهرت
ببین به غصهها گرفتار شده...
میدهد بوی خون
خاکِ این سرزمین
اشک چشم من و
حال من را ببین
یاحسین....
خداروشکر سایهی تو هنوز بالاسرمه
خداروشکر که خواهرت هنوز هم محترمه
حرم پر از جوش و خروش ، هاشمیون همه به گوش
خداروشکر علم بدوش برادرم کنارمه
کم نشه سایهات از سرم برادرم
الهی خواهر به فدات حسین من
نمیشه از کرب و بلا بریم همه؟
بخاطر مخدرات حسین من
فکرشم میکُشه
زینبُ یا أخا
اینکه تنها برم
بی تو از کربلا
یاحسین...
بدون تو از این جهان و زندگی سیرم حسین
اگه یروز نبینمت بدون که میمیرم حسین
یابن امیرِمومنین ، از روی نیزه ها ببین
چجوری با حال حزین ، از کربلا میرم حسین
اهل سقیفه خیلی نامردن همه
به حال بعد تو میخندن أخا
شبیه بابای غریبِمون علی
دستای خواهرت رو میبندن أخا
بعد تو قسمتم
میشود غصه باز
میروم کوفه بر
ناقهی بی جهاز
#محمدعلی_انصاری